پرسش:چرا محمد بن حنفیه از پدرش امام علی(ع)‌ گلایه نجنگیدن حسنین را داشت؟

از ویکی شیعه

علامه مجلسی(درگذشت۱۱۱۰ق) عالم شیعی نقل کرده امام علی(ع) در جنگ صفین، به فرزندش محمد بن حنفیه دستور داد به سمت راست سپاه دشمن حمله کند. محمد، حمله موفقیت‌آمیزی داشت و مجروح و تشنه به نزد امام آمد. پس از آب‌خوردن و کمی استراحت، امام او را مأمور حمله به سمت دیگر سپاه دشمن کرد و پس از موفقیت، با تشنگی و جراحت بسیار بازگشت. برای سومین مرتبه، امام به او دستور حمله به قلب سپاه دشمن داد. محمد پس از حمله با ناراحتی و جراحات بسیار به نزد امام بازگشت. او از امام گلایه کرد که سه‌بار او را به کام مرگ فرستاده و خداوند او را نجات داده، اما دو پسر دیگر، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را هیچ دستوری نمی‌دهد. امام سر محمد را بوسید و فرمود تو پسر من هستی و این دو پسر پیامبر. آیا نباید از آنان مراقبت کنم. محمد نیز کلام امام را پذیرفت.[۱]

علامه مجلسی عالم قرن یازدهم، این داستان را نقل کرده و پیش از او کسی به این داستان اشاره نکرده است. همچنین منابع تاریخی، حضور امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در جنگ صفین[۲] و فرماندهی بخشی از سپاه کوفه توسط این دو را ذکر کرده‌اند.[۳]

متن روایت

ابن‌عباس نقل کرده که در یکی از روزهای جنگ صفین، امام علی(ع) فرزندش محمد بن حنفیه را فرمان داد که به سمت راست لشکر معاویه حمله کند. او و افراد تحت فرمانش حمله کردند و دشمن را درهم شکستند. محمد در حالی‌که مجروح شده بود، نزد پدر بازگشت و درخواست آب کرد. حضرت مقداری آب به او داد و مقداری نیز بر سر و صورت و زره او پاشید. ابن‌عباس می‌گوید: من دیدم خون از حلقه‌های زره محمد جاری بود. پس از ساعتی استراحت، امام دوباره فرمان حمله به سمت چپ سپاه معاویه را به او داد. او نیز با افرادش به دشمن حمله کرد و آنها را شکست داد و در حالی‌که شدیداً تشنه و مجروح گردیده بود، بازگشت. پس از کمی استراحت، امام برای سومین مرتبه، فرمان حمله را صادر کرد و این بار محمد به قلب دشمن حمله کرد و آنان را شکست داد و با ناراحتی و جراحات زیاد به لشکرگاه بازگشت. امام به استقبال فرزندش رفت و او را در آغوش گرفت و بین دو ابروی او را بوسید و فرمود:

پدرت به فدایت باد! پسرم، امروز دلم را شاد کردی. چرا ناراحت و غمگینی؟ محمد گفت: سه بار مرا به صحنه نبرد فرستادی و خدا مرا حفظ کرد؛ اما چگونه دو برادرم حسن و حسین را به میدان نمی‌فرستی؟ امام سر او را بوسید و فرمود: «یَا بُنَیَّ أَنْتَ ابْنِی وَ هَذَانِ ابْنَا رَسُولِ اللَّهِ(ص) أَفَلَا أَصونهُمَا؛ تو فرزند من هستی و آن دو فرزندان رسول خدا هستند. آیا نباید تلاش در حفظ آنان کنم» محمد گفت: آری، پدر! خداوند مرا فدای شما و دو برادرم گرداند.[۴]

پانویس

  1. مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج‏۴۵، ص۳۴۹-۳۵۰.
  2. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۱۹.
  3. ابن‌اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۲۴.
  4. مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج‏۴۵، ص۳۴۹-۳۵۰.

منابع

  • ابن‌اعثم، الفتوح، تحقیق: شیری، علی، دار الاضواء، بیروت، ۱۴۱۱ق.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبوالفضل، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
  • مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
آیا می‌دانستید که... جدیدترین پرسش‌ها
درگاه:پرسش/آیا می‌دانستید