پرش به محتوا

ماجرای کسر اصنام: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
افزایش جزیی
جز (افزایش جزیی)
خط ۱: خط ۱:
{{امام علی}}
{{امام علی}}
{{درباره ۲|ماجرای کسر اصنام| مشاهده کتابی به همین نام مدخلِ|کسر اصنام الجاهلیة (کتاب)}}
{{درباره ۲|ماجرای کسر اصنام| مشاهده کتابی به همین نام مدخلِ|کسر اصنام الجاهلیة (کتاب)}}
'''ماجرای کَسْرِ اَصْنام''' به شکستن بت‌های بالای سقف [[کعبه]] به دست [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] اشاره دارد. در این ماجرا امام علی(ع) پا بر دوش [[پیامبر(ص)]] گذاشت و بالای کعبه رفت و بت‌هایی همچون هُبَل را پایین انداخت. این ماجرا در منابع [[شیعه]] و [[اهل‌سنت]] نقل شده است. زمان آن [[لیلة‌المبیت|لیلة‌المَبیت]] و یا [[فتح مکه]] دانسته شده است.
'''ماجرای کَسْرِ اَصْنام''' به شکستن بت‌های بالای سقف [[کعبه]] به دست [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] اشاره دارد. در این ماجرا امام علی(ع) پا بر دوش [[پیامبر(ص)]] گذاشت و بالای کعبه رفت و بت‌هایی همچون هُبَل را پایین انداخت. این ماجرا در منابع [[شیعه]] و [[اهل‌سنت]] نقل شده است. زمان آن [[فتح مکه]] یا [[لیلة‌المبیت|لیلة‌المَبیت]] دانسته شده است.


ماجرای کسر اصنام را [[سبب نزول]] آیات «وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ...» و «وَ رَفَعْناهُ مَكاناً عَلِيًّا» دانسته‌اند. حضرت محمد(ص) پس از این واقعه، [[ابراهیم (پیامبر)|حضرت ابراهیم(ع)]] را اولین بت‌شکن و امام علی(ع) را آخرین بت‌شکن معرفی کرد. در برخی روایات نیز از علی(ع) به عنوان «کاسِر الاصنام» (شکننده بت‌ها) یاد شده است.
ماجرای کسر اصنام را [[سبب نزول]] آیات «وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ...» و «وَ رَفَعْناهُ مَكاناً عَلِيًّا» دانسته‌اند. حضرت محمد(ص) پس از این واقعه، [[ابراهیم (پیامبر)|حضرت ابراهیم(ع)]] را اولین بت‌شکن و امام علی(ع) را آخرین بت‌شکن معرفی کرد. در برخی روایات نیز از علی(ع) به عنوان «کاسِر الاصنام» (شکننده بت‌ها) یاد شده است.


واقعه کسر اصنام از [[فضایل امام علی(ع)]] شمرده شده است. امام علی(ع) در [[شورای شش‌نفره خلافت|شورای شش‌نفره‌ای]] که برای تعیین خلیفه پس از [[عمر بن خطاب]] تشکیل شد، به آن استناد کرد. در برخی از منابع اهل‌سنت از این ماجرا به‌عنوان دلیلی بر لزوم نابودکردن وسایل انجام [[گناه]] یاد شده است.
واقعه کسر اصنام از [[فضایل امام علی(ع)]] شمرده شده است. امام علی(ع) در [[شورای شش‌نفره|شورای شش‌نفره‌ای]] که برای تعیین خلیفه پس از [[عمر بن خطاب]] تشکیل شد، به آن استناد کرد. در برخی از منابع اهل‌سنت از این ماجرا به‌عنوان دلیلی بر لزوم نابودکردن وسایل انجام [[گناه]] یاد شده است.


==شرح ماجرا==
==شرح ماجرا==
ماجرای کسر اصنام و یا «حدیث کسر الاصنام»<ref> علامه حلی، نهج‌الحق، ۱۹۸۲م، ص۲۲۳.</ref> به داستان بر دوش گرفتن [[امام علی(ع)]] توسط [[پیامبر اسلام(ص)]] برای شکستن بت‌های بالای سقف [[کعبه]] اشاره دارد.<ref> شوشتری، إحقاق الحق، ۱۴۰۹ق، ج۱۸، ص۱۶۲.</ref> در این واقعه از سرنگونی برخی بت‌های مهم مانند بت هبل یاد شده است.<ref> حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۴۵۳–۴۵۴؛ ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۵.</ref> البته درباره جزئیات این واقعه اختلافاتی وجود دارد. برپایه پاره‌ای از نقل‌ها، ابتدا علی(ع) خواست تا پیامبر(ص) را بر دوش خود بگذارد؛ اما نتوانست. از این‌رو علی(ع) از دوش پیامبر(ص) بالا رفت<ref> نسائی، السنن الکبری، ۱۴۲۱ق، ج۷، ص۴۵۱؛ ابی‌یعلی، مسند، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۵۱-۲۵۲.</ref> و بت‌ها را از بالای کعبه به زمین انداخت. در گزارش دیگری، از پیشنهاد اولیه امام علی(ع) برای بالا رفتن پیامبر(ص) بر دوش او سخن به میان آمده که حضرت محمد(ص) به علی(ع) یادآور شد چنین کاری از عهده هیچ‌کسی برنمی‌آید.<ref> بحرانی، البرهان، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۵۷۹-۵۸۰.</ref> به گفته [[جابر بن عبدالله انصاری|جابر بن عبدالله]] این مسئله به سبب سنگینی بار [[رسالت]] بوده است.<ref> ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۵.</ref> در این باره علل دیگری هم  ذکر شده است.<ref> صدوق، معانی الأخبار، ۱۴۰۳ق، ص۳۵۰–۳۵۲؛ بحرانی، البرهان، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۵۷۶–۵۷۸.</ref> بر اساس نقل دیگر، پیامبر اکرم(ص) از ابتدا به علی(ع) دستور داد که از دوش او بالا رود.<ref> ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۶، ۱۴۱.</ref>  
ماجرای کسر اصنام و یا «حدیث کسر الاصنام»<ref> علامه حلی، نهج‌الحق، ۱۹۸۲م، ص۲۲۳.</ref> به داستان بر دوش گرفتن [[امام علی(ع)]] توسط [[پیامبر اسلام(ص)]] برای شکستن بت‌های بالای سقف [[کعبه]] اشاره دارد.<ref> شوشتری، إحقاق الحق، ۱۴۰۹ق، ج۱۸، ص۱۶۲.</ref> در این واقعه از سرنگونی برخی بت‌های مهم مانند بت هبل یاد شده است.<ref> حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۴۵۳–۴۵۴؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۵.</ref> البته درباره جزئیات این واقعه اختلافاتی وجود دارد. برپایه پاره‌ای از نقل‌ها، ابتدا علی(ع) خواست تا پیامبر(ص) را بر دوش خود بگذارد؛ اما نتوانست. از این‌رو علی(ع) از دوش پیامبر(ص) بالا رفت<ref> نسائی، السنن الکبری، ۱۴۲۱ق، ج۷، ص۴۵۱؛ ابی‌یعلی، مسند، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۵۱-۲۵۲.</ref> و بت‌ها را از بالای کعبه به زمین انداخت. در گزارش دیگری، از پیشنهاد اولیه امام علی(ع) برای بالا رفتنِ پیامبر(ص) بر دوش او سخن به میان آمده که حضرت محمد(ص) به علی(ع) یادآور شد چنین کاری از عهده هیچ‌کسی برنمی‌آید.<ref> بحرانی، البرهان، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۵۷۹-۵۸۰.</ref> به گفته [[جابر بن عبدالله انصاری|جابر بن عبدالله]] این مسئله به سبب سنگینی بار [[رسالت]] بوده است.<ref> ابن شهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۵.</ref> در این باره علل دیگری هم  ذکر شده است.<ref> صدوق، معانی الاخبار، ۱۴۰۳ق، ص۳۵۰–۳۵۲؛ بحرانی، البرهان، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۵۷۶–۵۷۸.</ref> بر اساس نقل دیگر، پیامبر اکرم(ص) از ابتدا به علی(ع) دستور داد که از دوش او بالا رود.<ref> ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۶، ۱۴۱.</ref>  


درباره چگونگی پایین آمدن امام علی(ع) از بام کعبه نقل‌ها مختلف است. از جمله بر پایه برخی احادیث امام علی(ع) خود را از بام کعبه که ارتفاع دیوارش در آن زمان چهل زراع{{یادداشت| هر ذراع را از ۴۵ تا ۷۵ سانتی‌متر دانسته‌اند. (عاملی بیاضی، الأوزان و المقادیر، ۱۳۸۱ق، ص۵۶.)}}بود<ref> ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۴۱.</ref> پایین انداخت اما آسیبی ندید.<ref> حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۹۸.</ref> در نقل دیگری، پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: [[جبرئیل]] تو را از بالای کعبه به پایین آورد.<ref> بحرانی، البرهان، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۵۸۰.</ref>
درباره چگونگی پایین آمدن امام علی(ع) از بام کعبه نقل‌ها مختلف است. بر پایه برخی احادیث امام علی(ع) خود را از بام کعبه که ارتفاع دیوارش در آن زمان چهل زراع{{یادداشت| هر ذراع را از ۴۵ تا ۷۵ سانتی‌متر دانسته‌اند. (عاملی بیاضی، الأوزان و المقادیر، ۱۳۸۱ق، ص۵۶.)}}بود<ref> ابن شهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۴۱.</ref> پایین انداخت اما آسیبی ندید.<ref> حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۹۸.</ref> بنا به حدیثی پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: [[جبرئیل]] تو را از بالای کعبه به پایین آورد.<ref> بحرانی، البرهان، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۵۸۰.</ref>


بر پایه برخی روایات، پیامبر(ص) در این ماجرا آیه «وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کاَنَ زَهُوقًا»<ref>سوره اسراء، آيه۸۱.</ref> را قرائت می‌کرد.<ref> حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۹۸؛ ج۳، ص۶.</ref> از این‌رو ماجرای کسر اصنام [[سبب نزول]] این آیه دانسته شده است.<ref> حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۴۵۳–۴۵۴؛ ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۵.</ref> همچنین بر پایه روایتی که [[ابن شهر آشوب]] نقل کرده آیه «وَ رَفَعْناهُ مَكاناً عَلِيًّا»<ref>سوره مریم، آیه ۵۷.</ref>در این ماجرا نازل شده است.<ref> ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۵.</ref>
بر پایه برخی روایات، پیامبر(ص) در این ماجرا آیه «وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کاَنَ زَهُوقًا»<ref>سوره اسراء، آيه۸۱.</ref> را قرائت می‌کرد.<ref> حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۹۸؛ ج۳، ص۶.</ref> ازاین‌رو ماجرای کسر اصنام [[سبب نزول]] این آیه دانسته شده است.<ref> حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۴۵۳–۴۵۴؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۵.</ref> همچنین بر پایه روایتی که [[ابن شهرآشوب]] نقل کرده آیه «وَ رَفَعْناهُ مَكاناً عَلِيًّا»<ref>سوره مریم، آیه ۵۷.</ref>در این ماجرا نازل شده است.<ref> ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۵.</ref>


ماجرای کسر اصنام در کتب [[شیعه]]<ref>برای نمونه: ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۵–۱۴۲؛ شوشتری، إحقاق الحق، ۱۴۰۹ق، ج۱۸، ص۱۶۲-۱۶۸.</ref> و [[اهل‌سنت]]<ref> ابن ابی‌شیبه، المصنف، ۱۴۲۹ق، ج۱۳، ص۱۴۶–۱۴۷؛ ابن حنبل، مسند، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۷۳–۷۴؛ بزار، مسند بزار، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۲۱–۲۲؛ نسائی، السنن الکبری، ۱۴۲۱ق، ج۷، ص۴۵۱؛ ابی‌یعلی، مسند، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۵۱-۲۵۲؛ طبری، تهذیب الآثار، مسند علی بن ابی‌طالب(ع)، بی‌تا، ص۲۳۶-۲۴۰؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۹۸، ج۳، ص۶.</ref> نقل شده است. [[عبدالله بن عباس]]،<ref> ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۶، ۱۴۱.</ref> [[جابر بن عبدالله انصاری]]<ref> حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۴۵۳؛ ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۵.</ref> و ابومریم<ref>برای نمونه: ابن ابی‌شیبه، المصنف، ۱۴۲۹ق، ج۱۳، ص۱۴۶–۱۴۷؛ ابن حنبل، مسند، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۷۳–۷۴؛ بزار، مسند بزار، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۲۱–۲۲؛ نسائی، السنن الکبری، ۱۴۲۱ق، ج۷، ص۴۵۱؛ ابی‌یعلی، مسند، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۵۱-۲۵۲.</ref> این ماجرا را روایت کرده‌اند. [[علامه امینی]] در [[الغدیر (کتاب)|الغدیر]]، فهرستی از علمای اهل‌سنت که این واقعه را گزارش کرده‌اند، جمع‌آوری کرده است.<ref> امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۷، ص۱۸–۲۴.</ref>
ماجرای کسر اصنام در کتب [[شیعه]]<ref>برای نمونه: ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۵–۱۴۲؛ شوشتری، إحقاق الحق، ۱۴۰۹ق، ج۱۸، ص۱۶۲-۱۶۸.</ref> و [[اهل‌سنت]]<ref> ابن ابی‌شیبه، المصنف، ۱۴۲۹ق، ج۱۳، ص۱۴۶–۱۴۷؛ ابن حنبل، مسند، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۷۳–۷۴؛ بزار، مسند بزار، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۲۱–۲۲؛ نسائی، السنن الکبری، ۱۴۲۱ق، ج۷، ص۴۵۱؛ ابی‌یعلی، مسند، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۵۱-۲۵۲؛ طبری، تهذیب الآثار، مسند علی بن ابی‌طالب(ع)، بی‌تا، ص۲۳۶-۲۴۰؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۹۸، ج۳، ص۶.</ref> نقل شده است. [[عبدالله بن عباس]]،<ref> ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۶، ۱۴۱.</ref> [[جابر بن عبدالله انصاری]]<ref> حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۴۵۳؛ ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۵.</ref> و ابومریم<ref>برای نمونه: ابن ابی‌شیبه، المصنف، ۱۴۲۹ق، ج۱۳، ص۱۴۶–۱۴۷؛ ابن حنبل، مسند، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۷۳–۷۴؛ بزار، مسند بزار، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۲۱–۲۲؛ نسائی، السنن الکبری، ۱۴۲۱ق، ج۷، ص۴۵۱؛ ابی‌یعلی، مسند، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۵۱-۲۵۲.</ref> این ماجرا را روایت کرده‌اند. [[علامه امینی]] در [[الغدیر (کتاب)|الغدیر]]، فهرستی از علمای اهل‌سنت که این واقعه را گزارش کرده‌اند، جمع‌آوری کرده است.<ref> امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۷، ص۱۸–۲۴.</ref>
خط ۲۳: خط ۲۳:


===استناد به ماجرای کسر اصنام در شورای شش‌نفره===
===استناد به ماجرای کسر اصنام در شورای شش‌نفره===
امام علی (ع) به ماجرای کسر اصنام افتخار می‌کرد<ref> ابن شهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۶؛ ابن شاذان، الفضائل، ۱۳۶۳ش، ص۸۵.</ref> و می‌گفت: که من کسی بودم که بر مهر نبوت پا نهادم.<ref> ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۶.</ref> او در [[شورای شش نفره]] که برای تعیین خلیفه پس از [[عمر بن خطاب]] برگزار شد، از حاضران اعتراف گرفت که فرد دیگری به غیر از خودش چنین فضیلتی نداشته است.<ref> طبرسی، الإحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۱۳۸؛ بحرانی، حلیة الأبرار، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۲۹.</ref> همچنین گفته شده که عمر بن خطاب آرزو می‌کرد که ای کاش به این افتخار نائل می‌گشت.<ref> ابن شهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۶.</ref>
امام علی (ع) به ماجرای کسر اصنام افتخار می‌کرد<ref> ابن شهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۶؛ ابن شاذان، الفضائل، ۱۳۶۳ش، ص۸۵.</ref> و می‌گفت: که من کسی بودم که بر مُهر نبوت{{یادداشت|علامتی که در میان دو کتف پیامبر(ص) نقش بسته بود و نشانه پیامبری او بود.}} پا نهادم.<ref> ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۶.</ref> او در [[شورای شش نفره]] که برای تعیین خلیفه پس از [[عمر بن خطاب]] برگزار شد، از حاضران اعتراف گرفت که فرد دیگری به غیر از خودش چنین فضیلتی نداشته است.<ref> طبرسی، الإحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۱۳۸؛ بحرانی، حلیة الأبرار، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۲۹.</ref> همچنین گفته شده که عمر بن خطاب آرزو می‌کرد که ای کاش به این افتخار نائل می‌گشت.<ref> ابن شهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۶.</ref>


==زمان==
==زمان==
در بیشتر منابع زمان این واقعه ذکر نشده است و تنها به وقوع شبانه<ref> حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۹۸؛ ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۴۱؛ مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۸، ص۸۴-۸۵.</ref> و مخفیانه آن<ref> ابن حنبل، مسند، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۷۳–۷۴؛ بزار، مسند بزار، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۲۱–۲۲؛ ابی‌یعلی، مسند، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۵۱.</ref> بسنده شده است. با این حال در برخی منابع زمان آن، [[لیلة‌المبیت]]<ref> حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۶.</ref> یا [[فتح مکه]]<ref> ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۵، ۱۴۰.</ref> ذکر شده است.  
در بیشتر منابع زمان این واقعه ذکر نشده است و تنها به وقوع شبانه<ref> حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۹۸؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۴۱.</ref> و مخفیانه آن<ref> ابن حنبل، مسند، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۷۳–۷۴؛ بزار، مسند بزار، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۲۱–۲۲؛ ابی‌یعلی، مسند، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۵۱.</ref> بسنده شده است. با این حال در برخی منابع زمان آن، [[فتح مکه]]<ref> ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۵، ۱۴۰.</ref> یا [[لیلة‌المبیت]]<ref> حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۶.</ref> ذکر شده است.  


[[علامه مجلسی]] در [[بحارالانوار (کتاب)|بحارالانوار]] روایتی از [[امام صادق(ع)]] نقل کرده که این واقعه در روز [[نوروز]] اتفاق افتاده است.<ref> مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۸، ص۸۶.</ref> البته در جای دیگری از بحارالانوار تلاش کرده تا روایات متعدد در این زمینه را با هم جمع کند.<ref> مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۶، ص۱۳۸.</ref>
[[علامه مجلسی]] در [[بحارالانوار (کتاب)|بحارالانوار]] روایتی از [[امام صادق(ع)]] نقل کرده که این واقعه در روز [[نوروز]] اتفاق افتاده است.<ref> مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۸، ص۸۶.</ref> البته در جای دیگری از بحارالانوار تلاش کرده تا روایات متعدد در این زمینه را با هم جمع کند.<ref> مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۶، ص۱۳۸.</ref>