Automoderated users، confirmed، movedable، protected، مدیران، templateeditor
۶٬۷۶۸
ویرایش
imported>Naimi |
(اضافه کردن بخش آثار حکمیت و افزودن متن تاریخی) |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
[[ابوموسی اشعری]] نتیجه حکمیت را به اینجا رسانید که هر دو فرمانروا یعنی [[معاویه]] و [[علی(ع)]] از [[خلافت]] برکنار شوند و هیچکدام فرمانروا نباشد. [[عمرو عاص]] نیز ـ به ظاهر ـ این امر را پذیرفت اما برای اجراییکردن نقشهای که در سر داشت، ابوموسی را فریفت و او را برای اعلام نتیجه بر خودش مقدم کرد. [[ابن عباس]] تلاش زیادی کرد تا ابتدا عمرو عاص نتیجه را اعلام کند؛ اما ابوموسی به هشدارهای ابن عباس توجهی نکرد و به او گفت: من و عمرو عاص توافق کردهایم.<ref>نک: ابن ابیالحدید، ج۲، ص۲۵۵.</ref> | [[ابوموسی اشعری]] نتیجه حکمیت را به اینجا رسانید که هر دو فرمانروا یعنی [[معاویه]] و [[علی(ع)]] از [[خلافت]] برکنار شوند و هیچکدام فرمانروا نباشد. [[عمرو عاص]] نیز ـ به ظاهر ـ این امر را پذیرفت اما برای اجراییکردن نقشهای که در سر داشت، ابوموسی را فریفت و او را برای اعلام نتیجه بر خودش مقدم کرد. [[ابن عباس]] تلاش زیادی کرد تا ابتدا عمرو عاص نتیجه را اعلام کند؛ اما ابوموسی به هشدارهای ابن عباس توجهی نکرد و به او گفت: من و عمرو عاص توافق کردهایم.<ref>نک: ابن ابیالحدید، ج۲، ص۲۵۵.</ref> | ||
ابوموسی بر بالای [[منبر]] رفت و گفت:ای مردم! برای این که [[مسلمانان]] روی آسایش ببینند و بینشان دودستگی نباشد، من و عمرو عاص توافق کردیم که علی و معاویه را از خلافت برکنار کنیم تا خود مسلمانان شورایی تشکیل دهند و کسی را که استحقاق و شایستگی خلافت دارد انتخاب کنند؛ پس من ـ به نمایندگی از مردم [[حجاز]] و [[عراق]] ـ چنانکه انگشتریام را از دست خود خارج میکنم، علی را از خلافت برکنار مینمایم.<ref>نک: همان، ص۲۵۶ | ابوموسی بر بالای [[منبر]] رفت و گفت:ای مردم! برای این که [[مسلمانان]] روی آسایش ببینند و بینشان دودستگی نباشد، من و عمرو عاص توافق کردیم که علی و معاویه را از خلافت برکنار کنیم تا خود مسلمانان شورایی تشکیل دهند و کسی را که استحقاق و شایستگی خلافت دارد انتخاب کنند؛ پس من ـ به نمایندگی از مردم [[حجاز]] و [[عراق]] ـ چنانکه انگشتریام را از دست خود خارج میکنم، علی را از خلافت برکنار مینمایم.<ref>نک: همان، ص۲۵۶.</ref> | ||
به این | سپس از منبر پایین آمد و عمرو عاص به بالای منبر رفته، اعلام کرد: آنچه ابوموسی گفت شنیدید. او، تنها حق برکناری علی را داشت و من هم او را در این مورد تأیید میکنم؛ اما من چنانکه انگشتریام را به دست میکنم خلافت را به معاویه واگذار مینمایم؛ زیرا او علاوه بر اینکه شایستگی این مقام را دارد، ولیِّ دم و خونخواه [[عثمان]] نیز است. در اینجا مجلس آشفته شد. ابوموسی از حیله عمرو عاص برآشفت و خطاب به او گفت: ای حیلهگر فاسق! تو چون سگی هستی كه چه آن را چوب بزنند یا رهایش سازند، پارس میکند.<ref> «قَد غَدَرتَ و فَجَرتَ و اِنَّما مَثَلُك مَثَلُ الكَلبِ ان تَحمِل عَلیهِ یلهَث او تَترُكهُ یلهَث». اشاره دارد به آیه ۱۷۶ سوره اعراف.</ref> عمرو عاص هم در پاسخ گفت: تو همچون خری هستی که مشتی کتاب بارش کرده باشند.<ref> «اِنَّما مَثَلُكَ مَثَلُ الحِمارِ یحمِل اَسفاراً»(سوره جمعه، آیه ۵).</ref> <ref> نک: ابن ابی الحدید، همان.</ref> | ||
==آثار حکمیت== | |||
ماجرای حکمیت، بدون آنکه سخن از [[قرآن]] و [[سنت]] [[پیامبر(ص)]] باشد، منشا اختلاف دیگری در میان شام و عراق شد.<ref>ابن مزاحم، ص۵۴۵ و همچنین نک: شهیدی، ص۱۴۳ و ابن ابی الحدید، همان.</ref> و مهمترین نتیجه حکمیت برای [[شام|شامیان]] این بود که آنان پس از ماجرای حکمیت، معاویه را [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین]] نامیدند.<ref>بلاذری، ج۲، ص۳۴۲.</ref> و حتی معاویه در اثبات حکومت خود نیز به این حکمیت استناد میکرد: | |||
«حسین بن علی(ع) با معاویه بر سر جانشین قرار دادن یزید به اختلاف رسیده و گفتگو میکردند. امام حسین(ع) فرمود: پدر من از پدر او بهتر بود و مادرم نیز از مادر او بهتر. معاویه: ای برادرزاده، اما مادرت بهتر است از مادر او و چگونه مقایسه میکنی زنی که از سگ میباشد با دختر پیامبر اسلام. اما پدرت،پس او (حکمیت را پذیرفت و) حکم را به خدا واگذار کرد پس حکم شد به نفع پدر یزید بر علیه پدر تو.<ref> ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴، ج۲، ص۱۷۱.</ref> | |||
==پیدایش خوارج== | ==پیدایش خوارج== |