پرش به محتوا

ماجرای حکمیت: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۱۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۸
منبع یابی، اصلاح پاورقی و منابع
جز (←‏نتیجه حکمیت: ویکی‌سازی)
imported>M.r.seifi
(منبع یابی، اصلاح پاورقی و منابع)
خط ۳: خط ۳:
==شکل‌گیری حکمیت==
==شکل‌گیری حکمیت==
{{اصلی|جنگ صفین}}
{{اصلی|جنگ صفین}}
جنگ صفین در سال [[سال ۳۷ هجری قمری|۳۷ق]] بین امام علی (ع) و معاویه اتفاق افتاد. پس از چندین روز نبرد سنگین بین دو گروه، شکست سپاهیان معاویه بسیار نزدیک شد. معاویه برای راه چاره، دست به دامن [[عمرو بن عاص]] شد.<ref>نک: ابن ابی ‏الحدید، ج۲، ص۲۱۰.</ref> به پیشنهاد عمرو و دستور معاویه، شامیان [[قرآن]]‌‏ها را بر نیزه کردند و شعار دادند ای اهل [[عراق]]! حاکم بین ما کتاب خدا باشد. همچنین سپاهیان شام فریاد می‌زدند: ای گروه عرب! به زنان و دختران خود بیندیشید، اگر شما نابود شوید، فردا چه کسی در برابر رومیان و ترکان و پارسیان بجنگد؟!<ref>ابن مزاحم، ص ۴۷۸</ref>
جنگ صفین در سال [[سال ۳۷ هجری قمری|۳۷ق]] بین [[امام علی (ع)]] و [[معاویه]] اتفاق افتاد. پس از چندین روز نبرد سنگین بین دو گروه، شکست سپاهیان معاویه بسیار نزدیک شد. معاویه برای راه چاره، دست به دامن [[عمرو بن عاص]] شد.<ref>نگاه کنید به: ابن ابی ‏الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۲۱۰.</ref> به پیشنهاد عمرو و دستور [[معاویه]]، شامیان [[قرآن]]‌‏ها را بر نیزه کردند و شعار دادند ای اهل [[عراق]]! حاکم بین ما کتاب خدا باشد. همچنین سپاهیان شام فریاد می‌زدند: ای گروه عرب! به زنان و دختران خود بیندیشید، اگر شما نابود شوید، فردا چه کسی در برابر رومیان و ترکان و پارسیان بجنگد؟!<ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۳۸۲ق، ص۴۷۸.</ref>


==شورش سپاه امام علی (ع)==
==شورش سپاه امام علی (ع)==
با حیله‌ای که [[عمرو عاص]] ترتیب داد و [[قرآن|قرآن‌ها]] به سر نیزه‌ها رفت، در میان سپاه [[امام علی(ع)]] دودستگی پدید آمد، که دشمن [[حکمیت]] [[قرآن]] را پذیرفته است و ما حق جنگ با آنان را نداریم. امام (ع) به‌شدت در برابر این سخن ایستاد و اعلام کرد این کار، جز فریب چیزی نیست؛ ولی با اجبار سپاهیان امام (ع) از جمله اشعث بن قیس و قبیله وی، امیرالمؤمنین (ع) ضمن نامه‏‌ای به [[معاویه]] با قید اینکه ما می‌دانیم تو اهل [[قرآن]] نیستی، حکمیت قرآن را پذیرفت.<ref>ابن مزاحم، ص ۴۹۰</ref>
با حیله‌ای که [[عمرو عاص]] ترتیب داد و [[قرآن|قرآن‌ها]] به سر نیزه‌ها رفت، در میان سپاه [[امام علی(ع)]] دودستگی پدید آمد، که دشمن [[حکمیت]] [[قرآن]] را پذیرفته است و ما حق جنگ با آنان را نداریم. امام (ع) به‌شدت در برابر این سخن ایستاد و اعلام کرد این کار، جز فریب چیزی نیست؛ ولی با اجبار سپاهیان امام (ع) از جمله اشعث بن قیس و قبیله وی، امیرالمؤمنین (ع) ضمن نامه‏‌ای به [[معاویه]] با قید اینکه ما می‌دانیم تو اهل [[قرآن]] نیستی، حکمیت قرآن را پذیرفت.<ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۳۸۲ق، ص۴۹۰.</ref>


===تعیین نمایندگان حکمیت===
===تعیین نمایندگان حکمیت===
اهل شام، عمرو بن عاص را به عنوان نماینده خویش در حکمیت برگزیدند. برای نمایندگی سپاهیان عراق بین سپاهیان امام علی (ع) اختلاف شد. [[اشعث بن قیس|اشعث]] و تعدادی دیگر از کسانی که بعدا در گروه [[مارقین]] در آمدند، [[ابو موسی اشعری]] را پیشنهاد کردند. اما امام علی(ع)، [[ابن عباس]] و یا [[مالک اشتر]] را پیشنهاد کرد؛ اشعث و یارانش قبول نکردند، به این بهانه که اشتر عقیده به جنگ دارد و ابن عباس نیز نباید باشد؛ زیرا عمرو بن عاص از قبیله [[مضری|مُضَری‏‌ها]] است، پس طرف دیگر باید یمنی باشد.<ref>ابن اعثم، ج۳، ص۱۶۳.</ref>
اهل شام، عمرو بن عاص را به عنوان نماینده خویش در حکمیت برگزیدند. برای نمایندگی سپاهیان عراق بین سپاهیان امام علی (ع) اختلاف شد. [[اشعث بن قیس|اشعث]] و تعدادی دیگر از کسانی که بعدا در گروه [[مارقین]] در آمدند، [[ابو موسی اشعری]] را پیشنهاد کردند. اما امام علی(ع)، [[ابن عباس]] و یا [[مالک اشتر]] را پیشنهاد کرد؛ اشعث و یارانش قبول نکردند، به این بهانه که اشتر عقیده به جنگ دارد و ابن عباس نیز نباید باشد؛ زیرا عمرو بن عاص از قبیله [[مضری|مُضَری‏‌ها]] است، پس طرف دیگر باید یمنی باشد.<ref>ابن اعثم، کتاب الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۱۶۳-۱۶۵.</ref>


==چارچوب حکمیت==
==چارچوب حکمیت==
پس از تعیین شدن نمایندگان دو سپاه در حکمیت، معاویه، عمرو بن عاص و ابوالاعور سلمی و برخی دیگر را برای مذاکرات و تعیین شرایط حکمیت نزد امام علی (ع) فرستاد و این افراد با امام علی (ع) و یارانش درباره مفاد این صلح‎نامه مذاکره نمودند. به روایت [[یعقوبی]]، وقتی بر سر لقب «[[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین]]» برای [[امام علی(ع)]] هنگام نوشتن صلحنامه میان نمایندگان دو سپاه اختلاف افتاد، اشعث از کسانی بود که خواستار محو این لقب در آن نامه شد و [[مالک اشتر]] سخت به او اعتراض کرد<ref> یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۹.</ref>
پس از تعیین شدن نمایندگان دو سپاه در حکمیت، معاویه، عمرو بن عاص و ابوالاعور سلمی و برخی دیگر را برای مذاکرات و تعیین شرایط حکمیت نزد امام علی (ع) فرستاد و این افراد با امام علی (ع) و یارانش درباره مفاد این صلح‎نامه مذاکره نمودند. به روایت [[یعقوبی]]، وقتی بر سر لقب «[[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین]]» برای [[امام علی(ع)]] هنگام نوشتن صلحنامه میان نمایندگان دو سپاه اختلاف افتاد، اشعث از کسانی بود که خواستار محو این لقب در آن نامه شد و [[مالک اشتر]] سخت به او اعتراض کرد<ref> یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۹.</ref>


تاریخ حکمیت نیز ‏به پایان ماه [[رمضان]] (<small>یعنی هشت ماه بعد</small>) موکول<ref>ابن مزاحم، ص۵۰۴.</ref> و شهر [[دومة الجندل|دومة‏ الجندل]] به عنوان مکان آن تعیین شد.<ref>نک: شهیدی، ص۱۴۲.</ref>
تاریخ حکمیت نیز ‏به پایان ماه [[رمضان]] (<small>یعنی هشت ماه بعد</small>) موکول<ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۳۸۲ق، ص۵۰۴.</ref> و شهر [[دومة الجندل|دومة‏ الجندل]] به عنوان مکان آن تعیین شد.<ref>نک: شهیدی، ص۱۴۲.</ref>


مفاد این صلح‎نامه چنین بود:
مفاد این صلح‎نامه چنین بود:
خط ۳۶: خط ۳۶:


==نتیجه حکمیت==
==نتیجه حکمیت==
[[ابوموسی اشعری]] نتیجه حکمیت را به اینجا رسانید که هر دو فرمانروا یعنی [[معاویه]] و [[علی(ع)]] از [[خلافت]] برکنار شوند و هیچ‌کدام فرمانروا نباشد. [[عمرو عاص]] نیز ـ به ظاهر ـ این امر را پذیرفت اما برای اجرایی‌کردن نقشه‌ای که در سر داشت، ابوموسی را فریفت و او را برای اعلام نتیجه بر خودش مقدم کرد. [[ابن عباس]] تلاش زیادی کرد تا ابتدا عمرو عاص نتیجه را اعلام کند؛ اما ابوموسی به هشدارهای ابن عباس توجهی نکرد و به او گفت: من و عمرو عاص توافق کرده‏‌ایم.<ref>نک: ابن ابی‎‏الحدید، ج۲، ص۲۵۵.</ref>
[[ابوموسی اشعری]] نتیجه حکمیت را به اینجا رسانید که هر دو فرمانروا یعنی [[معاویه]] و [[علی(ع)]] از [[خلافت]] برکنار شوند و هیچ‌کدام فرمانروا نباشد. [[عمرو عاص]] نیز ـ به ظاهر ـ این امر را پذیرفت اما برای اجرایی‌کردن نقشه‌ای که در سر داشت، ابوموسی را فریفت و او را برای اعلام نتیجه بر خودش مقدم کرد. [[ابن عباس]] تلاش زیادی کرد تا ابتدا عمرو عاص نتیجه را اعلام کند؛ اما ابوموسی به هشدارهای ابن عباس توجهی نکرد و به او گفت: من و عمرو عاص توافق کرده‏‌ایم.<ref>نگاه کنید به: ابن ابی ‏الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۲۵۵.</ref>


ابوموسی بر بالای [[منبر]] رفت و گفت:‌ای مردم! برای این که [[مسلمانان]] روی آسایش ببینند و بینشان دودستگی نباشد، من و عمرو عاص توافق کردیم که علی و معاویه را از خلافت برکنار کنیم تا خود مسلمانان شورایی تشکیل دهند و کسی را که استحقاق و شایستگی خلافت دارد انتخاب کنند؛ پس من ـ به نمایندگی از مردم [[حجاز]] و [[عراق]] ـ چنان‌که انگشتری‌ام را از دست خود خارج می‌کنم، علی را از خلافت برکنار می‌نمایم.<ref>نک: همان، ص۲۵۶.</ref>  
ابوموسی بر بالای [[منبر]] رفت و گفت:‌ای مردم! برای این که [[مسلمانان]] روی آسایش ببینند و بینشان دودستگی نباشد، من و عمرو عاص توافق کردیم که علی و معاویه را از خلافت برکنار کنیم تا خود مسلمانان شورایی تشکیل دهند و کسی را که استحقاق و شایستگی خلافت دارد انتخاب کنند؛ پس من ـ به نمایندگی از مردم [[حجاز]] و [[عراق]] ـ چنان‌که انگشتری‌ام را از دست خود خارج می‌کنم، علی را از خلافت برکنار می‌نمایم.<ref>نگاه کنید به: ابن ابی ‏الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۲۵۶.</ref>  


سپس از منبر پایین آمد و عمرو عاص به بالای منبر رفته، اعلام کرد: آنچه ابوموسی گفت شنیدید. او، تنها حق برکناری علی را داشت و من هم او را در این مورد تأیید می‌کنم؛ اما من چنان‌که انگشتری‌ام را به دست می‌کنم خلافت را به معاویه واگذار می‌نمایم؛ زیرا او علاوه بر اینکه شایستگی این مقام را دارد، ولیِّ دم و خونخواه [[عثمان]] نیز است. در اینجا مجلس آشفته شد. ابوموسی از حیله عمرو عاص برآشفت و خطاب به او گفت: ای حیله‏‌گر [[فاسق]]! تو چون سگی هستی كه چه آن را چوب بزنند یا رهایش سازند، پارس می‌کند.<ref> «قَد غَدَرتَ و فَجَرتَ و اِنَّما مَثَلُك مَثَلُ الكَلبِ ان تَحمِل عَلیهِ یلهَث او تَترُكهُ یلهَث». اشاره دارد به آیه ۱۷۶ سوره اعراف.</ref> عمرو عاص هم در پاسخ گفت: تو همچون خری هستی که مشتی کتاب بارش کرده‏ باشند.<ref> «اِنَّما مَثَلُكَ مَثَلُ الحِمارِ یحمِل اَسفاراً»(سوره جمعه، آیه ۵).</ref> <ref> نک: ابن ابی ‏الحدید، همان.</ref>
سپس از منبر پایین آمد و عمرو عاص به بالای منبر رفته، اعلام کرد: آنچه ابوموسی گفت شنیدید. او، تنها حق برکناری علی را داشت و من هم او را در این مورد تأیید می‌کنم؛ اما من چنان‌که انگشتری‌ام را به دست می‌کنم خلافت را به معاویه واگذار می‌نمایم؛ زیرا او علاوه بر اینکه شایستگی این مقام را دارد، ولیِّ دم و خونخواه [[عثمان]] نیز است. در اینجا مجلس آشفته شد. ابوموسی از حیله عمرو عاص برآشفت و خطاب به او گفت: ای حیله‏‌گر [[فاسق]]! تو چون سگی هستی كه چه آن را چوب بزنند یا رهایش سازند، پارس می‌کند.{{یادداشت|«قَد غَدَرتَ و فَجَرتَ و اِنَّما مَثَلُك مَثَلُ الكَلبِ ان تَحمِل عَلیهِ یلهَث او تَترُكهُ یلهَث». اشاره دارد به آیه ۱۷۶ سوره اعراف.}} عمرو عاص هم در پاسخ گفت: تو همچون خری هستی که مشتی کتاب بارش کرده‏ باشند.{{یادداشت|«اِنَّما مَثَلُكَ مَثَلُ الحِمارِ یحمِل اَسفاراً»(سوره جمعه، آیه ۵).}}<ref>نگاه کنید به: ابن ابی ‏الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۲۵۶.</ref>  


==آثار حکمیت==
==آثار حکمیت==
ماجرای حکمیت‏، بدون آنکه سخن از [[قرآن]] و [[سنت]] [[پیامبر(ص)]] باشد، منشا اختلاف دیگری در میان شام و عراق شد.<ref>ابن مزاحم، ص۵۴۵ و همچنین نک: شهیدی، ص۱۴۳ و ابن ابی ‏الحدید، همان.</ref> و مهم‏‌ترین نتیجه حکمیت برای [[شام|شامیان]] این بود که آنان پس از ماجرای حکمیت، معاویه را [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین]] نامیدند.<ref>بلاذری، ج۲، ص۳۴۲.</ref> و حتی معاویه در اثبات حکومت خود نیز به این حکمیت استناد می‌کرد:  
ماجرای حکمیت‏، بدون آنکه سخن از [[قرآن]] و [[سنت]] [[پیامبر(ص)]] باشد، منشا اختلاف دیگری در میان شام و عراق شد.<ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۳۸۲ق، ص۵۴۵؛ همچنین نک: شهیدی، ص۱۴۳ و ابن ابی ‏الحدید، همان.</ref> و مهم‏‌ترین نتیجه حکمیت برای [[شام|شامیان]] این بود که آنان پس از ماجرای حکمیت، معاویه را [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین]] نامیدند.<ref>بلاذری، ج۲، ص۳۴۲.</ref> و حتی معاویه در اثبات حکومت خود نیز به این حکمیت استناد می‌کرد:  
«حسین بن علی(ع) با معاویه بر سر جانشین قرار دادن یزید به اختلاف رسیده و گفتگو می‌کردند. امام حسین(ع) فرمود: پدر من از پدر او بهتر بود و مادرم نیز از مادر او بهتر. معاویه: ای برادرزاده،‌ اما مادرت بهتر است از مادر او و چگونه مقایسه می‌کنی زنی که از قبیله کلب می‌باشد با دختر پیامبر اسلام. اما پدرت،‌پس او (حکمیت را پذیرفت و) حکم را به خدا واگذار کرد پس حکم شد به نفع پدر  یزید بر علیه پدر تو.<ref> ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴، ج۲، ص۱۷۱.</ref>
«حسین بن علی(ع) با معاویه بر سر جانشین قرار دادن یزید به اختلاف رسیده و گفتگو می‌کردند. امام حسین(ع) فرمود: پدر من از پدر او بهتر بود و مادرم نیز از مادر او بهتر. معاویه: ای برادرزاده،‌ اما مادرت بهتر است از مادر او و چگونه مقایسه می‌کنی زنی که از قبیله کلب می‌باشد با دختر پیامبر اسلام. اما پدرت،‌پس او (حکمیت را پذیرفت و) حکم را به خدا واگذار کرد پس حکم شد به نفع پدر  یزید بر علیه پدر تو.<ref> ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴، ج۲، ص۱۷۱.</ref>


==پیدایش خوارج==
==پیدایش خوارج==
{{اصلی|خوارج}}
{{اصلی|خوارج}}
پس از توقف جنگ برای حکمیت، گروهی دیگر از سپاهیان امام، با سر دادن شعار «لا حکم الا لله»، خواهان ادامه جنگ شدند و پذیرش حکمیت را کفر دانستند و امام را به توبه دعوت کردند ولی امام با استناد به آیه «أَوْفُوا بِالْعُقُود»<ref>سوره مائده، آیه ۱</ref> نپذیرفت که عهد و پیمان خود را بشکند. پس از آنکه امام به کوفه و معاویه به [[شام]] بازگشت، مخالفان حکمیت از امام علی جدا شدند و به قریه حروراء نزدیک [[کوفه]] رفتند.<ref>ابن مزاحم، وقعة صفین، ۱۳۸۲ق، ص ۵۱۳-۵۱۴؛ بلاذری، جُمَل من انساب الاشراف، ج ۳، ص ۱۱۴، ۱۲۲؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص ۶۳، ۷۲، ۷۸؛ مسعودی، مروج، ج ۳، ص ۱۴۴</ref> بدین گونه گروهی به نام خوارج ظهور کردند.
پس از توقف جنگ برای حکمیت، گروهی دیگر از سپاهیان امام، با سر دادن شعار «لا حکم الا لله»، خواهان ادامه جنگ شدند و پذیرش حکمیت را کفر دانستند و امام را به توبه دعوت کردند ولی امام با استناد به آیه «أَوْفُوا بِالْعُقُود»<ref>سوره مائده، آیه ۱</ref> نپذیرفت که عهد و پیمان خود را بشکند. پس از آنکه امام به کوفه و معاویه به [[شام]] بازگشت، مخالفان حکمیت از امام علی جدا شدند و به قریه حروراء نزدیک [[کوفه]] رفتند.<ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۳۸۲ق، ص ۵۱۳-۵۱۴؛ بلاذری، جُمَل من انساب الاشراف، ج ۳، ص ۱۱۴، ۱۲۲؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص ۶۳، ۷۲، ۷۸؛ مسعودی، مروج، ج ۳، ص ۱۴۴</ref> بدین گونه گروهی به نام خوارج ظهور کردند.


== پانویس ==
== پانویس ==
خط ۵۶: خط ۵۶:
{{منابع}}
{{منابع}}
* آبی ابوسعد، ''من نثر الدر''، وزارة الثقافه سوریه، دمشق.
* آبی ابوسعد، ''من نثر الدر''، وزارة الثقافه سوریه، دمشق.
* ابن ابی‏ الحدید، ''شرح نهج البلاغة'' تحقیق: محمد أبوالفضل إبراهیم، دار إحیاء الكتب العربیة، ۱۳۷۸ش - ۱۹۵۹م. (نسخه موجود در نرم‏ افزار مکتبة اهل البیت، نسخه ۲.۰)
* ابن ابی‏ الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، تحقیق: محمد أبوالفضل إبراهیم، قاهره، دار إحیاء الكتب العربیة، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
* ابن اعثم، ''الفتوح''، دارالندوه، بیروت.
* ابن اعثم، کتاب الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دار الأضواء، چاپ اول، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
* ابن مزاحم، ''وقعة صفین''، انتشارات بصیرتی، قم.
* نصر بن مزاحم، وقعة صفین، قاهره، مؤسسة العربية الحديثة، ۱۳۸۲ق.
* ابن مزاحم، نصر، وقعة صفین، قاهره، چاپ عبدالسلام محمد هارون، ۱۳۸۲ق، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
* بلاذری، احمد بن یحیی، ''انساب الاشراف''، تحقیق: محمدباقر محمودی، موسسه اعلمی، بیروت.
* بلاذری، احمد بن یحیی، ''انساب الاشراف''، تحقیق: محمدباقر محمودی، موسسه اعلمی، بیروت.
* بلاذری، احمد بن یحیی، جُمَل من انساب الاشراف، چاپ سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
* بلاذری، احمد بن یحیی، جُمَل من انساب الاشراف، چاپ سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
کاربر ناشناس