پرش به محتوا

سعد بن عباده: تفاوت میان نسخه‌ها

۳٬۸۷۹ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۶
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Hasaninasab
جزبدون خلاصۀ ویرایش
imported>Hasaninasab
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۸: خط ۴۸:
|below =
|below =
}}
}}
'''ابوثابت''' یا '''ابوقیس'''، '''سَعد بن عُبادة بن دُلَیم بن حارثه خَزرَجی''' از اکابر، اشراف و امرای [[مدینه]] و رئیس قبیلۀ [[خزرج]]. وی پیش از اسلام، به سعد کامل معروف بوده است. سعد در [[پیمان عقبه|عقبه]] با [[پیامبر(ص)]]، پیمان بست و یکی از نقباء دوازده‌گانه بود. سخاوت خاندان او چه در عصر [[جاهلیت]] و چه در زمان [[اسلام]]، زبانزد عرب بوده است.
'''ابوثابت''' یا '''ابوقیس'''، '''سَعد بن عُبادة بن دُلَیم بن حارثه خَزرَجی''' از اشراف و بزرگان [[مدینه]] و رئیس قبیلۀ [[خزرج]]. وی پیش از اسلام، به سعد کامل معروف بوده است. سعد در [[پیمان عقبه|عقبه]] با [[پیامبر(ص)]]، پیمان بست و یکی از نقباء دوازده‌گانه بود.


پس از درگذشت پیامبر اسلام (ص)، سعد هیچگاه با [[خلفای سه گانه|خلفاء]] [[بیعت]] نکرد. از منابع [[اهل سنت]] نقل شده که وی، درصدد بود [[خلافت]] را برای خود به دست آورد و چون به نوایی نرسید، عَلَم مخالفت برافراشت، اما بزرگانی از [[شیعه]] از اعتقاد صریح سعد به [[امیرالمؤمنین (ع)|امیرالمؤمنین علی]] (ع) سخن رانده و نوشته‌اند که دستگاه خلافت وقت، بنابر مصالح خود، سعد را به قتل رسانده و آن را منتسب به [[جنیان]] کرده‌ است.
پس از درگذشت پیامبر اسلام (ص)، برخی از بزرگان [[انصار]] در [[واقعه سقیفه|سقیفه]] جمع شدند و سعد بن عباده گزینه خلافت ایشان بود. اما با ورود [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] و [[ابوعبیده جراح]]، اجتماع سقیفه به خلافت ابوبکر متمایل شد و با وی بیعت کردند. سعد هیچگاه با خلیفه اول و دوم [[بیعت]] نکرد. وی در عصر خلافت عمر بن خطاب به قتل رسید که برخی آن را منتسب به [[جنیان]] کردند.


==خاندان==
==خاندان==
خاندان سعد از اشراف [[قبیله خزرج]] بودند و پدرش عباده از بزرگان قبیله خزرج در [[یثرب]] بود و مادرش عمره بنت مسعود بن قیس از بانوانی بود که با [[پیامبر اسلام]](ص) بیعت کرد و در سال پنجم هجرت وفات نمود.<ref>رکـ: مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۳.</ref>
خاندان سعد از اشراف [[قبیله خزرج]] بودند و پدرش عباده از بزرگان قبیله خزرج در [[یثرب]] بود و مادرش عمره بنت مسعود بن قیس از بانوانی بود که با [[پیامبر اسلام]](ص) بیعت کرد و در [[سال پنجم هجری قمری|سال پنجم هجرت]] وفات نمود.<ref>رکـ: مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۳.</ref>


وی از صحابۀ پیامبر اسلام(ص)، اهل مدینه، بزرگ [[قبیله خزرج|قبیلۀ خزرج]] و از امراء و اشراف در [[جاهلیت]] و [[اسلام]] بوده است.<ref>تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۴۸؛ رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۱.</ref> ابن حزم نوشته که وی ۲۱ [[حدیث]] از پیامبر(ص) نقل کرده است.<ref>ابن حزم، اسماء الصحابة الرواة، ص۱۱۹.</ref> وی در زمان پیش از اسلام به جهت آشنایی با «خواندن و نوشتن، تیراندازی و شنا»، به سعد کامل معروف بوده است.<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۸۵؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۳.</ref>
سعد از صحابۀ پیامبر اسلام(ص)، اهل مدینه، بزرگ قبیله خزرج در [[جاهلیت]] و [[اسلام]] بوده است.<ref>تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۴۸؛ رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۱.</ref> ابن حزم نوشته که وی ۲۱ [[حدیث]] از پیامبر(ص) نقل کرده است.<ref>ابن حزم، اسماء الصحابة الرواة، ص۱۱۹.</ref> وی در زمان پیش از اسلام به جهت آشنایی با «خواندن و نوشتن، تیراندازی و شنا»، به سعد کامل معروف بوده است.<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۸۵؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۳.</ref>


در [[بیعت عقبه]]، با هفتاد تن از [[انصار]] (اهل یثرب)، با رسول خدا(ص) [[بیعت]] کرد و زمانی که [[ایمان]] آورد به همراه [[منذر بن عمرو]] و [[ابودجانه|ابودُجانه]]، بت‌های [[بنی ساعده]] را شکست.<ref>رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۱؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸، ص۲۷۹؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۴.</ref> او یکی از نقباء دوازده‌گانه بود که پیامبر به اشاره [[جبرئیل]] ایشان را تعیین کرد.<ref>رکـ: مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۱؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ص۲۸۰؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۳.</ref>
==حضور در غزوات==
سعد در تمامی [[غزوات]] رسول خدا(ص) حضور داشت، اما در مورد حضور در [[غزوه بدر]]، اختلاف وجود دارد.<ref>رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۱؛ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۴، ص۴۴؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، صص۲۸۰-۲۸۱؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۲۹۹؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸.</ref> او از افراد مورد اعتماد و مشورت پیامبر(ص) بود. در [[جنگ احزاب]] پیامبر(ص) پس از مشورت با سعد بن عباده و [[سعد بن معاذ]]، و سرسختی آنان در دفاع از حیثیت اسلام و پیامبر(ص)، ادامه مذاکره با سران مشرکین را رد کرد.<ref>رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، صص۱۶۲-۱۶۳؛ تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۴۸؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۳۰۰.</ref>
وی از پرچمداران سپاه اسلام بود چنانکه نوشته شده، در تمام [[غزوه|غزوات]] پیامبر(ص)، پرچم [[مهاجرین]] به دست [[امام علی]](ع) و پرچم انصار در دست سعد بوده است.<ref>مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۸۰؛ طبرانی، العجم الکبیر، ج۶، ص۱۵، ح۵۳۵۶؛ سیوطی، جامع الاحادیث، جزء۳۶، ص۱۷۳، باب مسند عبدالله بن عباس، ح۳۹۰۳۲؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۲۰، ص۲۴۹.</ref> هرچند در [[فتح مکه]] نیز پرچم به دست سعد بن عباده بود، <ref>رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۲.</ref> اما پس از آنکه سعد شعار خون ریزی و انتقام جویی سرداد و گفتارش به گوش پیامبر(ص) رسید، حضرت فرمود: «علی(ع) خود را به او برساند و پرچم را از دستش گرفته و شعار مرحمت و عفو را اعلام نماید.» البته نقلی هم هست که [[قیس بن سعد بن عباده|قیس پسر سعد]]، مأمور به این امر شد.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، صص۱۶۳-۱۶۴؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، صص۳۰۰-۳۰۱.</ref>
==سخاوت==
سعد و پدرانش در زمان جاهلیت به سیادت و سخاوتمندی معروف بودند، <ref>رکـ: حائری، منتهی المقال، ج۳، صص۳۲۲-۳۲۳؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ص۲۸۰؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۲۹۹؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۸۵.</ref> و این شرافت و سیادت در زمان اسلام هم ادامه پیدا کرد و ایشان از اصحاب اطعام در مدینه بودند.<ref>تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۴۸.</ref> گفته شده که در هیچ خاندانی از عرب سابقه نداشته است که میهمانداری در چهار نسل به این صورت ادامه یابد و قیس پسر سعد نیکوکاریش از همه بیشتر بوده است.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، صص۳۵۰-۳۵۱؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۳۰۰.</ref>
سعد و پدرانش در زمان جاهلیت به سیادت و سخاوتمندی معروف بودند، <ref>رکـ: حائری، منتهی المقال، ج۳، صص۳۲۲-۳۲۳؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ص۲۸۰؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۲۹۹؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۸۵.</ref> و این شرافت و سیادت در زمان اسلام هم ادامه پیدا کرد و ایشان از اصحاب اطعام در مدینه بودند.<ref>تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۴۸.</ref> گفته شده که در هیچ خاندانی از عرب سابقه نداشته است که میهمانداری در چهار نسل به این صورت ادامه یابد و قیس پسر سعد نیکوکاریش از همه بیشتر بوده است.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، صص۳۵۰-۳۵۱؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۳۰۰.</ref>


خط ۷۶: خط ۶۸:
سعد و فرزندانش، در فراهم کردن اسباب مراسم عروسی علی(ع) و [[فاطمه]] (س)، بسیار کمک کردند.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۲۳۳.</ref>
سعد و فرزندانش، در فراهم کردن اسباب مراسم عروسی علی(ع) و [[فاطمه]] (س)، بسیار کمک کردند.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۲۳۳.</ref>


==جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله==
==اسلام آوردن==
بعد از درگذشت پیامبر(ص)، سعد در دو راهی سختی گرفتار شد. با اینکه خود و بعضی از پسرانش [[حدیث غدیر]] و سایر احادیث فضیلت و برتری علی(ع) را نقل کرده‌اند، در [[سقیفه بنی ساعده|سقیفۀ بنی ساعده]] حضور یافت و در امر [[خلافت]] با [[ابوبکر]]، [[عمر]] و سایر حضار گفتگو کرد و در این میان [[قبیله خزرج|خزرجیان]] درصدد بودند او را به عنوان جانشین پیامبر(ص) انتخاب و برای او از مردم بیعت بگیرند.<ref> ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۳۰۱؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۶.</ref> البته جمعی از علما برآنند که سعد خودش ادعای خلافت نداشت، بلکه این خزرجیان بودند که تمایل به او داشتند.<ref>رکـ: شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، صص۲۳۳-۲۳۵؛ تستری، قاموس الرجال، ج۵، صص۴۹-۵۲.</ref> سعد هیچ‌گاه با خلفاء بیعت نکرد و قبیله‌اش نیز به تبعیت از او، با ابوبکر بیعت نکردند.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۳.</ref>
سعد بن عباده در [[بیعت عقبه]]، با هفتاد تن از [[انصار]] (اهل یثرب)، با رسول خدا(ص) [[بیعت]] کرد و زمانی که [[ایمان]] آورد به همراه [[منذر بن عمرو]] و [[ابودجانه|ابودُجانه]]، بت‌های [[بنی ساعده]] را شکست.<ref>رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۱؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸، ص۲۷۹؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۴.</ref> او یکی از نقباء دوازده‌گانه بود که پیامبر به اشاره [[جبرئیل]] ایشان را تعیین کرد.<ref>رکـ: مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۱؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ص۲۸۰؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۳.</ref>


===خلافت ابوبکر===
==حضور در غزوات==
سعد در بیشتر [[غزوات]] رسول خدا(ص) حضور داشت، اما در مورد حضور وی در [[غزوه بدر]]، اختلاف وجود دارد.<ref>رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۱؛ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۴، ص۴۴؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، صص۲۸۰-۲۸۱؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۲۹۹؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸.</ref> او از افراد مورد اعتماد و مشورت پیامبر(ص) بود. در [[جنگ احزاب]] پیامبر(ص) پس از مشورت با سعد بن عباده و [[سعد بن معاذ]]، و سرسختی آنان در دفاع از حیثیت اسلام و پیامبر(ص)، ادامه مذاکره با سران مشرکین را رد کرد.<ref>رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، صص۱۶۲-۱۶۳؛ تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۴۸؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۳۰۰.</ref>
 
وی از پرچمداران سپاه اسلام بود چنانکه نوشته شده، در تمام [[غزوه|غزوات]] پیامبر(ص)، پرچم [[مهاجرین]] به دست [[امام علی]](ع) و پرچم انصار در دست سعد بوده است.<ref>مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۸۰؛ طبرانی، العجم الکبیر، ج۶، ص۱۵، ح۵۳۵۶؛ سیوطی، جامع الاحادیث، جزء۳۶، ص۱۷۳، باب مسند عبدالله بن عباس، ح۳۹۰۳۲؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۲۰، ص۲۴۹.</ref> هرچند در [[فتح مکه]] نیز پرچم به دست سعد بن عباده بود، <ref>رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۲.</ref> اما پس از آنکه سعد شعار خونریزی و انتقام‌جویی سرداد و گفتارش به گوش پیامبر(ص) رسید، حضرت فرمود: «علی(ع) خود را به او برساند و پرچم را از دستش گرفته و شعار مرحمت و عفو را اعلام نماید.» البته نقلی هم هست که [[قیس بن سعد بن عباده|قیس پسر سعد]]، مأمور به این امر شد.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، صص۱۶۳-۱۶۴؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، صص۳۰۰-۳۰۱.</ref>
 
==خلافت ابوبکر==
{{اصلی|ابوبکر}}
{{اصلی|ابوبکر}}
برخی از منابع [[اهل سنت]] این گونه نوشته‌اند که سعد آهنگ خلافت کرد و چون به نوایی نرسید، با [[خلافت|خلیفه]] بیعت نکرد.<ref>رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۴؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۸۱؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۸۵.</ref>
بعد از درگذشت پیامبر(ص)، سعد بن عباده به همراه برخی از بزرگان مسلمان شهر مدینه در [[واقعه سقیفه|سقیفۀ بنی ساعده]] به عنوان گزینه خلافت مطرح شد.<ref> ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۳۰۱؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۶.</ref> اما با ورود [[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[ابوعبیده جراح]] به [[سقیفه بنی ساعده|سقیفه]]، مسلمانان حاضر در این مکان به سمت ابوبکر متمایل شدند و باوجود مخالفت فراوان سعد، با ابوبکر به عنوان خلیفه بیعت کردند. البته برخی می‌گویند سعد خودش ادعای خلافت نداشت، بلکه این خزرجیان بودند که تمایل به او داشتند.<ref>رکـ: شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، صص۲۳۳-۲۳۵؛ تستری، قاموس الرجال، ج۵، صص۴۹-۵۲.</ref> سعد هیچ‌گاه با خلفاء بیعت نکرد و قبیله‌اش نیز به تبعیت از او، با ابوبکر بیعت نکردند.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۳.</ref> در مقابل برخی نوشته‌اند که سعد آهنگ خلافت کرد و چون به نوایی نرسید، با [[خلافت|خلیفه]] بیعت نکرد.<ref>رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۴؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۸۱؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۸۵.</ref>


در مقابل برخی از [[:رده:علمای شیعه|علمای شیعه]] معتقدند که پس از وفات پیامبر اسلام(ص)، و در جریان اختلافات در جانشینی در سقیفۀ بنی ساعده، انصار با این استدلال که مهاجرین ترک نص خدا و رسول او را کرده‌اند و درصددند [[ابوبکر]] را به خلافت برسانند، تمایل داشتند سعد بن عباده، خلیفه و جانشین پیامبر(ص) شود، اما تا سعد این سخن را شنید، گفت:
پس از کناره‌گیری سعد، دستگاه خلافت تلاش کرد از سعد بیعت بگیرد اما سعد از بیعت استنکاف کرده و گفت:
::من دین را به دینا نفروشم و خدا و رسول را خصم خود نکنم و این کار قبول نکنم تا میان ما و دیگران پیش خدای تعالی فرقی باشد.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۳.</ref>
 
پس از کناره گیری سعد، کار ابوبکر قوت گرفت و مردم با او بیعت کردند. دستگاه خلافت تلاش کرد از سعد بیعت بگیرد اما سعد از بیعت استنکاف کرده و گفت:
::این دروغ را به خود نخواستم، به دیگری هم نخواهم و از برای خاطر دیگران به [[دوزخ]] نروم.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۳.</ref>
::این دروغ را به خود نخواستم، به دیگری هم نخواهم و از برای خاطر دیگران به [[دوزخ]] نروم.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۳.</ref>


ابی علقمه می‌گوید به سعد بن عباده گفتم که مردم تمایل به بیعت با ابوبکر دارند، آیا تو همراه [[مسلمانان]] نمی‌شوی؟ سعد گفت:
==خلافت عمر==
::از من به تو [نصیحت]، به [[خدا]] قسم، از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: «‌پس از من، هواهای نفسانی غالب شده و مردم به گذشتگانشان مراجعه می‌کنند، در آن روز حق با علی علیه‌السلام است و [[قرآن|کتاب خدا]] به دست اوست، با کسی غیر از او بیعت نکنید.
داستان عدم بیعت سعد با خلیفه اول، در زمان عمر هم تکرار شد. هرچه [[خلیفه دوم]] در بیعت گرفتن از سعد اصرار کرد، راه به جایی نبرد. نقل شده که کثرت و قوت قبیله سعد، دستگاه حاکمه را از تعرض به سعد باز می‌داشت.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۳.</ref>
 
گفتم: آیا این خبر را غیر از تو فرد دیگری نیز از رسول خدا شنیده است؟ گفت: قلوب مردم از حقد و کینه پر شده است!<ref>تستری، قاموس الرجال، ج۵، صص۴۷-۴۸؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۴؛ حائری، منتهی المقال، ج۳، صص۳۲۲-۳۲۳.</ref>
 
===خلافت عمر===
داستان عدم بیعت سعد با خلیفه اول، در زمان عمر هم تکرار شد. هرچه [[خلیفه دوم]] در بیعت گرفتن از سعد اصرار کرد کار به جایی نبرد. نقل شده که کثرت و قوت قبیله سعد، دستگاه حاکمه را از تعرض به سعد باز می‌داشت.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۳.</ref>


پسر سعد روزی عمر را نصیحت می‌کند که «‌سعد سوگند یاد کرده که با شما بیعت نکند و شما هم نمی‌توانید به اجبار از او بیعت بگیرید مگر آنکه او را بکشید! قتل او هم منوط به قتل همه قبیلۀ خزرج و قتل خزرج منوط به قتل اوس است و قتل اوس منوط به قتل جملۀ بطون یمن است و این مقدور شما و اعوانتان نخواهد بود، پس با او بسازید.<ref>رکـ: شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، صص۲۳۳-۲۳۴؛ تستری، قاموس الرجال، ج۵، صص۵۱-۵۲؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۳.</ref>
پسر سعد روزی عمر را نصیحت می‌کند که «‌سعد سوگند یاد کرده که با شما بیعت نکند و شما هم نمی‌توانید به اجبار از او بیعت بگیرید مگر آنکه او را بکشید! قتل او هم منوط به قتل همه قبیلۀ خزرج و قتل خزرج منوط به قتل اوس است و قتل اوس منوط به قتل جملۀ بطون یمن است و این مقدور شما و اعوانتان نخواهد بود، پس با او بسازید.<ref>رکـ: شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، صص۲۳۳-۲۳۴؛ تستری، قاموس الرجال، ج۵، صص۵۱-۵۲؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۳.</ref>
خط ۱۰۱: خط ۹۰:
==قیس بن سعد==
==قیس بن سعد==
{{اصلی|قیس بن سعد بن عباده}}
{{اصلی|قیس بن سعد بن عباده}}
همچنین پسرش قیس، از اولین کسانی بود که در مسائل پس از وفات پیامبر(ص) و در قضایای سقیفه و انتخاب خلیفه، با ابوبکر بیعت نکرد و به [[امیرالمؤمنین]](ع) مراجعه کرد و از یاران و کارگزاران امام علی(ع) بود.<ref>رکـ: حائری، منتهی المقال، ج۵، ص۲۴۳؛ ابن داوود، رجال، ص۱۵۵؛ طوسی، رجال، ص۵۴؛ علامه حلی، خلاصه الاقوال، ص۲۳۱؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۳۵۰.</ref>
قیس پسر سعد از اولین کسانی بود که در مسائل پس از وفات پیامبر(ص) و در قضایای سقیفه و انتخاب خلیفه، با ابوبکر بیعت نکرد و به [[امیرالمؤمنین]](ع) مراجعه کرد و از یاران و کارگزاران امام علی(ع) بود.<ref>رکـ: حائری، منتهی المقال، ج۵، ص۲۴۳؛ ابن داوود، رجال، ص۱۵۵؛ طوسی، رجال، ص۵۴؛ علامه حلی، خلاصه الاقوال، ص۲۳۱؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۳۵۰.</ref>


==وفات==
==وفات==
این کدورت میان دستگاه حاکمه و سعد همچنان باقی بود، نقل شده که عمر در روزگار خلافت، روزی به سعد گفت یا بیعت کن یا از مدینه برو! سعد هم از مدینه به سوی حوران [[شام]] مهاجرت کرد.<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۳.</ref> در مورد نحوه وفاتش، میان منابع [[شیعه]] و [[سنی]] اختلاف فراوانی وجود دارد. سال وفاتش ۱۱ق، ۱۴ق و همچنین ۱۵ق<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۴؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۸۰؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ص۲۸۱؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۳۰۱.</ref> ذکر شده که تاریخ ۱۵ق به نظر صحیح‌تر است.
این کدورت میان دستگاه حاکمه و سعد همچنان باقی بود، نقل شده که عمر در روزگار خلافت، روزی به سعد گفت یا بیعت کن یا از مدینه برو! سعد هم از مدینه به سوی حوران [[شام]] مهاجرت کرد.<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۳.</ref> در مورد نحوه وفاتش، میان منابع [[شیعه]] و [[سنی]] اختلاف فراوانی وجود دارد. سال وفاتش ۱۱ق، ۱۴ق و همچنین ۱۵ق<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۴؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۸۰؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ص۲۸۱؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۳۰۱.</ref> ذکر شده که تاریخ ۱۵ق به نظر صحیح‌تر است.


=== منابع اهل سنت===
در مورد نحوه مرگ او نیز اختلاف وجود دارد. عده‌ای معتقدند که در زمان خلافت عمر، خلیفه او را دعوت به بیعت کرد اما سعد از این کار استنکاف کرد و قصد مهاجرت به حوران شام نمود و در میانۀ راه درگذشت. <ref>ابوحاتم، کتاب الثقات، ج۳، ص۱۴۹؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۸۵.</ref> برخی نیز معتقدند که سعد به قتل رسید و [[جنیان]] این قتل را انجام داده‌اند و نقل می‌کنند که جنیان در حالی که دف می‌زدند این شعر را می‌خواندند:<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۴؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۵؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۸۰؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۷.</ref>
در مورد نحوه مرگ او در میان اهل سنت نیز اختلاف وجود دارد. عده‌ای معتقدند که در زمان خلافت عمر، خلیفه او را دعوت به بیعت کرد اما سعد از این کار استنکاف کرد و قصد مهاجرت به حوران شام نمود و در میانۀ راه درگذشت. <ref>ابوحاتم، کتاب الثقات، ج۳، ص۱۴۹؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۸۵.</ref>
 
اما در مقابل برخی قضیه قتل او را پذیرفته‌اند اما معتقدند که [[جنیان]] این قتل را انجام داده‌اند و نقل می‌کنند که جنیان در حالی که دف می‌زدند این شعر را می‌خواندند:<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۴؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۵؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۸۰؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۷.</ref>
:قد قَتِلنا سیدِ الخزرجِ سَعدَ بن عُبادة
:قد قَتِلنا سیدِ الخزرجِ سَعدَ بن عُبادة
::ورَمَیناهُ بسهمین فلم یخِطِ فُؤادَه
::ورَمَیناهُ بسهمین فلم یخِطِ فُؤادَه
در برخی منابع اهل سنت نیز تهمتی مضحک برای این قتل ذکر شده و آن هم ایستاده بول کردن سعد بوده است.<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۷؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۵.</ref>
در برخی منابع علت قتل سعد توسط جنیان را «ایستاده بول کردن سعد» گفته‌اند.<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۷؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۵.</ref>


===نظر شیعه===
برخی نیز معتقدند [[خالد بن ولید]] و [[محمد بن سلمه انصاری]]، به دستور عمر مأمور شدند که از او در شام بیعت بگیرند، زمانی که با مخالفت او روبرو شدند، هر یک تیری بر او بیانداختند و او را به قتل رساندند.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۵.</ref>
[[قاضی نورالله شوشتری]] معتقد است که [[خالد بن ولید]] و [[محمد بن سلمه انصاری]]، به دستور عمر مأمور شدند که از او در شام بیعت بگیرند، زمانی که با مخالفت او روبرو شدند، هر یک تیری بر او بیانداختند و او را به قتل رساندند.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۵.</ref>
 
بزرگان شیعه در بطلان ادعای قتل او به دست اجنه، نوشته‌اند: این سخن ظاهرالبطلان است، چراکه دشمنان پیامبر(ص) و ابوبکر، از قریش و غیرقریش بسیار بودند، چرا [[جنیان]] کفار را به خاطر رسول خدا و ابوبکر نکشتند، چطور دست به قتل مسلمانی آن هم سید انصار و اکابر ابرار زده‌اند.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۵.</ref>


[[ابن ابی الحدید]] نیز در این باره به داستانی اشاره کرده که به این ادعا طعنه می‌زند. نقل شده که مردی [[سنی|عامی]] از شیعه‌ای سؤال کرد که اگر خلافت حق علی(ع) بود و ابابکر آن را غصب کرد، چرا او درصدد بر نیامد تا خلافت را پس بگیرد؟ شیعه پاسخ می‌دهد: علی(ع) می‌ترسید که جنیان او را بکشند!<ref>تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۴۹.</ref>
[[ابن ابی الحدید]] نیز در این باره به داستانی اشاره کرده که به این ادعا طعنه می‌زند. نقل شده که مردی [[سنی|عامی]] از شیعه‌ای سؤال کرد که اگر خلافت حق علی(ع) بود و ابابکر آن را غصب کرد، چرا او درصدد بر نیامد تا خلافت را پس بگیرد؟ شیعه پاسخ می‌دهد: علی(ع) می‌ترسید که جنیان او را بکشند!<ref>تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۴۹.</ref>
خط ۱۲۳: خط ۱۰۶:
شعری هم در رد این ادعا بدین مضمون سروده شده:
شعری هم در رد این ادعا بدین مضمون سروده شده:
{{جعبه نقل قول | عنوان = | نقل‌قول =:{{سخ}}{{شعر|نستعلیق}}{{ب|یقولون سعد شقت الجن بطنه|الا ربما حققت فعلک بالغدر}} {{ب|و ماذنب سعد انه بال قائماً|و لکن سعداً لم یبایع ابابکر}}{{پایان شعر}}|تاریخ بایگانی | منبع = <small>شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۵.</small> | تراز =وسط| عرض = 440px| اندازه خط = 15px|رنگ پس زمینه=| گیومه نقل‌قول = | تراز منبع = چپ}}
{{جعبه نقل قول | عنوان = | نقل‌قول =:{{سخ}}{{شعر|نستعلیق}}{{ب|یقولون سعد شقت الجن بطنه|الا ربما حققت فعلک بالغدر}} {{ب|و ماذنب سعد انه بال قائماً|و لکن سعداً لم یبایع ابابکر}}{{پایان شعر}}|تاریخ بایگانی | منبع = <small>شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۵.</small> | تراز =وسط| عرض = 440px| اندازه خط = 15px|رنگ پس زمینه=| گیومه نقل‌قول = | تراز منبع = چپ}}
شوشتری می‌گوید:
::و از جمله غرایب آنکه ایستاده بول کردن را اینجا موجب تعرض می‌دانند و [[بخاری]] در [[صحیح بخاری|صحیح]] خود آن را از جمله سنن پیغمبر صلی الله علیه و آله شمرده، «‌فلیضحکوا قلیلاً و لیبکوا کبیراً ».<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۵؛ رک: بخاری، صحیح البخاری، ج۱، صص۱۶۶-۱۶۷، باب الوضوء، ابواب ۱۶۰-۱۶۱؛ همو، صحیح البخاری باختلاف الروایات، ج۱، ص۱۲۹، باب الوضوء، ابواب ۶۳-۶۵.</ref>


==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس|اندازه=ریز|3}}
{{پانویس2}}


==منابع==
==منابع==
{{ستون-شروع|۲}}
{{منابع}}
* ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، دارالمعرفه، بیروت، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
* ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، دارالمعرفه، بیروت، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
* ابن حجر، تقریب التهذیب، تحقیق خلیل مأمون شیحا، دارالمعرفة، بیروت، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
* ابن حجر، تقریب التهذیب، تحقیق خلیل مأمون شیحا، دارالمعرفة، بیروت، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
کاربر ناشناس