Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۵٬۰۴۷
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:نظام عقول طولی عشره.jpg|500px|بندانگشتی|سلسله نظام عقول طولی که از خداوند ایجادشده]] | [[پرونده:نظام عقول طولی عشره.jpg|500px|بندانگشتی|سلسله نظام عقول طولی که از خداوند ایجادشده]] | ||
'''عُقول عَشَرَه''' نظریهای در [[فلسفه اسلامی]] است که بر اساس آن، خداوند | '''عُقول عَشَرَه''' نظریهای در [[فلسفه اسلامی]] است که بر اساس آن، خداوند موجودات عالم را یکباره و بهطور مستقیم خلق نکرده است؛ بلکه با واسطه عقول خلق کرده است. براساس این دیدگاه، خداوند یگانه است و از واحد فقط واحد خلق میشود. پس خداوند ابتدا موجودات مجرد غیرمادی (عقول) را یکی پس از دیگری و در طول یکدیگر خلق کرده و سپس موجودات هستی از این عقول دهگانه خلق شدهاند. | ||
اساس این نظریه بهدلیل پذیرش الگوی زمینمرکزی و فلکهای نُهگانه بطلمیوس، [[فیلسوف]] و اخترشناس یونانی بود که [[فلاسفه مشاء]] (یکی از گرایشها در فلسفه اسلامی) را وادار کرد به عقلهای مجرد دهگانه معتقد شوند. از سوی دیگر، [[فلسفه اشراق]] و [[حکمت متعالیه]]، بهعنوان دیگر مکاتب فلسفه اسلامی، ضمن پذیرفتن عقول طولی، تعداد آن را غیرقابلشمارش دانستند و علاوه بر آن قائل به عقول عرضیه دیگر شدند که وظیفه ایجاد هستی را بر عهده دارند. | اساس این نظریه بهدلیل پذیرش الگوی زمینمرکزی و فلکهای نُهگانه بطلمیوس، [[فیلسوف]] و اخترشناس یونانی بود که [[فلسفه مشاء|فلاسفه مشاء]] (یکی از گرایشها در فلسفه اسلامی) را وادار کرد به عقلهای مجرد دهگانه معتقد شوند. از سوی دیگر، [[فلسفه اشراق]] و [[حکمت متعالیه]]، بهعنوان دیگر مکاتب فلسفه اسلامی، ضمن پذیرفتن عقول طولی، تعداد آن را غیرقابلشمارش دانستند و علاوه بر آن قائل به عقول عرضیه دیگر شدند که وظیفه ایجاد هستی را بر عهده دارند. | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
در فلسفه اسلامی اولین بار [[فارابی]] از عقول عشره نام برد و آن را بهصورت نظاممند و در ساختار اسلامی پیریزی کرد<ref>کریمی زنجانی، «نیایشهای فلسفی در جهان اسلامی (ابونصر فارابی و عقول عشره)»، ص۶۵.</ref>. پس از او [[ابنسینا]] بهعنوان | در فلسفه اسلامی اولین بار [[فارابی]] از عقول عشره نام برد و آن را بهصورت نظاممند و در ساختار اسلامی پیریزی کرد<ref>کریمی زنجانی، «نیایشهای فلسفی در جهان اسلامی (ابونصر فارابی و عقول عشره)»، ص۶۵.</ref>. پس از او [[ابنسینا]]، بهعنوان رئیس [[فلسفه مشاء|مکتب مشائی]]، از عقل بهعنوان موجود مجرد از ماده نام برد که برای آن براهینی هم ذکر کرد. این عقول توسط [[سهروردی]]، رئیس [[مکتب اشراق]] و [[ملاصدرا]]، رئیس [[حکمت متعالیه]] نیز پذیرفته شد ولی تغییراتی در آن داده شد.<ref>پیشبین و مسعودی، «نظریه نهایی ملاصدرا در باب ادراک کلیات»، ص۹۴.</ref> | ||
اصطلاح فلسفی عقل، اولین بار توسط هِراکلیتوس، فیلسوف دوره پیش از سقراط با عنوان واژه لوگوس یاد شد. پس از وی آناکْساگوراس از واژه نوس بهمعنای عقل استفاده کرد.<ref>پیشبین، مسعودی، «نظریه نهایی ملاصدرا در باب ادراک کلیات»، ص۹۴.</ref> ابرقُلُس (پِرُکْلُس) و اناکْسیمانس از دیگر افرادی بودند که قائل به عقل بودند.<ref>سجادی، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۳۳۸.</ref> پس از آنها افلاطون از مُثُل و ارسطو از واژه عقل فعال برای روشن شدن عقل مجرد استفاده کرد.<ref>پیشبین و مسعودی، «نظریه نهایی ملاصدرا در باب ادراک کلیات»، ص۹۴.</ref> فِلوطین نیز بهوضوح بیشتری از دیگران به این عقول اشاره کرده است و حتی برای آن استدلال نیز آورده است.<ref>خادمی و عسگری، «بررسی پیشینه یونانی قاعده الواحد و چگونگی انتقال و نقد آن در فلسفه اسلامی»، ۵۸ و ۵۹.</ref> | اصطلاح فلسفی عقل، اولین بار توسط هِراکلیتوس، فیلسوف دوره پیش از سقراط با عنوان واژه لوگوس یاد شد. پس از وی آناکْساگوراس از واژه نوس بهمعنای عقل استفاده کرد.<ref>پیشبین، مسعودی، «نظریه نهایی ملاصدرا در باب ادراک کلیات»، ص۹۴.</ref> ابرقُلُس (پِرُکْلُس) و اناکْسیمانس از دیگر افرادی بودند که قائل به عقل بودند.<ref>سجادی، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۳۳۸.</ref> پس از آنها افلاطون از مُثُل و ارسطو از واژه عقل فعال برای روشن شدن عقل مجرد استفاده کرد.<ref>پیشبین و مسعودی، «نظریه نهایی ملاصدرا در باب ادراک کلیات»، ص۹۴.</ref> فِلوطین نیز بهوضوح بیشتری از دیگران به این عقول اشاره کرده است و حتی برای آن استدلال نیز آورده است.<ref>خادمی و عسگری، «بررسی پیشینه یونانی قاعده الواحد و چگونگی انتقال و نقد آن در فلسفه اسلامی»، ۵۸ و ۵۹.</ref> | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
* در [[فلسفه مشاء]]، فارابی عقول را منحصر در عقول دهگانه طولی میداند<ref>فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة مضاداتها، بیتا، ص۱۷ و ۶۰-۶۱.</ref> که [[عقل فعال]] بهعنوان عقل دهم در ایجاد موجودات جهان تأثیرگذار است.<ref>فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة مضاداتها، بیروت، ص۱۰ و ۱۲۱ و ۱۴۲.</ref> البته [[خواجه نصیرالدین طوسی|خواجه نصیر]] بهعنوان فیلسوف مشائی، تعداد عقول عشره را نپذیرفته است.<ref>یزدانپناه و احسن، «عالم عقول از منظر ابنسینا و شیخ اشراق»، ص۱۷.</ref> | * در [[فلسفه مشاء]]، فارابی عقول را منحصر در عقول دهگانه طولی میداند<ref>فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة مضاداتها، بیتا، ص۱۷ و ۶۰-۶۱.</ref> که [[عقل فعال]] بهعنوان عقل دهم در ایجاد موجودات جهان تأثیرگذار است.<ref>فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة مضاداتها، بیروت، ص۱۰ و ۱۲۱ و ۱۴۲.</ref> البته [[خواجه نصیرالدین طوسی|خواجه نصیر]] بهعنوان فیلسوف مشائی، تعداد عقول عشره را نپذیرفته است.<ref>یزدانپناه و احسن، «عالم عقول از منظر ابنسینا و شیخ اشراق»، ص۱۷.</ref> | ||
* در مکتب [[فلسفه اشراق|اشراق]]، سهروردی علاوه بر اینکه عقول طولی را محدود به ده مورد نمیداند و آن را بیشمار در نظر میگیرد، به عقول عرضیه هم در انتهای عقول طولیه اشاره میکند که در پیدایش جهان نقش ایفا میکنند.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۱۳۹ و ۱۴۰.</ref> | * در مکتب [[فلسفه اشراق|اشراق]]، سهروردی علاوه بر اینکه عقول طولی را محدود به ده مورد نمیداند و آن را بیشمار در نظر میگیرد، به عقول عرضیه هم در انتهای عقول طولیه اشاره میکند که در پیدایش جهان نقش ایفا میکنند.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۱۳۹ و ۱۴۰.</ref> | ||
* در مکتب [[حکمت متعالیه]]، ملاصدرا هم نظریه عقول مشائی را پذیرفت، با این تفاوت که مانند [[مکتب اشراق]]، عقول را منحصر در عقول طولی ندانست و با الهام از افلاطون و [[سهروردی]]، نظریه عقول عرضیه را وارد نظام فلسفی خود نمود که هر کدام بنابر ویژگی خاص خود، ایجاد و تدبیر دستهای از انواع موجودات عالم مادی را بر عهده دارند.<ref>شیرازی، الحکمة | * در مکتب [[حکمت متعالیه]]، ملاصدرا هم نظریه عقول مشائی را پذیرفت، با این تفاوت که مانند [[مکتب اشراق]]، عقول را منحصر در عقول طولی ندانست و با الهام از افلاطون و [[سهروردی]]، نظریه عقول عرضیه را وارد نظام فلسفی خود نمود که هر کدام بنابر ویژگی خاص خود، ایجاد و تدبیر دستهای از انواع موجودات عالم مادی را بر عهده دارند.<ref>شیرازی، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۳م، ج۸، ص۳۹۸.</ref> | ||
===انتقادات=== | ===انتقادات=== |