۱۷٬۵۰۶
ویرایش
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==جایگاه== | ==جایگاه== | ||
تقیه از موضوعاتی است که در دانش فقه بررسی شده و در [[ابواب فقه|ابواب فقهی]]ِ [[طهارت]]، [[نماز|صلات]]، [[روزه|صوم]]، [[حج]]، و [[امر به معروف و نهی از منکر]] از آن، بهمناسبت سخن رفته است.<ref>دایرة المعارف فقه فارسی، فرهنگ فقه فارسی، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۵۸۵.</ref> در کتابهای مربوط به قواعد فقهی، به عنوان یک قاعده از آن یاد شده و برخی فقها رسالههای مستقلی در آن نگاشتهاند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به بجنوردی، القواعد الفقهیة، ۱۳۷۷ش، ج۵، ص۴۹؛ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۳۸۶؛ صدر، ماوراء الفقه، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۰۸.</ref> | تقیه از موضوعاتی است که در [[فقه|دانش فقه]] بررسی شده و در [[ابواب فقه|ابواب فقهی]]ِ [[طهارت]]، [[نماز|صلات]]، [[روزه|صوم]]، [[حج]]، و [[امر به معروف و نهی از منکر]] از آن، بهمناسبت سخن رفته است.<ref>دایرة المعارف فقه فارسی، فرهنگ فقه فارسی، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۵۸۵.</ref> در کتابهای مربوط به قواعد فقهی، به عنوان یک قاعده از آن یاد شده و برخی فقها رسالههای مستقلی در آن نگاشتهاند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به بجنوردی، القواعد الفقهیة، ۱۳۷۷ش، ج۵، ص۴۹؛ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۳۸۶؛ صدر، ماوراء الفقه، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۰۸.</ref> | ||
با آنکه لفظ تقیه در [[قرآن]] نیامده، عالمان مسلمان معتقدند برخی از [[آیه|آیات]]<ref>برای نمونه نگاه کنید به سوره نحل، آیه ۱۰۶؛ سوره غافر، آیه ۲۸.</ref> به محتوای آن اشاره دارند و برای اثبات مشروعیت تقیه، به آنها استناد میکنند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۱۵۳.</ref> در منابع روایی شیعه، روایات زیادی از [[امامان شیعه|امامان معصوم(ع)]] درباره تقیه نقل شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به کلینی، الکافی، ۱۴۳۰ق، ج۳، ۵۴۸-۵۶۰؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۱۳ق، ج۱۶، ص۲۰۳-۲۵۴.</ref> [[محمد بن یعقوب کلینی|کلینی]]، [[محدث|مُحدِث]] شیعه (درگذشت [[۳۲۹ق]]) در کتاب [[الکافی (کتاب)|الکافی]] بخشی را با عنوان «بابُالتَّقیة» به روایات تقیه اختصاص داده و ۲۳ روایت گرد آورده است.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۳۰ق، ج۳، ۵۴۸-۵۶۰.</ref> [[شیخ حر عاملی|حر عاملی]] هم در [[وسائل الشیعة (کتاب)|وسائلالشیعه]] در دوازده باب، ۱۴۶ روایت مربوط به احکام مختلف تقیه گردآوری کرده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۱۳ق، ج۱۶، ص۲۰۳-۲۵۴.</ref> همچنین در برخی از منابع روایی [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]]، به صورت پراکنده، روایاتی درباره تقیه نقل شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۲۲ق، ج۹، ص۱۹؛ هیثمی، کشف الاستار، ۱۳۹۹ق، ج۴، ص۱۱۳؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ۱۴۱۵ق، ج۲۰، ص۹۴؛ حبیب العمیدی، تقیه از دیدگاه مذاهب و فرقههای اسلامی غیر شیعی، ترجمه محمدصادق عارف، ۱۳۷۷ش، ص۷۲-۷۷.</ref> | با آنکه لفظ تقیه در [[قرآن]] نیامده، عالمان مسلمان معتقدند برخی از [[آیه|آیات]]<ref>برای نمونه نگاه کنید به سوره نحل، آیه ۱۰۶؛ سوره غافر، آیه ۲۸.</ref> به محتوای آن اشاره دارند و برای اثبات مشروعیت تقیه، به آنها استناد میکنند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۱۵۳.</ref> در منابع روایی شیعه، روایات زیادی از [[امامان شیعه|امامان معصوم(ع)]] درباره تقیه نقل شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به کلینی، الکافی، ۱۴۳۰ق، ج۳، ۵۴۸-۵۶۰؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۱۳ق، ج۱۶، ص۲۰۳-۲۵۴.</ref> [[محمد بن یعقوب کلینی|کلینی]]، [[محدث|مُحدِث]] شیعه (درگذشت [[۳۲۹ق]]) در کتاب [[الکافی (کتاب)|الکافی]] بخشی را با عنوان «بابُالتَّقیة» به روایات تقیه اختصاص داده و ۲۳ روایت گرد آورده است.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۳۰ق، ج۳، ۵۴۸-۵۶۰.</ref> [[شیخ حر عاملی|حر عاملی]] هم در [[وسائل الشیعة (کتاب)|وسائلالشیعه]] در دوازده باب، ۱۴۶ روایت مربوط به احکام مختلف تقیه گردآوری کرده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۱۳ق، ج۱۶، ص۲۰۳-۲۵۴.</ref> همچنین در برخی از منابع روایی [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]]، به صورت پراکنده، روایاتی درباره تقیه نقل شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۲۲ق، ج۹، ص۱۹؛ هیثمی، کشف الاستار، ۱۳۹۹ق، ج۴، ص۱۱۳؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ۱۴۱۵ق، ج۲۰، ص۹۴؛ حبیب العمیدی، تقیه از دیدگاه مذاهب و فرقههای اسلامی غیر شیعی، ترجمه محمدصادق عارف، ۱۳۷۷ش، ص۷۲-۷۷.</ref> | ||
== تقیه در مذهب شیعه == | == تقیه در مذهب شیعه == | ||
گفته میشود تقیه از معتَقَدات کلامی و فقهی شیعه و یکی از مهمترین عواملی است که شیعیان بهوسیله آن توانستهاند به حفظ مکتب و عقایدشان در طول تاریخ کمک کنند.<ref>سلطانی رنانی، «امام صادق(ع) و مسأله تقیه»، ص۲۹.</ref> بهشهادت منابع تاریخی، مذهب تشیع در طول حیات خود، از جنبههای گوناگون اجتماعی و فرهنگی و سیاسی سخت در تنگنا و مضیقه بوده است؛ بهطوری که همواره در طول تاریخ، ابراز عقیده در میان مخالفان، ضررها و خساراتهای جانی و مالی فراوانی برای آنان بهدنبال داشته است. از همین رو، امامان شیعه برای حفظ جان خود و شیعیان و جلوگیری از پراکندگی و اضمحلال جامعه شیعه، تقیه را لازم میدانستند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، مکتبة آیتالله العظمی مرعشی نجفی، ج۱۱، ص۴۳-۴۷؛ سبحانی، التقیة؛ مفهومها، حدها، دلیلها، ۱۴۳۰ق، ص۲۴-۴۴؛ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۴۰۷-۴۰۸.</ref> | گفته میشود تقیه از معتَقَدات کلامی و فقهی شیعه و یکی از مهمترین عواملی است که شیعیان بهوسیله آن توانستهاند به حفظ مکتب و عقایدشان در طول تاریخ کمک کنند.<ref>سلطانی رنانی، «امام صادق(ع) و مسأله تقیه»، ص۲۹.</ref> بهشهادت منابع تاریخی، [[شیعه|مذهب تشیع]] در طول حیات خود، از جنبههای گوناگون اجتماعی و فرهنگی و سیاسی سخت در تنگنا و مضیقه بوده است؛ بهطوری که همواره در طول تاریخ، ابراز عقیده در میان مخالفان، ضررها و خساراتهای جانی و مالی فراوانی برای آنان بهدنبال داشته است. از همین رو، امامان شیعه برای حفظ جان خود و شیعیان و جلوگیری از پراکندگی و اضمحلال جامعه شیعه، تقیه را لازم میدانستند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، مکتبة آیتالله العظمی مرعشی نجفی، ج۱۱، ص۴۳-۴۷؛ سبحانی، التقیة؛ مفهومها، حدها، دلیلها، ۱۴۳۰ق، ص۲۴-۴۴؛ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۴۰۷-۴۰۸.</ref> | ||
در برخی منابع روایی شیعه، روایاتی با تعابیری همچون «لا دینَ لِمَن لا تَقِیَّةَ لَه؛ کسی که تقیه ندارد دین ندارد» نقل شده است<ref>برای نمونه نگاه کنید به حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۱۳ق، ج۱۶، ص۲۰۴-۲۰۶.</ref> که بیانکننده اهمیت تقیه نزد امامان معصوم(ع) و پیروان آنان است.<ref>سبحانی، التقیة؛ مفهومها، حدها و دلیلها، ص۷۶.</ref> | در برخی منابع روایی شیعه، روایاتی با تعابیری همچون «لا دینَ لِمَن لا تَقِیَّةَ لَه؛ کسی که تقیه ندارد دین ندارد» نقل شده است<ref>برای نمونه نگاه کنید به حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۱۳ق، ج۱۶، ص۲۰۴-۲۰۶.</ref> که بیانکننده اهمیت تقیه نزد امامان معصوم(ع) و پیروان آنان است.<ref>سبحانی، التقیة؛ مفهومها، حدها و دلیلها، ص۷۶.</ref> | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
تقیه براساس حکم تکلیفی آن به پنج دسته تقسیم میشود:<ref>شیخ مفید، اوائل المقالات، ۱۴۱۳ق، ص۱۱۸؛ شهید اول، القواعد و الفوائد، مکتبة المفید، ج۲، ص۱۵۷؛ شیخ انصاری، رسائل الفقهیة، ۱۴۱۴ق، ص۷۳-۷۴؛ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۳۸۹.</ref> | تقیه براساس حکم تکلیفی آن به پنج دسته تقسیم میشود:<ref>شیخ مفید، اوائل المقالات، ۱۴۱۳ق، ص۱۱۸؛ شهید اول، القواعد و الفوائد، مکتبة المفید، ج۲، ص۱۵۷؛ شیخ انصاری، رسائل الفقهیة، ۱۴۱۴ق، ص۷۳-۷۴؛ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۳۸۹.</ref> | ||
*'''تقیه واجب:''' از نظر فقهای شیعه اگر اظهار عقیده نزد مخالفان برای جان، مال و آبروی فرد یا افراد دیگر ضرر دارد و فرد به حصول این ضرر علم یا حتی ظن دارد، بهاندازهای که ضرر دفع میشود، تقیه [[واجب]] است. <ref>شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۴۳۵؛ شهید اول، القواعد و الفوائد، مکتبة المفید، ج۲، ص۱۵۷؛ شیخ انصاری، رسائل الفقهیة، ۱۴۱۴ق، ص۷۳-۷۴؛ سبحانی، التقیة؛ مفهومها، حدها، دلیلها، ۱۴۳۰ق، ص۶۷.</ref> معیار در تقیه واجب این است که چیزی که بهوسیله تقیه حفظ میشود، حفظ آن واجب و ضایع کردنش [[حرام]] باشد.<ref>مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۴۱۱؛ مکارم شیرازی، تقیه و حفظ نیروها، ترجمه سید محمدجواد بنی سعید لنگرودی، ۱۳۹۴ش، ص۹۴.</ref> | *'''تقیه واجب:''' از نظر فقهای شیعه اگر اظهار عقیده نزد مخالفان برای جان، مال و آبروی فرد یا افراد دیگر ضرر دارد و فرد به حصول این ضرر علم یا حتی ظن دارد، بهاندازهای که ضرر دفع میشود، تقیه [[واجب]] است. <ref>شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۴۳۵؛ شهید اول، القواعد و الفوائد، مکتبة المفید، ج۲، ص۱۵۷؛ شیخ انصاری، رسائل الفقهیة، ۱۴۱۴ق، ص۷۳-۷۴؛ سبحانی، التقیة؛ مفهومها، حدها، دلیلها، ۱۴۳۰ق، ص۶۷.</ref> معیار در تقیه واجب این است که چیزی که بهوسیله تقیه حفظ میشود، حفظ آن واجب و ضایع کردنش [[حرام]] باشد.<ref>مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۴۱۱؛ مکارم شیرازی، تقیه و حفظ نیروها، ترجمه سید محمدجواد بنی سعید لنگرودی، ۱۳۹۴ش، ص۹۴.</ref> | ||
*'''تقیه مستحب:''' جایی است که ترک تقیه موجب وارد آمدن ضرر فوری نمیشود، اما بیم آن وجود دارد که در آینده و بهتدریج ضرری حاصل شود.<ref>شهید اول، القواعد و الفوائد، مکتبة المفید، ج۲، ص۱۵۷؛ شیخ انصاری، رسائل الفقهیة، ۱۴۱۴ق، ص۷۳-۷۴.</ref> از نظر برخی فقهای شیعه، تقیه مداراتی از مصادیق تقیه [[مستحب]] است.<ref>شیخ انصاری، رسائل فقهیة، ۱۴۱۴ق، ص؛ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۴۵۱-۴۵۲.</ref> [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصاری]] تقیه مستحبی را فقط شامل مواردی دانسته که در روایات به آن تصریح شده است؛ مانند معاشرت با اهلسنت، عیادت از بیمارانشان، نماز خواندن در مساجد و شرکت در تشییع جنازه آنان. | *'''تقیه مستحب:''' جایی است که ترک تقیه موجب وارد آمدن ضرر فوری نمیشود، اما بیم آن وجود دارد که در آینده و بهتدریج ضرری حاصل شود.<ref>شهید اول، القواعد و الفوائد، مکتبة المفید، ج۲، ص۱۵۷؛ شیخ انصاری، رسائل الفقهیة، ۱۴۱۴ق، ص۷۳-۷۴.</ref> از نظر برخی فقهای شیعه، تقیه مداراتی از مصادیق تقیه [[مستحب]] است.<ref>شیخ انصاری، رسائل فقهیة، ۱۴۱۴ق، ص؛ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۴۵۱-۴۵۲.</ref> [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصاری]] (درگذشت ۱۲۸۱ق) تقیه مستحبی را فقط شامل مواردی دانسته که در روایات به آن تصریح شده است؛ مانند معاشرت با اهلسنت، عیادت از بیمارانشان، نماز خواندن در مساجد و شرکت در تشییع جنازه آنان. بهفتوای او، سایر اموری که خارج از محدوده روایات است، مانند مذمت بزرگان شیعه جهت ایجاد دوستی با آنها و کارهایی از این قبیل جایز نیست.<ref>شیخ انصاری، رسائل الفقهیة، ۱۴۱۴ق، ص۷۵.</ref> | ||
*'''تقیه مکروه:''' تقیهای است که ترک آن و تحمل ضرر، بهتر از انجام آن است.<ref>شیخ انصاری، رسائل الفقهیة، ۱۴۱۴ق، ص۷۵.</ref> بهگفته [[شهید اول]]، تقیه [[مکروه]]، تقیه در کاری مستحبی است که انجام آن نه دارای ضرر فوری است و نه در آینده، ضرری بر آن مترتب میشود.<ref>شهید اول، القواعد و الفوائد، مکتبة المفید، ج۲، ص۱۵۷.</ref> | *'''تقیه مکروه:''' تقیهای است که ترک آن و تحمل ضرر، بهتر از انجام آن است.<ref>شیخ انصاری، رسائل الفقهیة، ۱۴۱۴ق، ص۷۵.</ref> بهگفته [[شهید اول]]، تقیه [[مکروه]]، تقیه در کاری مستحبی است که انجام آن نه دارای ضرر فوری است و نه در آینده، ضرری بر آن مترتب میشود.<ref>شهید اول، القواعد و الفوائد، مکتبة المفید، ج۲، ص۱۵۷.</ref> | ||
*'''تقیه مباح:''' تقیهای است که انجام و ترک آن با هم تفاوتی ندارند.<ref>مکارم شیرازی، تقیه و حفظ نیروها، ترجمه سید محمدجواد بنی سعید لنگرودی، ۱۳۹۴ش، ص۳۷.</ref> بهگفته شیخ انصاری، تقیهای است که با آن ضرری دفع میشود که بود و نبود آن ضرر، از نظر [[شارع]] مساوی است.<ref>شیخ انصاری، رسائل الفقهیة، ۱۴۱۴ق، ص۷۵.</ref> | *'''تقیه مباح:''' تقیهای است که انجام و ترک آن با هم تفاوتی ندارند.<ref>مکارم شیرازی، تقیه و حفظ نیروها، ترجمه سید محمدجواد بنی سعید لنگرودی، ۱۳۹۴ش، ص۳۷.</ref> بهگفته شیخ انصاری، تقیهای است که با آن ضرری دفع میشود که بود و نبود آن ضرر، از نظر [[شارع]] مساوی است.<ref>شیخ انصاری، رسائل الفقهیة، ۱۴۱۴ق، ص۷۵.</ref> | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
مهمترین آیهای که فقها برای جواز تقیه بدان استناد کردهاند، آیه ۱۰۶ [[سوره نمل]] است:<ref>مکارم شیرازی، القوائد الفقهیة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۳۹۲؛ روحانی، فقه الصادق، ۱۴۱۳ق، ج۱۱، ص۳۹۶.</ref> در این آیه آمده است: | مهمترین آیهای که فقها برای جواز تقیه بدان استناد کردهاند، آیه ۱۰۶ [[سوره نمل]] است:<ref>مکارم شیرازی، القوائد الفقهیة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۳۹۲؛ روحانی، فقه الصادق، ۱۴۱۳ق، ج۱۱، ص۳۹۶.</ref> در این آیه آمده است: | ||
{{گفتاورد|آنها که پس از اسلام آوردن، به خدا کافر شوند و با میل و رغبت، بیدینی را به آغوش بگیرند، به خشم خدا گرفتار و عذابی شدید نصیبشان میشود؛ اما خشم و عذاب الهی به آنانی نمیرسد که دلشان به ایمان قرص باشد؛ ولی زیر فشار شکنجه مجبورشان کنند که به زبان چیزی بگویند.}} | {{گفتاورد|آنها که پس از اسلام آوردن، به خدا کافر شوند و با میل و رغبت، بیدینی را به آغوش بگیرند، به خشم خدا گرفتار و عذابی شدید نصیبشان میشود؛ اما خشم و عذاب الهی به آنانی نمیرسد که دلشان به ایمان قرص باشد؛ ولی زیر فشار شکنجه مجبورشان کنند که به زبان چیزی بگویند.}} | ||
بسیاری از [[تفسیر قرآن|مفسران]] شیعه و اهلسنت درباره [[اسباب نزول|شأننزول]] این آیه گفتهاند درباره [[عمار بن یاسر]] نازل شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به شیخ طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۶، ص۴۲۸؛ طبرسی، مجمعالبیان، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۶۳ش، ج۱۲، ص۳۵۸؛ قرطبی، تفسیرالقرطبی، ۱۳۸۴ق، ج۱۰، ص۱۸۰؛ ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم (ابنکثیر)، ۱۴۱۹ق، ج۴، ص۵۲۰؛ بیضاوی، تفسیر البیضاوی (انوار التنزیل و اسرار التأویل)، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۴۲۲.</ref> عمار بن یاسر زیر شکنجه مشرکان مجبور شد کلماتی در برائت از [[اسلام]] و [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] بر زبان جاری کند. عدهای گمان کردند که عمار [[کفر|کافر]] شده است. وقتی داستان عمار به پیامبر(ع) رسید، فرمود عمار از سر تا پا سرشار از [[ایمان]] است و [[توحید]] با گوشت و خون او درآمیخته است. پس از آنکه عمار گریان بهسوی پیامبر آمد، پیامبر او را تسلی داد و به او سفارش کرد که اگر بار دیگر در تنگنا قرار گرفت، دوباره میتواند اظهار برائت کند.<ref>شیخ طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۶، ص۴۲۸؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۶۳ش، ج۱۲، ص۳۵۸؛ قرطبی، تفسیر القرطبی، ۱۳۸۴ق، ج۱۰، ص۱۸۰؛ ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم (ابنکثیر)، ۱۴۱۹ق، ج۴، ص۵۲۰؛ بیضاوی، تفسیرالبیضاوی (انوار التنزیل و اسرار التأویل)، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۴۲۲.</ref> | بسیاری از [[تفسیر قرآن|مفسران]] شیعه و اهلسنت درباره [[اسباب نزول|شأننزول]] این آیه گفتهاند درباره [[عمار یاسر|عمار بن یاسر]] نازل شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به شیخ طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۶، ص۴۲۸؛ طبرسی، مجمعالبیان، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۶۳ش، ج۱۲، ص۳۵۸؛ قرطبی، تفسیرالقرطبی، ۱۳۸۴ق، ج۱۰، ص۱۸۰؛ ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم (ابنکثیر)، ۱۴۱۹ق، ج۴، ص۵۲۰؛ بیضاوی، تفسیر البیضاوی (انوار التنزیل و اسرار التأویل)، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۴۲۲.</ref> عمار بن یاسر زیر شکنجه مشرکان مجبور شد کلماتی در برائت از [[اسلام]] و [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] بر زبان جاری کند. عدهای گمان کردند که عمار [[کفر|کافر]] شده است. وقتی داستان عمار به پیامبر(ع) رسید، فرمود عمار از سر تا پا سرشار از [[ایمان]] است و [[توحید]] با گوشت و خون او درآمیخته است. پس از آنکه عمار گریان بهسوی پیامبر آمد، پیامبر او را تسلی داد و به او سفارش کرد که اگر بار دیگر در تنگنا قرار گرفت، دوباره میتواند اظهار برائت کند.<ref>شیخ طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۶، ص۴۲۸؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۶۳ش، ج۱۲، ص۳۵۸؛ قرطبی، تفسیر القرطبی، ۱۳۸۴ق، ج۱۰، ص۱۸۰؛ ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم (ابنکثیر)، ۱۴۱۹ق، ج۴، ص۵۲۰؛ بیضاوی، تفسیرالبیضاوی (انوار التنزیل و اسرار التأویل)، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۴۲۲.</ref> | ||
فقها همچنین برای اثبات جواز تقیه، به آیه ۲۸ [[سوره غافر]] و آیه ۲۸ [[سوره آلعمران|سوره آل عمران]] استناد کردهاند.<ref>مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۳۹۴؛ روحانی، فقهالصادق، ۱۴۱۳ق، ج۱۱، ص۳۹۷.</ref> | فقها همچنین برای اثبات جواز تقیه، به آیه ۲۸ [[سوره غافر]] و آیه ۲۸ [[سوره آلعمران|سوره آل عمران]] استناد کردهاند.<ref>مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۳۹۴؛ روحانی، فقهالصادق، ۱۴۱۳ق، ج۱۱، ص۳۹۷.</ref> | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
*روایاتی که حاکی از آن است که برخی از انبیای الهی گذشته نیز به تقیه عمل میکردهاند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۱۳ق، ج۱۶، ص۲۰۸-۲۱۰؛ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۴۰۱.</ref> | *روایاتی که حاکی از آن است که برخی از انبیای الهی گذشته نیز به تقیه عمل میکردهاند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۱۳ق، ج۱۶، ص۲۰۸-۲۱۰؛ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۴۰۱.</ref> | ||
علاوه بر این روایات، فقها از روایاتی مانند روایات [[قاعده لاضرر|لاضرر]]، روایات برائت و [[ساب النبی|سَبّ]] (روایاتی که در جواز اظهار برائت و سَبّ نسبت به پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) برای تقیه و حفظ جان وارد شده) و [[حدیث رفع]] برای اثبات مشروعیت و جواز عمل به تقیه استفاده کردهاند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به روحانی، فقه الصادق، ج۱۱، ۱۴۱۳ق، ص۳۹۹-۴۰۵.</ref> | علاوه بر این روایات، فقها از روایاتی مانند روایات [[قاعده لاضرر|لاضرر]]، روایات برائت و [[ساب النبی|سَبّ]] (روایاتی که در جواز اظهار برائت و سَبّ نسبت به پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) برای تقیه و حفظ جان وارد شده) و [[حدیث رفع|حدیث رَفع]] برای اثبات مشروعیت و جواز عمل به تقیه استفاده کردهاند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به روحانی، فقه الصادق، ج۱۱، ۱۴۱۳ق، ص۳۹۹-۴۰۵.</ref> | ||
===اجماع=== | ===اجماع=== | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
[[توریه]] به این معناست که گوینده از گفتن یک لفظ، معنایی اراده کند که اگرچه مطابق واقع است، هدفش از گفتن آن لفظ این است که شنونده خلاف آن معنا را بفهمد.<ref>شیخ انصاری، کتاب المکاسب، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۱۷.</ref> گاهی تقیه در قالب توریه انجام میشود و گفته میشود این بهترین نوع تقیه است و تا جایی که امکان دارد، تقیهکننده بهتر است توریه کند.<ref>گلستانه اصفهانی، منهج الیقین، ۱۳۸۸ش، ص۸۳.</ref> | [[توریه]] به این معناست که گوینده از گفتن یک لفظ، معنایی اراده کند که اگرچه مطابق واقع است، هدفش از گفتن آن لفظ این است که شنونده خلاف آن معنا را بفهمد.<ref>شیخ انصاری، کتاب المکاسب، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۱۷.</ref> گاهی تقیه در قالب توریه انجام میشود و گفته میشود این بهترین نوع تقیه است و تا جایی که امکان دارد، تقیهکننده بهتر است توریه کند.<ref>گلستانه اصفهانی، منهج الیقین، ۱۳۸۸ش، ص۸۳.</ref> | ||
برای نمونه در داستان برادران [[یوسف (پیامبر)|حضرت یوسف]] که برای گرفتن گندم نزد وی آمده بودند، مطابق آیات قرآن، وقتی یوسف بارشان را بست، برای آنکه برادرش بنیامین را نزد خودش نگه دارد، جام سلطنتی را مخفیانه در بار او گذاشت و به سخنگویش گفت فریاد بزند که شما کاروانیان، دزد هستید. طبق برخی روایات و بر همین اساس، بهباور مفسران، یوسف در اینجا برای رسیدن به مصلحتی، تقیه کرد و دست به توریه زد؛ به این معنا که مقصود او این نبود که پیمانه را دزدیدهاید؛ بلکه این بود که شما برادران، یوسف را از پدرش دزدیده و به چاه انداختهاید.<ref> طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۵۵؛ کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۲۱۷؛طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۶۳ش، ج۱۱، ص۲۲۳؛ مکارم شیرازی، تقیه و حفظ نیروها، ترجمه سید محمدجواد بنی سعید لنگرودی، ۱۳۹۴ش، ص۶۸.</ref> | برای نمونه در داستان برادران [[یوسف (پیامبر)|حضرت یوسف]] که برای گرفتن گندم نزد وی آمده بودند، مطابق آیات قرآن، وقتی یوسف بارشان را بست، برای آنکه برادرش [[بنیامین]] را نزد خودش نگه دارد، جام سلطنتی را مخفیانه در بار او گذاشت و به سخنگویش گفت فریاد بزند که شما کاروانیان، دزد هستید. طبق برخی روایات و بر همین اساس، بهباور مفسران، یوسف در اینجا برای رسیدن به مصلحتی، تقیه کرد و دست به توریه زد؛ به این معنا که مقصود او این نبود که پیمانه را دزدیدهاید؛ بلکه این بود که شما برادران، یوسف را از پدرش دزدیده و به چاه انداختهاید.<ref> طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۵۵؛ کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۲۱۷؛طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۶۳ش، ج۱۱، ص۲۲۳؛ مکارم شیرازی، تقیه و حفظ نیروها، ترجمه سید محمدجواد بنی سعید لنگرودی، ۱۳۹۴ش، ص۶۸.</ref> | ||
==دیدگاه اهل سنت== | ==دیدگاه اهل سنت== | ||
در کتاب [[الموسوعة الفقهیة الکویتیة]] (موسوعهای در موضوع فقه | در کتاب [[الموسوعة الفقهیة الکویتیة]] (موسوعهای در موضوع فقه اهلسنت در ۴۵ مجلد) چنین آمده است که از نظر اکثر عالمان اهلسنت، در مواقع ضرورت؛ یعنی در جایی که خوف از کشتهشدن و آزار و اذیت و به طور کلی ضررِ زیاد وجود داشته باشد، بهمقدار دفع ضرر، تقیه جایز است.<ref>جمعی از نویسندگان، الموسوعة الفقهیة الکویتیة، ۱۴۰۴ق، ج۱۳، ص۱۸۶-۱۸۷.</ref> | ||
آنها برای اثبات جواز و مشروعیت تقیه علاوه بر آیاتی همچون آیه ۲۸ [[سوره آلعمران]] و [[آیه ۱۰۶ سوره نحل]]<ref>جمعی از نویسندگان، الموسوعة الفقهیة الکویتیة، ۱۴۰۴ق، ج۱۳، ص۱۸۶-۱۸۷.</ref> به روایات نیز استناد کردهاند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۲۲ق، ج۹، ص۱۹؛ هیثمی، کشف الاستار، ۱۳۹۹ق، ج۴، ص۱۱۳؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ۱۴۱۵ق، ج۲۰، ص۹۴؛ حبیب العمیدی، تقیه از دیدگاه مذاهب و فرقههای اسلامی غیر شیعی، ترجمه محمدصادق عارف، ۱۳۷۷ش، ص۷۲-۷۷.</ref> | آنها برای اثبات جواز و مشروعیت تقیه علاوه بر آیاتی همچون آیه ۲۸ [[سوره آلعمران]] و [[آیه ۱۰۶ سوره نحل]]<ref>جمعی از نویسندگان، الموسوعة الفقهیة الکویتیة، ۱۴۰۴ق، ج۱۳، ص۱۸۶-۱۸۷.</ref> به روایات نیز استناد کردهاند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۲۲ق، ج۹، ص۱۹؛ هیثمی، کشف الاستار، ۱۳۹۹ق، ج۴، ص۱۱۳؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ۱۴۱۵ق، ج۲۰، ص۹۴؛ حبیب العمیدی، تقیه از دیدگاه مذاهب و فرقههای اسلامی غیر شیعی، ترجمه محمدصادق عارف، ۱۳۷۷ش، ص۷۲-۷۷.</ref> | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
از میان مذاهب اهلسنت [[وهابیت|وهابیان]] از مخالفان و منتقدان عمل به تقیهاند و شیعیان را بهسبب پذیرش تقیه و عمل به آن، سرزنش میکنند.<ref>نوری، «نقد دیدگاه ابنتیمیه در باب تقیه»، ص۱۴۹.</ref> از مذاهب شیعه هم گفته میشود [[زیدیه|فرقه زیدیه]] مخالف تقیه است.<ref>مشکور، مدیر شانهچی، فرهنگ فرق اسلامی، آستان قدس رضوی، ص۲۱۸.</ref> | از میان مذاهب اهلسنت [[وهابیت|وهابیان]] از مخالفان و منتقدان عمل به تقیهاند و شیعیان را بهسبب پذیرش تقیه و عمل به آن، سرزنش میکنند.<ref>نوری، «نقد دیدگاه ابنتیمیه در باب تقیه»، ص۱۴۹.</ref> از مذاهب شیعه هم گفته میشود [[زیدیه|فرقه زیدیه]] مخالف تقیه است.<ref>مشکور، مدیر شانهچی، فرهنگ فرق اسلامی، آستان قدس رضوی، ص۲۱۸.</ref> | ||
یکی از اشکالات ابنتیمیه و بهپیروی از او وهابیان به تقیه این است که تقیه نوعی دروغگویی و نفاق است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به ابنتیمیه، منهاج السنة النبویة، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۶۸ و ج۲، ص۴۶؛ القفاری، اصول المذهب الشیعه الاثنی العشریة (عرض و نقد)، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۸۱۹؛ الهی ظهیر الباکستانی، الشیعة و التشیع، ۱۴۱۵ق، ص۸۸.</ref> در جواب این اشکال گفتهاند که معنای تقیه کاملاً متضاد با معنای نفاق است؛ چراکه نفاق پنهان کردن کفر و باطل و اظهار ایمان است؛ در حالی که تقیه پنهان کردن ایمان و اظهار کفر است.<ref>سبحانی، التقیة؛ مفهومها، حدها و دلیلها، ص۷۴.</ref> | یکی از اشکالات [[ابنتیمیه حرانی|ابنتیمیه]] و بهپیروی از او وهابیان به تقیه این است که تقیه نوعی دروغگویی و نفاق است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به ابنتیمیه، منهاج السنة النبویة، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۶۸ و ج۲، ص۴۶؛ القفاری، اصول المذهب الشیعه الاثنی العشریة (عرض و نقد)، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۸۱۹؛ الهی ظهیر الباکستانی، الشیعة و التشیع، ۱۴۱۵ق، ص۸۸.</ref> در جواب این اشکال گفتهاند که معنای تقیه کاملاً متضاد با معنای نفاق است؛ چراکه نفاق پنهان کردن [[کفر]] و باطل و اظهار ایمان است؛ در حالی که تقیه پنهان کردن ایمان و اظهار کفر است.<ref>سبحانی، التقیة؛ مفهومها، حدها و دلیلها، ص۷۴.</ref> | ||
==تکنگاری== | ==تکنگاری== |
ویرایش