کاربر ناشناس
عبدالملک بن مروان: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mahboobi بدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Hasaninasab جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{خلافت بنی امیه}} | {{خلافت بنی امیه}} | ||
{{رویکرد}} | {{رویکرد}} | ||
'''عبدالملک بن مروان''' ([[سال ۲۶ هجری قمری|۲۶ق]]. / ۶۴۶م. ـ [[سال ۸۶ هجری قمری|۸۶ق]]./ ۷۰۵م.) پنجمین [[خلیفه]] [[اموی]] است که پس از مرگ پدرش [[مروان بن حکم]] در سال [[سال ۶۵ هجری قمری|۶۵ق]] به خلافت رسید و به مدت ۲۱ سال خلافت کرد. او در سن ۶۰ یا ۶۱ سالگی از دنیا رفت و در [[دمشق]] دفن شد. | |||
'''عبدالملک بن مروان''' (۲۶ق. / ۶۴۶م. ـ ۸۶ق./ ۷۰۵م.) پنجمین [[خلیفه]] [[اموی]] است که پس از مرگ پدرش [[مروان بن حکم]] در سال ۶۵ | |||
==نسب، کنیه و ولادت== | ==نسب، کنیه و ولادت== | ||
ابوالولید عبدالملک بن مروان بن حَکَم بن ابی العاص بن امیة بن عبدشمس پنجمین خلیفه [[اموی]] بود. او در سال ۲۶ ه.ق (۶۴۷ م) به دنیا آمد | ابوالولید عبدالملک بن مروان بن حَکَم بن ابی العاص بن امیة بن عبدشمس پنجمین خلیفه [[اموی]] بود. او در سال ۲۶ ه.ق (۶۴۷ م) به دنیا آمد و در [[مدینه]] پرورش یافت. پدرش [[مروان بن حکم]] بود که مدتی خلیفه اموی بود و زمام حکومت آنها را در دست داشت. مادرش عایشه دختر معاویه بن مغیره بن ابی عاص است. عبدالملک ۱۷ پسر داشت که چهار نفر از آنها ([[ولید بن عبدالملک|ولید]]، [[سلیمان بن عبدالملک|سلیمان]]، [[یزید بن عبدالملک|یزید]]، [[هشام بن عبدالملک|هشام]]) خلیفه شدند.<ref> ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۸۲ - ۸۹ </ref> | ||
==خلافت و فرمانروایی== | ==خلافت و فرمانروایی== | ||
عبدالملک پس از اینکه پدرش [[دمشق]] را ترک کرد و برای [[جنگ مرج راهط]] عازم [[مصر]] شد، نائب حکومت شد و در روزی که پدرش | عبدالملک پس از اینکه پدرش [[دمشق]] را ترک کرد و برای [[جنگ مرج راهط]] عازم [[مصر]] شد، نائب حکومت شد و در روزی که پدرش مُرد (رمضان سال [[سال ۶۵ هجری قمری|۶۵ق]])، مردم دمشق با او در همان روز [[بیعت]] کردند.<ref> ابن کثیر الدمشقی، البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۶۰ </ref> عبدالملک پس از مرگ پدرش [[مروان بن حکم]] در زمانی که ناآرامی جهان اسلام را در بر گرفته بود و حکومت [[اموی]] در آستانه سقوط بود، در سال ۶۵ ه.ق در سن ۴۰ سالگی خلیفه [[امویان]] در [[دمشق]] شد. | ||
او پیش از خلافت، به حفظ [[قرآن]] و [[علوم دینی]] علاقه نشان میداد، با محدثین و فقهای [[مدینه]] حشر و نشر داشت و خودش را با زهد و عبادت در نظر مردم موجه جلوه میداد، به طوری که او را "حمامة المسجد" (کبوتر مسجد) میگفتند؛ ولی به محض رسیدن به [[خلافت]]، با همه ارزشهای اسلامی و اخلاقی، خداحافظی کرد و چون قرآن تلاوت کرد، آن را برهم نهاد و گفت: "هذا فراق بینی و بینک و هذا آخرالعهد بک"؛ این آغاز جدایی میان من و توست و این آخرین دیدار با توست. | او پیش از خلافت، به حفظ [[قرآن]] و [[علوم دینی]] علاقه نشان میداد، با محدثین و فقهای [[مدینه]] حشر و نشر داشت و خودش را با زهد و عبادت در نظر مردم موجه جلوه میداد، به طوری که او را "حمامة المسجد" (کبوتر مسجد) میگفتند؛ ولی به محض رسیدن به [[خلافت]]، با همه ارزشهای اسلامی و اخلاقی، خداحافظی کرد و چون قرآن تلاوت کرد، آن را برهم نهاد و گفت: "هذا فراق بینی و بینک و هذا آخرالعهد بک"؛ این آغاز جدایی میان من و توست و این آخرین دیدار با توست. | ||
عبدالملک توانست هرج و مرج به وجود آمده در عالم اسلام را مهار کند و بنی امیه را دوباره به قدرت رساند، آن گونه که در زمان خلفای اموی سابقه نداشت. | عبدالملک توانست هرج و مرج به وجود آمده در عالم اسلام را مهار کند و بنی امیه را دوباره به قدرت رساند، آن گونه که در زمان خلفای اموی سابقه نداشت. به همین دلیل، بسیاری از مورخین او را مؤسس دومِ [[امویان]] لقب دادهاند و بعضی او را تثبیت کنندۀ حکومت [[بنی امیه]] میدانند. عبدالملک علی رغم بروز مشکلات سیاسی در زمان خلافتش، فرمانروایی مقتدر و سیاستمداری هوشمند بود. | ||
یکی دیگر از دلایلی که عبدالملک، در تاریخ اسلام، به عنوان شخصیتی تأثیر گذار و مقتدر شناخته شده، این است که او به اصلاحات گستردهای در شیوۀ حکومتداری دست زد. در زمان [[خلافت]] او زبان [[عربی]]، به عنوان زبان رسمی و حکومتی اعلام و جایگزین زبانهای رومی و پهلوی شد. او برای اولین بار سکههای اسلامی ضرب کرد و دیوانها و مؤسسات حکومتی جدیدی را راهاندازی نمود. با این حال، هیچ گاه نمیتوان او را به عنوان یک شخصیت برجستۀ اسلامی شناخت؛ بلکه تاریخ او را به عنوان یک پادشاه جبّار معرفی میکند. | یکی دیگر از دلایلی که عبدالملک، در تاریخ اسلام، به عنوان شخصیتی تأثیر گذار و مقتدر شناخته شده، این است که او به اصلاحات گستردهای در شیوۀ حکومتداری دست زد. در زمان [[خلافت]] او زبان [[عربی]]، به عنوان زبان رسمی و حکومتی اعلام و جایگزین زبانهای رومی و پهلوی شد. او برای اولین بار سکههای اسلامی ضرب کرد و دیوانها و مؤسسات حکومتی جدیدی را راهاندازی نمود. با این حال، هیچ گاه نمیتوان او را به عنوان یک شخصیت برجستۀ اسلامی شناخت؛ بلکه تاریخ او را به عنوان یک پادشاه جبّار معرفی میکند. | ||
خط ۱۸: | خط ۱۷: | ||
عبدالملک فردی بخیل، خونریز و سفاک بود. عمال و اطرافیانش نیز شبیه به او بودند که چند نفر از آنها عبارتند از: [[حجاج بن یوسف ثقفی]]، کارگزار او در [[عراق]]، [[مهلب بن ابی صفره| مُهلَّب بن ابی صُفره]] در [[خراسان]]، [[هشام بن اسماعیل]] در [[مدینه]]، فرزندش [[عبدالله بن عبدالملک]] در [[مصر]]، [[محمد بن یوسف ثقفی]] برادر حجاج در [[یمن]] و [[محمد بن مروان]] در جزیره. | عبدالملک فردی بخیل، خونریز و سفاک بود. عمال و اطرافیانش نیز شبیه به او بودند که چند نفر از آنها عبارتند از: [[حجاج بن یوسف ثقفی]]، کارگزار او در [[عراق]]، [[مهلب بن ابی صفره| مُهلَّب بن ابی صُفره]] در [[خراسان]]، [[هشام بن اسماعیل]] در [[مدینه]]، فرزندش [[عبدالله بن عبدالملک]] در [[مصر]]، [[محمد بن یوسف ثقفی]] برادر حجاج در [[یمن]] و [[محمد بن مروان]] در جزیره. | ||
عبدالملک با آل [[علی (ع)]] سخت مخالف بود و در زمان او هشام بن اسماعیل نسبت به اهل مدینه بسیار بد رفتاری کرد.<ref> فیاض، تاریخ اسلام، | عبدالملک با آل [[علی(ع)]] سخت مخالف بود و در زمان او هشام بن اسماعیل نسبت به اهل مدینه بسیار بد رفتاری کرد.<ref> فیاض، تاریخ اسلام، ص۱۶۲ </ref> | ||
==چالشهای سیاسی زمان== | ==چالشهای سیاسی زمان== | ||
زمانی که عبدالملک در سال ۶۵ ه.ق بر تخت [[خلافت]] تکیه زد، حکومت اسلامی با اوضاع آشفته و نابسامانی روبرو بود. | زمانی که عبدالملک در سال ۶۵ ه.ق بر تخت [[خلافت]] تکیه زد، حکومت اسلامی با اوضاع آشفته و نابسامانی روبرو بود. | ||
چهار گروه اسلامی در آغاز دوران عبدالملک وجود داشتند که برای رسیدن به حکومت مبارزه میکردند. نشانه این تقسیم بندی در جهان اسلام این است که به سال ۶۸ در موسم حج چهار پرچم برافراشته شد: پرچم عبدالملک | چهار گروه اسلامی در آغاز دوران عبدالملک وجود داشتند که برای رسیدن به حکومت مبارزه میکردند. نشانه این تقسیم بندی در جهان اسلام این است که به سال ۶۸ در موسم حج چهار پرچم برافراشته شد: پرچم عبدالملک بن مروان، پرچم [[محمد بن حنفیه]]، پرچم نجده بن عامر رهبر [[خوارج]] [[یمامه]] و پرچم [[عبدالله بن زبیر]]<ref> ابن أثیر، الکامل، ج۴، ص۲۹۶ </ref> | ||
عبدالملک در طول دوران خلافت با طوفانهای بزرگ سیاسی روبرو شد که برخی از آنها موارد ذیلاند: | عبدالملک در طول دوران خلافت با طوفانهای بزرگ سیاسی روبرو شد که برخی از آنها موارد ذیلاند: | ||
خط ۳۶: | خط ۳۵: | ||
با اینکه عبدالملک با مشکلات و رقبای مختلفی در داخل و خارج روبرو بود اما دو رقیب بسیار قدرتمند داشت و پیروزی بر این دو رقیب، شاه کلید پیروزی بر دیگر رقبای داخلی و خارجی بود. | با اینکه عبدالملک با مشکلات و رقبای مختلفی در داخل و خارج روبرو بود اما دو رقیب بسیار قدرتمند داشت و پیروزی بر این دو رقیب، شاه کلید پیروزی بر دیگر رقبای داخلی و خارجی بود. | ||
یکی از رقبای مهم او، [[عبدالله بن زبیر]] بود که اکثر سرزمینهای اسلامی را تحت سلطۀ خود داشت و دیگری [[مختار بن ابی عبید ثقفی]] که به خونخواهی از [[امام حسین]] (ع) قیام کرد و بسیاری از [[شیعیان]] و [[موالی]] [[ایران]]ی را دور خود جمع کرد و توانست [[کوفه]] و قسمت بسیاری از [[ایران]] و [[عراق]] را تحت فرمان خود بگیرد. وی در دو جبهه با [[امویان]] و ابنزبیر به جنگ برخواست. | یکی از رقبای مهم او، [[عبدالله بن زبیر]] بود که اکثر سرزمینهای اسلامی را تحت سلطۀ خود داشت و دیگری [[مختار بن ابی عبید ثقفی]] که به خونخواهی از [[امام حسین]](ع) قیام کرد و بسیاری از [[شیعیان]] و [[موالی]] [[ایران]]ی را دور خود جمع کرد و توانست [[کوفه]] و قسمت بسیاری از [[ایران]] و [[عراق]] را تحت فرمان خود بگیرد. وی در دو جبهه با [[امویان]] و ابنزبیر به جنگ برخواست. | ||
مهمترین سیاستی که عبدالملک پیش گرفت این بود که دو رقیب را به حال خود رها کرد تا یکی بردیگری غلبه کند، زیرا در پایان هر کدام از آنها که در صحنه باقی بماند، دیگر توانی برای مقابلۀ جدی با عبدالملک نخواهد داشت و همینگونه هم شد. | مهمترین سیاستی که عبدالملک پیش گرفت این بود که دو رقیب را به حال خود رها کرد تا یکی بردیگری غلبه کند، زیرا در پایان هر کدام از آنها که در صحنه باقی بماند، دیگر توانی برای مقابلۀ جدی با عبدالملک نخواهد داشت و همینگونه هم شد. | ||
خط ۴۳: | خط ۴۲: | ||
در بین [[شیعیان]] به ویژه در [[کوفه]] دو قیام مستقل و جداگانه صورت گرفت؛ یکی: جنبشی که به [[قیام توابین]] معروف شد و رهبر آنها [[سلیمان بن صرد خزاعی]] بود و دیگری: [[قیام مختار]]. | در بین [[شیعیان]] به ویژه در [[کوفه]] دو قیام مستقل و جداگانه صورت گرفت؛ یکی: جنبشی که به [[قیام توابین]] معروف شد و رهبر آنها [[سلیمان بن صرد خزاعی]] بود و دیگری: [[قیام مختار]]. | ||
قیام توابین گرچه در زمان خلافت [[مروان بن حکم]] شروع شده و مروان [[عبیدالله بن زیاد]] را مأمور سرکوب توابین کره بود،<ref> | قیام توابین گرچه در زمان خلافت [[مروان بن حکم]] شروع شده و مروان [[عبیدالله بن زیاد]] را مأمور سرکوب توابین کره بود،<ref> یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۵۷</ref>، اما در زمان عبدالملک این قیام سرکوب شد.<ref>مسکویه، تجارب الامم، ج۲، ص۹۵-۱۱۰؛ یعقوبی؛ تاریخ، ج۲، ص۲۵۷؛ طبری، تاریخ، ج۷، ص۵۵۷ -۵۶۰ </ref> | ||
پس از شکست قیام توابین، [[مختار بن ابی عبید ثقفی]] ماهیت سیاسی خود را با دعوت به نام [[محمد بن حنفیه]] آشکار کرد.<ref>ابناثیر، الکامل، | پس از شکست قیام توابین، [[مختار بن ابی عبید ثقفی]] ماهیت سیاسی خود را با دعوت به نام [[محمد بن حنفیه]] آشکار کرد.<ref>ابناثیر، الکامل، ج۴، ص۱۶۹ </ref> او نخست با جلب رضایت [[ابراهیم بن مالک اشتر]] و توجه به نیروی بالقوه [[موالی]] (ایرانیان مقیم کوفه و حومه آن) توانست، نیرویی عظیم<ref> دینوری، الأخبار الطوال، ص۲۸۹</ref> همراه با باورهای دینی از جمله خونخواهی امام حسین(ع)<ref> دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۸۹ </ref> و رهبری ابنحنفیه<ref> ابنقتیبة دینوری، الإمامة و السیاسة، ج۲، ص۳۱ </ref> گرد آورد و در اولین اقدام با اخراج کارگزاران ابنزبیر از کوفه<ref> ابناثیر؛ الکامل، ج۴، ص۲۱۲ </ref> توانست لشکر شام را به فرماندهی ابنزیاد در منطقه [[جزیره]] و [[موصل]] شکست دهد و عبیدالله بن زیاد نیز کشته شود تا محکمترین ضربه را به عبدالملک در آغاز حکومتش وارد کند. سپس کوفه را از اکثر قاتلین سیدالشهدا(ع) پاکسازی کرد.<ref> ابناثیر، الکامل، ج۴، ص۲۲۹ </ref> ابنزبیر که از خطر مختار آگاه شد برای مقابله با او، برادرش مصعب را به جنگ مختار فرستاد که مختار در این نبرد، کشته شد و قیام او پایان یافت.<ref>طبری، تاریخ، ج۶، ص۷۷-۷۸ </ref> | ||
==سرکوب مخالفان در [[شام]]== | ==سرکوب مخالفان در [[شام]]== | ||
عبدالملک پیش از اینکه به سمت [[عراق]] و [[حجاز]] (برای مقابله با زبیریان) | عبدالملک پیش از اینکه به سمت [[عراق]] و [[حجاز]] (برای مقابله با زبیریان) لشکر بکشد، تصمیم گرفت به منازعات داخلی در شام پایان دهد. او بالاخره توانست [[عمرو بن سعید بن عاص]] معروف به "عمرو بن سعید بن الاشدق" را به قتل برساند. هنگامی که عبدالملک لشکر را به سمت قرقیسیا حرکت داد، ابنسعید به دمشق بازگشت و آنجا را تصرف کرد و برای خود خطبه خواند. عبدالملک به دمشق بازگشت و به ابنسعید قول ولایت عهدی داد و او را از این کار منصرف کرد و پس از این، سرفرصت او را کشت. | ||
عبدالملک توانست جنبشی به نام قیام جراجمه را هم به همین منوال سرکوب کند.<ref> ابناثیر، | عبدالملک توانست جنبشی به نام قیام جراجمه را هم به همین منوال سرکوب کند.<ref> ابناثیر، الکامل، ج۲ ص۳۰۴ </ref> دو حاکم در شام همچنان طرفدار ابنزبیر بودند یکی [[زُفر بن حارث]] در قرقیسیا ودیگری [[ناتل بن قیس جذامی]] در [[فلسطین]] که عبدالملک هر دوی آنها را سرکوب کرد. همچنین عبدالملک ناچار شد به امپراتور روم مالیات بپردازد تا خیالش از بابت مرزها آسوده باشد.<ref> بلاذری، انساب الاشراف ص۲۱۸ </ref> | ||
==مقابله با زبیریان== | ==مقابله با زبیریان== | ||
پس از آرام شدنِ اوضاع در شام، عبدالملک | پس از آرام شدنِ اوضاع در شام، عبدالملک لشکرش را به سمت عراق برد و خود فرمانده لشکر بود. [[مصعب بن زبیر]] از کوفه به سمت شمال عراق حرکت کرد. عبدالملک دوباره از سیاست همیشگی [[امویان]] استفاده برد؛ با سران سپاه مصعب مکاتبه کرد و آنها را به خود متمایل ساخت. در نتیجه زمانی که در سال ۷۲ ه.ق (۶۹۱ م) در کنار رودخانۀ [[دجیل]]، جنگ در گرفت، کار عبدالملک بسیار آسانتر شده بود و او توانست پیروزی چشمگیری را کسب کند. سرانجام مصعب کشته شد و سپاه او پراکنده گشتند و کار عراق پایان یافت. اکنون نوبت حجاز رسیده بود. عبدالملک [[حجاج بن یوسف ثقفی]] را به آنجا فرستاد. | ||
عبدالملک بن مروان برای مقابله با حجاز از راههای نظامی و سیاسی، هر دو، دست به کار شد. نخست برای این که حاجیان شام را نگذارد تا از تبلیغات پسر زبیر متأثر گردند و بدین وسیله دعوت او را در شام گسترش دهند، سفر حج را موقوف ساخت. یعقوبی مینویسد: مردم شکایت کردند که چرا ما را از حج واجب باز میداری؟ عبدالملک گفت: ابنشهاب زهری از پیغمبر حدیث میکند که به زیارت سه مسجد باید رفت: مسجدالحرام، مسجد من و مسجد [[بیت المقدس]]. امروز برای شما بیت المقدس حرمت مسجدالحرام را دارد. و همین ابنشهاب میگوید: این سنگ، صخرهای که یهودیان بر آن قربانی میکردند، همان سنگ است که پیغمبر در شب معراج پای بر آن نهاد. به دستور عبدالملک بر گرد آن سنگ قبهای ساختند و بر آن پردههای حریر آویختند و خادمانی برای آن معین کردند و مردم را به طواف آن واداشتند و این رسم در تمام دوره [[بنی امیه]] باقی بود. عبدالملک به خیال خود میخواست مکه و مدینه را از رونق بیندازد و شام را در دیده مسلمانان چون حرم خدا جلوه دهد (کاری که بعضی زمامداران نیز از آن تقلید کردند). | عبدالملک بن مروان برای مقابله با حجاز از راههای نظامی و سیاسی، هر دو، دست به کار شد. نخست برای این که حاجیان شام را نگذارد تا از تبلیغات پسر زبیر متأثر گردند و بدین وسیله دعوت او را در شام گسترش دهند، سفر حج را موقوف ساخت. یعقوبی مینویسد: مردم شکایت کردند که چرا ما را از حج واجب باز میداری؟ عبدالملک گفت: ابنشهاب زهری از پیغمبر حدیث میکند که به زیارت سه مسجد باید رفت: مسجدالحرام، مسجد من و مسجد [[بیت المقدس]]. امروز برای شما بیت المقدس حرمت مسجدالحرام را دارد. و همین ابنشهاب میگوید: این سنگ، صخرهای که یهودیان بر آن قربانی میکردند، همان سنگ است که پیغمبر در شب معراج پای بر آن نهاد. به دستور عبدالملک بر گرد آن سنگ قبهای ساختند و بر آن پردههای حریر آویختند و خادمانی برای آن معین کردند و مردم را به طواف آن واداشتند و این رسم در تمام دوره [[بنی امیه]] باقی بود. عبدالملک به خیال خود میخواست مکه و مدینه را از رونق بیندازد و شام را در دیده مسلمانان چون حرم خدا جلوه دهد (کاری که بعضی زمامداران نیز از آن تقلید کردند). | ||
سپس عبدالملک برای تسلط بر [[حجاز]]، [[حجاج بن یوسف ثقفی]] را برای سرکوب زبیریان فرستاد. حجّاج با دوازده هزار نفر به [[طائف]] رفت و ابتدا کار، به صورت مذاکره با ابنزبیر پیش میرفت؛ اما ابنزبیر به هیچ وجه زیر بار نرفت. حجّاج از عبدالملک اجازه خواست تا مکه را محاصره کند و شهر را با منجنیق بکوبد. عبدالملک هم اجازه داد. تاریخ نویسان میگویند: زمانی که یزید بن معاویه مکه را محاصره کرد عبدالملک به شدت مخالفت کرد اما در زمان پادشاهی خود، او اقدام به این کار میکرد.<ref> ابناثیر، | سپس عبدالملک برای تسلط بر [[حجاز]]، [[حجاج بن یوسف ثقفی]] را برای سرکوب زبیریان فرستاد. حجّاج با دوازده هزار نفر به [[طائف]] رفت و ابتدا کار، به صورت مذاکره با ابنزبیر پیش میرفت؛ اما ابنزبیر به هیچ وجه زیر بار نرفت. حجّاج از عبدالملک اجازه خواست تا مکه را محاصره کند و شهر را با منجنیق بکوبد. عبدالملک هم اجازه داد. تاریخ نویسان میگویند: زمانی که یزید بن معاویه مکه را محاصره کرد عبدالملک به شدت مخالفت کرد اما در زمان پادشاهی خود، او اقدام به این کار میکرد.<ref> ابناثیر، الکامل، ج۴، ص۳۵۰ </ref> ابن زبیر به کعبه پناه برد و حجاج شهر مکه مکرمه را محاصره کرد و بخشی از خانه خدا را با پرتاب سنگ منجنیقهایی که بر [[کوه ابوقبیس]] نصب کرده بود، را ویران کرد.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۷۷ </ref> | ||
محاصرۀ مکه هفت ماه به طول انجامید. اما مردم اندک اندک از دور عبدالله بن زبیر پراکنده شدند و ده هزار نفر از حجّاج امان گرفتند؛ از جمله: دو تن از پسران عبدالله بن زبیر، به نامهای حبیب و حمزه هم فرار کردند. اما یکی از پسرانش به نام زبیر در کنار او کشته شد. عبدالله بن زبیر با عدّهای از یارانش مقاومت کردند و در آخرین لحظات، جنگ بسیار سختی با شامیان کردند. سرانجام، ابن زبیر در حرم کشته شد و این چنین عبدالملک رقیب سرسخت خود را از صحنه قدرت از بین برد. | محاصرۀ مکه هفت ماه به طول انجامید. اما مردم اندک اندک از دور عبدالله بن زبیر پراکنده شدند و ده هزار نفر از حجّاج امان گرفتند؛ از جمله: دو تن از پسران عبدالله بن زبیر، به نامهای حبیب و حمزه هم فرار کردند. اما یکی از پسرانش به نام زبیر در کنار او کشته شد. عبدالله بن زبیر با عدّهای از یارانش مقاومت کردند و در آخرین لحظات، جنگ بسیار سختی با شامیان کردند. سرانجام، ابن زبیر در حرم کشته شد و این چنین عبدالملک رقیب سرسخت خود را از صحنه قدرت از بین برد. | ||
به فرمان حجاج مرده او را | به فرمان حجاج مرده او را بردار کردند. از آن روزگار شعرهایی در نکوهش عبدالله باقی مانده و گفتههایی را بدو نسبت دادهاند که پیس از آن که نماینده واقعیت خارجی باشد، دون همتی مردم و قدرت پرستی آنان را نشان میدهد. حجاج در این مأموریت هیچ بیحرمتی را فرو نگذاشت. گذشته از خراب کردن خانه کعبه و توهین به قبر پیغمبر و منبر و مسجد او، گردن گروهی از صحابه چون: [[جابر بن عبدالله انصاری]]، [[انس بن مالک]] و [[سهل بن سعد ساعدی]] و جمعی دیگر را به قصد خوار کردن آنان مهر نهاد و عذر او این بود که شما کشندگان عثمانید. | ||
===مقابله با | ===مقابله با خوارج=== | ||
{{اصلی|خوارج}} | {{اصلی|خوارج}} | ||
در زمانی که عبدالملک مشغول سرکوب مخالفان بود، توانست انسجام لازم را در خاندان اموی با از بین بردن مدعیان حکومت همچون: [[عمر بن سعید]] برقرار کند؛ اما همچنان گروهی که به خوارج مشهور بودند، سد راه آنان بود. | در زمانی که عبدالملک مشغول سرکوب مخالفان بود، توانست انسجام لازم را در خاندان اموی با از بین بردن مدعیان حکومت همچون: [[عمر بن سعید]] برقرار کند؛ اما همچنان گروهی که به خوارج مشهور بودند، سد راه آنان بود. | ||
خوارج پس از [[بیعت]] با ابن زبیر و سپس بیزاری ابن زبیر از آنان به چند شعبه تقسیم شدند که این تقسیم بندی بر اساس دیدگاهای اعتقادی و سیاسی صورت گرفت. از جمله مهمترین انشعابات این گروه: [[ازارقه]]، [[صفریه]] و [[اباضیه]] بودند. | خوارج پس از [[بیعت]] با ابن زبیر و سپس بیزاری ابن زبیر از آنان به چند شعبه تقسیم شدند که این تقسیم بندی بر اساس دیدگاهای اعتقادی و سیاسی صورت گرفت. از جمله مهمترین انشعابات این گروه: [[ازارقه]]، [[صفریه]] و [[اباضیه]] بودند. | ||
ازارقه به رهبری [[نافع بن ازرق]] از اوضاع نابسامان سیاسی حکومت اموی استفاده کرده و توانست بر [[بصره]] چیره شود؛ ولی اهالی بصره او را نپذیرفتند و با یارانش به سوی [[اهواز]] رفت و به تهاجمات نظامی اقدم کرد، که در یکی از حملاتش به بصره در سال ۶۵ کشته شد.<ref> | ازارقه به رهبری [[نافع بن ازرق]] از اوضاع نابسامان سیاسی حکومت اموی استفاده کرده و توانست بر [[بصره]] چیره شود؛ ولی اهالی بصره او را نپذیرفتند و با یارانش به سوی [[اهواز]] رفت و به تهاجمات نظامی اقدم کرد، که در یکی از حملاتش به بصره در سال ۶۵ کشته شد.<ref> ابناثیر، الکامل، ج۴، ص۱۹۴ </ref> | ||
در زمانی که خوارج ازارقه بصره را تهدید میکردند، خوارج صفریه به رهبری [[صالح بن مسرح]] از شمال [[موصل]]، کوفه را هدف حملات خود قرار داد. در نهایت پس از چند سال جنگ و درگیری توسط حجاج بن یوسف ثقفی سرکوب شدند.<ref> | در زمانی که خوارج ازارقه بصره را تهدید میکردند، خوارج صفریه به رهبری [[صالح بن مسرح]] از شمال [[موصل]]، کوفه را هدف حملات خود قرار داد. در نهایت پس از چند سال جنگ و درگیری توسط حجاج بن یوسف ثقفی سرکوب شدند.<ref> بلاذری، انساب الأشراف، ج۸، ص۸ </ref> | ||
گروهی دیگر به رهبری [[نجده بن عامر حنفی]] از سال ۶۵ به [[بحرین]] و دیگر مناطق اطراف آن رفته و شروع به حمله بر ضد ابن زبیر و عبدالملک کردند که نهایتا توسط عبدالملک محاصره و سرکوب شدند.<ref> | گروهی دیگر به رهبری [[نجده بن عامر حنفی]] از سال ۶۵ به [[بحرین]] و دیگر مناطق اطراف آن رفته و شروع به حمله بر ضد ابن زبیر و عبدالملک کردند که نهایتا توسط عبدالملک محاصره و سرکوب شدند.<ref> طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۶۲ </ref> | ||
==گماردن حجاج بر حکومت عراق== | ==گماردن حجاج بر حکومت عراق== | ||
{{اصلی|حجاج بن یوسف ثقفی}} | {{اصلی|حجاج بن یوسف ثقفی}} | ||
از مهمترین کارهای سیاسی و نظامی عبدالملک این بود که بلافاصله شخص خونریز و پلیدی به نام حجاج بن یوسف ثقفی که بسیار | از مهمترین کارهای سیاسی و نظامی عبدالملک این بود که بلافاصله شخص خونریز و پلیدی به نام حجاج بن یوسف ثقفی که بسیار بیباک و دشمن آل علی(ع) بود، بر جان و ناموس مردم مسلط کرد. | ||
پیروزی حجاج بن یوسف ثقفی، در جنگ ابن زبیر در مکه و تصرف این شهر توسط او زمینه را فراهم کرد تا در نزد عبدالملک، عزیزتر شود و به همین دلیل، حکومت حجاز را به دست گرفت و پس از آن حاکم عراق و [[خراسان]] نیز شد. در زمان حکومت او بر عراق با خشونت فزاینده و بینظیر به سرکوب مردم مشغول شد به گونهای که در تاریخ ضربالمثل گردید و داستانها در مورد آن نوشتهاند. | پیروزی حجاج بن یوسف ثقفی، در جنگ ابن زبیر در مکه و تصرف این شهر توسط او زمینه را فراهم کرد تا در نزد عبدالملک، عزیزتر شود و به همین دلیل، حکومت حجاز را به دست گرفت و پس از آن حاکم عراق و [[خراسان]] نیز شد. در زمان حکومت او بر عراق با خشونت فزاینده و بینظیر به سرکوب مردم مشغول شد به گونهای که در تاریخ ضربالمثل گردید و داستانها در مورد آن نوشتهاند. | ||
او حدود بیست سال بر کوفه که مرکز انقلابهای [[شیعه]] بود، حکومت کرد و دهها هزار شیعه را کشت یا به زندان انداخت. در تاریخ ثبت است که وقتی حجاج وارد کوفه شد، برای خواندن خطبه بر بالای منبر رفت؛ مدتی سکوت کرد، سپس برخواست و گفت: «ای مردم عراق! والله سرهایی را میبینم که چون میوه رسیدهاند و زمان چیدن آنها فرا رسیده و من آنها را میچینم و گویا جوشش خون را از میان عمامهها و ریشها میبینم»<ref> ابنعبری، تاریخ مختصر | او حدود بیست سال بر کوفه که مرکز انقلابهای [[شیعه]] بود، حکومت کرد و دهها هزار شیعه را کشت یا به زندان انداخت. در تاریخ ثبت است که وقتی حجاج وارد کوفه شد، برای خواندن خطبه بر بالای منبر رفت؛ مدتی سکوت کرد، سپس برخواست و گفت: «ای مردم عراق! والله سرهایی را میبینم که چون میوه رسیدهاند و زمان چیدن آنها فرا رسیده و من آنها را میچینم و گویا جوشش خون را از میان عمامهها و ریشها میبینم»<ref> ابنعبری، تاریخ مختصر الدول، ص۱۱۲ </ref> حجاج چنان بر مردم [[عراق]] و [[ایران]] سخت گرفت که سرتاسر این سرزمین آرام شد و هر شورشی به شدت سرکوب میشد. تا اینکه در سال ۷۸ ه.ق حادثهای رخ دادکه نزدیک بود، بنیان حکومت اموی را از هم بپاشد. | ||
==قیام ابناشعث== | ==قیام ابناشعث== | ||
خط ۸۶: | خط ۸۵: | ||
ابناشعث و یارانش تندی حجّاج را برنتافتند و تصمیم گرفتند که عراق را از چنگ حجّاج خارج کنند. سپاهیان ابناشعث با او بیعت کردند واز همانجا برای جنگ با حجّاج به سمت عراق برگشتند. ابناشعث قبل از اینکه به سمت عراق حرکت کند با «رتبیل» مصالحه کرد مبنی بر اینکه اگر او پیروز شد از رتبیل حمایت کند و در عوض اگر شکست خورد رتبیل او را پناه بدهد. | ابناشعث و یارانش تندی حجّاج را برنتافتند و تصمیم گرفتند که عراق را از چنگ حجّاج خارج کنند. سپاهیان ابناشعث با او بیعت کردند واز همانجا برای جنگ با حجّاج به سمت عراق برگشتند. ابناشعث قبل از اینکه به سمت عراق حرکت کند با «رتبیل» مصالحه کرد مبنی بر اینکه اگر او پیروز شد از رتبیل حمایت کند و در عوض اگر شکست خورد رتبیل او را پناه بدهد. | ||
حجّاج از کار ابناشعث برآشفت و | حجّاج از کار ابناشعث برآشفت و لشکرش را تا [[شوشتر]] آورد و در سال ۸۱ ه.ق (۷۰۱ م) از ابناشعث شکست خورد و عقب نشینی کرد. ابناشعث پیروزیهای خود را ادامه داد و تا کوفه پیشروی کرد. حجاج مجبور شد در محلی به نام دیر قره به انتظار نیروی کمکی بنشیند. | ||
عبدالملک از اغتشاشات عراق به وحشت افتاده بود و ابتدا به ابناشعث | عبدالملک از اغتشاشات عراق به وحشت افتاده بود و ابتدا به ابناشعث پیشنهادهایی را ارائه داد؛ تا او را از ادامۀ جنگ منصرف کند. اما هدف اصلی ابناشعث و یارانش، فتح دمشق و برکناری عبدالملک از خلافت بود. در نتیجه ابناشعث، راهی جز جنگ باقی نگذاشت گویا این تصمیم ابناشعث دور از عقل نبود؛ چراکه لشکر او از شرایط بسیار بهتری برخوردار بود؛ به ویژه، در آن زمان که اکثریت مردم عراق او را حمایت میکردند. | ||
سر انجام، در ۱۴ جمادی الآخر سال ۸۲ ه.ق (۷۰۱م) دو طرف، در [[دیر الجماجم]] | سر انجام، در ۱۴ جمادی الآخر سال ۸۲ ه.ق (۷۰۱م) دو طرف، در [[دیر الجماجم]] (محلی در هفت فرسخی کوفه) مقابل هم قرار گرفتند. حجاج بن یوسف ثقفی به برخی از سران لشکر ابناشعث وعدههای بسیار داد و آنها را با خود همراه کرد. و شبی به سپاه ابناشعث شبیخون زد و لشکر ابناشعث، پا به فرار گذاشتند. همین تعقیب و گریز باعث شد تا بسیاری از سپاهیان ابناشعث در نهر غرق شوند و عراق بار دیگر به دست حجّاج برگشت. | ||
ابناشعث به سیستان گریخت و طبق عهدی که با «رتبیل» داشت، نزد او پناهنده شد اما حجّاج دست از او برنداشت و رتبیل را قانع کرد تا ابناشعث را تحویل دهد. وقتی ابناشعث از این قضیه مطلع شد خود را از بالای قصر به پایین انداخت و مُرد. | ابناشعث به سیستان گریخت و طبق عهدی که با «رتبیل» داشت، نزد او پناهنده شد اما حجّاج دست از او برنداشت و رتبیل را قانع کرد تا ابناشعث را تحویل دهد. وقتی ابناشعث از این قضیه مطلع شد خود را از بالای قصر به پایین انداخت و مُرد. | ||
حجّاج به سرعت توانست آرامش توأم با ترس و وحشت را بر عراق و [[ایران]] بازگرداند. وی [[مهلب بن ابی صفره| مُهلَّب بن ابی صُفره]] را حاکم خراسان کرد و مهلّب را مأمور کرد تا فتوحات را در شرق و به ویژه [[ماوراء النهر]] پیگیری کند. مهلّب شهرهای [[کش]]، [[ختل]] و [[ریخش]] را فتح کرد. اما با این حال، فتوحات در جبهۀ شرقی رونق چندانی نداشت تا اینکه در سال ۸۶ ه.ق [[قتیبه بن مسلم باهلی|قُتَیبة بن مسلم | حجّاج به سرعت توانست آرامش توأم با ترس و وحشت را بر عراق و [[ایران]] بازگرداند. وی [[مهلب بن ابی صفره| مُهلَّب بن ابی صُفره]] را حاکم خراسان کرد و مهلّب را مأمور کرد تا فتوحات را در شرق و به ویژه [[ماوراء النهر]] پیگیری کند. مهلّب شهرهای [[کش]]، [[ختل]] و [[ریخش]] را فتح کرد. اما با این حال، فتوحات در جبهۀ شرقی رونق چندانی نداشت تا اینکه در سال ۸۶ ه.ق [[قتیبه بن مسلم باهلی|قُتَیبة بن مسلم باهلی]] -که از سرداران نامی در فتوحات نظامی است- حاکم خراسان شد. | ||
==رخدادهای خارجی== | ==رخدادهای خارجی== | ||
از وقایع دیگر زمان عبدالملک، جنگ با دولت روم بود که به سبب امتناع امپراطور روم از قبول سکه طلای جدیدی که به امر عبدالملک، ضرب شده بود تجدید شد. اگر چه در اوائل خلافتش فتوحاتی نصیب او در [[آسیای صغیر]] و [[ارمنستان]] شده بود، ولی این فتوحات از جنبههای ارضی، اهمیتی نداشت و زمینه را برای | از وقایع دیگر زمان عبدالملک، جنگ با دولت روم بود که به سبب امتناع امپراطور روم از قبول سکه طلای جدیدی که به امر عبدالملک، ضرب شده بود تجدید شد. اگر چه در اوائل خلافتش فتوحاتی نصیب او در [[آسیای صغیر]] و [[ارمنستان]] شده بود، ولی این فتوحات از جنبههای ارضی، اهمیتی نداشت و زمینه را برای لشکرکشیهای جانشین عبدالملک فراهم کرد | ||
===فتوحات در شمال آفریقا=== | ===فتوحات در شمال آفریقا=== | ||
در نخستین روزهای حکومت عبدالملک، پادشاه روم با نقض پیمان صلح با مسلمانان به سرزمینهای شام حملهور شد.<ref> | در نخستین روزهای حکومت عبدالملک، پادشاه روم با نقض پیمان صلح با مسلمانان به سرزمینهای شام حملهور شد.<ref> طبری، تاریخ، ج۶، ص۱۵۰ </ref> عبدالملک که خطر رومیان را احساس کرد، مجبور به پرداخت باج به رومیان شد و مقرر شد هر جمعه هزار دینار به آنان بپردازد.<ref> طبری، تاریخ، ج۶، ص۱۵۰ </ref> پس از فراغت عبدالملک از آشوبهای داخلی، مسلمانان به سرزمینهای روم حمله کرده و مناطق زیادی را به تصرف درآوردند. به این ترتیب پیمان صلح نقض شد.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۸۸</ref> | ||
ادامه و گسترش فتوحات در آفریقا به عنوان یکی از سیاستهای راهبردی، در زمان عبدالملک دنبال شد. اتحاد قبایل بربر و روم به فرماندهی کسیله بن لمزم توانستند [[قیروان]] را فتح کنند و عقبه بن نافع را کشتند. | ادامه و گسترش فتوحات در آفریقا به عنوان یکی از سیاستهای راهبردی، در زمان عبدالملک دنبال شد. اتحاد قبایل بربر و روم به فرماندهی کسیله بن لمزم توانستند [[قیروان]] را فتح کنند و عقبه بن نافع را کشتند. | ||
عبدالملک در سال ۶۵ ه.ق (۶۸۶ م) | عبدالملک در سال ۶۵ ه.ق (۶۸۶ م) لشکری را به فرماندهی [[زهیر بن قیس بلوی]] به آفریقا فرستاد. | ||
زهیر توانست اتحاد امپراتوری روم و بربر را در نزدیکی ممس شکست دهد و باکشتن «کسیله» انتقام مرگ عُقبه را گرفت. اما زهیر در جنگ با رومیها کشته شد. | زهیر توانست اتحاد امپراتوری روم و بربر را در نزدیکی ممس شکست دهد و باکشتن «کسیله» انتقام مرگ عُقبه را گرفت. اما زهیر در جنگ با رومیها کشته شد. | ||
عبدالملک در سال ۷۴ ه.ق [[حسان بن نعمان غسانی]] را به فرماندهی آفریقا منصوب کرد. وی شمال آفریقا را در نوردید و رومیان را که بر آن سرزمین حکومت میکردند به عقب راندند. | عبدالملک در سال ۷۴ ه.ق [[حسان بن نعمان غسانی]] را به فرماندهی آفریقا منصوب کرد. وی شمال آفریقا را در نوردید و رومیان را که بر آن سرزمین حکومت میکردند به عقب راندند. | ||
ابن نعمان، قَرْطاجنّه ( | ابن نعمان، قَرْطاجنّه (یا همان «کارتاژ» که امروزه به نام شهر «قرطاج» در [[تونس]] مشهور است) را از رومیان و بربرها پس گرفت و به سمت کوههای اطلس پیشروی کرد. | ||
رومیها تجدید نیرو کردند و در غیاب ابن نعمان، قرطاجنّه را تسخیر کردند اما حسن بن نعمان به قرطاجنّه برگشت و امپراتور روم شرقی (بیزانس) تیبریوس سوم را در جنگ قرطاجنّه شکست داد و رومیها ازتمام آفریقا عقب نشستند و فقط در«[[کوتا]]» | رومیها تجدید نیرو کردند و در غیاب ابن نعمان، قرطاجنّه را تسخیر کردند اما حسن بن نعمان به قرطاجنّه برگشت و امپراتور روم شرقی (بیزانس) تیبریوس سوم را در جنگ قرطاجنّه شکست داد و رومیها ازتمام آفریقا عقب نشستند و فقط در«[[کوتا]]» (Ceuta) پایگاه داشتند. | ||
در این بین قبایل «زناتا» و «اوراسی» به رهبری زنی به نام «کاهنه»، مشکلات بسیار جدّی برای حسن بن نعمان به وجود آوردند. | |||
در این بین قبایل «زناتا» و «اوراسی» به رهبری زنی به نام «کاهنه»، مشکلات بسیار جدّی برای حسن بن نعمان به وجود آوردند. لشکر مسلمین ابتدا شکست بسیار سختی از بربرها خوردند اما ابن نعمان پس از مدتی باردیگر به جنگ کاهنه رفت و توانست او را به قتل برساند و تمامی قبایل بربر را مطیع خود ساخت. | |||
حسن بن نُعمان برای اینکه به طمع رومیان در تسخیر قرطاجنّه پایان دهد، بندر آن شهر را خراب کرد و در فاصلۀ ۱۰ مایلی قرطاجنّه شهر جدیدی به نام تونس بنا نهاد. | حسن بن نُعمان برای اینکه به طمع رومیان در تسخیر قرطاجنّه پایان دهد، بندر آن شهر را خراب کرد و در فاصلۀ ۱۰ مایلی قرطاجنّه شهر جدیدی به نام تونس بنا نهاد. | ||
در روایتی، رومیان به کمک ناوگان دریایی تلاش کردند قَرْطاجنّه را که نیرومندترین پایگاه نظامی رومیها بود، باز پس بگیرند؛ اما حسان آنان را بیرون راند وبرای اینکه آرزوی¬شان را در بازگشت مجدد ناکام کند آن شهر را کاملا ویران کرد و در شرق آن شهری اسلامی به نام تونس بنا کرد.<ref> | در روایتی، رومیان به کمک ناوگان دریایی تلاش کردند قَرْطاجنّه را که نیرومندترین پایگاه نظامی رومیها بود، باز پس بگیرند؛ اما حسان آنان را بیرون راند وبرای اینکه آرزوی¬شان را در بازگشت مجدد ناکام کند آن شهر را کاملا ویران کرد و در شرق آن شهری اسلامی به نام تونس بنا کرد.<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۶۱ </ref> | ||
==امام سجاد (ع) در زمان عبدالملک== | ==امام سجاد(ع) در زمان عبدالملک== | ||
حضرت [[زین العابدین|زین العابدین (ع)]] که دوران زندگیش با حکومت عبدالملک مقارن بود، تاثیر بسیاری در نگرش مثبت عبدالملک بن مروان نسبت به خودش داشت و امام نیز از همین موضوع، حداکثر استفاده را در پیشبرد برنامه خود، انجام داد و این نگرش در اثر کرامت و بزرگواری امام نسبت به مروانیان، به خصوص پدر عبدالملک در جریان انقلاب مدینه بود؛ آنجا که در اوضاع بحرانی مدینه، همه افراد بنی امیه را از شهر بیرون کردند، امام (ع) به درخواست مروان بن حکم، همسر او را که دختر [[عثمان بن عفان]] | حضرت [[زین العابدین|زین العابدین(ع)]] که دوران زندگیش با حکومت عبدالملک مقارن بود، تاثیر بسیاری در نگرش مثبت عبدالملک بن مروان نسبت به خودش داشت و امام نیز از همین موضوع، حداکثر استفاده را در پیشبرد برنامه خود، انجام داد و این نگرش در اثر کرامت و بزرگواری امام نسبت به مروانیان، به خصوص پدر عبدالملک در جریان انقلاب مدینه بود؛ آنجا که در اوضاع بحرانی مدینه، همه افراد بنی امیه را از شهر بیرون کردند، امام(ع) به درخواست مروان بن حکم، همسر او را که دختر [[عثمان بن عفان]] بود، در کنار خانوادهاش جای داد و از او پذیرائی کرد. | ||
از آنجا که ریاست ناحق، باعث نابودی تمام ارزشها و خوبیها میشود و شیوههای پسندیده همه فراموش میگردد، عبدالملک بعد از مدتی، رفتارش را با امام سجاد (ع)، تغییر داد تا جایی که دستور داد آنحضرت را دستگیر و به غل و زنجیر بکشند و او را به مرکز حکومت بیاورند. | از آنجا که ریاست ناحق، باعث نابودی تمام ارزشها و خوبیها میشود و شیوههای پسندیده همه فراموش میگردد، عبدالملک بعد از مدتی، رفتارش را با امام سجاد(ع)، تغییر داد تا جایی که دستور داد آنحضرت را دستگیر و به غل و زنجیر بکشند و او را به مرکز حکومت بیاورند. | ||
==گسترش تمدن اسلامی== | ==گسترش تمدن اسلامی== | ||
در زمان عبدالملک که ۲۰ یا ۲۱ سال به طول انجامید کارهایی در جهت گسترش تمدن اسلامی انجام گرفت؛ از جمله: | در زمان عبدالملک که ۲۰ یا ۲۱ سال به طول انجامید کارهایی در جهت گسترش تمدن اسلامی انجام گرفت؛ از جمله: | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۲۹: | ||
با توجه به گسترش جغرافیای سرزمینی و انسانی در زمان عبدالملک قوانین حاکم برنظام قبیلهای جوابگوی مشکلات مدیرتی آن روز نبود. هر چند در دوران خلفای قبلی جهش به سمت اداره جهانی مملکت اسلامی آغاز شد؛ ولی با توجه به نزاعهای داخلی و اختلافات سیاسی گرو¬های اسلامی، این امر محقق نشد. از طرفی دیگر جامعه عرب که هیچگونه تجربهای در اداره یک حکومت نداشت مجبور بود، از روش¬های متداول و مرسوم در آن روزگار استفاده کند؛ لذا نهضت ترجمه و واردات الگوهای مدیریتی در بخشهای مختلف و همچنین استفاده از کارشناسان با تجربه برای اجرای آن که عمدتا از نیروهای ایرانی و رومی بودند بیشتر از هر زمان دیگر ضروری به نظر میرسید. | با توجه به گسترش جغرافیای سرزمینی و انسانی در زمان عبدالملک قوانین حاکم برنظام قبیلهای جوابگوی مشکلات مدیرتی آن روز نبود. هر چند در دوران خلفای قبلی جهش به سمت اداره جهانی مملکت اسلامی آغاز شد؛ ولی با توجه به نزاعهای داخلی و اختلافات سیاسی گرو¬های اسلامی، این امر محقق نشد. از طرفی دیگر جامعه عرب که هیچگونه تجربهای در اداره یک حکومت نداشت مجبور بود، از روش¬های متداول و مرسوم در آن روزگار استفاده کند؛ لذا نهضت ترجمه و واردات الگوهای مدیریتی در بخشهای مختلف و همچنین استفاده از کارشناسان با تجربه برای اجرای آن که عمدتا از نیروهای ایرانی و رومی بودند بیشتر از هر زمان دیگر ضروری به نظر میرسید. | ||
عبدالملک با توجه به عنصر عرب و تحقیر دیگر نژادها که ویژگی همه حاکمان اموی بود،<ref> | عبدالملک با توجه به عنصر عرب و تحقیر دیگر نژادها که ویژگی همه حاکمان اموی بود،<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ص۱۹۲ </ref> در خارج کردن امثال این امور از دست غیر عرب تلاش بسیار کرد. عبدالملک نخست به متحول سازی دستگاه اداری و فعال کردن آن و دوم، عربی کردن دیوانها و پول مملکت اسلامی که تحت عنوان نهضت عربی کردن نام گرفت، پرداخت.<ref>ابنالطقطقی، الفخری، ص۱۲۳ </ref> | ||
===عربی سازی دیوانها=== | ===عربی سازی دیوانها=== | ||
«تعریب الدواوین» یا همان عربی کردن ادارهها یا دیوانها پس از مدتی طولانی در زمان عبدالملک انجام گرفت. همانگونه که در تاریخ مشهور است، تشکیلات اداری به دست موالی و عجمها اداره میشد. به همین دلیل، زبان ادارات و سازمانها عربی نبود و به مقتضای هر منطقه متفاوت بود. در برخی از مناطق ایرانیها به زبان خودشان مکاتبه میکردند و در برخی دیگر رومیان و مصریان این کار را به عهده داشتند. | «تعریب الدواوین» یا همان عربی کردن ادارهها یا دیوانها پس از مدتی طولانی در زمان عبدالملک انجام گرفت. همانگونه که در تاریخ مشهور است، تشکیلات اداری به دست موالی و عجمها اداره میشد. به همین دلیل، زبان ادارات و سازمانها عربی نبود و به مقتضای هر منطقه متفاوت بود. در برخی از مناطق ایرانیها به زبان خودشان مکاتبه میکردند و در برخی دیگر رومیان و مصریان این کار را به عهده داشتند. | ||
حکومت عبدالملک از همان آغاز به تربیت کارمندان اداری عرب برای پر کردن و جایگزینی کارمندان قبلی که ایرانی و رومی بودن مبادرت کرد. | حکومت عبدالملک از همان آغاز به تربیت کارمندان اداری عرب برای پر کردن و جایگزینی کارمندان قبلی که ایرانی و رومی بودن مبادرت کرد. مشکل زبان در بین سطوح مختلف اداره جامعه رخ می¬نمود؛ از جمله آن، رد و بدل کردن نامه ثبت معاملات و غیره نیاز به زبان مشترک را دو چندان مینمود؛<ref> ابنخلدون، تاریخ ج۱، ص۴۶۷ </ref> مسلماً ادامۀ این روند به نفع حکومت اسلامی نبود و ناهماهنگی در ادارۀ کشور را در پی داشت. | ||
بنابراین عبدالملک دستور داد که تمام دیوان را عربی کنند و خود بر آن نظارت کرد. این اقدام چند سال طول کشید تا سرانجام زبان عربی زبان رسمی شد.<ref> | بنابراین عبدالملک دستور داد که تمام دیوان را عربی کنند و خود بر آن نظارت کرد. این اقدام چند سال طول کشید تا سرانجام زبان عربی زبان رسمی شد.<ref>ابن خلدون، تاریخ، ج۱، ص۳۰۳ </ref> این کار چند سال طول کشید و سرانجام زبان عربی به عنوان زبان رسمی و اداری حکومت جایگزین زبانهای مختلف دیگر شد. | ||
===ضرب سکههای اسلامی=== | ===ضرب سکههای اسلامی=== | ||
عبدالملک، نبود سیستم پولی مستقل و پیروی از سیاستهای پولی دیگر نظامها از جمله رومیان را عامل ضعف خود در برابر آنان میدانست<ref> فتوح | عبدالملک، نبود سیستم پولی مستقل و پیروی از سیاستهای پولی دیگر نظامها از جمله رومیان را عامل ضعف خود در برابر آنان میدانست<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۳۷ </ref> و از طرفی وجود پولهای متعدد در کنار سکههای ایرانی و رومی که باعث آشفتگی بازار و تجارت میشد، عبدالملک را بر آن داشت تا در سال ۷۴ ه.ق دستور ضرب سکه را صادر کند. همچنین از سال ۸۴ ه.ق درهم و دینار اسلامی ضرب کرد و این نخستین پول اسلامی مستقل بود که ضرب شد.<ref> ابنقتیبه الدینوری، الامامة و السیاسة، ص۳۱۶ </ref> | ||
تا قبل از خلافت عبدالملک، مسلمانان در معاملات خود از سکههای ساسانی و رومی استفاده میکردند. البته سکههای رومی رواج بیشتری داشت. مشهور است، عبدالملک اولین کسی بود که تصمیم گرفت سکههای اسلامی ضرب کند. بنابر روایات تاریخی انگیزۀ عبدالملک برای رواج سکه اسلامی این بود که او در نامههایی که به امپراتوری روم میفرستاد، «قل هو الله احد» و نام [[پیامبر اکرم (ص)]] را در ابتدای نامه ذکر میکرد. امپراتوری روم به او نامه نوشت که اگر این کار را ترک نکنی در سکهها از پیغمبر شما به زشتی نام میبرم. عبدالملک مصمم شد که سکههای اسلامی ضرب کند و با ایجاد ضرابخانهها اقدام به ضرب سکههای اسلامی کرد. | تا قبل از خلافت عبدالملک، مسلمانان در معاملات خود از سکههای ساسانی و رومی استفاده میکردند. البته سکههای رومی رواج بیشتری داشت. مشهور است، عبدالملک اولین کسی بود که تصمیم گرفت سکههای اسلامی ضرب کند. بنابر روایات تاریخی انگیزۀ عبدالملک برای رواج سکه اسلامی این بود که او در نامههایی که به امپراتوری روم میفرستاد، «قل هو الله احد» و نام [[پیامبر اکرم(ص)]] را در ابتدای نامه ذکر میکرد. امپراتوری روم به او نامه نوشت که اگر این کار را ترک نکنی در سکهها از پیغمبر شما به زشتی نام میبرم. عبدالملک مصمم شد که سکههای اسلامی ضرب کند و با ایجاد ضرابخانهها اقدام به ضرب سکههای اسلامی کرد. | ||
===ساخت بناها و مساجد مختلف=== | ===ساخت بناها و مساجد مختلف=== | ||
خط ۱۴۷: | خط ۱۴۶: | ||
==جانشینی او== | ==جانشینی او== | ||
عبدالملک در مورد ولایت عهدی راه پدر را پیش گرفت و مصمم شد تا برادرش [[عبدالعزیز بن مروان]] را از ولایت عهدی عزل کند و | عبدالملک در مورد ولایت عهدی راه پدر را پیش گرفت و مصمم شد تا برادرش [[عبدالعزیز بن مروان]] را از ولایت عهدی عزل کند و برای دو پسر خود [[ولید بن عبدالملک]] و [[سلیمان بن عبدالملک]] به ولیعهدی پس از خود بیعت بگیرد که با مخالفت که از زمان پدرش مروان ولیعهد بود، روبرو شد. | ||
قبیصة بن ذؤیب او را از این کار بازداشت و گفت: چنین مکن که | قبیصة بن ذؤیب او را از این کار بازداشت و گفت: چنین مکن که فریادی پر هیاهو برای خود برمیانگیزی. شاید مرگ او فرا رسد و از او آسوده شوی. شبی قبیصه آمد و گفت:ای امیر مؤمنان خدایت در مرگ برادرت پاداش دهد. | ||
عبدالملک پرسید: درگذشت؟ گفت: | عبدالملک پرسید: درگذشت؟ گفت: آری. عبدالملک اِنّا لله گفت، سپس پسر خود [[عبدالله بن عبدالملک]] را به امارت مصر گماشت و برای پسران دیگر خود ولید و سلیمان فرمان ولیعهدی پس از خود را نگاشت و بر همه شهرها نامه فرستاده شد و مردم با آن دو بیعت کردند.<ref> ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۸۳ </ref> | ||
==مرگ عبدالملک== | ==مرگ عبدالملک== | ||
سرانجام عبدالملک بن مروان در [[دمشق]] در روز پنجشنبه نیمۀ شوال سال ۸۶ (۷۰۵ م) در سن شصت سالگی (یا شصت و یک سالگی) درگذشت. <ref> | سرانجام عبدالملک بن مروان در [[دمشق]] در روز پنجشنبه نیمۀ شوال سال ۸۶ (۷۰۵ م) در سن شصت سالگی (یا شصت و یک سالگی) درگذشت.<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۸۲ </ref> مدت [[خلافت]] او ۲۱ سال بود. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{ | {{پانویس۲}} | ||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== | ||
* [http://www.ahl-ul-bait.com/fa.php/page,24828A46776.html?PHPSESSID=79c258624815fadb99bf453e980857c1 | * [http://www.ahl-ul-bait.com/fa.php/page,24828A46776.html?PHPSESSID=79c258624815fadb99bf453e980857c1 مدخل مروان در سایت تاریخ اسلام وابسته به مجمع جهانی اهل بیت(ع)] | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{ | {{منابع}} | ||
* | * ابن اثیر، عز الدین أبو الحسن علی بن ابی الکرم (م ۶۳۰)، الکامل فی التاریخ، بیروت،دار صادر، ۱۳۸/۱۹۶۵ | ||
* | * ابن حزم(م ۴۵۶)، جمهرة أنساب العرب، تحقیق لجنة من العلماء، بیروت،دار الکتب العلمیة، ط الأولی، ۱۴۰۳/۱۹۸۳. | ||
* | * ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد (م ۸۰۸)؛ تاریخ ابن خلدون، تحقیق خلیل شحادة، بیروت،دار الفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸ | ||
* | * ابن سعد، محمد بن منیع الهاشمی البصری (م ۲۳۰)؛ الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت،دار الکتب العلمیة، ط الأولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰ | ||
* ابن طقطقی، محمد بن علی بن طباطبا (م ۷۰۹)، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، تحقیق عبد القادر محمد مایو، بیروت،دار القلم العربی، ط الأولی، ۱۴۱۸/۱۹۹۷ | |||
* ابن عبری، غریغوریوس الملطی (م ۶۸۵)، تاریخ مختصر الدول، تحقیق انطون صالحانی الیسوعی، بیروت،دار الشرق، ط الثالثة، ۱۹۹۲. | |||
* ابن قتیبه دینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم (۲۷۶) الإمامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ط الأولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰ | |||
* ابن کثیر دمشقی، أبو الفداء اسماعیل بن عمر (م ۷۷۴)؛ البدایة و النهایة، بیروت،دار الفکر، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶ | |||
* بلاذری، أبو الحسن أحمد بن یحیی (م ۲۷۹)؛ فتوح البلدان، بیروت،دار و مکتبة الهلال، ۱۹۸۸ | |||
* دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود (م ۲۸۲)؛ الأخبار الطوال، تحقیق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸ش | |||
* طبری، أبو جعفر محمد بن جریر (م ۳۱۰)؛ تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت،دار التراث، ط الثانیة، ۱۳۸۷ق | |||
* فیاض، تاریخ اسلام، | |||
* مسکویه، ابوعلی، احمد، تجارب الامم، تهران، ۱۳۶۶ش | |||
* یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبد الله بن عبد الله (م ۶۲۶)؛ معجم البلدان، بیروت،دار صادر، ط الثانیة، ۱۹۹۵ | |||
* یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، دارصادر، بیتا | |||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
{{خلفای اسلامی}} | {{خلفای اسلامی}} | ||
[[رده:خلفای اموی]] | [[رده:خلفای اموی]] |