پرش به محتوا

عبدالله بن عمیر کلبی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:آرامگاه شهدای کربلا2.jpg|بندانگشتی|آرامگاه [[شهدای کربلا]] در [[حرم امام حسین]] (ع)]]
[[پرونده:آرامگاه شهدای کربلا2.jpg|بندانگشتی|آرامگاه [[شهدای کربلا]] در [[حرم امام حسین]] (ع)]]
'''عبدالله بن عُمَیر کَلبی''' از [[شهدای کربلا]] است. او وقتی از آمادگی سپاه [[کوفه]] برای حرکت به سوی [[کربلا]] با خبر شد، همراه همسرش [[ام وهب]]، خود را از [[کوفه]] به سپاه [[امام حسین(ع)]] رساند. او و همسرش هر دو در [[روز عاشورا]] به [[شهادت]] رسیدند. بنا بر گفته طبری، عبدالله بن عمیر، دومین شهید از [[یاران امام حسین]] بود.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۶</ref>
'''عبدالله بن عُمَیر کَلبی''' از [[شهدای کربلا]] است. او به همراه همسرش [[ام وهب]]، شبانه خود را از [[کوفه]] به سپاه [[امام حسین(ع)]] رساند. بنا بر گزارش طبری، عبدالله بن عمیر، دومین شهید [[روز عاشورا]] بود. همسرش ام‌وهب نیز نخستین زنی بود که در [[واقعه کربلا]] به شهادت رسید.


==نام و نسب==
==نام و نسب==
عبدالله بن عمیر از قبیله بنی عُلَیم بود.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۹</ref> برخی منابع نام او را وهب بن عبدالله کلبی و برخی دیگر، وهب بن جناب (یا حباب) ذکر کرده‌اند.<ref>مقتل جامع، ج۱، ص۷۶۵</ref>
عبدالله بن عمیر از قبیله بنی‌عُلَیم بود.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۹</ref> برخی منابع نام او را وهب بن عبدالله کلبی و برخی دیگر، وهب بن جناب (یا حباب) ذکر کرده‌اند.<ref>مقتل جامع، ج۱، ص۷۶۵</ref>
==پیوستن به امام حسین(ع)==
==پیوستن به امام حسین(ع)==
[[ابو مخنف]] نقل کرده است: عبدالله بن عمیر مردم را دید که در [[نخیله]] آماده جنگ می‌شدند. از آنها ماجرا را پرسید. گفتند: به جنگ حسین، پسر [[فاطمه]] دختر [[رسول خدا]] می‌رویم. او گفت: به خدا سوگند من مشتاق جنگ با مشرکان بودم، و امیدوارم ثواب پیکار با اینان که قصد جنگ با پسر دختر پیامبرشان را دارند، از ثواب جنگ با مشرکان کمتر نباشد.
به گزارش ابومخنف هنگامی‌که سپاه کوفه در [[نخیله]] آماده جنگ با امام حسین می‌شد. عبدالله با آنها برخورد کرد  و از آن‌ها ماجرا را پرسید. آنها گفتند: به جنگ حسین، پسر [[فاطمه]] دختر [[رسول خدا]] می‌رویم. او گفت: به خدا سوگند من مشتاق جنگ با مشرکان بودم، و امیدوارم ثواب پیکار با اینان که قصد جنگ با پسر دختر پیامبرشان را دارند، از ثواب جنگ با مشرکان کمتر نباشد.


وی نزد همسرش رفت و آنچه شنیده بود به او خبر داد و او را از قصد خویش آگاه کرد. ام وهب گفت: خداوند تو را به راهی نیکو هدایت کرده، چنین کن و مرا نیز با خود ببر. پس شبانه همراه همسرش بیرون رفت و به امام حسین(ع) پیوست.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۹</ref>
وی نزد همسرش رفت و آنچه شنیده بود به او خبر داد و او را از قصد خویش آگاه کرد. ام وهب گفت: خداوند تو را به راهی نیکو هدایت کرده، چنین کن و مرا نیز با خود ببر. پس شبانه همراه همسرش بیرون رفت و به امام حسین(ع) پیوست.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۹</ref>


==روز عاشورا==
==روز عاشورا==
در روز عاشورا [[عمر سعد]] تیری به سوی اردوگاه امام حسین(ع) پرتاب کرد و بدین ترتیب جنگ آغاز شد. پس از شروع جنگ، «یسار» غلام آزاد شده زیاد بن ابی سفیان و «سالم» غلام آزاد شده [[عبیدالله بن زیاد]] به میدان آمدند و هماورد طلبیدند. [[حبیب بن مظاهر]] و [[بریر بن خضیر]] از جا برخاستند ولی امام حسین(ع) به آن دو فرمود: بنشینید. در این هنگام عبدالله بن عمیر که‌اندامی درشت و بازوانی ستبر داشت، برخاست و از امام اجازه رفتن به میدان خواست. امام به او اجازه داد. وقتی وارد میدان شد، از او پرسیدند: کیستی. او خود را معرفی کرد. گفتند: ما تو را نمی‌شناسیم. زهیر یا حبیب یا بریر به مبارزه ما بیایند. او به یسار که جلوتر ایستاده بود گفت: هیچ یک از اینان به جنگ تو نمی‌آید مگر اینکه از تو بهتر است. سپس به اوحمله کرد و او را از پا درآورد. در همین حال، «سالم» به سوی او حمله کرد. یاران امام حسین(ع) فریاد زدند و عبدالله را از حمله او آگاه کردند ولی عبدالله متوجه نشد تا اینکه سالم به او رسید و ضربه‌ای زد. عبدالله با دست چپ جلو ضربه را گرفت و در نتیجه انگشتانش قطع شد. سپس عبدالله بر او حمله برد و با ضربه‌ای او را به قتل رساند و در آن حال، جنین رجز می‌خواند:
در روز عاشورا که [[عمر سعد]] با پرتاب تیری به سوی اردوگاه امام حسین(ع) جنگ را آغاز کرد. پس از شروع جنگ، «یسار» غلام آزاد شده زیاد بن ابی‌سفیان و «سالم» غلام آزاد شده [[عبیدالله بن زیاد]] به میدان آمدند و هماورد طلبیدند. [[حبیب بن مظاهر]] و [[بریر بن خضیر]] از جا برخاستند اما امام حسین(ع) به آن دو اجازه میدان نداد. در این هنگام عبدالله بن عمیر با اجازه امام به میدان رفت، از او پرسیدند: کیستی. او خود را معرفی کرد. گفتند: ما تو را نمی‌شناسیم. زهیر یا حبیب یا بریر به مبارزه ما بیایند. او به یسار که جلوتر ایستاده بود گفت: هیچ یک از اینان به جنگ تو نمی‌آید مگر اینکه از تو بهتر است. سپس به او حمله کرد و او را از پا درآورد. در همین حال، «سالم» به سوی او حمله کرد. یاران امام حسین(ع) فریاد زدند و عبدالله را از حمله او آگاه کردند ولی عبدالله متوجه نشد تا اینکه سالم به او رسید و ضربه‌ای زد. عبدالله با دست چپ جلو ضربه را گرفت و در نتیجه انگشتانش قطع شد. سپس عبدالله بر او حمله برد و با ضربه‌ای او را به قتل رساند.
{{شعر}}
== رجز ==
{{ب|إن تنکرونی فأنا ابن کلب|حسبی ببیتی فی علیم حسبی}}
{{شعر2
{{ب|إنی امرؤ ذو مرة و عصب|و لست بالخوار عند النکب}}
|خط اول= رجز
{{ب|إنی زعیم لک أم وهب|بالطعن فیهم مقدما و الضرب}}
|إن تنکرونی فأنا ابن کلب|حسبی ببیتی فی علیم حسبی
{{م|ضرب غلام مؤمن بالرّب}}{{پایان شعر}}
|إنی امرؤ ذو مرة و عصب|و لست بالخوار عند النکب
<small>{{وسط‌چین}}اگر مرا نمی‌شناسید، من پسر کلب و از دودمان علیم هستم و این افتخار مرا بس است.{{سخ}}من دلیرمردی پرتوانم و هنگام مصیبت خوار و زبون نیستم.{{سخ}}ای امّ‌وهب! من عهده‌دار می‌شوم که با نیزه و شمشیر با آنان بجنگم؛{{سخ}}ضربه زدن بنده‌ای که به پروردگار ایمان دارد.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۱۹۰؛ نهایة الارب، نویری، ج۲۰، ص۴۴۷</ref>{{پایان}}</small>
|إنی زعیم لک أم وهب|بالطعن فیهم مقدما و الضرب
|ضرب غلام مؤمن بالرّب
| ترجمه = اگر مرا نمی‌شناسید، من پسر کلب و از دودمان علیم هستم و این افتخار مرا بس است.{{سخ}}من دلیرمردی پرتوانم و هنگام مصیبت خوار و زبون نیستم. ای امّ‌وهب! من عهده‌دار می‌شوم که با نیزه و شمشیر با آنان بجنگم؛ ضربه زدن بنده‌ای که به پروردگار ایمان دارد.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۱۹۰؛ نهایة الارب، نویری، ج۲۰، ص۴۴۷</ref>}}


در این هنگام همسرش ام‌وهب عمودی برداشت و به سوی او رفت. عبدالله می‌خواست او را به سوی خیمه برگرداند ولی او لباس شوهرش را گرفته بود و می‌گفت: تو را رها نمی‌کنم تا همراه تو به شهادت برسم. در این هنگام امام حسین(ع) او را صدا زد و فرمود: '''«خدا از جانب اهل بیت به شما جزای خیر دهد. برگرد (خدا تو را رحمت کند) و نزد زنان بنشین که جنگیدن بر زنان واجب نیست.»'''
در این هنگام همسرش ام‌وهب عمودی برداشت و به سوی او رفت. عبدالله می‌خواست او را به سوی خیمه برگرداند ولی او لباس شوهرش را گرفته بود و می‌گفت: تو را رها نمی‌کنم تا همراه تو به شهادت برسم. در این هنگام امام حسین(ع) او را صدا زد و فرمود: '''«خدا از جانب اهل بیت به شما جزای خیر دهد. برگرد (خدا تو را رحمت کند) و نزد زنان بنشین که جنگیدن بر زنان واجب نیست.»'''
خط ۲۵: خط ۲۷:


==شهادت ام وهب==
==شهادت ام وهب==
پس از شهادت عبدالله، همسرش ام وهب خود را به بالین او رساند و شروع به پاک کردن سر و صورت او کرد و گفت: بهشت گوارای تو باد. در این هنگام شمر بن ذی الجوشن به غلامش [[رستم]] گفت با عمود بر سر آن زن بزن. او نیز چنین کرد و ام وهب به شهادت رسید.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۸</ref> گفته‌اند او نخستین زن شهید در واقعه کربلا بود.
پس از شهادت عبدالله، همسرش ام وهب خود را به بالین او رساند و در حالی‌که سر و صورت عبدالله را پاک می‌کرد رستم غلام شمر بن ذی الجوشن به دستور شمر او را به شهادت رساند.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۸</ref> گفته‌اند او نخستین زن شهید در واقعه کربلا بود.
== جستارهای وابسته ==
 
{{ستون-شروع|۴}}
* [[قیام امام حسین]]
* [[روز شمار واقعه عاشورا]]
* [[واقعه عاشورا (از نگاه آمار)]]
* [[واقعه عاشورا]]
{{پایان}}
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس۲}}
{{پانویس۲}}
خط ۴۷: خط ۴۳:
[[ur:عبد اللہ بن عمیر کلبی]]
[[ur:عبد اللہ بن عمیر کلبی]]


[[رده:یاران امام حسین]]
[[رده:شهدای کربلا]]
[[رده:شهدای کربلا]]
[[رده:اهالی کوفه در قرن1(قمری)]]