عبدالملک بن مروان: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
Hasanejraei (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
Hasanejraei (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
ابوالولید عبدالملک بن مروان بن حَکَم بن ابی العاص بن امیة بن عبدشمس، پنجمین حاکم [[اموی]]، در سال ۲۶ق (۶۴۷م) به دنیا آمد و در [[مدینه]] پرورش یافت. پدرش [[مروان بن حکم]] از خلفای اموی و مادرش عایشه دختر معاویه بن مغیره بن ابی عاص است. عبدالملک ۱۷ پسر داشت که چهار نفر از آنها ([[ولید بن عبدالملک|ولید]]، [[سلیمان بن عبدالملک|سلیمان]]، [[یزید بن عبدالملک|یزید]]، و [[هشام بن عبدالملک|هشام]]) به حکومت رسیدند.<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ۱۴۰۳ق، ص۸۲-۸۹.</ref> | ابوالولید عبدالملک بن مروان بن حَکَم بن ابی العاص بن امیة بن عبدشمس، پنجمین حاکم [[اموی]]، در سال ۲۶ق (۶۴۷م) به دنیا آمد و در [[مدینه]] پرورش یافت. پدرش [[مروان بن حکم]] از خلفای اموی و مادرش عایشه دختر معاویه بن مغیره بن ابی عاص است. عبدالملک ۱۷ پسر داشت که چهار نفر از آنها ([[ولید بن عبدالملک|ولید]]، [[سلیمان بن عبدالملک|سلیمان]]، [[یزید بن عبدالملک|یزید]]، و [[هشام بن عبدالملک|هشام]]) به حکومت رسیدند.<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ۱۴۰۳ق، ص۸۲-۸۹.</ref> | ||
{{تبارنامه بنیامیه}} | {{تبارنامه بنیامیه}} | ||
عبدالملک در سال ۶۵ق حکومت را در دست گرفت و پس از ۲۱ سال حکومت در سال ۸۶ق درگذشت. | |||
عبدالملک در سال ۶۵ق حکومت را در دست گرفت و پس از ۲۱ سال حکومت در سال ۸۶ق درگذشت.{{مدرک}} | |||
===ویژگیهای شخصیتی=== | ===ویژگیهای شخصیتی=== | ||
عبدالملک بن مروان، پیش از پادشاهی، به حفظ [[قرآن]] و [[علوم دینی]] علاقه نشان میداد، با محدثین و فقهای [[مدینه]] حشر و نشر داشت و از نظر مردم فردی زاهد و عابد بود، به طوری که او را «حمامة المسجد» به معنای کبوتر مسجد مینامیدند. با این حال او پس از حاکم شدن همه ارزشهای اسلامی و اخلاقی را کنار نهاد؛ تا آنجا که نقل شده در حال تلاوت قران بود که به او خبر رسید که قرار است پادشاه شود. وی بلافاصله قرآن را برهم نهاد و گفت: "هذا فراق بینی و بینک و هذا آخرالعهد بک"؛ این آغاز جدایی میان من و توست و این آخرین دیدار با توست.{{مدرک}} | عبدالملک بن مروان، پیش از پادشاهی، به حفظ [[قرآن]] و [[علوم دینی]] علاقه نشان میداد، با محدثین و فقهای [[مدینه]] حشر و نشر داشت و از نظر مردم فردی زاهد و عابد بود، به طوری که او را «حمامة المسجد» به معنای کبوتر مسجد مینامیدند. با این حال او پس از حاکم شدن همه ارزشهای اسلامی و اخلاقی را کنار نهاد؛ تا آنجا که نقل شده در حال تلاوت قران بود که به او خبر رسید که قرار است پادشاه شود. وی بلافاصله قرآن را برهم نهاد و گفت: "هذا فراق بینی و بینک و هذا آخرالعهد بک"؛ این آغاز جدایی میان من و توست و این آخرین دیدار با توست.{{مدرک}} | ||
عبدالملک فردی بخیل بود و از کشتن مخالفانش ابایی نداشت. کارگزاران و اطرافیانش نیز شبیه به او بودند که چند نفر از آنها عبارتند از: [[حجاج بن یوسف ثقفی]]، کارگزار او در [[عراق]]، [[مهلب بن ابی صفره| مُهلَّب بن ابی صُفره]] در [[خراسان]]، [[هشام بن اسماعیل]] در [[مدینه]]، فرزندش [[عبدالله بن عبدالملک]] در [[مصر]]، [[محمد بن یوسف ثقفی]] برادر حجاج در [[یمن]] و [[محمد بن مروان]] در جزیره. | عبدالملک فردی بخیل بود و از کشتن مخالفانش ابایی نداشت. کارگزاران و اطرافیانش نیز شبیه به او بودند که چند نفر از آنها عبارتند از: [[حجاج بن یوسف ثقفی]]، کارگزار او در [[عراق]]، [[مهلب بن ابی صفره| مُهلَّب بن ابی صُفره]] در [[خراسان]]، [[هشام بن اسماعیل]] در [[مدینه]]، فرزندش [[عبدالله بن عبدالملک]] در [[مصر]]، [[محمد بن یوسف ثقفی]] برادر حجاج در [[یمن]] و [[محمد بن مروان]] در جزیره.{{مدرک}} | ||
عبدالملک با آل [[علی(ع)]] سخت مخالف بود و در زمان او هشام بن اسماعیل نسبت به اهل مدینه بسیار بد رفتاری کرد.<ref> فیاض، تاریخ اسلام، ص۱۶۲ </ref> | عبدالملک پس از کشتن [[عبدالله بن زبیر]] در مدینه خطبهای خواند و در انتها چنین گفت: «به خدا سوگند از این پس هر فردی که مرا به رعایت تقوای الهی دستور دهد، او را خواهم کشت».<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۱۶۵.</ref> عبدالملک با آل [[علی(ع)]] سخت مخالف بود و در زمان او هشام بن اسماعیل نسبت به اهل مدینه بسیار بد رفتاری کرد.<ref>فیاض، تاریخ اسلام، ص۱۶۲.</ref> | ||
==دوران پادشاهی== | ==دوران پادشاهی== | ||
عبدالملک در سال ۶۵ق، وقتی مروان بن حکم، پدرش، برای [[جنگ مرج راهط]] عازم [[مصر]] بود، نائب حکومت شد. مروان در ماه رمضان همان سال از دنیا رفت و مردم دمشق با عبدالملک [[بیعت]] کردند.<ref>ابن کثیر الدمشقی، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۲۶۰.</ref> وی در زمانی حکومت را در اختیار گرفت که [[خلافت اموی]] در آستانه سقوط بود.{{مدرک}} | |||
===مقابله با دشمنان=== | |||
زمانی که عبدالملک در سال ۶۵ق به پادشاهی رسید، با چند تهدید مواجه بود: | |||
===مقابله با | |||
زمانی که عبدالملک در سال | |||
* ادعای خلافت توسط برخی از افراد بنی امیه مثل [[عمرو بن سعید بن عاص]] | * ادعای خلافت توسط برخی از افراد بنی امیه مثل [[عمرو بن سعید بن عاص]] | ||
* ناآرامی در [[شام]] ([[زُفر بن حارث]] در [[قرقیسیا]] و [[قیام جراجمه]]) | * ناآرامی در [[شام]] ([[زُفر بن حارث]] در [[قرقیسیا]] و [[قیام جراجمه]]) | ||
خط ۳۹: | خط ۳۶: | ||
۲- گروهی از بنی امیه با پادشاهی عبدالملک مخالف بودند و خودشان میخواستند به پادشاهی برسند. فرد شاخص این گروه عمرو بن سعید بن عاص معروف به "عمرو بن سعید بن الاشدق" بود. عبدالملک برای جلوگیری از فعالیتهای وی، به او قول ولایت عهدی داد و او را از مخالفت با خود منصرف کرد و بعدا، سرفرصت او را کشت. | ۲- گروهی از بنی امیه با پادشاهی عبدالملک مخالف بودند و خودشان میخواستند به پادشاهی برسند. فرد شاخص این گروه عمرو بن سعید بن عاص معروف به "عمرو بن سعید بن الاشدق" بود. عبدالملک برای جلوگیری از فعالیتهای وی، به او قول ولایت عهدی داد و او را از مخالفت با خود منصرف کرد و بعدا، سرفرصت او را کشت. | ||
عبدالملک توانست جنبشی به نام قیام جراجمه را هم به همین منوال سرکوب کند.<ref> ابناثیر، الکامل، | عبدالملک توانست جنبشی به نام قیام جراجمه را هم به همین منوال سرکوب کند.<ref>ابناثیر، الکامل، ۱۹۶۵م، ج۲، ص۳۰۴.</ref> | ||
====مصالحه با امپراتوری روم==== | ====مصالحه با امپراتوری روم==== | ||
خط ۴۶: | خط ۴۳: | ||
====سركوبی قیام شیعیان در منطقه عراق==== | ====سركوبی قیام شیعیان در منطقه عراق==== | ||
پس از شهادت امام حسین(ع)، [[قیام توابین]] و [[قیام مختار]] در منطقه عراق شکل گرفت. قیام توابین در زمان خلافت [[مروان بن حکم]] و به دست [[عبیدالله بن زیاد]] سرکوب شد،<ref> یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دارصادر، ج۲، ص۲۵۷.</ref> اما قیام مختار در زمان عبدالملک سرکوب شد.<ref>ابن مسکویه، تجارب الامم، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۹۵-۱۱۰؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دارصادر، ج۲، ص۲۵۷؛ طبری، تاریخ، ج۷، ص۵۵۷ -۵۶۰ </ref> البته خود عبدالملک برای سرکوب این قیام اقدامی نکرد و اجازه داد این قیام توسط زبیریان که علاوه بر مخالفت با امویان، با مختار هم مخالف بودند سرکوب شود. | پس از شهادت امام حسین(ع)، [[قیام توابین]] و [[قیام مختار]] در منطقه عراق شکل گرفت. قیام توابین در زمان خلافت [[مروان بن حکم]] و به دست [[عبیدالله بن زیاد]] سرکوب شد،<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دارصادر، ج۲، ص۲۵۷.</ref> اما قیام مختار در زمان عبدالملک سرکوب شد.<ref>ابن مسکویه، تجارب الامم، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۹۵-۱۱۰؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دارصادر، ج۲، ص۲۵۷؛ طبری، تاریخ، ج۷، ص۵۵۷ -۵۶۰.</ref> البته خود عبدالملک برای سرکوب این قیام اقدامی نکرد و اجازه داد این قیام توسط زبیریان که علاوه بر مخالفت با امویان، با مختار هم مخالف بودند سرکوب شود. | ||
====مقابله با زبیریان==== | ====مقابله با زبیریان==== | ||
زبیریان در مناطق مختلفی از جهان اسلام نفوذ کرده بودند و دارای قدرت بودند.منطقه عراق در دست [[مصعب بن زبیر]] و حجاز در اختیار عبدالله بن زبیر بود. عبدالملک قبل از استفاده از مقابله نظامی با زبیریان، هم در عراق و هم در حجاز از شیوههای دیگر استفاده نمود: | زبیریان در مناطق مختلفی از جهان اسلام نفوذ کرده بودند و دارای قدرت بودند.منطقه عراق در دست [[مصعب بن زبیر]] و حجاز در اختیار عبدالله بن زبیر بود. عبدالملک قبل از استفاده از مقابله نظامی با زبیریان، هم در عراق و هم در حجاز از شیوههای دیگر استفاده نمود: | ||
* وی در عراق با سران سپاه [[مصعب بن زبیر]] مکاتبه کرد و آنها را به خود متمایل ساخت. در نتیجه زمانی که در [[سال ۷۲ قمری|سال ۷۲]] | * وی در عراق با سران سپاه [[مصعب بن زبیر]] مکاتبه کرد و آنها را به خود متمایل ساخت. در نتیجه زمانی که در [[سال ۷۲ قمری|سال ۷۲]]ق (۶۹۱ م) در کنار رودخانۀ [[دجیل]]، جنگ در گرفت، کار عبدالملک بسیار آسانتر شده بود و او توانست پیروزی چشمگیری را کسب کند. سرانجام مصعب کشته شد و سپاه او پراکنده گشتند و کار عراق پایان یافت. اکنون نوبت حجاز رسیده بود. عبدالملک [[حجاج بن یوسف ثقفی]] را به آنجا فرستاد. | ||
*عبدالملک از مسافرت اهالی شام به مکه جلوگیری کرد تا آنان تحت تأثیر تبلیغات زبیریان قرار نگیرند. یعقوبی مینویسد: مردم شکایت کردند که چرا ما را از حج واجب باز میداری؟ عبدالملک گفت: ابنشهاب زهری از پیغمبر حدیث میکند که به زیارت سه مسجد باید رفت: مسجدالحرام، مسجد من و مسجد [[بیت المقدس]]. امروز برای شما بیت المقدس حرمت مسجدالحرام را دارد. و همین ابنشهاب میگوید: این سنگ، صخرهای که یهودیان بر آن قربانی میکردند، همان سنگ است که پیغمبر در شب معراج پای بر آن نهاد. به دستور عبدالملک بر گرد آن سنگ قبهای ساختند و بر آن پردههای حریر آویختند و خادمانی برای آن معین کردند و مردم را به طواف آن واداشتند و این رسم در تمام دوره [[بنی امیه]] باقی بود. | *عبدالملک از مسافرت اهالی شام به مکه جلوگیری کرد تا آنان تحت تأثیر تبلیغات زبیریان قرار نگیرند. یعقوبی مینویسد: مردم شکایت کردند که چرا ما را از حج واجب باز میداری؟ عبدالملک گفت: ابنشهاب زهری از پیغمبر حدیث میکند که به زیارت سه مسجد باید رفت: مسجدالحرام، مسجد من و مسجد [[بیت المقدس]]. امروز برای شما بیت المقدس حرمت مسجدالحرام را دارد. و همین ابنشهاب میگوید: این سنگ، صخرهای که یهودیان بر آن قربانی میکردند، همان سنگ است که پیغمبر در شب معراج پای بر آن نهاد. به دستور عبدالملک بر گرد آن سنگ قبهای ساختند و بر آن پردههای حریر آویختند و خادمانی برای آن معین کردند و مردم را به طواف آن واداشتند و این رسم در تمام دوره [[بنی امیه]] باقی بود. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۰: | ||
خوارج در آن مقطع بر اساس دیدگاهای اعتقادی و سیاسی به چند دسته تقسیم شده بودند.از جمله مهمترین انشعابات این گروه: [[ازارقه]]، [[صفریه]] و [[اباضیه]] بودند. | خوارج در آن مقطع بر اساس دیدگاهای اعتقادی و سیاسی به چند دسته تقسیم شده بودند.از جمله مهمترین انشعابات این گروه: [[ازارقه]]، [[صفریه]] و [[اباضیه]] بودند. | ||
ازارقه به رهبری [[نافع بن ازرق]] از اوضاع نابسامان سیاسی حکومت اموی استفاده کرده و توانست بر [[بصره]] چیره شود؛ ولی اهالی بصره او را نپذیرفتند و با یارانش به سوی [[اهواز]] رفت و به تهاجمات نظامی اقدم کرد، که در یکی از حملاتش به بصره در سال ۶۵ کشته شد.<ref> ابناثیر، الکامل، ج۴، ص۱۹۴ </ref> | ازارقه به رهبری [[نافع بن ازرق]] از اوضاع نابسامان سیاسی حکومت اموی استفاده کرده و توانست بر [[بصره]] چیره شود؛ ولی اهالی بصره او را نپذیرفتند و با یارانش به سوی [[اهواز]] رفت و به تهاجمات نظامی اقدم کرد، که در یکی از حملاتش به بصره در سال ۶۵ کشته شد.<ref>ابناثیر، الکامل، ج۴، ص۱۹۴.</ref> | ||
خوارج صفریه به رهبری [[صالح بن مسرح]] از شمال [[موصل]]، کوفه را هدف حملات خود قرار داد. در نهایت پس از چند سال جنگ و درگیری توسط حجاج بن یوسف ثقفی سرکوب شدند.<ref>بلاذرى، انساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۸، ص۸.</ref> | خوارج صفریه به رهبری [[صالح بن مسرح]] از شمال [[موصل]]، کوفه را هدف حملات خود قرار داد. در نهایت پس از چند سال جنگ و درگیری توسط حجاج بن یوسف ثقفی سرکوب شدند.<ref>بلاذرى، انساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۸، ص۸.</ref> | ||
گروهی دیگر به رهبری [[نجده بن عامر حنفی]] از سال ۶۵ به [[بحرین]] و دیگر مناطق اطراف آن رفته و شروع به حمله بر ضد ابن زبیر و عبدالملک کردند که نهایتا توسط عبدالملک محاصره و سرکوب شدند.<ref> طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۶۲ </ref> | گروهی دیگر به رهبری [[نجده بن عامر حنفی]] از سال ۶۵ به [[بحرین]] و دیگر مناطق اطراف آن رفته و شروع به حمله بر ضد ابن زبیر و عبدالملک کردند که نهایتا توسط عبدالملک محاصره و سرکوب شدند.<ref>طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۶۲.</ref> | ||
====مقابله با شورشها در مناطق مرزی==== | ====مقابله با شورشها در مناطق مرزی==== | ||
خط ۷۳: | خط ۷۰: | ||
===توسعه سرزمین اسلامی در شمال آفریقا=== | ===توسعه سرزمین اسلامی در شمال آفریقا=== | ||
در نخستین روزهای حکومت عبدالملک، پادشاه روم با نقض پیمان صلح با مسلمانان به سرزمینهای شام حملهور شد.<ref> طبری، تاریخ، ج۶، ص۱۵۰ </ref> عبدالملک که خطر رومیان را احساس کرد، مجبور به پرداخت باج به رومیان شد و مقرر شد هر جمعه هزار دینار به آنان بپردازد.<ref> طبری، تاریخ، ج۶، ص۱۵۰ </ref> پس از فراغت عبدالملک از آشوبهای داخلی، مسلمانان به سرزمینهای روم حمله کرده و مناطق زیادی را به تصرف درآوردند. به این ترتیب پیمان صلح نقض شد.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۱۸۸.</ref> | در نخستین روزهای حکومت عبدالملک، پادشاه روم با نقض پیمان صلح با مسلمانان به سرزمینهای شام حملهور شد.<ref>طبری، تاریخ، ج۶، ص۱۵۰.</ref> عبدالملک که خطر رومیان را احساس کرد، مجبور به پرداخت باج به رومیان شد و مقرر شد هر جمعه هزار دینار به آنان بپردازد.<ref>طبری، تاریخ، ج۶، ص۱۵۰.</ref> پس از فراغت عبدالملک از آشوبهای داخلی، مسلمانان به سرزمینهای روم حمله کرده و مناطق زیادی را به تصرف درآوردند. به این ترتیب پیمان صلح نقض شد.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۱۸۸.</ref> | ||
ادامه و گسترش فتوحات در آفریقا به عنوان یکی از سیاستهای راهبردی، در زمان عبدالملک دنبال شد. اتحاد قبایل بربر و روم به فرماندهی کسیله بن لمزم توانستند [[قیروان]] را فتح کنند و عقبه بن نافع را کشتند. | ادامه و گسترش فتوحات در آفریقا به عنوان یکی از سیاستهای راهبردی، در زمان عبدالملک دنبال شد. اتحاد قبایل بربر و روم به فرماندهی کسیله بن لمزم توانستند [[قیروان]] را فتح کنند و عقبه بن نافع را کشتند. | ||
عبدالملک در سال | عبدالملک در سال ۶۵ق (۶۸۶ م) لشکری را به فرماندهی [[زهیر بن قیس بلوی]] به آفریقا فرستاد. | ||
زهیر توانست اتحاد امپراتوری روم و بربر را در نزدیکی ممس شکست دهد و باکشتن «کسیله» انتقام مرگ عُقبه را گرفت. اما زهیر در جنگ با رومیها کشته شد. | زهیر توانست اتحاد امپراتوری روم و بربر را در نزدیکی ممس شکست دهد و باکشتن «کسیله» انتقام مرگ عُقبه را گرفت. اما زهیر در جنگ با رومیها کشته شد. | ||
عبدالملک در سال | عبدالملک در سال ۷۴ق [[حسان بن نعمان غسانی]] را به فرماندهی آفریقا منصوب کرد. وی شمال آفریقا را در نوردید و رومیان را که بر آن سرزمین حکومت میکردند به عقب راندند. | ||
ابن نعمان، قَرْطاجنّه (یا همان «کارتاژ» که امروزه به نام شهر «قرطاج» در [[تونس]] مشهور است) را از رومیان و بربرها پس گرفت و به سمت کوههای اطلس پیشروی کرد. | ابن نعمان، قَرْطاجنّه (یا همان «کارتاژ» که امروزه به نام شهر «قرطاج» در [[تونس]] مشهور است) را از رومیان و بربرها پس گرفت و به سمت کوههای اطلس پیشروی کرد. | ||
خط ۹۸: | خط ۹۵: | ||
با توجه به گسترش جغرافیای سرزمینی و انسانی در زمان عبدالملک قوانین حاکم برنظام قبیلهای جوابگوی مشکلات مدیرتی آن روز نبود. هر چند در دوران خلفای قبلی جهش به سمت اداره جهانی مملکت اسلامی آغاز شد؛ ولی با توجه به نزاعهای داخلی و اختلافات سیاسی گرو¬های اسلامی، این امر محقق نشد. از طرفی دیگر جامعه عرب که هیچگونه تجربهای در اداره یک حکومت نداشت مجبور بود، از روش¬های متداول و مرسوم در آن روزگار استفاده کند؛ لذا نهضت ترجمه و واردات الگوهای مدیریتی در بخشهای مختلف و همچنین استفاده از کارشناسان با تجربه برای اجرای آن که عمدتا از نیروهای ایرانی و رومی بودند بیشتر از هر زمان دیگر ضروری به نظر میرسید. | با توجه به گسترش جغرافیای سرزمینی و انسانی در زمان عبدالملک قوانین حاکم برنظام قبیلهای جوابگوی مشکلات مدیرتی آن روز نبود. هر چند در دوران خلفای قبلی جهش به سمت اداره جهانی مملکت اسلامی آغاز شد؛ ولی با توجه به نزاعهای داخلی و اختلافات سیاسی گرو¬های اسلامی، این امر محقق نشد. از طرفی دیگر جامعه عرب که هیچگونه تجربهای در اداره یک حکومت نداشت مجبور بود، از روش¬های متداول و مرسوم در آن روزگار استفاده کند؛ لذا نهضت ترجمه و واردات الگوهای مدیریتی در بخشهای مختلف و همچنین استفاده از کارشناسان با تجربه برای اجرای آن که عمدتا از نیروهای ایرانی و رومی بودند بیشتر از هر زمان دیگر ضروری به نظر میرسید. | ||
عبدالملک با توجه به عنصر عرب و تحقیر دیگر نژادها که ویژگی همه حاکمان اموی بود،<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ص۱۹۲ </ref> در خارج کردن امثال این امور از دست غیر عرب تلاش بسیار کرد. عبدالملک نخست به متحول سازی دستگاه اداری و فعال کردن آن و دوم، عربی کردن دیوانها و پول مملکت اسلامی که تحت عنوان نهضت عربی کردن نام گرفت، پرداخت.<ref>ابنالطقطقی، الفخری، ص۱۲۳ </ref> | عبدالملک با توجه به عنصر عرب و تحقیر دیگر نژادها که ویژگی همه حاکمان اموی بود،<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ص۱۹۲.</ref> در خارج کردن امثال این امور از دست غیر عرب تلاش بسیار کرد. عبدالملک نخست به متحول سازی دستگاه اداری و فعال کردن آن و دوم، عربی کردن دیوانها و پول مملکت اسلامی که تحت عنوان نهضت عربی کردن نام گرفت، پرداخت.<ref>ابنالطقطقی، الفخری، ص۱۲۳.</ref> | ||
====عربی سازی دیوانها==== | ====عربی سازی دیوانها==== | ||
«تعریب الدواوین» یا همان عربی کردن ادارهها یا دیوانها پس از مدتی طولانی در زمان عبدالملک انجام گرفت. همانگونه که در تاریخ مشهور است، تشکیلات اداری به دست موالی و عجمها اداره میشد. به همین دلیل، زبان ادارات و سازمانها عربی نبود و به مقتضای هر منطقه متفاوت بود. در برخی از مناطق ایرانیها به زبان خودشان مکاتبه میکردند و در برخی دیگر رومیان و مصریان این کار را به عهده داشتند. | «تعریب الدواوین» یا همان عربی کردن ادارهها یا دیوانها پس از مدتی طولانی در زمان عبدالملک انجام گرفت. همانگونه که در تاریخ مشهور است، تشکیلات اداری به دست موالی و عجمها اداره میشد. به همین دلیل، زبان ادارات و سازمانها عربی نبود و به مقتضای هر منطقه متفاوت بود. در برخی از مناطق ایرانیها به زبان خودشان مکاتبه میکردند و در برخی دیگر رومیان و مصریان این کار را به عهده داشتند. | ||
حکومت عبدالملک از همان آغاز به تربیت کارمندان اداری عرب برای پر کردن و جایگزینی کارمندان قبلی که ایرانی و رومی بودن مبادرت کرد. مشکل زبان در بین سطوح مختلف اداره جامعه رخ می¬نمود؛ از جمله آن، رد و بدل کردن نامه ثبت معاملات و غیره نیاز به زبان مشترک را دو چندان مینمود؛<ref> ابنخلدون، تاریخ ج۱، ص۴۶۷ </ref> مسلماً ادامۀ این روند به نفع حکومت اسلامی نبود و ناهماهنگی در ادارۀ کشور را در پی داشت. | حکومت عبدالملک از همان آغاز به تربیت کارمندان اداری عرب برای پر کردن و جایگزینی کارمندان قبلی که ایرانی و رومی بودن مبادرت کرد. مشکل زبان در بین سطوح مختلف اداره جامعه رخ می¬نمود؛ از جمله آن، رد و بدل کردن نامه ثبت معاملات و غیره نیاز به زبان مشترک را دو چندان مینمود؛<ref>ابنخلدون، تاریخ ج۱، ص۴۶۷.</ref> مسلماً ادامۀ این روند به نفع حکومت اسلامی نبود و ناهماهنگی در ادارۀ کشور را در پی داشت. | ||
بنابراین عبدالملک دستور داد که تمام دیوان را عربی کنند و خود بر آن نظارت کرد. این اقدام چند سال طول کشید تا سرانجام زبان عربی زبان رسمی شد.<ref>ابن خلدون، تاریخ، ج۱، ص۳۰۳ </ref> این کار چند سال طول کشید و سرانجام زبان عربی به عنوان زبان رسمی و اداری حکومت جایگزین زبانهای مختلف دیگر شد. | بنابراین عبدالملک دستور داد که تمام دیوان را عربی کنند و خود بر آن نظارت کرد. این اقدام چند سال طول کشید تا سرانجام زبان عربی زبان رسمی شد.<ref>ابن خلدون، تاریخ، ج۱، ص۳۰۳.</ref> این کار چند سال طول کشید و سرانجام زبان عربی به عنوان زبان رسمی و اداری حکومت جایگزین زبانهای مختلف دیگر شد. | ||
====ضرب سکههای اسلامی==== | ====ضرب سکههای اسلامی==== | ||
عبدالملک، نبود سیستم پولی مستقل و پیروی از سیاستهای پولی دیگر نظامها از جمله رومیان را عامل ضعف خود در برابر آنان میدانست<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۲۳۷.</ref> و از طرفی وجود پولهای متعدد در کنار سکههای ایرانی و رومی که باعث آشفتگی بازار و تجارت میشد، عبدالملک را بر آن داشت تا در سال | عبدالملک، نبود سیستم پولی مستقل و پیروی از سیاستهای پولی دیگر نظامها از جمله رومیان را عامل ضعف خود در برابر آنان میدانست<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۲۳۷.</ref> و از طرفی وجود پولهای متعدد در کنار سکههای ایرانی و رومی که باعث آشفتگی بازار و تجارت میشد، عبدالملک را بر آن داشت تا در سال ۷۴ق دستور ضرب سکه را صادر کند. همچنین از سال ۸۴ق درهم و دینار اسلامی ضرب کرد و این نخستین پول اسلامی مستقل بود که ضرب شد.<ref>ابنقتیبه الدینوری، الامامة و السیاسة، ص۳۱۶.</ref> | ||
تا قبل از خلافت عبدالملک، مسلمانان در معاملات خود از سکههای ساسانی و رومی استفاده میکردند. البته سکههای رومی رواج بیشتری داشت. مشهور است، عبدالملک اولین کسی بود که تصمیم گرفت سکههای اسلامی ضرب کند. بنابر روایات تاریخی انگیزۀ عبدالملک برای رواج سکه اسلامی این بود که او در نامههایی که به امپراتوری روم میفرستاد، «قل هو الله احد» و نام [[پیامبر اکرم(ص)]] را در ابتدای نامه ذکر میکرد. امپراتوری روم به او نامه نوشت که اگر این کار را ترک نکنی در سکهها از پیغمبر شما به زشتی نام میبرم. عبدالملک به پیشنهاد [[امام سجاد(ع)]] (و بنابر نقل [[اعیان الشیعه]] به پیشنهاد [[امام باقر]])<ref>امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۵۴</ref> مصمم شد که سکههای اسلامی ضرب کند و با ایجاد ضرابخانهها اقدام به ضرب سکههای اسلامی کرد.<ref>[http://www.emamsajjad.com/Portal/Cultcure/Persian/CategoryID/9936/CaseID/104216/71243.aspx ضرب سکه اسلامی به پیشنهاد امام سجاد بود]</ref> | تا قبل از خلافت عبدالملک، مسلمانان در معاملات خود از سکههای ساسانی و رومی استفاده میکردند. البته سکههای رومی رواج بیشتری داشت. مشهور است، عبدالملک اولین کسی بود که تصمیم گرفت سکههای اسلامی ضرب کند. بنابر روایات تاریخی انگیزۀ عبدالملک برای رواج سکه اسلامی این بود که او در نامههایی که به امپراتوری روم میفرستاد، «قل هو الله احد» و نام [[پیامبر اکرم(ص)]] را در ابتدای نامه ذکر میکرد. امپراتوری روم به او نامه نوشت که اگر این کار را ترک نکنی در سکهها از پیغمبر شما به زشتی نام میبرم. عبدالملک به پیشنهاد [[امام سجاد(ع)]] (و بنابر نقل [[اعیان الشیعه]] به پیشنهاد [[امام باقر]])<ref>امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۵۴</ref> مصمم شد که سکههای اسلامی ضرب کند و با ایجاد ضرابخانهها اقدام به ضرب سکههای اسلامی کرد.<ref>[http://www.emamsajjad.com/Portal/Cultcure/Persian/CategoryID/9936/CaseID/104216/71243.aspx ضرب سکه اسلامی به پیشنهاد امام سجاد بود]</ref> | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۱۸: | ||
پیروزی حجاج بن یوسف ثقفی، در جنگ ابن زبیر در مکه و تصرف این شهر توسط او زمینه را فراهم کرد تا در نزد عبدالملک، عزیزتر شود و به همین دلیل، حکومت حجاز را به دست گرفت و پس از آن حاکم عراق و [[خراسان]] نیز شد. در زمان حکومت او بر عراق با خشونت فزاینده و بینظیر به سرکوب مردم مشغول شد به گونهای که در تاریخ ضربالمثل گردید و داستانها در مورد آن نوشتهاند. | پیروزی حجاج بن یوسف ثقفی، در جنگ ابن زبیر در مکه و تصرف این شهر توسط او زمینه را فراهم کرد تا در نزد عبدالملک، عزیزتر شود و به همین دلیل، حکومت حجاز را به دست گرفت و پس از آن حاکم عراق و [[خراسان]] نیز شد. در زمان حکومت او بر عراق با خشونت فزاینده و بینظیر به سرکوب مردم مشغول شد به گونهای که در تاریخ ضربالمثل گردید و داستانها در مورد آن نوشتهاند. | ||
او حدود بیست سال بر کوفه که مرکز انقلابهای [[شیعه]] بود، حکومت کرد و دهها هزار شیعه را کشت یا به زندان انداخت. در تاریخ ثبت است که وقتی حجاج وارد کوفه شد، برای خواندن خطبه بر بالای منبر رفت؛ مدتی سکوت کرد، سپس برخواست و گفت: «ای مردم عراق! والله سرهایی را میبینم که چون میوه رسیدهاند و زمان چیدن آنها فرا رسیده و من آنها را میچینم و گویا جوشش خون را از میان عمامهها و ریشها میبینم»<ref> ابنعبری، تاریخ مختصر الدول، ص۱۱۲ </ref> حجاج چنان بر مردم [[عراق]] و [[ایران]] سخت گرفت که سرتاسر این سرزمین آرام شد و هر شورشی به شدت سرکوب میشد. | او حدود بیست سال بر کوفه که مرکز انقلابهای [[شیعه]] بود، حکومت کرد و دهها هزار شیعه را کشت یا به زندان انداخت. در تاریخ ثبت است که وقتی حجاج وارد کوفه شد، برای خواندن خطبه بر بالای منبر رفت؛ مدتی سکوت کرد، سپس برخواست و گفت: «ای مردم عراق! والله سرهایی را میبینم که چون میوه رسیدهاند و زمان چیدن آنها فرا رسیده و من آنها را میچینم و گویا جوشش خون را از میان عمامهها و ریشها میبینم»<ref>ابنعبری، تاریخ مختصر الدول، ص۱۱۲.</ref> حجاج چنان بر مردم [[عراق]] و [[ایران]] سخت گرفت که سرتاسر این سرزمین آرام شد و هر شورشی به شدت سرکوب میشد. | ||
===جانشینان عبدالملک=== | ===جانشینان عبدالملک=== | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۴: | ||
قبیصة بن ذؤیب او را از این کار بازداشت و گفت: چنین مکن که فریادی پر هیاهو برای خود برمیانگیزی. شاید مرگ عبدالعزیز فرا رسد و از او آسوده شوی. شبی قبیصه آمد و گفت:ای امیر مؤمنان خدایت در مرگ برادرت پاداش دهد. | قبیصة بن ذؤیب او را از این کار بازداشت و گفت: چنین مکن که فریادی پر هیاهو برای خود برمیانگیزی. شاید مرگ عبدالعزیز فرا رسد و از او آسوده شوی. شبی قبیصه آمد و گفت:ای امیر مؤمنان خدایت در مرگ برادرت پاداش دهد. | ||
عبدالملک پرسید: درگذشت؟ گفت: آری. عبدالملک اِنّا لله گفت، سپس پسر خود [[عبدالله بن عبدالملک]] را به امارت مصر گماشت و برای پسران دیگر خود ولید و سلیمان فرمان ولیعهدی پس از خود را نگاشت و بر همه شهرها نامه فرستاده شد و مردم با آن دو بیعت کردند.<ref> ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۸۳ </ref> | عبدالملک پرسید: درگذشت؟ گفت: آری. عبدالملک اِنّا لله گفت، سپس پسر خود [[عبدالله بن عبدالملک]] را به امارت مصر گماشت و برای پسران دیگر خود ولید و سلیمان فرمان ولیعهدی پس از خود را نگاشت و بر همه شهرها نامه فرستاده شد و مردم با آن دو بیعت کردند.<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۸۳.</ref> | ||
==مرگ عبدالملک== | ==مرگ عبدالملک== | ||
سرانجام عبدالملک بن مروان در [[دمشق]] در روز پنجشنبه [[۱۵ شوال]] [[سال ۸۶ هجری قمری|سال ۸۶]] (۷۰۵ م)<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۱۸۲؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص ۴۱۸؛ بلاذرى، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۷ ، ص۲۶۹. </ref> و به قولی در ۱۴ شوال<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۹۲.</ref> در سن شصت سالگی (یا شصت و یک سالگی) درگذشت. مدت [[خلافت]] او ۲۱ سال بود. | سرانجام عبدالملک بن مروان در [[دمشق]] در روز پنجشنبه [[۱۵ شوال]] [[سال ۸۶ هجری قمری|سال ۸۶]] (۷۰۵ م)<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۱۸۲؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص ۴۱۸؛ بلاذرى، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۷ ، ص۲۶۹..</ref> و به قولی در ۱۴ شوال<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۹۲.</ref> در سن شصت سالگی (یا شصت و یک سالگی) درگذشت. مدت [[خلافت]] او ۲۱ سال بود. | ||
==پانویس== | ==پانویس== |