پرش به محتوا

نافع بن هلال بجلی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۱۱۷: خط ۱۱۷:


=== رجزخوانی در حین نبرد ===
=== رجزخوانی در حین نبرد ===
گفته شده است که نافع در روز عاشورا، نامش را بر روی تیرهای خود نوشته بود، آنها را مسموم می‌کرد و به سوی دشمن پرتاب می‌کرد. و در حین پرتاب تیرها این گونه رجز می‌خواند:
{{شعر۲
|ارمی بها معلمة افواقها|والنّفس لا ینفعها اشفاقها
|مسمومة تجری بها اخفاقها|لیملانّ ارضها رشاقها
|ترجمه = «تیرهایی پرتاب می‌کنم که بر بالای آن نوشته شده است و جان را ترس از آن سودی نبخشد؛ در حالی که مسموم و مستانه جلو می‌رود، تا این که زمین رزمگاه را پر از تیرهای لطیف کند.» <ref>الکوفی، الفتوح، ص۱۱۰ و البحرانی،  العوالم، ص۲۷۱.</ref>
}}
گفته شده است او ۱۲ نفر از سپاهیان عمر بن سعد را با تیر کشت و هنگامی که تیرهایش تمام شد، با شمشیر به لشکر عمر سعد حمله می‌کرد.<ref>البلاذری، انساب الاشراف، ص۱۹۷؛ الطبری، تاریخ، ص۴۴۱ - ۴۴۲ و ابن اثیر، الکامل، ج ۴، ص۷۱ - ۷۲.</ref>
{{شعر۲
|انا الغلام الیمنی الجملی|دینی علی دین حسین و علی
|ان اقتل الیوم فهذا املی|فذاک رایی و الاقی عملی
|ترجمه =  «من جوان یمنی جملی هستم، که دینم همان دین حسین(ع) و علی(ع) است؛ آرزویم امروز این است که کشته شوم. پس آن رأی من است و عملم را خود ملاقات می‌کنم.»<ref>ابن شهرآشوب؛ مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص۱۰۴.</ref>}}


نافع در حین نبرد [[رجز]] می‌خواند و می‌گفت:
رجز زیر نیز به او منسوب است که
 
{{شعر۲
{{شعر}}
|ان تنکرونی فانا ابن الجملی| دینی علی دین حسین بن علی(ع)
{{ب|ان تنکرونی فانا ابن الجملی| دینی علی دین حسین بن علی(ع)}}{{پایان شعر}}
|ترجمه = «اگر مرا نمی‌شناسید خودم را معرفی کنم، من از قبیله جَمَلی هستم، و آئین و دینم همان دین حسین بن علی(ع) است».<ref>الطبری، تاریخ، ص۴۳۵ و شیخ مفید؛ الارشاد،ج ۲، ص۱۰۳ و الموفق بن احمدالخوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج ۲، ص۱۴ - ۱۵ و طبرسی؛ اعلام الوری بأعلام الهدی،ج ۱، ص۴۶۲.</ref>}}
 
«اگر مرا نمی‌شناسید خودم را معرفی کنم، من از قبیله جَمَلی هستم، و آئین و دینم همان دین حسین بن علی(ع) است».<ref>الطبری، تاریخ، ص۴۳۵ و شیخ مفید؛ الارشاد،ج ۲، ص۱۰۳ و الموفق بن احمدالخوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج ۲، ص۱۴ - ۱۵ و طبرسی؛ اعلام الوری بأعلام الهدی،ج ۱، ص۴۶۲.</ref>


مردی به نام [[مزاحم بن حریث]] در پاسخ او گفت: «ما بر دین [[عثمان]] هستیم!»
مردی به نام [[مزاحم بن حریث]] در پاسخ او گفت: «ما بر دین [[عثمان]] هستیم!»
خط ۱۲۹: خط ۱۳۸:
نافع بن هلال گفت: «تو بر دین شیطانی» و سپس با شمشیر بر او حمله کرد؛ مزاحم خواست بگریزد که ضربت نافع به او مهلت نداد و او را به هلاکت رساند.<ref>الطبری، تاریخ، ص۴۳۵ و شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص۱۰۳.</ref>
نافع بن هلال گفت: «تو بر دین شیطانی» و سپس با شمشیر بر او حمله کرد؛ مزاحم خواست بگریزد که ضربت نافع به او مهلت نداد و او را به هلاکت رساند.<ref>الطبری، تاریخ، ص۴۳۵ و شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص۱۰۳.</ref>


نافع بن هلال، در روز عاشورا، نامش را بر روی تیرهای خود نوشته، آنها را مسموم می‌کرد و به سوی دشمن پرتاب می‌کرد. و در حین پرتاب تیرها این گونه رجز می‌خواند:


{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|ارمی بها معلمة افواقها|والنّفس لا ینفعها اشفاقها}}
{{ب|مسمومة تجری بها اخفاقها|لیملانّ ارضها رشاقها}}{{پایان شعر}}
«تیرهایی پرتاب می‌کنم که بر بالای آن نوشته شده است و جان را ترس از آن سودی نبخشد؛ در حالی که مسموم و مستانه جلو می‌رود، تا این که زمین رزمگاه را پر از تیرهای لطیف کند.» <ref>الکوفی، الفتوح، ص۱۱۰ و البحرانی،  العوالم، ص۲۷۱.</ref>
او با پرتاب تیرهایش، دوازده نفر از سپاهیان عمر بن سعد را کشت و بسیاری را مجروح ساخت.
نافع هنگامی که تیرهایش تمام شد، شمشیر خود را برکشید<ref>البلاذری، انساب الاشراف، ص۱۹۷؛ الطبری، تاریخ، ص۴۴۱ - ۴۴۲ و ابن اثیر، الکامل، ج ۴، ص۷۱ - ۷۲.</ref>و به صفوف لشکر دشمن حمله ور شد در حالی که این رجز را می‌خواند:
{{شعر}}
{{ب|انا الغلام الیمنی الجملی|دینی علی دین حسین و علی}}
{{ب|ان اقتل الیوم فهذا املی|فذاک رایی و الاقی عملی}}{{پایان شعر}}
«من جوان یمنی جملی هستم، که دینم همان دین حسین(ع) و علی(ع) است؛ آرزویم امروز این است که کشته شوم. پس آن رأی من است و عملم را خود ملاقات می‌کنم.»<ref>ابن شهرآشوب؛ مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص۱۰۴.</ref>


=== شهادت ===
=== شهادت ===