پرش به محتوا

مالک اشتر: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۲۹۰ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۱ مارس ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mashg
imported>Mashg
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۹: خط ۲۹:
نسب مالک طبق گفته [[ابن ابی الحدید]] چنین است: مالک بن حارث بن عبد یغوث بن مسلمة بن ربیعة بن خزیمة بن سعد بن مالک ابن نخع بن عمرو بن علة بن خالد بن مالک بن أدد.<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۹۵۹ق، ج۱۵، ص۹۸.</ref>مالک در رجز خود در جنگ صفین خود را از قبیله مذحج معرفی کرده است.<ref>ابن مزاحم٬ وقعة صفین٬ ۱۴۰۴ق٬ ج۱ ٬ ص۳۹۵</ref>
نسب مالک طبق گفته [[ابن ابی الحدید]] چنین است: مالک بن حارث بن عبد یغوث بن مسلمة بن ربیعة بن خزیمة بن سعد بن مالک ابن نخع بن عمرو بن علة بن خالد بن مالک بن أدد.<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۹۵۹ق، ج۱۵، ص۹۸.</ref>مالک در رجز خود در جنگ صفین خود را از قبیله مذحج معرفی کرده است.<ref>ابن مزاحم٬ وقعة صفین٬ ۱۴۰۴ق٬ ج۱ ٬ ص۳۹۵</ref>


تاریخ و مکان ولادت مالک اشتر، نامشخص است؛ اما شکی نیست که وی در سرزمین [[یمن]] بزرگ شده است و سپس در [[سال ۱۱ قمری]] یا [[سال ۱۲ قمری]] (۶۳۲ یا ۶۳۳م) از آنجا مهاجرت کرده است.<ref>المهاجر، مالک الاشتر سیرته و مقامه فی بعلبک، ۱۴۳۲ق، ص۳۳.</ref> وی از دلیران بزرگ و رئیس قومش بود و جاهلیت را درک کرد. در [[کوفه]] ساکن شد و از پشت او نسلی در کوفه زیستند. وقتی در [[جنگ یرموک]] از ناحیه چشم آسیب دید به وی لقب اشتر دادند.<ref>شهیدی، علی از زبان علی، ۱۳۷۷ش، ص۱۵۳.(اَشْتَر به کسی گفته می‌شود که پلک چشمش باز گردیده باشد.دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژه «اشتر»).</ref>
تاریخ و مکان ولادت مالک اشتر، نامشخص است؛ اما شکی نیست که وی در سرزمین [[یمن]] بزرگ شده است و سپس در [[سال ۱۱ قمری]] یا [[سال ۱۲ قمری]] (۶۳۲ یا ۶۳۳م) از آنجا مهاجرت کرده است.<ref>المهاجر، مالک الاشتر سیرته و مقامه فی بعلبک، ۱۴۳۲ق، ص۳۳.</ref> وی از دلیران بزرگ و رئیس قومش بود و جاهلیت را درک کرد. در [[کوفه]] ساکن شد و از پشت او نسلی در کوفه زیستند. وقتی در [[جنگ یرموک]] از ناحیه چشم آسیب دید به وی لقب اشتر دادند.<ref>شهیدی، علی از زبان علی، ۱۳۷۷ش، ص۱۵۳.(اَشْتَر به کسی گفته می‌شود که پلک چشمش باز گردیده باشد.دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژه «اشتر»).</ref> کنیه او ابو ابراهیم است.


== پیامبر اکرم و مالک اشتر==
== پیامبر اکرم(ص) و مالک اشتر==
مالک اشتر در یمن اسلام آورد. او هیچ وقت به محضر پیامبر نرسید. اما گفته شده است روزی در حضور پیامبر از او سخن به میان آمد٬ پیامبر فرمود: او حقیقتا مومن است.<ref>امین٬ اعیان الشیعه٬ ۱۴۰۳ق٬ ج۹ ٬ ص۴۱ </ref>[[ابن ابی الحدید]] حدیثی از [[پیامبر(ص)]] نقل می‌کند که در آن آمده است گروهی از '''مؤمنان''' بر جنازه [[ابوذر غفاری]] حاضر می‌شوند. از آنجا که مالک اشتر در میان گروهی بود که بر جنازه ابوذر در تبعیدگاه [[ربذه]] حاضر شدند و به [[غسل میت|غُسل]] و [[کفن]] و [[دفن]] ابوذر پرداختند، ابن ابی الحدید این [[حدیث]] را شهادت قطعی از پیامبر(ص) بر مؤمن‌بودن مالک اشتر می‌داند و نتیجه می‌گیرد مالک اشتر، طبق آنچه پیامبر(ص) فرموده است '''مؤمن''' است.<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۹۵۹ق، ج ۱۵، ص ۹۹-۱۰۰.</ref> در دفن ابوذر، گروهی که حاضر بودند در [[نماز میت|نماز]] بر ابوذر، مالک اشتر را امام قرار داده و به وی اقتدا کردند.<ref>روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة)، ج۲، ص۲۸۴</ref>
مالک اشتر در یمن اسلام آورد. او هیچ وقت به محضر پیامبر نرسید. اما گفته شده است روزی در حضور پیامبر از او سخن به میان آمد٬ پیامبر فرمود: او حقیقتا مومن است.<ref>امین٬ اعیان الشیعه٬ ۱۴۰۳ق٬ ج۹ ٬ ص۴۱ </ref>نیز [[ابن ابی الحدید]] حدیثی از [[پیامبر(ص)]] نقل می‌کند که در آن آمده است گروهی از '''مؤمنان''' بر جنازه [[ابوذر غفاری]] حاضر می‌شوند. از آنجا که مالک اشتر در میان گروهی بود که بر جنازه ابوذر در تبعیدگاه [[ربذه]] حاضر شدند و به [[غسل میت|غُسل]] و [[کفن]] و [[دفن]] ابوذر پرداختند، ابن ابی الحدید این [[حدیث]] را شهادت قطعی از پیامبر(ص) بر مؤمن‌بودن مالک اشتر می‌داند و نتیجه می‌گیرد مالک اشتر، طبق آنچه پیامبر(ص) فرموده است '''مؤمن''' است.<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۹۵۹ق، ج ۱۵، ص ۹۹-۱۰۰.</ref> در دفن ابوذر، گروهی که حاضر بودند در [[نماز میت|نماز]] بر ابوذر، مالک اشتر را امام قرار داده و به وی اقتدا کردند.<ref>روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة)، ج۲، ص۲۸۴</ref>


==دوره [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب]]==
==دوره [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب]]==
خط ۴۰: خط ۴۰:


==دوره عثمان بن عفان==
==دوره عثمان بن عفان==
===مقابله با والی فاسد کوفه===
ولید بن عقبه والی کوفه بود. او باده‌گساری می‌کرد و فسقش علنی بود. چون در حال مستی برای اقامه نماز جماعت صبح در مسجد حاضر شد<ref> ابن عبد البر٬الاستيعاب،۱۴۱۲ق٬ ج‏۴،ص۱۵۵۴</ref>٬ مردم انگشتر او را در آوردند. مالک اشتر آن را به مدینه و برای خلیفه آورد تا حکم عزلش را از وی بستاند. عثمان با اصرار علی مجبور شد او را احضار و تعزیر نماید.<ref>الکوفی٬ الفتوح، ۱۴۱۱ق٬ ج‏۲، ص۳۸۲</ref>
===تبعید به شام و حمص===
===تبعید به شام و حمص===
[[سعید بن عاص اموی]]، والی [[عثمان]] در [[کوفه]]، در بزمی شبانه گفته بود که [[سواد]] (منطقه‌ای در [[عراق]] که باغ‌ها و بستان‌های فراوان دارد) بستان [[قریش]] و [[بنی امیه]] است. مالک اشتر و برخی دیگر در مقابل این سخن، واکنشی شدید نشان دادند و با رئیس شرطه کوفه درگیر شدند. پس از این عمل، سعید بن عاص به دستور عثمان، مالک و ۹ نفر دیگر را  به [[شام]] تبعید کرد.<ref>الامین، اعیان الشیعه، ج۹، ص۴۰.</ref>
[[سعید بن عاص اموی]]، والی [[عثمان]] در [[کوفه]]، گفته بود [[سواد]] (منطقه‌ای در [[عراق]] که باغ‌ها و بستان‌های فراوان دارد) بستان [[قریش]] و [[بنی امیه]] است. این سخن باعث اعتراض و درگیری مالک اشتر و برخی دیگر با رئیس شرطه کوفه شد. پس از این عمل، سعید بن عاص به دستور عثمان، مالک و ۹ نفر دیگر را  به [[شام]] تبعید کرد.<ref>الامین، اعیان الشیعه، ج۹، ص۴۰.</ref>


طبق نقل ابن ابی الحدید، برخی از تبعیدشدگان به شام به همراه مالک اشتر از این قرارند: [[مالک بن کعب ارحبی]]، [[اسود بن یزید نخعی]]، [[علقمة بن قیس نخعی]]، [[صعصعة بن صوحان عبدی]]. با توجه به گفت‌وگوهایی که در [[شام]] میان مالک و یارانش با معاویه پیش آمد، [[معاویه]] به عثمان نامه‌ای نوشت و عثمان خواستار برگرداندن آنها به کوفه شد. آنها در کوفه،‌ سرزنش سعید بن عاص و عثمان را ادامه دادند. در اثر گزارش سعید بن عاص به خلیفه،‌ عثمان دستور داد که آنها را به [[حمص]] نزد [[عبدالرحمن بن خالد بن ولید]] بفرستد.<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۹۵۹ق، ج ۲، ص ۱۳۰-۱۳۳.</ref>
طبق نقل ابن ابی الحدید، برخی از تبعیدشدگان به شام به همراه مالک اشتر از این قرارند: [[مالک بن کعب ارحبی]]، [[اسود بن یزید نخعی]]، [[علقمة بن قیس نخعی]]، [[صعصعة بن صوحان عبدی]]. با توجه به گفت‌وگوهایی که در [[شام]] میان مالک و یارانش با معاویه پیش آمد، [[معاویه]] به عثمان نامه‌ای نوشت و عثمان خواستار برگرداندن آنها به کوفه شد. آنها در کوفه،‌ سرزنش سعید بن عاص و عثمان را ادامه دادند. در اثر گزارش سعید بن عاص به خلیفه،‌ عثمان دستور داد که آنها را به [[حمص]] نزد [[عبدالرحمن بن خالد بن ولید]] بفرستد.<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۹۵۹ق، ج ۲، ص ۱۳۰-۱۳۳.</ref>
خط ۶۵: خط ۶۸:
==حضور در جنگ‌های امام علی(ع) ==
==حضور در جنگ‌های امام علی(ع) ==
=== از فرماندهان جنگ جمل ===
=== از فرماندهان جنگ جمل ===
مالک اشتر در [[جنگ جمل]]، فرمانده جناح راست لشکر امیرالمؤمنین(ع) بود.<ref>مهاجر، مالک الاشتر سیرته و مقامه فی بعلبک، ص ۸۳.</ref> در این جنگ، مالک اشتر با [[عبدالله بن زبیر]] که افسار شتر [[عایشه]] را به دست داشت، تن به تن جنگید؛ به‌طوری که هر دو به زمین افتادند و اشتر روی عبدالله قرار گرفت و عبدالله فریاد می‌زد مالک را با من بکشید<ref>«اقتلونی و مالکا» یا «اقتلوا مالکاً معی»</ref> که یاران هر یک به کمکشان آمدند و یار خود را نجات دادند.<ref>مهاجر، مالک الاشتر سیرته و مقامه فی بعلبک، ص ۸۴.</ref>  
مالک اشتر در [[جنگ جمل]]، فرمانده جناح راست لشکر امیرالمؤمنین(ع) بود.<ref>مهاجر، مالک الاشتر سیرته و مقامه فی بعلبک، ص ۸۳.</ref> در این جنگ، مالک اشتر با [[عبدالله بن زبیر]] که افسار شتر [[عایشه]] را به دست داشت، تن به تن شدند؛ عبدالله خطاب به یارانش فریاد می‌زد مالک را با من بکشید<ref>«اقتلونی و مالکا» یا «اقتلوا مالکاً معی»</ref> که یاران هر یک به کمکشان آمدند و یار خود را نجات دادند.<ref>مهاجر، مالک الاشتر سیرته و مقامه فی بعلبک، ص ۸۴.</ref>  
چون جنگ ئایان یافت عایشه از او پرسید تو بودی که می‌خواستی خواهرم اسماء را عزادار فرزندش [یعنی عبدالله بن زبیر] کنی؟
 
:مالک گفت: با معذرت از خدا و سپس از تو، به خدا سوگند! اگر گرسنگی سه روزم نبود تو را از او آسوده می‌کردم.<ref>المفید، الجمل، ص۳۷۰؛ نیز رجوع کنید به: دوانی، اصحاب امام علی(ع)، ص۵۰۹.</ref>
چون جنگ پایان یافت عایشه از او پرسید تو بودی که می‌خواستی خواهرم اسماء را عزادار فرزندش [یعنی عبدالله بن زبیر] کنی؟
:مالک گفت: با معذرت از خدا و سپس از تو، به خدا سوگند! اگر پیری و گرسنگی سه روزه‌ام نبود تو را از او آسوده می‌کردم.<ref>المفید، الجمل، ص۳۷۰؛ نیز رجوع کنید به: دوانی، اصحاب امام علی(ع)، ص۵۰۹.</ref>
پس مالک شتری گران را خرید و در عوض شتر عایشه که در جنگ پی شده بود به وی داد.<ref>الطبری، ج ۴، ص ۵۴۲؛ طبق نقل مهاجر، مالک الاشتر سیرته و مقامه فی بعلبک، ص ۸۴.</ref>
پس مالک شتری گران را خرید و در عوض شتر عایشه که در جنگ پی شده بود به وی داد.<ref>الطبری، ج ۴، ص ۵۴۲؛ طبق نقل مهاجر، مالک الاشتر سیرته و مقامه فی بعلبک، ص ۸۴.</ref>


=== از فرماندهان جنگ صفین ===
=== از فرماندهان جنگ صفین ===
مالک اشتر در [[جنگ صفین]] از فرماندهان لشکر [[امیرالمؤمنین(ع)]] بود. در این جنگ که یاران امام علی(ع) در حال پیروزی بودند و هنگامی که مالک به قلب لشکر [[معاویه]] رسیده بود، یاران معاویه به نیرنگ، [[قرآن|قرآن‌ها]] را بر سرِ نیزه کردند و یاران امام(ع) را به [[حکمیت]] قرآن فراخواندند. عده‌ای از لشکریان امام علی(ع) که شمارشان را بیست هزار نفر نوشته‌اند، فریب آنان را خوردند و دور امام علی(ع) حلقه زدند و از او خواستند که از اشتر بخواهد برگردد وگرنه امام را خواهند کشت. هرچه امام علی(ع) آنان را نصیحت کرد که اینها نیرنگ و فریب است و اندکی مهلت دهید که پیروزی نزدیک است نپذیرفتند و اصرار کردند که بگو مالک اشتر برگردد. بدین طریق امام(ع) ناچار شد قاصدی نزد مالک بفرستد و از او بخواهد که برگردد.
مالک اشتر در [[جنگ صفین]] از فرماندهان لشکر [[امیرالمؤمنین(ع)]] بود. در این جنگ که یاران امام علی(ع) در حال پیروزی بودند و هنگامی که مالک به قلب لشکر [[معاویه]] رسیده بود، سپاه معاویه با نیرنگ [[عمرو بن عاص]] [[قرآن|قرآن‌ها]] را بر سرِ نیزه کردند و یاران امام(ع) را به [[حکمیت]] قرآن فراخواندند. عده‌ای از لشکریان امام علی(ع) که شمارشان را بیست هزار نفر نوشته‌اند، فریب خورده و از علی خواستند که از جنگ را خاتمه دهد و گرنه امام را خواهند کشت. سخنان امام علی(ع) در آنان تاثیری نکرد لذا ناچار شد به مالک دستور دهد که برگردد.
 
چون مالک دانست که علی را تهدید به قتل کرده‌اند از میدان جنگ برگشت. وی از مخالفان [[حکمیت]] بود؛ اما چون امام(ع) پذیرفته بود از وی پیروی کرد.<ref>الامین، اعیان الشیعه، ج ۹، ص ۳۹.</ref>
اشتر در آن روز که صبح [[لیلة الهریر]] بود مشرف بر لشکر معاویه شده بود که بدان داخل شود و لذا به قاصد که [[یزید بن هانی]] بود گفت: به او بگو اکنون هنگام تغییر مکان من نیست و امید دارم که خداوند به وسیله من پیروزی به ما بدهد؛ پس به من شتاب مده.
 
یزید بن هانی نزد امام(ع) برگشت و پیغام را رساند. در این هنگام معترضان به امام(ع) بدبین شدند و [[سوگند]] خوردند که تو پیغام داده‌ای که مالک به جنگ ادامه دهد. حضرت بدان‌ها گفت: شما دیدید در حضور خود شما آشکارا به او گفتم به مالک چه بگوید و شما شنیدید. گفتند: پس باز به مالک پیغام بده که برگردد و گرنه تو را عزل می‌کنیم. در اینجا امام(ع) به یزید بن هانی گفت که به مالک بگو برگردد که فتنه شده است. پس او نزد مالک آمد و او را خبر داد. مالک از او پرسید: به‌سبب بلند شدن این [[مصحف|مصحفها]]؟ گفت: بله. مالک گفت: به خدا سوگند هنگامی که بلند شدند دانستم که مایه اختلاف و تفرقه می‌شوند؛ ولی رواست که این موقعیت نزدیک پیروزی را رها کنیم؟ یزید گفت: آیا دوست داری در اینجا پیروز شوی و امیرالمؤمنین در آنجا به دشمن تسلیم شود؟ مالک گفت: سبحان الله، به خدا سوگند دوست ندارم چنین شود. یزید گفت: آنها به او گفته‌اند که یا مالک برمی‌گردد یا اینکه تو را می‌کشیم همچنانکه عثمان را کشتیم یا اینکه تو را به دشمنت تحویل می‌دهیم.
 
به این ترتیب اشتر از میدان جنگ برگشت. پس از بازگشت، با مخالفان گفتگو و آنها را سرزنش کرد و با یکدیگر درگیر شدند؛ به طوری که امام(ع) بر سر آنان فریاد کشید و آنها از درگیری دست کشیدند. وی از مخالفان [[حکمیت]] بود؛ اما چون امام(ع) پذیرفته بود از وی پیروی کرد.<ref>الامین، اعیان الشیعه، ج ۹، ص ۳۹.</ref>


==سفر به مصر و شهادت اشتر==
==سفر به مصر و شهادت اشتر==
[[پرونده:حرم مالک اشتر.jpg|250px|بندانگشتی|آرامگاه مالک اشتر که در روستای القَلَج از توابع شهر الخانکَة در استان القَليُوبِية یکی از استان‌های شمالی [[مصر]] و در شمال شرقی شهر [[قاهره]] واقع شده است. این تصویر مربوط به سال‌های ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۰ میلادی است.]]
[[پرونده:حرم مالک اشتر.jpg|250px|بندانگشتی|آرامگاه مالک اشتر که در روستای القَلَج از توابع شهر الخانکَة در استان القَليُوبِية یکی از استان‌های شمالی [[مصر]] و در شمال شرقی شهر [[قاهره]] واقع شده است. این تصویر مربوط به سال‌های ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۰ میلادی است.]]
[[پرونده:سنگ قبر مالک اشتر.jpg|بندانگشتی|سنگ قبر مالک اشتر]]
[[پرونده:سنگ قبر مالک اشتر.jpg|بندانگشتی|سنگ قبر مالک اشتر]]
مالک اشتر پس از بازگشت از جنگ صفین به [[جزیره]] برگشت و چون اوضاع [[مصر]] آشفته شد، امیرالمؤمنین(ع) اشتر را که آن روز در [[نصیبین]] بود فراخواند و او را به حکومت مصر منصوب کرد.<ref>الامین، اعیان الشیعه، ج ۹، ص ۳۸.</ref>
چون اوضاع [[مصر]] -که آن هنگام، [[محمد بن ابی بکر]] والی‌اش بود- آشفته شد، امیرالمؤمنین(ع) اشتر را که در [[نصیبین]] بود٬ به حکومت مصر منصوب کرد.<ref>الامین، اعیان الشیعه، ج ۹، ص ۳۸.</ref>
چون جاسوس‌های معاویه خبر والی مصر شدن اشتر را به وی رساندند، دانست که اگر پای اشتر به مصر برسد فتح مصر -که آن هنگام، [[محمد بن ابی بکر]] والی‌اش بود- دشوارتر می‌شود. لذا وی برای یکی از خراج دهندگان پیغام فرستاد که اشتر فرماندار مصر شده است و اگر او را بکشی تا زنده‌ام و زنده‌ای از تو خراج نمی‌گیرم. وقتی مالک اشتر به [[قلزم]] رسید آن مرد که آنجا منطقه‌اش بود، به استقبال اشتر آمد و خوش و بش کرد و اشتر را دعوت به اقامت و استراحت در آنجا کرد و غذایی برایش آورد. چون اشتر غذا خورد، شربت عسلی را که در آن زهر ریخته بود به او نوشاند و به این ترتیب مالک اشتر درگذشت.<ref>الامین، اعیان الشیعه، ج ۹، صص ۳۸-۳۹.</ref>
معاویه که می‌دانست با وجود اشتر فتح مصر دشوار می‌شود برای یکی از خراج دهندگان پیغام فرستاد اگر او را بکشی تا زنده‌ام و زنده‌ای از تو خراج نمی‌گیرم. اشتر در راه مصر بود که آن مرد ر [[قلزم]] شربت عسل مسمومی را به او نوشاند و به شهادتش رساند.<ref>الامین، اعیان الشیعه، ج ۹، صص ۳۸-۳۹.</ref>


ابن ابی الحدید می‌گوید: مالک در سال ۳۹ق هنگام سفر به مصر برای اداره آنجا از طرف علی علیه‌السلام، درگذشت. او درباره درگذشت مالک می‌نویسد: گفته شده است که سم داده شد و گفته شده است که این درست نیست؛ بلکه مرگش طبیعی بود.<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۹۵۹ق، ج ۱۵، ص ۱۰۱.</ref> نویسنده [[الغارات]] (متوفای ۲۸۳ه‍.ق.) روایاتی گوناگون را از نحوه مسموم شدن مالک توسط معاویه نقل کرده است.<ref>الثقفی، الغارات، ج ۱، صص ۲۶۳-۲۶۴.</ref>
اما ابن ابی الحدید می‌گوید: مالک در سال ۳۹ق هنگام سفر به مصر برای اداره آنجا از طرف علی علیه‌السلام، درگذشت. گفته شده است که سم داده شد و گفته شده است که این درست نیست؛ بلکه مرگش طبیعی بود.<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۹۵۹ق، ج ۱۵، ص ۱۰۱.</ref> نویسنده [[الغارات]] (متوفای ۲۸۳ه‍.ق.) روایاتی گوناگون را از نحوه مسموم شدن مالک توسط معاویه نقل کرده است.<ref>الثقفی، الغارات، ج ۱، صص ۲۶۳-۲۶۴.</ref>


علقمه بن قیس نخعی می‌گوید: [امام] علی(ع) [در مرگ مالک] پیوسته دریغ و اندوه می‌خورد؛ چندان‌که گمان کردیم فقط او مصیبت دیده است و نه ما [قبیله نخع] و این اندوه، روزهایی در چهره‌اش آشکار بود.<ref>الثقفی، الغارات، ج ۱، صص ۲۶۵-۲۶۶.</ref>
علقمه بن قیس نخعی می‌گوید: [امام] علی(ع) [در مرگ مالک] پیوسته دریغ و اندوه می‌خورد؛ چندان‌که گمان کردیم فقط او مصیبت دیده است و نه ما [قبیله نخع] و این اندوه، روزهایی در چهره‌اش آشکار بود.<ref>الثقفی، الغارات، ج ۱، صص ۲۶۵-۲۶۶.</ref>
خط ۱۴۳: خط ۱۴۲:
* ابن مزاحم٬ نصر٬ وقعه الصفین٬ تخقیق محمد عبد السلام هارون٬ قم٬ مکتبه آیةالله العظمی المرعشی النجفی٬ ۱۴۰۴ق.
* ابن مزاحم٬ نصر٬ وقعه الصفین٬ تخقیق محمد عبد السلام هارون٬ قم٬ مکتبه آیةالله العظمی المرعشی النجفی٬ ۱۴۰۴ق.
* بحرانی٬ هاشم سید٬ البرهان فی تفسیر القرآن٬ تحقيق قسم الدراسات الاسلامية موسسة البعثة٬ تهران٬ بعثت٬ چ۱ ٬ ۱۴۱۶ق.
* بحرانی٬ هاشم سید٬ البرهان فی تفسیر القرآن٬ تحقيق قسم الدراسات الاسلامية موسسة البعثة٬ تهران٬ بعثت٬ چ۱ ٬ ۱۴۱۶ق.
اربلی٬ علی بن عیسی٬ كشف الغمة فی معرفة الائمة٬ تبریز٬ بنی هاشمی٬ ۱۳۸۱ش٬
* قمی٬ عباس٬ تتمه المنتهی فی وقایع ایام خلفا بضمیمه کتاب طبقات خلفا و اصحاب ائمه و علماء و شعراء٬ تهران٬ کتابخانه مرکزی، ۱۳۲۵ش.
* اربلی٬ علی بن عیسی٬ كشف الغمة فی معرفة الائمة٬ تبریز٬ بنی هاشمی٬ ۱۳۸۱ش٬
* ابن عبد البر٬ أبو عمر يوسف٬ الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، تحقيق على محمد البجاوى، بيروت، دار الجيل، ط الأولى،  ۱۴۱۲ق.
* ابن اعثم الكوفى٬ أبو محمد أحمد٬ كتاب الفتوح، تحقيق على شيرى، بيروت، دارالأضواء، ط الأولى، ۱۴۱۱ق.
{{پایان}}
{{پایان}}


خط ۱۷۳: خط ۱۷۵:
}}</onlyinclude>
}}</onlyinclude>


[[Category:کارگزاران حکومت امام علی]]
[[Category:مدفونان در مصر]]
[[Category:مقاله‌های بنیادین ویکی‌شیعه]]
[[Category:سپاهیان امام علی در جنگ صفین]]
[[Category:سپاهیان امام علی در جنگ جمل]]
[[Category:یاران امام علی]]
[[Category:کارگزاران حکومت امام علی]]
[[Category:کارگزاران حکومت امام علی]]
[[Category:مدفونان در مصر]]
[[Category:مدفونان در مصر]]
کاربر ناشناس