۱۷٬۸۰۹
ویرایش
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳: | خط ۳: | ||
'''عصمت امامان''' پاکی [[امامان شیعه]] از هرگونه [[گناهان کبیره]] و صغیره و اشتباه عمدی و سهوی و نیز فراموشی است. عصمت امامان از باورهای اختصاصی [[امامیه|شیعیان اثناعشری]] است. از دیدگاه امامیه و همچنین [[اسماعیلیه]]، [[عصمت]] از شرایط [[امامت]] و صفات امامان است. به گفته [[عبدالله جوادی آملی]]، ائمه(ع) همانطور که در رفتار معصوماند، علم آنها نیز حق و مصون از خطا است. | '''عصمت امامان''' پاکی [[امامان شیعه]] از هرگونه [[گناهان کبیره]] و صغیره و اشتباه عمدی و سهوی و نیز فراموشی است. عصمت امامان از باورهای اختصاصی [[امامیه|شیعیان اثناعشری]] است. از دیدگاه امامیه و همچنین [[اسماعیلیه]]، [[عصمت]] از شرایط [[امامت]] و صفات امامان است. به گفته [[عبدالله جوادی آملی]]، ائمه(ع) همانطور که در رفتار معصوماند، علم آنها نیز حق و مصون از خطا است. | ||
علمای شیعه، به [[آیه|آیات]] متعددی همچون [[آیه اولیالامر]]، [[آیه تطهیر]] و [[آیه ابتلای ابراهیم]]، [[آیه صادقین]]، [[آیه مودت]] و [[آیه صلوات]]، برای اثبات عصمت امامان استناد کردهاند. در منابع روایی، | علمای شیعه، به [[آیه|آیات]] متعددی همچون [[آیه اولیالامر]]، [[آیه تطهیر]] و [[آیه ابتلای ابراهیم]]، [[آیه صادقین]]، [[آیه مودت]] و [[آیه صلوات]]، برای اثبات عصمت امامان استناد کردهاند. در منابع روایی، روایات فراوانی در این زمینه نقل شده است. [[حدیث ثقلین]]، [[حدیث امان]] و [[حدیث سفینه]] از جمله روایاتی هستند که در اثبات عصمت ائمه(ع) مورد استناد قرار گرفتهاند. با وجود دلایل متعدد بر عصمت امامان، [[وهابیت|وهابیون]] و [[ابنتیمیه حرانی]] پیشوای [[سلفیه]]، آن را انکار و اشکالاتی بر آن وارد کردهاند. علمای شیعه به همه اشکالات پاسخ دادهاند. | ||
درباره عصمت امام و امامان کتابهایی نوشته شده است که برخی از آنها عبارتند از ''پژوهشی در شناخت و عصمت امام'' اثر [[جعفر سبحانی]]، ''عصمت امام در تاریخ تفکر امامیه تا پایان قرن پنجم هجری'' اثر محمدحسین فاریاب و ''عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی'' از ابراهیم صفرزاده. | درباره عصمت امام و امامان کتابهایی نوشته شده است که برخی از آنها عبارتند از ''پژوهشی در شناخت و عصمت امام'' اثر [[جعفر سبحانی]]، ''عصمت امام در تاریخ تفکر امامیه تا پایان قرن پنجم هجری'' اثر محمدحسین فاریاب و ''عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی'' از ابراهیم صفرزاده. | ||
==جایگاه و اهمیت== | ==جایگاه و اهمیت== | ||
عصمت امام و دلایل آن از مباحث مهم | عصمت امام و دلایل آن از مباحث مهم قرآنی و کلامی شمرده شده است.<ref>سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۴، ص۲۳۹.</ref> از دیدگاه [[امامیه|شیعیان اثناعشری]]، [[عصمت]] از شرایط و صفات [[امامت]] و عصمت امامان شیعه از باورهای اساسی آنان است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ۱۴۹۶ق، ص۳۰۵؛ علامه حلی، کشف المراد، ۱۳۸۲ش، ص۱۸۴؛ فیاض لاهیجی، سرمایه ایمان، ۱۳۷۲ش، ص۱۱۴، سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۱۶.</ref>به نقل [[محمدباقر مجلسی|علامه مجلسی]]، امامیه اتفاقنظر دارند که ائمه(ع) از همه [[گناه|گناهان]]، [[گناهان کبیره|کبیره]] و صغیره، چه از روی عمد و چه سهو، و هر گونه خطا و اشتباه معصوم هستند.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۲۰۹، ۳۵۰ و۳۵۱.</ref> گفته شده [[اسماعیلیه]] نیز عصمت را از شرایط امامت میدانند.<ref>علامه حلی، کشف المراد، ۱۳۸۲ش، ص۱۸۴؛ جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۵۱.</ref> در مقابل، [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] عصمت را شرط امامت نمیدانند؛<ref>قاضی عبدالجبار، المغنی، ۱۹۶۲-۱۹۶۵م، ج۱۵، ص۲۵۱، ۲۵۵ و ۲۵۶ و ج۲۰، بخش اول، ص۲۶، ۸۴، ۹۵، ۹۸، ۲۱۵ و ۳۲۳؛ جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۵۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۴۹.</ref> زیرا آنها اجماع دارند که [[خلفای سهگانه]] امام بودند؛ ولی معصوم نبودند.<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۵۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۴۹.</ref> آنان به جای عصمت، [[عدالت (فقه)|عدالت]] را شرط دانستهاند.<ref>قاضی عبدالجبار، المغنی، ۱۹۶۲-۱۹۶۵م، ج۲۰، بخش اول، ص۲۰۱؛ جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۵۰؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۴۳-۲۴۶.</ref> با این حال [[سبط بن جوزی]]، از علمای اهلسنت در قرن هفتم، عصمت امام را پذیرفته است.<ref>سبط بن جوزی، تذکرةالخواص، ج۲، ص۵۱۹.</ref> [[وهابیت|وهابیون]] نیز عصمت امام و امامان شیعه را قبول ندارند و آن را مخصوص [[پیامبران]] میدانند.<ref>نگاه کنید به ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ۱۴۰۶ق، ج۲، ص۴۲۹ و ج۳، ص۳۸۱؛ ابن عبدالوهاب، رسالة فی الرد علی الرافضة، ریاض، ص۲۸؛ قفاری، اصول مذهب الشیعة الامامیة، ۱۴۳۱ق، ج۲، ص۷۷۵.</ref> به نقل [[ابن ابیالحدید|ابنابیالحدید معتزلی]]، ابومحمد حسن بن احمد بن مَتَّوَیْه، متکلم معتزلی قرن پنجم قمری، با اینکه عصمت را شرط امامت نمیدانست، اما بر عصمت علی(ع) تصریح کرده و آن را نظر [[معتزله|مکتب معتزله]] دانسته است.<ref>ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۶، ص۳۷۶ و ۳۷۷.</ref> | ||
به گفته [[جعفر سبحانی| | به گفته [[جعفر سبحانی|آیتالله سبحانی]]، این اختلافنظر از اعتقاد دو گروه شیعه و اهلسنت درباره امامت و [[خلافت|خلافت پیامبر]] سرچشمه میگیرد. از دیدگاه شیعیان، امامت، مانند [[نبوت]]، مقام و منصب الهی است و [[خدا|خداوند]] باید متصدی آن را تعیین کند؛<ref>سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۴، ص۲۴۴ و۲۴۵؛ نیز نگاه کنید به باذلی، «الهی بودن منصب امامت»، ص۹-۴۵.</ref> ولی از نظر اهلسنت، امامت یک منصب عرفی<ref>سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۴، ص۲۳۹.</ref> و امام برگزیده مردم و علم و عدالت او در سطح مردم است و از جانب خدا تعیین نمیشود.<ref>سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۴، ص۲۳۹-۲۴۲.</ref> | ||
عصمت ائمه(ع) را یکی از مبانی کلامی علم اصول فقه شیعه دانستهاند؛ زیرا با اثبات عصمت ائمه، سنت امام (گفتار، کردار، [[تقریر معصوم|تقریر]]) در [[اصول فقه]] به عنوان یکی از منابع استنباط به رسمیت شناخته میشود؛ اما در صورتی که عصمت ائمه اثبات نشود، نمیتوان از سنت آنان در استنباط احکام شرعی استفاده کرد.<ref>مبلغی، «مبانی کلامی اصول و بهرهگیری از آن در نگاه و روش امام خمینی»، ص۱۴۹.</ref> همچنین گفته شده از نظر علمای شیعه معیار حجیت [[اجماع]] عصمت امام است؛ زیرا از نظر آنان، امام جانشین پیامبر(ص) و همانند او معصوم است و اجماع، از آن جهت که کشفکننده قول معصوم است، حجت است. در مقابل، | عصمت ائمه(ع) را یکی از مبانی کلامی علم اصول فقه شیعه دانستهاند؛ زیرا با اثبات عصمت ائمه، سنت امام (گفتار، کردار، [[تقریر معصوم|تقریر]]) در [[اصول فقه]] به عنوان یکی از منابع استنباط به رسمیت شناخته میشود؛ اما در صورتی که عصمت ائمه اثبات نشود، نمیتوان از سنت آنان در استنباط احکام شرعی استفاده کرد.<ref>مبلغی، «مبانی کلامی اصول و بهرهگیری از آن در نگاه و روش امام خمینی»، ص۱۴۹.</ref> همچنین گفته شده از نظر علمای شیعه معیار حجیت [[اجماع]] عصمت امام است؛ زیرا از نظر آنان، امام جانشین پیامبر(ص) و همانند او معصوم است و اجماع، از آن جهت که کشفکننده قول معصوم است، حجت است. در مقابل، اصولیان اهلسنت، عصمت امت را معیار حجیت اجماع دانستهاند.<ref>ضیائیفر، «تأثیر دیدگاههای کلامی بر اصول فقه»، ص۳۲۳.</ref> | ||
عصمت امام و امامان(ع) در [[قرآن]] به صراحت نیامده است؛ اما علمای شیعه آیاتی همچون [[آیه اولیالامر]]،<ref>نگاه کنید به طوسی، التبیان، دار احیاءالتراث العربی، ج۳،ص۲۳۶؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۳، ص۱۰۰؛ بحرانی، منار الهدی، ۱۴۰۵ق، ص۱۱۳ و ۱۱۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۳۹۱.</ref> [[آیه تطهیر]]،<ref>سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۳۴؛ بحرانی، منار الهدی، ۱۴۰۵ق، ص۶۴۶؛ سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۲۵.</ref> [[آیه ابتلای ابراهیم]]<ref>نگاه کنید به سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۳۹؛ طوسی، التبیان، دار احیاءالتراث العربی، ج۱، ص۴۴۹؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ۱۴۲۲ق، ص۳۳۲ و ۳۳۳؛ مظفر، دلائل الصدق، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۲۲۰.</ref> را به عصمت امام یا امامان تفسیر کردهاند؛ اما در منابع روایی، [[حدیث|احادیث]] فراوانی درباره عصمت امامان نقل شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به صدوق، معانی الاخبار، ۱۴۰۳ق، ص۱۳۲ و ۱۳۳؛ خزاز قمی، کفایة الاثر، ۱۴۰۱ق، ص۱۶-۱۹، ۲۹، ۳۶-۳۸، ۴۵، ۷۶، ۹۹ و ۱۰۰-۱۰۴؛ ابن عقده کوفی، فضائل امیرالمؤمنین(ع)، ۱۴۲۴ق، ص۱۵۴ و ۱۵۵؛ بحرانی، منار الهدی، ۱۴۰۵ق، ص۶۶۵-۶۷۵. </ref> | عصمت امام و امامان(ع) در [[قرآن]] به صراحت نیامده است؛ اما علمای شیعه آیاتی همچون [[آیه اولیالامر]]،<ref>نگاه کنید به طوسی، التبیان، دار احیاءالتراث العربی، ج۳،ص۲۳۶؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۳، ص۱۰۰؛ بحرانی، منار الهدی، ۱۴۰۵ق، ص۱۱۳ و ۱۱۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۳۹۱.</ref> [[آیه تطهیر]]،<ref>سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۳۴؛ بحرانی، منار الهدی، ۱۴۰۵ق، ص۶۴۶؛ سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۲۵.</ref> [[آیه ابتلای ابراهیم]]<ref>نگاه کنید به سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۳۹؛ طوسی، التبیان، دار احیاءالتراث العربی، ج۱، ص۴۴۹؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ۱۴۲۲ق، ص۳۳۲ و ۳۳۳؛ مظفر، دلائل الصدق، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۲۲۰.</ref> را به عصمت امام یا امامان تفسیر کردهاند؛ اما در منابع روایی، [[حدیث|احادیث]] فراوانی درباره عصمت امامان نقل شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به صدوق، معانی الاخبار، ۱۴۰۳ق، ص۱۳۲ و ۱۳۳؛ خزاز قمی، کفایة الاثر، ۱۴۰۱ق، ص۱۶-۱۹، ۲۹، ۳۶-۳۸، ۴۵، ۷۶، ۹۹ و ۱۰۰-۱۰۴؛ ابن عقده کوفی، فضائل امیرالمؤمنین(ع)، ۱۴۲۴ق، ص۱۵۴ و ۱۵۵؛ بحرانی، منار الهدی، ۱۴۰۵ق، ص۶۶۵-۶۷۵. </ref> | ||
==مفهومشناسی== | ==مفهومشناسی== | ||
عصمت امامان به معنای محفوظ بودن آنان از هر گونه گناه و خطا است.<ref>نگاه کنید به سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۴، ص۲۴۹.</ref> | عصمت امامان به معنای محفوظ بودن آنان از هر گونه [[گناه]] و خطا است.<ref>نگاه کنید به سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۴، ص۲۴۹.</ref> | ||
عصمت در اصطلاح [[کلام اسلامی|متکلمان]] و [[فلسفه اسلامی|حکمای مسلمان]] معنای لغوی حفظ و بازداشتن را در بردارد؛<ref>ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۷ش، ص۲۱۴.</ref> اما براساس مبانی و اصول آنها، تعریفهای مختلفی از عصمت ارائه شده است که برخی از آنها عبارتند از: | عصمت در اصطلاح [[کلام اسلامی|متکلمان]] و [[فلسفه اسلامی|حکمای مسلمان]] معنای لغوی حفظ و بازداشتن را در بردارد؛<ref>ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۷ش، ص۲۱۴.</ref> اما براساس مبانی و اصول آنها، تعریفهای مختلفی از عصمت ارائه شده است که برخی از آنها عبارتند از: | ||
* '''تعریف متکلمان''': متکلمان عدلیه ([[امامیه]]<ref>مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۴۱۴ق، ص۱۲۸؛ سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۳۲۶؛ علامه حلی، باب الحادی عشر، ۱۳۶۵ش، ص۹.</ref> و [[معتزله]]<ref>قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۵۲۹؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۱۲ و ۳۱۳.</ref>) عصمت را براساس [[قاعده لطف|لطف]] تعریف کردهاند.<ref>فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ۱۴۲۲ق، ص۲۴۲؛ ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۷ش، ص۲۱۵.</ref> براین اساس، عصمت عبارت است از لطفی که خدا به بنده خود عطا میکند و او به واسطه آن، کار قبیح یا گناه انجام نمیدهد.<ref>سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۳۲۶؛ علامه حلی، باب الحادی عشر، ۱۳۶۵ش، ص۹؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ۱۴۲۲ق، ص۲۴۳.</ref> [[اشاعره]] عصمت را به نیافریدن گناه در شخص معصوم از سوی خدا تعریف کردهاند.<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۲۸۰؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۱۲ و ۳۱۳.</ref> | * '''تعریف متکلمان''': متکلمان عدلیه ([[امامیه]]<ref>مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۴۱۴ق، ص۱۲۸؛ سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۳۲۶؛ علامه حلی، باب الحادی عشر، ۱۳۶۵ش، ص۹.</ref> و [[معتزله]]<ref>قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۵۲۹؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۱۲ و ۳۱۳.</ref>) عصمت را براساس [[قاعده لطف|لطف]] تعریف کردهاند.<ref>فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ۱۴۲۲ق، ص۲۴۲؛ ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۷ش، ص۲۱۵.</ref> براین اساس، عصمت عبارت است از لطفی که خدا به بنده خود عطا میکند و او به واسطه آن، کار قبیح یا گناه انجام نمیدهد.<ref>سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۳۲۶؛ علامه حلی، باب الحادی عشر، ۱۳۶۵ش، ص۹؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ۱۴۲۲ق، ص۲۴۳.</ref> [[اشاعره]] عصمت را به نیافریدن گناه در شخص معصوم از سوی خدا تعریف کردهاند.<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۲۸۰؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۱۲ و ۳۱۳.</ref> | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
[[عبدالله جوادی آملی]] عصمت را بر دو نوع عملی و علمی تقسیم کرده و ائمه(ع) را جامع هر دو نوع دانسته است. به گفته او، همانطور که رفتار امامان مطابق با حق است، علم آنها نیز حق و برخاسته از مبدئی است که هیچگونه اشتباه و سهو و فراموشی در آن راه ندارد.<ref>جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ۱۳۸۵ش، ص۱۹۸ و ۱۹۹.</ref> از نظر وی، هر کسی به مرحله عصمت علمی نائل شود، از وسوسههای شیطان محفوظ است و [[شیطان]] نمیتواند در اندیشه او دخل و تصرفی کند.<ref> جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ۱۳۸۵ش، ص۲۰۰.</ref> | [[عبدالله جوادی آملی]] عصمت را بر دو نوع عملی و علمی تقسیم کرده و ائمه(ع) را جامع هر دو نوع دانسته است. به گفته او، همانطور که رفتار امامان مطابق با حق است، علم آنها نیز حق و برخاسته از مبدئی است که هیچگونه اشتباه و سهو و فراموشی در آن راه ندارد.<ref>جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ۱۳۸۵ش، ص۱۹۸ و ۱۹۹.</ref> از نظر وی، هر کسی به مرحله عصمت علمی نائل شود، از وسوسههای شیطان محفوظ است و [[شیطان]] نمیتواند در اندیشه او دخل و تصرفی کند.<ref> جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ۱۳۸۵ش، ص۲۰۰.</ref> | ||
[[علی ربانی گلپایگانی]]، | [[علی ربانی گلپایگانی]]، کلامپژوه، عصمت عملی را همان عصمت از گناه و عصمت علمی را دارای مراتب ذیل دانسته است: | ||
# عصمت در شناخت احکام الهی؛ | # عصمت در شناخت احکام الهی؛ | ||
# عصمت در شناخت موضوعات احکام الهی؛ | # عصمت در شناخت موضوعات احکام الهی؛ | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
===آیه اولی الامر=== | ===آیه اولی الامر=== | ||
{{اصلی|آیه | {{اصلی|آیه اولیالامر}} | ||
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ ...؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید»<ref>سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> | «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ ...؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید»<ref>سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> | ||
خط ۱۳۱: | خط ۱۳۲: | ||
==عصمت و رفتار و گفتار امامان == | ==عصمت و رفتار و گفتار امامان == | ||
برخی از سخنان امامان شیعه را ناسازگار با عصمت آنها دانستهاند. از جمله این سخن امام علی(ع) که خطاب به یارانش فرمود: «...فَلَا تَکُفُّوا عَنِّی مَقَالَةً بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةً بِعَدْلٍ فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِـی بِفَوْقِ مَا أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِکَ مِنْ فِعْلِی إِلَّا أَنْ یَکْفِیَ اللهُ مِنْ نَفْسِی...؛ از گفتن حق و مشورت عادلانه خودداری نکنید. به راستی من نه برتر از آنم که خطا کنم و نه در کار خویش از خطا ایمنم مگر اینکه خدا مرا حفظ کند...».<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۳۵۶؛ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه ۲۱۶، ص۳۳۵.</ref> عدهای همچون [[شهاب الدین آلوسی]]، [[مجتهد|فقیه]] و [[تفسیر قرآن|مفسر]] شافعی مذهب، [[احمد امین مصری]]، [[عبدالعزیز دهلوی]]، از علمای [[سلفیه|سلفی]] اهل [[هند]]، و [[ناصر القفاری]] این روایت را ناسازگار با عصمت [[امام علی علیهالسلام|امام علی(ع)]] و [[امامان شیعه|ائمه]] و از دلایل انکار عصمت ائمه(ع) شمردهاند.<ref>نگاه کنید به آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۱، ص۱۹۸؛ امین، ضحی الاسلام، مؤسسه هنداوی، ج۳، ص۸۶۱؛ دهلوی، تحفه اثنی عشری، مکتبة الحقیقة، ص۳۷۳ و ۴۶۳؛ قفاری، اصول مذهب الشیعة الامامیة، ۱۴۳۱ق، ج۲، ص۷۹۳.</ref> | برخی از سخنان امامان شیعه را ناسازگار با عصمت آنها دانستهاند. از جمله این سخن امام علی(ع) که خطاب به یارانش فرمود: «...فَلَا تَکُفُّوا عَنِّی مَقَالَةً بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةً بِعَدْلٍ فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِـی بِفَوْقِ مَا أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِکَ مِنْ فِعْلِی إِلَّا أَنْ یَکْفِیَ اللهُ مِنْ نَفْسِی...؛ از گفتن حق و مشورت عادلانه خودداری نکنید. به راستی من نه برتر از آنم که خطا کنم و نه در کار خویش از خطا ایمنم مگر اینکه خدا مرا حفظ کند...».<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۳۵۶؛ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه ۲۱۶، ص۳۳۵.</ref> عدهای همچون [[شهاب الدین آلوسی|شهابالدین آلوسی]]، [[مجتهد|فقیه]] و [[تفسیر قرآن|مفسر]] شافعی مذهب، [[احمد امین مصری]]، [[عبدالعزیز دهلوی]]، از علمای [[سلفیه|سلفی]] اهل [[هند]]، و [[ناصر القفاری]] این روایت را ناسازگار با عصمت [[امام علی علیهالسلام|امام علی(ع)]] و [[امامان شیعه|ائمه]] و از دلایل انکار عصمت ائمه(ع) شمردهاند.<ref>نگاه کنید به آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۱، ص۱۹۸؛ امین، ضحی الاسلام، مؤسسه هنداوی، ج۳، ص۸۶۱؛ دهلوی، تحفه اثنی عشری، مکتبة الحقیقة، ص۳۷۳ و ۴۶۳؛ قفاری، اصول مذهب الشیعة الامامیة، ۱۴۳۱ق، ج۲، ص۷۹۳.</ref> | ||
[[محمدباقر مجلسی|علامه مجلسی]]<ref>مجلسی، مرآة العقول، ۱۴۰۴ق، ج۲۶، ص۵۲۷ و ۵۲۸.</ref> و [[محمدصالح بن احمد مازندرانی|ملا صالح مازندرانی]]،<ref>مازندرنی، شرح الکافی، ج۱۲، ۱۳۸۲ق، ص۴۸۵ و ۴۸۶.</ref> عبارت امام را به تواضع او برای ترغیب یاران خود به انعطافپذیری در پذیرش حق و اقرار به اینکه عصمت از الطاف الهی است، تفسیر کردهاند. آنها سخن امام را مشابه این سخن [[یوسف (پیامبر)|حضرت یوسف(ع)]] دانستهاند: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی؛ و من نفس خود را تبرئه نمىكنم، چرا كه نفس قطعاً به بدى امر مىكند، مگر كسى را كه خدا رحم كند».<ref>سوره یوسف، آیه ۵۳.</ref> | [[محمدباقر مجلسی|علامه مجلسی]]<ref>مجلسی، مرآة العقول، ۱۴۰۴ق، ج۲۶، ص۵۲۷ و ۵۲۸.</ref> و [[محمدصالح بن احمد مازندرانی|ملا صالح مازندرانی]]،<ref>مازندرنی، شرح الکافی، ج۱۲، ۱۳۸۲ق، ص۴۸۵ و ۴۸۶.</ref> عبارت امام را به تواضع او برای ترغیب یاران خود به انعطافپذیری در پذیرش حق و اقرار به اینکه عصمت از الطاف الهی است، تفسیر کردهاند. آنها سخن امام را مشابه این سخن [[یوسف (پیامبر)|حضرت یوسف(ع)]] دانستهاند: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی؛ و من نفس خود را تبرئه نمىكنم، چرا كه نفس قطعاً به بدى امر مىكند، مگر كسى را كه خدا رحم كند».<ref>سوره یوسف، آیه ۵۳.</ref> | ||
خط ۱۴۰: | خط ۱۴۱: | ||
مخالفان عصمت، اعتراف [[امامان شیعه]] به گناه و [[استغفار]] آنان را ناسازگار با عصمت آنها دانستهاند.<ref>نگاه کنید به قفاری، اصول مذهب الشیعة الامامیة، ۱۴۳۱ق، ج۲، ص۷۹۴-۷۹۶؛ دهلوی، تحفه اثنی عشری، مکتبة الحقیقة، ص۴۶۳.</ref> از پیامبر(ص) نیز استغفار و توبه نقل شده است. از جمله طبق روایات پیامبر روزی هفتاد بار استغفار میکرد.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۴۳۸، ۴۵۰ و ۵۰۵.</ref> | مخالفان عصمت، اعتراف [[امامان شیعه]] به گناه و [[استغفار]] آنان را ناسازگار با عصمت آنها دانستهاند.<ref>نگاه کنید به قفاری، اصول مذهب الشیعة الامامیة، ۱۴۳۱ق، ج۲، ص۷۹۴-۷۹۶؛ دهلوی، تحفه اثنی عشری، مکتبة الحقیقة، ص۴۶۳.</ref> از پیامبر(ص) نیز استغفار و توبه نقل شده است. از جمله طبق روایات پیامبر روزی هفتاد بار استغفار میکرد.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۴۳۸، ۴۵۰ و ۵۰۵.</ref> | ||
به گفته [[محمدتقی مجلسی]]<ref>مجلسی، لوامع صاحبقرانی، ۱۴۱۴ق، ج۴، ص۱۸۵.</ref> استغفار ائمه(ع) برای آموزش راویان و مردم بود نه به جهت ارتکاب گناه؛ چنانکه برخی از اهلسنت<ref>آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۱، ص۱۹۸.</ref> در توجیه استغفار پیامبر(ص) چنین گفتهاند. عدهای اعتراف به گناه و استغفار امامان(ع) را از باب «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ؛ کارهای نیک خوبان برای مقربان درگاه خدا، سیئه (ناپسند) محسوب میشود» دانسته و گفتهاند امامان به جهت مقامات بالایشان، هرگاه به جهت مصالح مردم از آن مقامات تنزل میکردند و به امور دنیوی مشغول میشدند، خود را گناهکار شمرده و استغفار میکردند.<ref>مجلسی، لوامع صاحبقرانی، ۱۴۱۴ق، ج۴، ص۱۸۵؛ اربلی، کشف الغمة فی معرفةالائمه، ۱۳۸۱ق، ج۲، ص۲۵۳ و ۲۵۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۲۰۴و۲۱۰.</ref> جمله منقول از پیامبر «إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِی وَ إِنِّی لَأَسْتَغْفِرُ الله کُلَّ یَومٍ سَبْعِينَ مَرَّةً؛ گاهی قلبم را زنگار میگیرد و هر روز هفتاد مرتبه استغفار میکنم» را نیز اشاره به همین مطلب دانستهاند.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۲۰۴و۲۱۰.</ref> برخی از محققان، مهمترین علت توبه و استغفار پیامبر(ص) و امامان(ع) را همین توجه به غیرخدا به سبب زندگی در این دنیا دانستهاند.<ref>«[http://www.almazaheri.ir/farsi/Index.aspx?ID=80&TabID=0001 فصل هشتم مراتب توبه/ مرتبه سوّم: توبة اخصّ الخواص]»، پایگاه اطلاعرسانی آیتالله مظاهری.</ref> از نظر علامه مجلسی چون معرفت | به گفته [[محمدتقی مجلسی]]<ref>مجلسی، لوامع صاحبقرانی، ۱۴۱۴ق، ج۴، ص۱۸۵.</ref> استغفار ائمه(ع) برای آموزش راویان و مردم بود نه به جهت ارتکاب گناه؛ چنانکه برخی از اهلسنت<ref>آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۱، ص۱۹۸.</ref> در توجیه استغفار پیامبر(ص) چنین گفتهاند. عدهای اعتراف به گناه و استغفار امامان(ع) را از باب «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ؛ کارهای نیک خوبان برای مقربان درگاه خدا، سیئه (ناپسند) محسوب میشود» دانسته و گفتهاند امامان به جهت مقامات بالایشان، هرگاه به جهت مصالح مردم از آن مقامات تنزل میکردند و به امور دنیوی مشغول میشدند، خود را گناهکار شمرده و استغفار میکردند.<ref>مجلسی، لوامع صاحبقرانی، ۱۴۱۴ق، ج۴، ص۱۸۵؛ اربلی، کشف الغمة فی معرفةالائمه، ۱۳۸۱ق، ج۲، ص۲۵۳ و ۲۵۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۲۰۴و۲۱۰.</ref> جمله منقول از پیامبر «إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِی وَ إِنِّی لَأَسْتَغْفِرُ الله کُلَّ یَومٍ سَبْعِينَ مَرَّةً؛ گاهی قلبم را زنگار میگیرد و هر روز هفتاد مرتبه استغفار میکنم» را نیز اشاره به همین مطلب دانستهاند.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۲۰۴و۲۱۰.</ref> برخی از محققان، مهمترین علت توبه و استغفار پیامبر(ص) و امامان(ع) را همین توجه به غیرخدا به سبب زندگی در این دنیا دانستهاند.<ref>«[http://www.almazaheri.ir/farsi/Index.aspx?ID=80&TabID=0001 فصل هشتم مراتب توبه/ مرتبه سوّم: توبة اخصّ الخواص]»، پایگاه اطلاعرسانی آیتالله مظاهری.</ref> از نظر علامه مجلسی چون معرفت معصومان نسبت به خدا در بالاترین درجه است و آنها غرق در ذات الهی هستند، هنگامی که به اعمال خود مینگرند، آنها را در برابر عظمت الهی بسیار کوچک و معصیت میشمارند و به درگاه خدا [[توبه]] و استغفار میکنند.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۲۱۰.</ref> | ||
در توجیه استغفار اولیای الهی گفتهاند: استغفار برای اولیای الهی بیشتر جنبه دفع دارد و برای ما جنبه رفع دارد؛ یعنی ما استغفار میکنیم تا لغزشهایی که مرتکب شدهایم بخشیده شود و آنها استغفار میکنند تا نلغزند و اصلًا گناه سراغ آنها نیاید.{{مدرک}}همچنین نفس استغفار، برای آنان [[عبادت]] است. آنها با عبادت و اطاعت درجات عصمت خویش را شدت میبخشند. ازاینرو، استغفار و توبه در بالارفتن درجات عصمت آنها دخالت دارد.{{مدرک}} | |||
==کتابشناسی== | ==کتابشناسی== |
ویرایش