کمیت بن زید اسدی: تفاوت میان نسخهها
←قصیده رائیه و مدح بنی امیه
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۷: | ||
[[ابان بن ولید]] عامل [[واسط]]، که با کمیت دوست بود. غلامی را بر استری نشاند و او را به شرط رساندن نامهاش به کمیت آزاد کرد. ابان در نامه از کمیت خواست با حیله جایش را در زندان با «حبی» همسر و دخترعمویش، عوض کند. کمیت این کار را کرده و از زندان گریخت و بنی اسد، طایفه «حبی»، هم مانع این شدند که خالد بن عبدالله آسیبی به او برساند.<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۴۱-۴۲</ref> | [[ابان بن ولید]] عامل [[واسط]]، که با کمیت دوست بود. غلامی را بر استری نشاند و او را به شرط رساندن نامهاش به کمیت آزاد کرد. ابان در نامه از کمیت خواست با حیله جایش را در زندان با «حبی» همسر و دخترعمویش، عوض کند. کمیت این کار را کرده و از زندان گریخت و بنی اسد، طایفه «حبی»، هم مانع این شدند که خالد بن عبدالله آسیبی به او برساند.<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۴۱-۴۲</ref> | ||
کمیت روزگاری را به | کمیت روزگاری را به پنهانی و آوارگی گذراند. تا آنکه به [[عنبسة بن سعید بن عاص]] روی آورد و از او درخواست شفاعت پیش هشام کرد. او به کمیت پیشنهاد داد به گور [[معاویه بن هشام|معاویه پسر هشام]] در [[دیر حنیناء]] پناهنده شود.<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۴۲</ref> عنبسه به دیدار [[مسلمة بن هشام]] آمد و به او گفت: کمیت شما را عموما و تو را به خصوص چنان مدح کرده است که مانند آن مسموع نیفتاده است. مسلمه با شنیدن این کلمات عهده دار شفاعت کمیت پیش پدرش شد. به دستور هشام مجلسی برپا کردند تا کمیت اشعارش را در مدح بنی امیه بخواند. [[ابرش کلبی]] نیز در این مجلس حضور داشت.کمیت در این مجلس هشام را به قصیدۀ رائیۀ خود ستود. | ||
او در این قصیده میگوید: | او در این قصیده میگوید: | ||
{{شعر}}{{ب|فالان صرت الی امیة|و الامور الی المصائر}}{{پایان شعر}}<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۴۲-۴۳</ref> | {{شعر}}{{ب|فالان صرت الی امیة|و الامور الی المصائر}}{{پایان شعر}}<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۴۲-۴۳</ref> |