پرش به محتوا

ثقة‌الاسلام: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
imported>Pourrezaei
جزبدون خلاصۀ ویرایش
imported>Salvand
جز اصلاح لینک
خط ۷: خط ۷:
به نظر می‌رسد که در اصطلاحِ «ثقة الاسلام»، معنای لغوی واژه ثقه موردنظر بوده و به این معناست که مورد اعتماد اسلام است، و ثقة الاسلام در این معنا، مفهوم اصطلاحی «ثقة» را نیز افاده می‌کند.
به نظر می‌رسد که در اصطلاحِ «ثقة الاسلام»، معنای لغوی واژه ثقه موردنظر بوده و به این معناست که مورد اعتماد اسلام است، و ثقة الاسلام در این معنا، مفهوم اصطلاحی «ثقة» را نیز افاده می‌کند.


==نخستین استعمال==
==نخستین کاربرد==
ثقة الاسلام نخستین بار برای [[محمد بن یعقوب کلینی]] (متوفی ۳۲۹) صاحب کتاب [[کافی]] به کار رفته است<ref>مدرس تبریزی، ج ۵، ص۷۹</ref> و حتی آن را لقب خاص وی دانسته‌اند<ref>عمیدی، ص۷۳</ref> به طوری که منظور از ثقة الاسلام، اگر به صورت مطلق و بدون قرینه به کار رود، کلینی است.<ref>بحرانی، ج ۲۱، ص۱۳۴، ۲۰۵، ج ۲۲، ص۶۳۹؛ نوری، ج ۳، ص۴۷۹، ۴۸۳</ref> [[کاظم مدیر شانه چی]] مدعی شده است که کلینی در عصر خود نیز به ثقة الاسلام معروف بوده،<ref>علم الحدیث، ص۷۵</ref> اما دلیلی برای این ادعا ذکر نکرده است. ظاهراً نخستین کسی که این عنوان را برای [[کلینی]] به کار برده، [[شیخ بهائی]] بوده است.<ref>شیخ بهائی، مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین، ص۹۸، ۱۰۲؛ شیخ بهائی، الوجیزة فی الدرایة، ص۴۳۶</ref> پس از وی، بسیاری از عالمان [[امامیه]]، کلینی را با این عنوان یاد کرده‌اند.<ref>حرّعاملی، ج ۳۰، ص۱۵۳؛ مجلسی، ج ۵، ص۵، پانویس ۱، ج ۳۱، ص۳۳، ج ۵۵، ص۳۶۳؛ فاضل هندی، ج ۱، ص۱۹۵؛ نراقی، ص۹۸، ۱۱۱، ۲۲۰؛ قمی، ۱۳۵۷ـ ۱۳۵۸، ج ۳، ص۹۸</ref>
ثقة الاسلام نخستین بار برای [[محمد بن یعقوب کلینی]] (متوفی ۳۲۹) صاحب کتاب [[کافی]] به کار رفته است<ref>مدرس تبریزی، ج ۵، ص۷۹</ref> و حتی آن را لقب خاص وی دانسته‌اند<ref>عمیدی، ص۷۳</ref> به طوری که منظور از ثقة الاسلام، اگر به صورت مطلق و بدون قرینه به کار رود، کلینی است.<ref>بحرانی، ج ۲۱، ص۱۳۴، ۲۰۵، ج ۲۲، ص۶۳۹؛ نوری، ج ۳، ص۴۷۹، ۴۸۳</ref> [[کاظم مدیر شانه چی]] مدعی شده است کلینی در عصر خود نیز به ثقة الاسلام معروف بوده،<ref>علم الحدیث، ص۷۵</ref> اما دلیلی برای این ادعا ذکر نکرده است. ظاهراً نخستین کسی که این عنوان را برای کلینی به کار برده، [[شیخ بهائی]] بوده است.<ref>شیخ بهائی، مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین، ص۹۸، ۱۰۲؛ شیخ بهائی، الوجیزة فی الدرایة، ص۴۳۶</ref> پس از وی، بسیاری از عالمان [[امامیه]]، کلینی را با این عنوان یاد کرده‌اند.<ref>حرّعاملی، ج ۳۰، ص۱۵۳؛ مجلسی، ج ۵، ص۵، پانویس ۱، ج ۳۱، ص۳۳، ج ۵۵، ص۳۶۳؛ فاضل هندی، ج ۱، ص۱۹۵؛ نراقی، ص۹۸، ۱۱۱، ۲۲۰؛ قمی، ۱۳۵۷ـ ۱۳۵۸، ج ۳، ص۹۸</ref>


===علت استعمال این لقب برای کلینی===
===علت به کارگیری این لقب برای کلینی===
[[شیخ عباس قمی]]<ref>زندگی علمای مذهب شیعه، ج ۲، ص۶۵۸</ref> ملقب شدن کلینی را به این عنوان، بدان سبب می‌داند که جلالت شأن وی در نظر هر دو فرقه [[شیعه]] و [[اهل سنّت]] مسلّم است و [[شیعه]] و [[سنی]] در فتواها به او رجوع می‌کرده‌اند. ظاهراً این وجه کمابیش در مورد غالب متقدمان و متأخرانی که لقب «ثقة الاسلام»، چه به صورت عنوانی عام و چه به گونه لقبی خاص، برایشان به کار رفته نیز صحیح است. مثلاً، [[محمد صالح مازندرانی|مازندرانی]] در شرح اصول الکافی<ref>ج ۹، ص۳۵۹</ref> و [[علامه مجلسی|مجلسی]] در [[بحارالانوار]]<ref>ج ۱۰۵، ص۴۸</ref> که از [[شیخ طوسی]] (متوفی ۴۶۰) و [[امین الاسلام طبرسی|طَبرِسی]] (متوفی ۵۴۸) با این لقب یاد کرده‌اند، احتمالاً با توجه به همین ویژگی آن دو بوده است.
[[شیخ عباس قمی]]<ref>زندگی علمای مذهب شیعه، ج ۲، ص۶۵۸</ref> ملقب‌شدن [[کلینی]] را به این عنوان، بدان سبب می‌داند که والایی شأن وی در نظر هر دو فرقه [[شیعه]] و [[اهل سنّت]] مسلّم است و [[شیعه]] و [[سنی]] در [[فتوا]]ها به او رجوع می‌کرده‌اند. ظاهراً این وجه کمابیش در مورد غالب متقدمان و متأخرانی که لقب «ثقة الاسلام»، چه به صورت عنوانی عام و چه به گونه لقبی خاص، برایشان به کار رفته نیز صحیح است. مثلاً، [[محمد صالح مازندرانی|مازندرانی]] در شرح اصول الکافی<ref>ج ۹، ص۳۵۹</ref> و [[علامه مجلسی|مجلسی]] در [[بحارالانوار]]<ref>ج ۱۰۵، ص۴۸</ref> که از [[شیخ طوسی]] (متوفی ۴۶۰) و [[امین الاسلام طبرسی|طَبرِسی]] (متوفی ۵۴۸) با این لقب یاد کرده‌اند، احتمالاً با توجه به همین ویژگی آن دو بوده است.


==کاربرد امروزی==
==کاربرد امروزی==

نسخهٔ ‏۲۵ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۴۴

ثِقَةُ الاسلام، عنوانی عام برای احترام و تعظیم عالمان امامیه، لقب خاص محمد بن یعقوب کلینی و در دهه‌های اخیر، نشان دهنده سطح معینی از دانش‌های حوزوی است.

در لغت و اصطلاح

«ثقة» در لغت به معنای فرد معتمد و امین است[۱] و در اصطلاح علم رجال، از الفاظی است که صراحتاً بر وقاثت و عدالت راوی دلالت دارد.[۲]

به نظر می‌رسد که در اصطلاحِ «ثقة الاسلام»، معنای لغوی واژه ثقه موردنظر بوده و به این معناست که مورد اعتماد اسلام است، و ثقة الاسلام در این معنا، مفهوم اصطلاحی «ثقة» را نیز افاده می‌کند.

نخستین کاربرد

ثقة الاسلام نخستین بار برای محمد بن یعقوب کلینی (متوفی ۳۲۹) صاحب کتاب کافی به کار رفته است[۳] و حتی آن را لقب خاص وی دانسته‌اند[۴] به طوری که منظور از ثقة الاسلام، اگر به صورت مطلق و بدون قرینه به کار رود، کلینی است.[۵] کاظم مدیر شانه چی مدعی شده است کلینی در عصر خود نیز به ثقة الاسلام معروف بوده،[۶] اما دلیلی برای این ادعا ذکر نکرده است. ظاهراً نخستین کسی که این عنوان را برای کلینی به کار برده، شیخ بهائی بوده است.[۷] پس از وی، بسیاری از عالمان امامیه، کلینی را با این عنوان یاد کرده‌اند.[۸]

علت به کارگیری این لقب برای کلینی

شیخ عباس قمی[۹] ملقب‌شدن کلینی را به این عنوان، بدان سبب می‌داند که والایی شأن وی در نظر هر دو فرقه شیعه و اهل سنّت مسلّم است و شیعه و سنی در فتواها به او رجوع می‌کرده‌اند. ظاهراً این وجه کمابیش در مورد غالب متقدمان و متأخرانی که لقب «ثقة الاسلام»، چه به صورت عنوانی عام و چه به گونه لقبی خاص، برایشان به کار رفته نیز صحیح است. مثلاً، مازندرانی در شرح اصول الکافی[۱۰] و مجلسی در بحارالانوار[۱۱] که از شیخ طوسی (متوفی ۴۶۰) و طَبرِسی (متوفی ۵۴۸) با این لقب یاد کرده‌اند، احتمالاً با توجه به همین ویژگی آن دو بوده است.

کاربرد امروزی

در یکی دو قرن اخیر، برای صاحبان مقامات بالای علمی و دینی، عنوان «آیت الله» یا «آیت اللّه العُظمی» رایج شده است و عنوان ثقة الاسلام برای محصلان سطوح مقدماتی علوم دینی و نیز روحانیانی که در همان سطوح علمی قرار دارند، به کار می‌رود.[۱۲] در عین حال، عنوان ثقة الاسلام برای برخی بزرگان، برای احترام و با نظر به معنای لغوی آن به کار رفته است. برای نمونه شیخ عباس قمی،[۱۳] از استادش، محدّث نوری، و عبد الحسین شرف الدین با این عنوان یاد کرده است. برخی علما نیز به این لقب شهرت پیدا کرده‌اند.[۱۴] از مشهورترینِ ایشان حاج آقا نورالله اصفهانی[۱۵] و ثقة الاسلام تبریزی در خور ذکرند.

پانویس

  1. ابن دُرَید؛ جوهری؛ابن منظور؛ ذیل «وثق»
  2. شهیدثانی، ص۲۰۳ـ۲۰۴ مدیرشانه چی، ۱۳۵۶ ش، ص۱۱۲ـ۱۱۳
  3. مدرس تبریزی، ج ۵، ص۷۹
  4. عمیدی، ص۷۳
  5. بحرانی، ج ۲۱، ص۱۳۴، ۲۰۵، ج ۲۲، ص۶۳۹؛ نوری، ج ۳، ص۴۷۹، ۴۸۳
  6. علم الحدیث، ص۷۵
  7. شیخ بهائی، مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین، ص۹۸، ۱۰۲؛ شیخ بهائی، الوجیزة فی الدرایة، ص۴۳۶
  8. حرّعاملی، ج ۳۰، ص۱۵۳؛ مجلسی، ج ۵، ص۵، پانویس ۱، ج ۳۱، ص۳۳، ج ۵۵، ص۳۶۳؛ فاضل هندی، ج ۱، ص۱۹۵؛ نراقی، ص۹۸، ۱۱۱، ۲۲۰؛ قمی، ۱۳۵۷ـ ۱۳۵۸، ج ۳، ص۹۸
  9. زندگی علمای مذهب شیعه، ج ۲، ص۶۵۸
  10. ج ۹، ص۳۵۹
  11. ج ۱۰۵، ص۴۸
  12. ضوابطی، ص۲۰۲؛ متینی، ص۵۸۰ ـ۶۰۱
  13. الکنی و الالقاب، ج ۲، ص۴۰۴، ج ۳، ص۱۹۸
  14. ناظم الاسلام کرمانی، بخش ۱، مقدمه، ص۲۳۸، ۳۳۶، ۵۳۷، ۵۵۰، بخش ۲، ج ۴، ص۱۳، ۱۱۶، ج ۵، ص۳۸۶، ۴۶۵
  15. الاسلام، ص۴

منابع

  • ابن درید، کتاب جمهرة اللغة، چاپ رمزی منیر بعلبکی، بیروت ۱۹۸۷ـ ۱۹۸۸.
  • ابن منظور.
  • الاسلام (گفتگوی صفاخانة اصفهان)، سال ۱ (رمضان ۱۳۲۰).
  • یوسف بن احمد بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، قم ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ش.
  • اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار،بیروت، بی‌تا، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
  • حرّعاملی.
  • زین الدین بن علی شهید ثانی، الرعایة فی علم الدرایة، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم ۱۴۰۸.
  • محمدبن حسین شیخ بهائی، مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین، مع تعلیقات محمداسماعیل بن حسین مازندرانی خواجوئی، چاپ مهدی رجایی، مشهد ۱۳۷۲ ش.
  • محمدبن حسین شیخ بهائی، الوجیزة فی الدرایة، چاپ ماجد غرباوی، در تراثنا، سال ۸،ش ۳ و ۴ (رجب ـ ذیحجة ۱۴۱۳).
  • مهدی ضوابطی، پژوهشی در نظام طلبگی، تهران ۱۳۵۹ ش.
  • ثامر هاشم حبیب عمیدی، الشیخ الکلینی البغدادی و کتابه الکافی: الفروع، قم ۱۳۷۲ ش.
  • محمدبن حسن فاضل هندی، کشف اللثام، چاپ سنگی تهران ۱۲۷۱ـ۱۲۷۴، چاپ افست قم ۱۴۰۵.
  • عباس قمی، فوائدالرضویة: زندگی علمای مذهب شیعه، تهران، (۱۳۲۷ش).
  • عباس قمی، کتاب الکنی و الالقاب، صیدا ۱۳۵۷ـ ۱۳۵۸، چاپ افست قم، بی‌تا.
  • محمدصالح بن احمد مازندرانی، شرح اصول الکافی، مع تعالیق ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
  • جلال متینی، «بحثی در بارة سابقة تاریخی القاب و عناوین علما در مذهب شیعه»، ایران نامه، سال ۱،ش ۴ (تابستان ۱۳۶۲).
  • مجلسی.
  • محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة الادب، تهران ۱۳۶۹ ش.
  • کاظم مدیر شانه چی، درایة الحدیث، مشهد ۱۳۵۶ ش.
  • کاظم مدیر شانه چی، علم الحدیث، قم ۱۳۶۲ ش.
  • محمدبن علی ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، چاپ علی اکبر سعیدی سیرجانی، تهران ۱۳۷۶ـ۱۳۷۷ ش.
  • احمدبن محمدمهدی نراقی، عوائد الایام، قم ۱۴۰۸.
  • حسین بن محمدتقی نوری، خاتمة مستدرک الوسائل، قم ۱۴۱۵ـ۱۴۲۰.

پیوند به بیرون