confirmed، templateeditor
۱۲٬۲۷۶
ویرایش
جز (ویکی سازی) |
جز (تمیز کاری) |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
مفضل بن عمر جعفی داستان نوشتن کتاب را این گونه نقل میکند: | مفضل بن عمر جعفی داستان نوشتن کتاب را این گونه نقل میکند: | ||
:: یک روز عصر من در مسجد [[مدینه]] در کنار قبر مطهر [[حضرت محمد | :: یک روز عصر من در مسجد [[مدینه]] در کنار قبر مطهر [[حضرت محمد(ص)]] نشسته بودم و در مقام و منزلت آن حضرت فکر میکردم که ناگهان [[ابن ابو العوجاء]] و یارانش وارد شدند و در کناری نشستند و شروع به صحبت کردند. | ||
:: آنان از حضرت رسول خدا(ص) به عنوان یک فیلسوف، که با زیرکی فراوان نام خود را در جهان زنده نگه داشت، نام بردند و گفتند، این جهان خدایی ندارد و همه چیز خود به خود به وجود آمده و این جهان همیشه بوده و خواهد بود. | :: آنان از حضرت رسول خدا(ص) به عنوان یک فیلسوف، که با زیرکی فراوان نام خود را در جهان زنده نگه داشت، نام بردند و گفتند، این جهان خدایی ندارد و همه چیز خود به خود به وجود آمده و این جهان همیشه بوده و خواهد بود. | ||
:: من نتوانستم خشم خود را فرو بنشانم و بر سر آنها فریاد زدم و گفتم: ای دشمنان خدا آیا [[کافر]] شدهاید؟! آنان در پاسخ من گفتند: اگر تو از یاران [[امام صادق|جعفر بن محمد]] هستی، او این گونه با ما سخن نمیگوید. | :: من نتوانستم خشم خود را فرو بنشانم و بر سر آنها فریاد زدم و گفتم: ای دشمنان خدا آیا [[کافر]] شدهاید؟! آنان در پاسخ من گفتند: اگر تو از یاران [[امام صادق|جعفر بن محمد]] هستی، او این گونه با ما سخن نمیگوید. |