Automoderated users، دیوانسالاران، confirmed، مدیران رابط کاربری، movedable، مدیران، templateeditor
۶٬۱۲۰
ویرایش
جز (تمییز کاری) |
(ویکی سازی) |
||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
== نسب، کنیه و ولادت == | == نسب، کنیه و ولادت == | ||
حجاج در روستای بنیصخر بهدنیا آمد. [[کنیه]] او ابومحمد بود <ref>صدقی عمد، ۱۹۷۲، ص ۸۳</ref> درباره تاریخ تولد حجاج اختلاف وجود دارد؛ سال ۳۹، ۴۰ یا ۴۱ <ref>ر.ک: خلیفةبن خیاط، ص ۱۲۵؛ ابوزرعه دمشقی، ج ۲، ص ۷۰۰؛ ابنعساکر، ج ۱۲، ص ۱۱۵، ۱۹۷، قس ص ۱۹۸ </ref> ۴۲ <ref>طبری، ج ۵، ص ۱۷۲ </ref> و به روایتی منحصر، سال ۴۵ یا اندکی بعد <ref>ابنحجر عسقلانی، ج ۲، ص ۱۸۶ </ref> از آن را تاریخ تولد وی دانستهاند. برخی گفتهاند نام وی در کودکی کُلَیب بود و سپس حجاج نامیده شد. پارهای نیز گفتهاند کلیب لقبی بود که در کودکی به وی داده بودند.<ref> رجوع کنید به جاحظ، ۱۹۴۸، ج۱، ص ۳۲۴</ref> | حجاج در روستای بنیصخر بهدنیا آمد. [[کنیه]] او ابومحمد بود<ref>صدقی عمد، ۱۹۷۲، ص ۸۳</ref> درباره تاریخ تولد حجاج اختلاف وجود دارد؛ سال ۳۹، ۴۰ یا ۴۱<ref>ر.ک: خلیفةبن خیاط، ص ۱۲۵؛ ابوزرعه دمشقی، ج ۲، ص ۷۰۰؛ ابنعساکر، ج ۱۲، ص ۱۱۵، ۱۹۷، قس ص ۱۹۸ </ref> ۴۲<ref>طبری، ج ۵، ص ۱۷۲ </ref> و به روایتی منحصر، سال ۴۵ یا اندکی بعد<ref>ابنحجر عسقلانی، ج ۲، ص ۱۸۶ </ref> از آن را تاریخ تولد وی دانستهاند. برخی گفتهاند نام وی در کودکی کُلَیب بود و سپس حجاج نامیده شد. پارهای نیز گفتهاند کلیب لقبی بود که در کودکی به وی داده بودند.<ref> رجوع کنید به جاحظ، ۱۹۴۸، ج۱، ص ۳۲۴</ref> | ||
پدر حجاج، یوسف بن حکم ثقفی، از سران و اشراف [[قبیله ثقیف]] بود<ref>ابنخلدون، ج۱، ص۴۰ </ref> ودوستی محکمی با خاندان [[مروان بن حکم]] اموی داشت و در جنگهای مروان و جنگهای دوره [[عبدالملک بن مروان]] شرکت کرد و در دوران خلافت عبدالملک، حکومت برخی نواحی را عهدهدار شد. وی در دوران ولایت پسرش حجاج بر [[حجاز]] ([[مدینه]])، وفات یافت.<ref>ابنقتیبه، ۱۹۶۰، ص ۳۹۵ـ ۳۹۶</ref> مادرش، فارعه/ فریعه، دختر هَمّامبن عروة ثقفی بود.<ref>بلاذری، ۱۹۹۶ـ ۲۰۰۰، همانجا </ref> | پدر حجاج، یوسف بن حکم ثقفی، از سران و اشراف [[قبیله ثقیف]] بود<ref>ابنخلدون، ج۱، ص۴۰ </ref> ودوستی محکمی با خاندان [[مروان بن حکم]] اموی داشت و در جنگهای مروان و جنگهای دوره [[عبدالملک بن مروان]] شرکت کرد و در دوران خلافت عبدالملک، حکومت برخی نواحی را عهدهدار شد. وی در دوران ولایت پسرش حجاج بر [[حجاز]] ([[مدینه]])، وفات یافت.<ref>ابنقتیبه، ۱۹۶۰، ص ۳۹۵ـ ۳۹۶</ref> مادرش، فارعه/ فریعه، دختر هَمّامبن عروة ثقفی بود.<ref>بلاذری، ۱۹۹۶ـ ۲۰۰۰، همانجا </ref> | ||
==زندگی== | ==زندگی== | ||
از آغاز زندگی و جوانی حجاج اطلاع چندانی در دست نیست، تنها از برخی اشعار و گزارشهای پراکنده تاریخی چنین برمیآید که او، همانند نیاکانش، در [[طائف]] سنگکشی و چاهکنی، <ref> رجوع کنید به ابن عبدربه، ۱۹۹۰، ج۵، ص ۳۱</ref> چوپانی و دباغی <ref> ابننباته، ۱۹۶۴، ص۱۷۰</ref> میکرده است. گویا حجاج در کودکی [[قرآن]] و علوم دینی مقدماتی را در مکتبخانه پدرش در طائف فراگرفته <ref> صدقی عمد، ۱۹۷۲، ص ۹۱ </ref> و سپس از استادانی مانند [[عبدالله بن عباس]] و [[انس بن مالک]] و [[سمره بن جندب|سَمُرَةبن جُندَب]] و [[ابو برده بن ابوموسی اشعری|ابوبُرْدَة]] بن [[ابوموسی اشعری|ابیموسی اشعری]] بهره گرفته است. <ref> ابنعساکر، ۲۰۰۱، ج ۱۲، ص ۱۱۳</ref> | از آغاز زندگی و جوانی حجاج اطلاع چندانی در دست نیست، تنها از برخی اشعار و گزارشهای پراکنده تاریخی چنین برمیآید که او، همانند نیاکانش، در [[طائف]] سنگکشی و چاهکنی،<ref> رجوع کنید به ابن عبدربه، ۱۹۹۰، ج۵، ص ۳۱</ref> چوپانی و دباغی<ref> ابننباته، ۱۹۶۴، ص۱۷۰</ref> میکرده است. گویا حجاج در کودکی [[قرآن]] و علوم دینی مقدماتی را در مکتبخانه پدرش در طائف فراگرفته<ref> صدقی عمد، ۱۹۷۲، ص ۹۱ </ref> و سپس از استادانی مانند [[عبدالله بن عباس]] و [[انس بن مالک]] و [[سمره بن جندب|سَمُرَةبن جُندَب]] و [[ابو برده بن ابوموسی اشعری|ابوبُرْدَة]] بن [[ابوموسی اشعری|ابیموسی اشعری]] بهره گرفته است.<ref> ابنعساکر، ۲۰۰۱، ج ۱۲، ص ۱۱۳</ref> | ||
حجاج در روستایی به نام کوثر در نزدیکی [[طائف]] به معلمی کودکان پرداخت. <ref> ابنقتیبه، ۱۹۶۰، ص ۴۷۵</ref> و ظاهراً مدتی نیز معلم فرزندان [[سلیمان بن عبدالملک]] و [[سلیمان بن نعیم حمیری|سلیمانبن نعیم حِمْیری]] (کاتب سلیمان بن عبدالملک) بود. <ref> صدقی عمد، ۱۹۷۲، ص ۱۰۷</ref> | حجاج در روستایی به نام کوثر در نزدیکی [[طائف]] به معلمی کودکان پرداخت.<ref> ابنقتیبه، ۱۹۶۰، ص ۴۷۵</ref> و ظاهراً مدتی نیز معلم فرزندان [[سلیمان بن عبدالملک]] و [[سلیمان بن نعیم حمیری|سلیمانبن نعیم حِمْیری]] (کاتب سلیمان بن عبدالملک) بود.<ref> صدقی عمد، ۱۹۷۲، ص ۱۰۷</ref> | ||
وی تا سن بیستوچند سالگی در طائف بود، سپس همراه پدرش راهی [[شام]] شد <ref>صدقی عمد، ۱۹۷۲، ص۹۳ - ۹۷ </ref> و همانجا پرورش یافت. <ref> جهشیاری، ۱۹۳۸، ص۲۴ </ref> | وی تا سن بیستوچند سالگی در طائف بود، سپس همراه پدرش راهی [[شام]] شد<ref>صدقی عمد، ۱۹۷۲، ص۹۳ - ۹۷ </ref> و همانجا پرورش یافت.<ref> جهشیاری، ۱۹۳۸، ص۲۴ </ref> | ||
==خصوصیات== | ==خصوصیات== | ||
گفتهاند که حجاج زشترو و کوچک اندام بود. <ref>جاحظ، ۱۹۴۸، ج۱، ص ۳۸۶</ref> وی فصیح و بلیغ و خطیبی توانمند بود<ref> جاحظ، ۱۹۴۸، ج۱، ص ۳۴۶</ref> | گفتهاند که حجاج زشترو و کوچک اندام بود.<ref>جاحظ، ۱۹۴۸، ج۱، ص ۳۸۶</ref> وی فصیح و بلیغ و خطیبی توانمند بود.<ref> جاحظ، ۱۹۴۸، ج۱، ص ۳۴۶</ref> | ||
با مراجعه به منابع تاریخی درمییابیم که وی سیاستمدار و با تدبیر بود که از حیله و نیرنگ نیز برای پیروزی در جنگهایش استفاده میکرد. برخی مورخان، به وی نسبتهایی مانند جبار، ظالم، کافرُ [[فاسق]]<ref> ابن عبدربه، ۱۹۹۰، ج۵، ص ۴۲ و ۴۳</ref> و کذاب و خبیث دادهاند.<ref> جهشیاری، ۱۹۳۸، ص ۲۶</ref> | با مراجعه به منابع تاریخی درمییابیم که وی سیاستمدار و با تدبیر بود که از حیله و نیرنگ نیز برای پیروزی در جنگهایش استفاده میکرد. برخی مورخان، به وی نسبتهایی مانند جبار، ظالم، کافرُ [[فاسق]]<ref> ابن عبدربه، ۱۹۹۰، ج۵، ص ۴۲ و ۴۳</ref> و کذاب و خبیث دادهاند.<ref> جهشیاری، ۱۹۳۸، ص ۲۶</ref> | ||
حجاج در پاسخ به نامه عبدالملک، خود را آدمی لجوج و حسود و کینهتوز وصف کرده است. <ref> ابنعساکر، ۲۰۰۱، ج ۱۲، ص ۱۶۷</ref> | حجاج در پاسخ به نامه عبدالملک، خود را آدمی لجوج و حسود و کینهتوز وصف کرده است.<ref> ابنعساکر، ۲۰۰۱، ج ۱۲، ص ۱۶۷</ref> | ||
==در عصر مروانبن حکم== | ==در عصر مروانبن حکم== | ||
{{اصلی|مروان بن حکم}} | {{اصلی|مروان بن حکم}} | ||
===در مصر و شام=== | ===در مصر و شام=== | ||
حجاج و پدرش از سپاهیان [[مروان بن حکم]] بودند که در [[سال ۶۴ قمری]] عازم [[مصر]] شدند و آنجا را از دست [[عبدالرحمان بن جحدم فهری|عبدالرحمانبن جَحْدم فِهری]]، کارگزار [[عبدالله بن زبیر]]، خارج ساختند و بدینترتیب مصر جزو قلمرو [[امویان]] شد. <ref> رجوع کنید به طبری، ۱۹۷۱، ج ۵، ص۵۳۰ - ۵۴۰ </ref> پس از حدود دو ماه اقامت در شهر [[فسطاط]]، حجاج و پدرش به همراه مروان به [[شام]] بازگشتند. <ref>صدقی عمد، ۱۹۷۲، ص ۱۰۲</ref> | حجاج و پدرش از سپاهیان [[مروان بن حکم]] بودند که در [[سال ۶۴ قمری]] عازم [[مصر]] شدند و آنجا را از دست [[عبدالرحمان بن جحدم فهری|عبدالرحمانبن جَحْدم فِهری]]، کارگزار [[عبدالله بن زبیر]]، خارج ساختند و بدینترتیب مصر جزو قلمرو [[امویان]] شد.<ref> رجوع کنید به طبری، ۱۹۷۱، ج ۵، ص۵۳۰ - ۵۴۰ </ref> پس از حدود دو ماه اقامت در شهر [[فسطاط]]، حجاج و پدرش به همراه مروان به [[شام]] بازگشتند.<ref>صدقی عمد، ۱۹۷۲، ص ۱۰۲</ref> | ||
===در حجاز=== | ===در حجاز=== | ||
[[مروان بن حکم]] در [[شعبان]] یا [[رمضان]] [[سال ۶۵ قمری]]، سپاهی به فرماندهی حُبَیشبن دَلَجه (دُلجه) قَینی برای سرکوبی [[عبدالله بن زبیر]] راهی [[حجاز]] کرد. در این لشکرکشی حجاج و پدرش، که پرچمدار دستهای از سپاه بود، شرکت داشتند. لشکریان در نزدیکی روستای [[ربذه|رَبَذَه]] در اطراف [[مدینه]] از عبدالله بن زبیر شکست خوردند و گریختند. بعدها حجاج از این فرار ننگین به زشتی یاد میکرد. <ref>طبری، ۱۹۷۱، ج۵، ص ۶۱۱ـ ۶۱۲</ref> | [[مروان بن حکم]] در [[شعبان]] یا [[رمضان]] [[سال ۶۵ قمری]]، سپاهی به فرماندهی حُبَیشبن دَلَجه (دُلجه) قَینی برای سرکوبی [[عبدالله بن زبیر]] راهی [[حجاز]] کرد. در این لشکرکشی حجاج و پدرش، که پرچمدار دستهای از سپاه بود، شرکت داشتند. لشکریان در نزدیکی روستای [[ربذه|رَبَذَه]] در اطراف [[مدینه]] از عبدالله بن زبیر شکست خوردند و گریختند. بعدها حجاج از این فرار ننگین به زشتی یاد میکرد.<ref>طبری، ۱۹۷۱، ج۵، ص ۶۱۱ـ ۶۱۲</ref> | ||
==در عصر عبدالملک بن مروان== | ==در عصر عبدالملک بن مروان== | ||
{{اصلی|عبدالملک بن مروان}} | {{اصلی|عبدالملک بن مروان}} | ||
در زمان خلافت [[عبدالملک بن مروان]]، حجاج رئیس شُرطه [[ابان بن مروان|اَبانبن مروان]]، برادر و کارگزار خلیفه در [[فلسطین]]، شد <ref>ابنقتیبه، ۱۹۶۰، ص ۳۵۴ - ۳۹۶ </ref> و سپس جزو افراد شُرطه [[روح بن زنباع|رَوحبن زنباع جُذامی]]، وزیر خلیفه و نزدیکترین فرد به او، گردید. چون خلیفه، [[عبدالملک بن مروان]]، از بیانضباطی اردوگاهش با روحبن زنباع سخن گفت، روح پیشنهاد کرد حجاج را مسئول انضباط و حرکت دادنِ به موقعِ سپاه کند. عبدالملک بلافاصله این پیشنهاد را پذیرفت. حجاج در این کار جدیت بسیار به خرج داد، بهطوری که مورد توجه خاص عبدالملک قرار گرفت. <ref>ابنعبدربّه، ۱۹۹۰، ج۵، ص۱۴</ref> | در زمان خلافت [[عبدالملک بن مروان]]، حجاج رئیس شُرطه [[ابان بن مروان|اَبانبن مروان]]، برادر و کارگزار خلیفه در [[فلسطین]]، شد<ref>ابنقتیبه، ۱۹۶۰، ص ۳۵۴ - ۳۹۶ </ref> و سپس جزو افراد شُرطه [[روح بن زنباع|رَوحبن زنباع جُذامی]]، وزیر خلیفه و نزدیکترین فرد به او، گردید. چون خلیفه، [[عبدالملک بن مروان]]، از بیانضباطی اردوگاهش با روحبن زنباع سخن گفت، روح پیشنهاد کرد حجاج را مسئول انضباط و حرکت دادنِ به موقعِ سپاه کند. عبدالملک بلافاصله این پیشنهاد را پذیرفت. حجاج در این کار جدیت بسیار به خرج داد، بهطوری که مورد توجه خاص عبدالملک قرار گرفت.<ref>ابنعبدربّه، ۱۹۹۰، ج۵، ص۱۴</ref> | ||
وقتی [[زفر بن حارث کلابی|زُفَر بن حارث کِلابی]] در [[قرقیسیا|قَرقیسیا]] در منطقه '''جزیره ابنعمر'''، بر ضد عبدالملک شورش کرد و محاصره زفر به درازا کشید، عبدالملک هیئتی را، به سرپرستی رجاء بن حَیوَه کندی، برای مذاکره و صلح با زفر فرستاد، که حجاج یکی از اعضای آن بود. او، برخلاف اعضای هیئت اعزامی، پشت سر زفر بن حارث [[نماز]] نخواند و گفت با کسی که [[منافق]] است و از اطاعت خلیفه اموی سر باز زده، نماز نمیگزارد. این مطلب شأن حجاج را در نزد عبدالملک بالاتر برد و خلیفه برای نخستینبار، حکومت شهرکی به نام تباله را به وی تفویض کرد، ولی چون حجاج نزدیک تباله رسید و آن را کوچک و بیاهمیت شمرد، نزد عبدالملک بازگشت و از پذیرفتن چنین ولایتی عذر خواست. <ref>ابن نباته، ۱۹۶۴، ص ۱۷۳</ref> | وقتی [[زفر بن حارث کلابی|زُفَر بن حارث کِلابی]] در [[قرقیسیا|قَرقیسیا]] در منطقه '''جزیره ابنعمر'''، بر ضد عبدالملک شورش کرد و محاصره زفر به درازا کشید، عبدالملک هیئتی را، به سرپرستی رجاء بن حَیوَه کندی، برای مذاکره و صلح با زفر فرستاد، که حجاج یکی از اعضای آن بود. او، برخلاف اعضای هیئت اعزامی، پشت سر زفر بن حارث [[نماز]] نخواند و گفت با کسی که [[منافق]] است و از اطاعت خلیفه اموی سر باز زده، نماز نمیگزارد. این مطلب شأن حجاج را در نزد عبدالملک بالاتر برد و خلیفه برای نخستینبار، حکومت شهرکی به نام تباله را به وی تفویض کرد، ولی چون حجاج نزدیک تباله رسید و آن را کوچک و بیاهمیت شمرد، نزد عبدالملک بازگشت و از پذیرفتن چنین ولایتی عذر خواست.<ref>ابن نباته، ۱۹۶۴، ص ۱۷۳</ref> | ||
===در نبرد با مصعب بن زبیر=== | ===در نبرد با مصعب بن زبیر=== | ||
حجاج در [[سال ۷۲ قمری]] در بسیج مردم [[شام]] برای رفتن به [[عراق]] و جنگ با [[مصعب بن زبیر]] سهم بسزایی داشت و در لشکرکشی [[عبدالملک بن مروان]] به عراق، در سپاه شام قرار داشت. در این جنگ، مصعب کشته شد و عراق جزو قلمرو [[امویان|خلافت اموی]] گردید. <ref> مسعودی، ۲۰۰۵، ج۳، ص ۹۰ - ۹۴</ref> | حجاج در [[سال ۷۲ قمری]] در بسیج مردم [[شام]] برای رفتن به [[عراق]] و جنگ با [[مصعب بن زبیر]] سهم بسزایی داشت و در لشکرکشی [[عبدالملک بن مروان]] به عراق، در سپاه شام قرار داشت. در این جنگ، مصعب کشته شد و عراق جزو قلمرو [[امویان|خلافت اموی]] گردید.<ref> مسعودی، ۲۰۰۵، ج۳، ص ۹۰ - ۹۴</ref> | ||
عبدالملک پس از تصرف [[عراق]]، حجاج را از [[کوفه]]، در رأس سپاهی که بیشتر آن از مردم [[شام]] بودند، برای سرکوبی عبدالله بن زبیر روانه حجاز کرد.<ref>بلاذری، ۲۰۰۰، ج۶، ص ۲۰۴ و ۲۱۲ و ۲۴۲</ref> پارهای روایات مبالغهآمیز، شمار سپاهیان حجاج را از بیست هزار تا چهل هزار نفر ذکر کردهاند، <ref> رجوع کنید به یعقوبی، ۲۰۱۰، ج۲، ص ۱۸۵</ref> ولی روایتهای مقبول شمار لشکریان حجاج را، با نیروهای کمکی که به وی پیوست، تا هفت هزار نفر برشمردهاند. <ref> رجوع کنید به بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص۲۲۰</ref> | عبدالملک پس از تصرف [[عراق]]، حجاج را از [[کوفه]]، در رأس سپاهی که بیشتر آن از مردم [[شام]] بودند، برای سرکوبی عبدالله بن زبیر روانه حجاز کرد.<ref>بلاذری، ۲۰۰۰، ج۶، ص ۲۰۴ و ۲۱۲ و ۲۴۲</ref> پارهای روایات مبالغهآمیز، شمار سپاهیان حجاج را از بیست هزار تا چهل هزار نفر ذکر کردهاند،<ref> رجوع کنید به یعقوبی، ۲۰۱۰، ج۲، ص ۱۸۵</ref> ولی روایتهای مقبول شمار لشکریان حجاج را، با نیروهای کمکی که به وی پیوست، تا هفت هزار نفر برشمردهاند.<ref> رجوع کنید به بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص۲۲۰</ref> | ||
===در نبرد با عبدالله بن زبیر=== | ===در نبرد با عبدالله بن زبیر=== | ||
در [[جمادی الاول]] [[سال ۷۲ قمری]]، حجاج [[کوفه]] را ترک کرد و در [[شعبان]] همان سال وارد [[طائف]] شد و در آنجا اردو زد. <ref> طبری، ۱۹۷۱، ج۶، ص۱۷۴ـ۱۷۵</ref> ظاهرآ دلیل این کار آن بود که وی در آغاز مأمور بود به [[مکه]] و [[مسجدالحرام]] تعرض نکند. <ref> رجوع کنید به بلاذری، ۲۰۰۰، ج۶، ص ۲۲۰</ref> پس از یک یا دو ماه اقامت در طائف و درگیریهای جزئی با لشکریان عبدالله بن زبیر در [[عرفات]] و در پی رسیدن نیروهای کمکی درخواستی و کسب اجازه از خلیفه اموی، وی راهی [[مکه]] شد و از [[۱ ذیالقعده]] سال [[سال ۷۲ هجری قمری|۷۲ق]]. شهر را به مدت هفت یا نُه ماه محاصره، و [[کعبه]] را با منجنیق سنگ باران کرد و پس از نبردهای شدید، عبدالله بن زبیر را در [[۱۷ جمادیالاول]] یا [[جمادی الثانی]] سال [[سال ۷۳ هجری قمری|۷۳ق]]. کشت و مکه را گرفت و [[حجاز]] را به قلمرو امویان ملحق نمود. <ref>بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص۲۲۰ـ۲۲۴</ref> | در [[جمادی الاول]] [[سال ۷۲ قمری]]، حجاج [[کوفه]] را ترک کرد و در [[شعبان]] همان سال وارد [[طائف]] شد و در آنجا اردو زد.<ref> طبری، ۱۹۷۱، ج۶، ص۱۷۴ـ۱۷۵</ref> ظاهرآ دلیل این کار آن بود که وی در آغاز مأمور بود به [[مکه]] و [[مسجدالحرام]] تعرض نکند.<ref> رجوع کنید به بلاذری، ۲۰۰۰، ج۶، ص ۲۲۰</ref> پس از یک یا دو ماه اقامت در طائف و درگیریهای جزئی با لشکریان عبدالله بن زبیر در [[عرفات]] و در پی رسیدن نیروهای کمکی درخواستی و کسب اجازه از خلیفه اموی، وی راهی [[مکه]] شد و از [[۱ ذیالقعده]] سال [[سال ۷۲ هجری قمری|۷۲ق]]. شهر را به مدت هفت یا نُه ماه محاصره، و [[کعبه]] را با منجنیق سنگ باران کرد و پس از نبردهای شدید، عبدالله بن زبیر را در [[۱۷ جمادیالاول]] یا [[جمادی الثانی]] سال [[سال ۷۳ هجری قمری|۷۳ق]]. کشت و مکه را گرفت و [[حجاز]] را به قلمرو امویان ملحق نمود.<ref>بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص۲۲۰ـ۲۲۴</ref> | ||
===حاکم حجاز=== | ===حاکم حجاز=== | ||
[[عبدالملک بن مروان]]، به پاس خدمات و اخلاص و زحمات حجاج در راه تثبیت خلافت اموی، او را کارگزار [[مکه]] و اندکی بعد کارگزار [[مدینه]] و [[طائف]] و سپس [[یمن]] و [[یمامه]] کرد. <ref>مسعودی، ۲۰۰۵، ج۳، ص ۹۸</ref> | [[عبدالملک بن مروان]]، به پاس خدمات و اخلاص و زحمات حجاج در راه تثبیت خلافت اموی، او را کارگزار [[مکه]] و اندکی بعد کارگزار [[مدینه]] و [[طائف]] و سپس [[یمن]] و [[یمامه]] کرد.<ref>مسعودی، ۲۰۰۵، ج۳، ص ۹۸</ref> | ||
حجاج در نخستین اقدام، [[مسجد الحرام]] را از آثار جنگ پاک کرد. او در اوایل [[سال ۷۴ قمری]]. به مدینه رفت و پس از یکی دو ماه اقامت در آنجا، به مکه بازگشت و به دستور خلیفه، کعبه را بازسازی کرد. <ref>بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص ۲۴۰</ref> وی در مدت اقامتش در مدینه با مردم مدینه و بهویژه با [[صحابه]] [[پیامبر (ص)]] رفتار زشت و خشنی داشت. <ref> بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص۲۴۰</ref> | حجاج در نخستین اقدام، [[مسجد الحرام]] را از آثار جنگ پاک کرد. او در اوایل [[سال ۷۴ قمری]]. به مدینه رفت و پس از یکی دو ماه اقامت در آنجا، به مکه بازگشت و به دستور خلیفه، کعبه را بازسازی کرد.<ref>بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص ۲۴۰</ref> وی در مدت اقامتش در مدینه با مردم مدینه و بهویژه با [[صحابه]] [[پیامبر (ص)]] رفتار زشت و خشنی داشت.<ref> بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص۲۴۰</ref> | ||
حجاج سپس همراه گروهی از بزرگان حجاز راهی شام شد و با خلیفه اموی دیدار کرد. <ref> بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص ۲۴۱ </ref> | حجاج سپس همراه گروهی از بزرگان حجاز راهی شام شد و با خلیفه اموی دیدار کرد.<ref> بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص ۲۴۱ </ref> | ||
===حکومت بر عراق=== | ===حکومت بر عراق=== | ||
پس از آنکه حجاج دو سال (و به قولی سه سال) عملا حاکم [[حجاز]] بود، [[عبدالملک بن مروان]] وی را از این سمت برکنار و در [[رجب]] یا [[رمضان]] سال [[سال ۷۵ هجری قمری|۷۵ق]]. با اختیارات کامل و وسیعی وی را حاکم [[عراق]] کرد. از دلایل این امر، مرگ برادر خلیفه ([[بِشر بن مروان بن حکم]])، آشفتگی اوضاع عراق و افزایش خطر [[خوارج]] و نیز درخواست عدهای از بزرگان حجاز از عبدالملک مبنی بر عزل حجاج از حجاز بود. <ref>طبری، ۱۹۷۱، ج۶، ص ۲۰۲ - ۲۰۹</ref> بدینترتیب، خطبه مشهور [[علی بن ابی طالب (ع)]] خطاب به مردم کوفه و پیشگویی ایشان: «به خدا قسم پسرى از [[قبيله ثقيف]] بر شما مسلّط شود، متكبّر و رويگردان از حق، اموالتان را میخورد، و پيه شما را از شدت ظلم آب میكند»،<ref> سید رضی، نهجالبلاغة، ۱۴۱۴ق، خطبه۱۱۶، ص۱۷۴.</ref> محقق گردید. | پس از آنکه حجاج دو سال (و به قولی سه سال) عملا حاکم [[حجاز]] بود، [[عبدالملک بن مروان]] وی را از این سمت برکنار و در [[رجب]] یا [[رمضان]] سال [[سال ۷۵ هجری قمری|۷۵ق]]. با اختیارات کامل و وسیعی وی را حاکم [[عراق]] کرد. از دلایل این امر، مرگ برادر خلیفه ([[بِشر بن مروان بن حکم]])، آشفتگی اوضاع عراق و افزایش خطر [[خوارج]] و نیز درخواست عدهای از بزرگان حجاز از عبدالملک مبنی بر عزل حجاج از حجاز بود.<ref>طبری، ۱۹۷۱، ج۶، ص ۲۰۲ - ۲۰۹</ref> بدینترتیب، خطبه مشهور [[علی بن ابی طالب (ع)]] خطاب به مردم کوفه و پیشگویی ایشان: «به خدا قسم پسرى از [[قبيله ثقيف]] بر شما مسلّط شود، متكبّر و رويگردان از حق، اموالتان را میخورد، و پيه شما را از شدت ظلم آب میكند»،<ref> سید رضی، نهجالبلاغة، ۱۴۱۴ق، خطبه۱۱۶، ص۱۷۴.</ref> محقق گردید. | ||
حجاج پس از دریافت حکم امارت عراق، شتابان راهی عراق شد و فقط با دوازده سوار وارد [[کوفه]] گردید و روز جمعه با چهرهای پوشیده به مسجد رفت و در خطبهای مشهور تمام کسانی را که از سپاه [[مهلب بن ابی صفره|مُهلَّب بن ابیصفره]]، فرمانده سپاهیان [[بشر بن مروان]] برای جنگ با [[خوارج حروریه]]، گریخته بودند تهدید کرد که چنانچه تا سه روز به وی ملحق نشوند آنان را خواهد کشت. <ref>جاحظ، ۱۹۴۸، ج ۲، ص۳۰۷ـ ۳۱۰</ref> حجاج پس از تسلط بر کوفه، به [[بصره]] رفت و خطبه تهدیدآمیزی، مانند خطبه کوفه، ایراد کرد و آنگاه به رُسْتَقُباذ رفت تا مُهلّب را در نبرد با خوارج تقویت کند.<ref>طبری، ۱۹۷۱، ج۶، ص۲۱۰ </ref> | حجاج پس از دریافت حکم امارت عراق، شتابان راهی عراق شد و فقط با دوازده سوار وارد [[کوفه]] گردید و روز جمعه با چهرهای پوشیده به مسجد رفت و در خطبهای مشهور تمام کسانی را که از سپاه [[مهلب بن ابی صفره|مُهلَّب بن ابیصفره]]، فرمانده سپاهیان [[بشر بن مروان]] برای جنگ با [[خوارج حروریه]]، گریخته بودند تهدید کرد که چنانچه تا سه روز به وی ملحق نشوند آنان را خواهد کشت.<ref>جاحظ، ۱۹۴۸، ج ۲، ص۳۰۷ـ ۳۱۰</ref> حجاج پس از تسلط بر کوفه، به [[بصره]] رفت و خطبه تهدیدآمیزی، مانند خطبه کوفه، ایراد کرد و آنگاه به رُسْتَقُباذ رفت تا مُهلّب را در نبرد با خوارج تقویت کند.<ref>طبری، ۱۹۷۱، ج۶، ص۲۱۰ </ref> | ||
===مقابله با ابنجارود=== | ===مقابله با ابنجارود=== | ||
وقتی حجاج به رستقباذ رسید، با اولین شورش مردم عراق به رهبری [[عبدالله بن جارود]] روبهرو شد. این شورش بر اثر تهدیدهای حجاج مبنی بر لزوم پایداری در میدانهای جنگ تا پیروزی کامل و نیز تصمیم وی مبنی بر کاهش حقوق جنگجویان به میزان صد درهم، درگرفت. در این شورش که در [[ربیع الأخر]] سال [[سال ۷۶ هجری قمری|۷۶ق]]. روی داد، مردم عراق اموال و انبارهای اسلحه حجاج را به غارت بردند. حجاج، پس از مشورت با یارانش و رسیدن نیروهای کمکی، به جنگ آنان رفت و ابنجارود را کشت و یارانش را پراکنده ساخت. <ref>بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص ۳۹۷ـ۴۰۵</ref> | وقتی حجاج به رستقباذ رسید، با اولین شورش مردم عراق به رهبری [[عبدالله بن جارود]] روبهرو شد. این شورش بر اثر تهدیدهای حجاج مبنی بر لزوم پایداری در میدانهای جنگ تا پیروزی کامل و نیز تصمیم وی مبنی بر کاهش حقوق جنگجویان به میزان صد درهم، درگرفت. در این شورش که در [[ربیع الأخر]] سال [[سال ۷۶ هجری قمری|۷۶ق]]. روی داد، مردم عراق اموال و انبارهای اسلحه حجاج را به غارت بردند. حجاج، پس از مشورت با یارانش و رسیدن نیروهای کمکی، به جنگ آنان رفت و ابنجارود را کشت و یارانش را پراکنده ساخت.<ref>بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص ۳۹۷ـ۴۰۵</ref> | ||
===سرکوب زنگیان عراق=== | ===سرکوب زنگیان عراق=== | ||
همزمان با شورش ابنجارود، زنگیان عراق نیز به سرکردگی رباح شیرزنجی (شارزنجی) شورش کردند و اطراف بصره را به تصرف خود درآوردند. حجاج با فرستادن لشکری از مردم بصره، آنان را در دشت [[خوزستان]] (نزدیک دَورَق) سرکوب کرد. <ref> بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص ۴۱۴ـ۴۱۵ </ref> | همزمان با شورش ابنجارود، زنگیان عراق نیز به سرکردگی رباح شیرزنجی (شارزنجی) شورش کردند و اطراف بصره را به تصرف خود درآوردند. حجاج با فرستادن لشکری از مردم بصره، آنان را در دشت [[خوزستان]] (نزدیک دَورَق) سرکوب کرد.<ref> بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص ۴۱۴ـ۴۱۵ </ref> | ||
===جنگ با خوارج=== | ===جنگ با خوارج=== | ||
در اواخر [[رمضان]] [[سال ۷۵ قمری]].، حجاج از مهلّب و [[عبدالرحمن بن مخنف]] خواست هرچه زودتر با [[خوارج ازارقه]] به رهبری [[قَطَری بن الفُجاءة]] بجنگند. این نبردها تا اوایل سال ۷۸ق. ادامه یافت، تا اینکه میان خوارج اختلاف افتاد و آنها بهشدت سرکوب شدند. <ref> رجوع کنید به ابنقتیبه، ۱۹۶۰، ص ۴۱۱</ref> | در اواخر [[رمضان]] [[سال ۷۵ قمری]].، حجاج از مهلّب و [[عبدالرحمن بن مخنف]] خواست هرچه زودتر با [[خوارج ازارقه]] به رهبری [[قَطَری بن الفُجاءة]] بجنگند. این نبردها تا اوایل سال ۷۸ق. ادامه یافت، تا اینکه میان خوارج اختلاف افتاد و آنها بهشدت سرکوب شدند.<ref> رجوع کنید به ابنقتیبه، ۱۹۶۰، ص ۴۱۱</ref> | ||
در سالهای ۷۶ و ۷۷، [[خوارج]] به رهبری [[شبیب بن یزید شیبانی]]، بر ضد حجاج قیام کردند و دهها نبرد میان لشکریان حجاج و شبیب در [[عراق]] درگرفت که در تمامی آنها سپاهیان حجاج شکست خوردند. حجاج سرانجام شبیب را از میان برداشت و یارانش را شکست داد. <ref> ابنقتیبه، ۱۹۶۰، ص۴۱۱</ref> | در سالهای ۷۶ و ۷۷، [[خوارج]] به رهبری [[شبیب بن یزید شیبانی]]، بر ضد حجاج قیام کردند و دهها نبرد میان لشکریان حجاج و شبیب در [[عراق]] درگرفت که در تمامی آنها سپاهیان حجاج شکست خوردند. حجاج سرانجام شبیب را از میان برداشت و یارانش را شکست داد.<ref> ابنقتیبه، ۱۹۶۰، ص۴۱۱</ref> | ||
===قیام مُطَرّف بن مُغیرةبن شعبه=== | ===قیام مُطَرّف بن مُغیرةبن شعبه=== | ||
در [[سال ۷۷ هجری قمری|سال ۷۷ق]]. [[مطرف بن مغیره بن شعبه|مُطَرّف بن مُغیرة بن شعبه]]، کارگزار حجاج در [[مداین]]، بر ضد [[امویان]] قیام کرد و خلع [[عبدالملک بن مروان]] را از حکومت اعلام کرد و قتل حجاج را [[حلال]] شمرد. حجاج نیز حمزة، برادر و حامی مطرّف، را در همدان زندانی کرد و سپاهی به مصاف مطرّف فرستاد و او و یارانش را در نبردی نزدیک [[اصفهان]] کشت و قیامش را سرکوب کرد. <ref>طبری، ۱۹۷۱، ج ۶، ص ۲۸۴ـ۲۹۸ </ref> | در [[سال ۷۷ هجری قمری|سال ۷۷ق]]. [[مطرف بن مغیره بن شعبه|مُطَرّف بن مُغیرة بن شعبه]]، کارگزار حجاج در [[مداین]]، بر ضد [[امویان]] قیام کرد و خلع [[عبدالملک بن مروان]] را از حکومت اعلام کرد و قتل حجاج را [[حلال]] شمرد. حجاج نیز حمزة، برادر و حامی مطرّف، را در همدان زندانی کرد و سپاهی به مصاف مطرّف فرستاد و او و یارانش را در نبردی نزدیک [[اصفهان]] کشت و قیامش را سرکوب کرد.<ref>طبری، ۱۹۷۱، ج ۶، ص ۲۸۴ـ۲۹۸ </ref> | ||
===جنگ با ابن اشعث=== | ===جنگ با ابن اشعث=== | ||
بدون شک بزرگترین و خطرناکترین شورشی که حجاج با آن روبهرو شد شورش [[عبدالرحمان بن اشعث کندی|عبدالرحمانبن اشعث کِندی]] بود که از سال [[سال ۸۱ هجری قمری|۸۱ق]]. تا [[سال ۸۴ هجری قمری|۸۴ق]]. به درازا کشید. <ref>صدقی عمد، ۱۹۷۲، ص ۲۵۹</ref> | بدون شک بزرگترین و خطرناکترین شورشی که حجاج با آن روبهرو شد شورش [[عبدالرحمان بن اشعث کندی|عبدالرحمانبن اشعث کِندی]] بود که از سال [[سال ۸۱ هجری قمری|۸۱ق]]. تا [[سال ۸۴ هجری قمری|۸۴ق]]. به درازا کشید.<ref>صدقی عمد، ۱۹۷۲، ص ۲۵۹</ref> | ||
پس از شکست سپاهیان اموی در [[سال ۷۹ هجری قمری|سال ۷۹ق]]. در مصاف با رُتبیل (حاکم زابلستان) و قتل هزاران نفر در این نبرد، <ref> رجوع کنید به طبری، ۱۹۷۲، ج ۶، ص ۳۲۲ـ۳۲۴ </ref> حجاج در اواخر سال ۷۹ یا اوایل ۸۰ سپاهی بیست تا چهل هزار نفری تدارک دید که به آن «سپاه طواویس» (طاووسان) میگفتند و فرماندهی آن را [[عبدالرحمن بن محمد بن اشعث|عبدالرحمن]] بن [[محمد بن اشعث|محمد]] بن [[اشعث بن قیس کندی|اشعث]] برای نبرد با رتبیل و سرکوبی وی در [[سیستان]] برعهده داشت. ابناشعث پس از پیروزیهایی تصمیم گرفت پیشروی خود را در قلمرو رتبیل، تا بهار سال بعد و مساعد شدن هوا، متوقف سازد و مدتی در شهر رُخَّج اردو بزند. اما حجاج این تصمیم را نپسندید و با نامهای توهینآمیز بر ادامه عملیات نظامی تا فتح [[کابل]] اصرار ورزید. همین اختلاف نظر یکی از دلایل اصلی سرکشی و قیام ابناشعث گردید. سپاهیان ابناشعث که بالغ بر هفتاد هزار نفر بودند با وی [[بیعت]] کردند و او حجاج را در رُخّج خلع و با رتبیل سازش کرد وآنگاه راهی [[عراق]] شد. <ref> بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص ۴۳۱، ۴۳۶</ref> | پس از شکست سپاهیان اموی در [[سال ۷۹ هجری قمری|سال ۷۹ق]]. در مصاف با رُتبیل (حاکم زابلستان) و قتل هزاران نفر در این نبرد،<ref> رجوع کنید به طبری، ۱۹۷۲، ج ۶، ص ۳۲۲ـ۳۲۴ </ref> حجاج در اواخر سال ۷۹ یا اوایل ۸۰ سپاهی بیست تا چهل هزار نفری تدارک دید که به آن «سپاه طواویس» (طاووسان) میگفتند و فرماندهی آن را [[عبدالرحمن بن محمد بن اشعث|عبدالرحمن]] بن [[محمد بن اشعث|محمد]] بن [[اشعث بن قیس کندی|اشعث]] برای نبرد با رتبیل و سرکوبی وی در [[سیستان]] برعهده داشت. ابناشعث پس از پیروزیهایی تصمیم گرفت پیشروی خود را در قلمرو رتبیل، تا بهار سال بعد و مساعد شدن هوا، متوقف سازد و مدتی در شهر رُخَّج اردو بزند. اما حجاج این تصمیم را نپسندید و با نامهای توهینآمیز بر ادامه عملیات نظامی تا فتح [[کابل]] اصرار ورزید. همین اختلاف نظر یکی از دلایل اصلی سرکشی و قیام ابناشعث گردید. سپاهیان ابناشعث که بالغ بر هفتاد هزار نفر بودند با وی [[بیعت]] کردند و او حجاج را در رُخّج خلع و با رتبیل سازش کرد وآنگاه راهی [[عراق]] شد.<ref> بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص ۴۳۱، ۴۳۶</ref> | ||
پس از رسیدن نیروهای کمکی [[عبدالملک بن مروان]]، حجاج راهی [[بصره]] شد و به مصاف ابناشعث رفت. حجاج در نخستین نبرد، که دُجَیل نام داشت، پیروز شد، ولی در دومین نبرد، معروف به نبرد تستر، که در [[۱۰ ذیالحجه]] سال [[سال ۸۱ هجری قمری|۸۱ق]]. رخ داد، شکست سختی خورد و ناگزیر به [[بصره]] عقبنشینی کرد. ابناشعث سپس برای جنگ با حجاج به زاویه نزدیک بصره رفت، اما پس از پیروزی نخستین، در اواخر [[محرّم]] ۸۲ شکست خورد. حجاج پس از نبرد سختی با عبدالرحمان بن عباس هاشمی، شهر بصره را پس گرفت و مردمانش را عفو کرد. چون حجاج از تجمع سپاه دویست هزار نفری ابناشعث در دَیرالجماجم، واقع در هفت فرسخی شمال [[کوفه]]، مطّلع شد، به جنگ وی رفت و پس از صد روز مصاف و بیش از هشتاد نبرد میان طرفین، که از [[۱ ربیعالاول]] تا [[۱۴ جمادیالثانی]] ۸۲ به درازا کشید، ابناشعث را شکست سختی داد و بیشتر اسیران این نبردها را گردن زد. <ref>بلاذری، ۲۰۰۰، ج۶، ص۴۵۲ـ ۴۶۰، ۴۸۰</ref> | پس از رسیدن نیروهای کمکی [[عبدالملک بن مروان]]، حجاج راهی [[بصره]] شد و به مصاف ابناشعث رفت. حجاج در نخستین نبرد، که دُجَیل نام داشت، پیروز شد، ولی در دومین نبرد، معروف به نبرد تستر، که در [[۱۰ ذیالحجه]] سال [[سال ۸۱ هجری قمری|۸۱ق]]. رخ داد، شکست سختی خورد و ناگزیر به [[بصره]] عقبنشینی کرد. ابناشعث سپس برای جنگ با حجاج به زاویه نزدیک بصره رفت، اما پس از پیروزی نخستین، در اواخر [[محرّم]] ۸۲ شکست خورد. حجاج پس از نبرد سختی با عبدالرحمان بن عباس هاشمی، شهر بصره را پس گرفت و مردمانش را عفو کرد. چون حجاج از تجمع سپاه دویست هزار نفری ابناشعث در دَیرالجماجم، واقع در هفت فرسخی شمال [[کوفه]]، مطّلع شد، به جنگ وی رفت و پس از صد روز مصاف و بیش از هشتاد نبرد میان طرفین، که از [[۱ ربیعالاول]] تا [[۱۴ جمادیالثانی]] ۸۲ به درازا کشید، ابناشعث را شکست سختی داد و بیشتر اسیران این نبردها را گردن زد.<ref>بلاذری، ۲۰۰۰، ج۶، ص۴۵۲ـ ۴۶۰، ۴۸۰</ref> | ||
در [[شعبان]] ۸۳ حجاج بار دیگر سپاهیان ابناشعث را در نبرد مَسکِن شکست داد و ابناشعث به [[سیستان]]، نزد رتبیل، گریخت. حجاج پس از صلح با رتبیل، از وی خواست تا ابناشعث را تسلیم کند. رتبیل نیز چنین کرد، ولی ابناشعث در راه خود را کشت. <ref>بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص ۴۲۵ـ۴۷۲، ۴۸۰</ref> | در [[شعبان]] ۸۳ حجاج بار دیگر سپاهیان ابناشعث را در نبرد مَسکِن شکست داد و ابناشعث به [[سیستان]]، نزد رتبیل، گریخت. حجاج پس از صلح با رتبیل، از وی خواست تا ابناشعث را تسلیم کند. رتبیل نیز چنین کرد، ولی ابناشعث در راه خود را کشت.<ref>بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص ۴۲۵ـ۴۷۲، ۴۸۰</ref> | ||
===فتوحات در شبه قاره هند=== | ===فتوحات در شبه قاره هند=== | ||
حجاج پس از سرکوبی مخالفان داخلی، به [[قتیبه بن مسلم باهلی|قُتَیبةبن مسلم باهلی]] (حاکم [[خراسان]]) دستور داد به فتوحاتش ادامه دهد و او نیز شهرهای بسیاری را در [[ماوراء النهر]] و آسیای مرکزی فتح کرد <ref> رجوع کنید به طبری، ج ۶، ص ۴۲۴ـ۴۴۵؛ ابننباته، ص ۱۸۸ـ۱۹۱ </ref> و از سوی دیگر، محمدبن قاسم ثقفی بخشهایی از سند و شبهقاره [[هند]] را گشود. <ref> ابنقتیبه، ۱۹۸۵، ج ۱، جزء۱، ص ۳۳۲؛ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۸۸ـ۲۸۹ </ref> | حجاج پس از سرکوبی مخالفان داخلی، به [[قتیبه بن مسلم باهلی|قُتَیبةبن مسلم باهلی]] (حاکم [[خراسان]]) دستور داد به فتوحاتش ادامه دهد و او نیز شهرهای بسیاری را در [[ماوراء النهر]] و آسیای مرکزی فتح کرد<ref> رجوع کنید به طبری، ج ۶، ص ۴۲۴ـ۴۴۵؛ ابننباته، ص ۱۸۸ـ۱۹۱ </ref> و از سوی دیگر، محمدبن قاسم ثقفی بخشهایی از سند و شبهقاره [[هند]] را گشود.<ref> ابنقتیبه، ۱۹۸۵، ج ۱، جزء۱، ص ۳۳۲؛ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۸۸ـ۲۸۹ </ref> | ||
==عملکرد حجاج== | ==عملکرد حجاج== | ||
===اصلاحات عمرانی === | ===اصلاحات عمرانی === | ||
حجاج برخی کارهای اصلاحی و عمرانی در زمان حاکمیت خویش انجام داد. از جمله اصلاحات عمرانی وی، کندن چاهی در [[مکه]] به نام یاقوته، بنای سدهایی در اطراف [[مکه]] برای حفظ و ذخیره آب<ref>ازرقی، ۱۹۸۳، ج ۲، ص ۲۲۴، ۲۸۱ـ۲۸۲ </ref> و اصلاح اراضی زراعی بر نهرهایی از رود [[فرات]]<ref> بلاذری، ۱۹۹۲، ص۲۹۰</ref> بود. وی همچنین شهری به نام نیل را در کرانه رود [[فرات]] در شمال [[حله]] بنا کرد که امروزه فقط ویرانهای از آن باقی است. <ref>بلاذری، ۱۹۹۲، ص ۲۹۰</ref> حجاج در میان سالهای ۸۳ تا ۸۶ شهر [[واسط]] را ساخت و مقررات خاصی برای حفظ نظافت و زیبایی آن تعیین کرد و تا زمان مرگش در آن اقامت گزید. <ref> رجوع کنید به بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص ۴۸۱ و ۵۰۷ و ۶۱۳</ref> | حجاج برخی کارهای اصلاحی و عمرانی در زمان حاکمیت خویش انجام داد. از جمله اصلاحات عمرانی وی، کندن چاهی در [[مکه]] به نام یاقوته، بنای سدهایی در اطراف [[مکه]] برای حفظ و ذخیره آب<ref>ازرقی، ۱۹۸۳، ج ۲، ص ۲۲۴، ۲۸۱ـ۲۸۲ </ref> و اصلاح اراضی زراعی بر نهرهایی از رود [[فرات]]<ref> بلاذری، ۱۹۹۲، ص۲۹۰</ref> بود. وی همچنین شهری به نام نیل را در کرانه رود [[فرات]] در شمال [[حله]] بنا کرد که امروزه فقط ویرانهای از آن باقی است.<ref>بلاذری، ۱۹۹۲، ص ۲۹۰</ref> حجاج در میان سالهای ۸۳ تا ۸۶ شهر [[واسط]] را ساخت و مقررات خاصی برای حفظ نظافت و زیبایی آن تعیین کرد و تا زمان مرگش در آن اقامت گزید.<ref> رجوع کنید به بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص ۴۸۱ و ۵۰۷ و ۶۱۳</ref> | ||
حجاج در سالهای ۷۵ و ۷۶ سکه [[درهم]] و دینار با نوشته عربی ضرب کرد.<ref>ابنقتیبه، ۱۹۶۰، ص ۳۵۷</ref> | حجاج در سالهای ۷۵ و ۷۶ سکه [[درهم]] و دینار با نوشته عربی ضرب کرد.<ref>ابنقتیبه، ۱۹۶۰، ص ۳۵۷</ref> | ||
خط ۱۵۴: | خط ۱۵۴: | ||
===وفاداری به خاندان اموی=== | ===وفاداری به خاندان اموی=== | ||
وفاداری و سرسپردگی مطلق حجاج به [[امویان|خاندان اموی]] و نیز خدمات و کوششهای وی برای حفظ خلافت امویان، باعث شد جایگاه والایی نزد آنان بیابد، به حدی که [[عبدالملک بن مروان]] هنگام مرگ، سفارش او را به فرزندش ولید کرد<ref>بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص ۳۲۲ </ref> و یکی از فرزندانش را حجاج نامید. <ref>بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص ۳۰۳</ref> [[ولید بن عبدالملک]] نیز در گرامیداشتن حجاج پا فراتر گذاشت و او را پوست همه چهره خویش شمرد<ref>ابنقتیبه، ۱۹۲۵، ج۲، ص ۴۹ </ref> و هنگامی که خبر مرگش را شنید بسیار غمگین شد. <ref> مبرّد، ج ۲، ص ۱۱۱ </ref> | وفاداری و سرسپردگی مطلق حجاج به [[امویان|خاندان اموی]] و نیز خدمات و کوششهای وی برای حفظ خلافت امویان، باعث شد جایگاه والایی نزد آنان بیابد، به حدی که [[عبدالملک بن مروان]] هنگام مرگ، سفارش او را به فرزندش ولید کرد<ref>بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص ۳۲۲ </ref> و یکی از فرزندانش را حجاج نامید.<ref>بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص ۳۰۳</ref> [[ولید بن عبدالملک]] نیز در گرامیداشتن حجاج پا فراتر گذاشت و او را پوست همه چهره خویش شمرد<ref>ابنقتیبه، ۱۹۲۵، ج۲، ص ۴۹ </ref> و هنگامی که خبر مرگش را شنید بسیار غمگین شد.<ref> مبرّد، ج ۲، ص ۱۱۱ </ref> | ||
===خونریزی فراوان=== | ===خونریزی فراوان=== | ||
حجاج از کسانی بود که بسیاری از افراد مخالف خود و امویان را به قتل رسانید. وی به قتل و خونریزی علاقه داشت<ref>مغنیه، ۲۰۰۰، ص ۹۴</ref> و خود بیان میداشت که بیشترین لذت وی، در ریختن خون و ارتکاب اموری است که کسی تابهحال انجام نداده بود.<ref>مسعودی، ۲۰۰۵، ج۳، ص ۱۰۶</ref> حجاج هزاران نفر از اسیران دیر جماجم و زاویه را به قتل رسانید و بنابر نقل مورخان تعداد کسانی که توسط حجاج کشته شدند، بالغ بر ۱۳۰هزار نفر میشد.<ref>طبری، ۱۹۷۱، ج۶، ص ۳۸۱و۳۸۲</ref> او در کشتن مخالفان چنان زیادهروی کرد که حتی [[عبدالملک بن مروان]] نیز این میزان خونریزی را نپسندید و به حجاج نامه نوشت که به این صورت ادامه ندهد.<ref>مسعودی، ۲۰۰۵، ج ۳، ص ۳۴۱ </ref> | حجاج از کسانی بود که بسیاری از افراد مخالف خود و امویان را به قتل رسانید. وی به قتل و خونریزی علاقه داشت<ref>مغنیه، ۲۰۰۰، ص ۹۴</ref> و خود بیان میداشت که بیشترین لذت وی، در ریختن خون و ارتکاب اموری است که کسی تابهحال انجام نداده بود.<ref>مسعودی، ۲۰۰۵، ج۳، ص ۱۰۶</ref> حجاج هزاران نفر از اسیران دیر جماجم و زاویه را به قتل رسانید و بنابر نقل مورخان تعداد کسانی که توسط حجاج کشته شدند، بالغ بر ۱۳۰هزار نفر میشد.<ref>طبری، ۱۹۷۱، ج۶، ص ۳۸۱و۳۸۲</ref> او در کشتن مخالفان چنان زیادهروی کرد که حتی [[عبدالملک بن مروان]] نیز این میزان خونریزی را نپسندید و به حجاج نامه نوشت که به این صورت ادامه ندهد.<ref>مسعودی، ۲۰۰۵، ج ۳، ص ۳۴۱ </ref> | ||
خط ۱۶۷: | خط ۱۶۷: | ||
===موارد دیگر=== | ===موارد دیگر=== | ||
مورخان موارد دیگری را نیز درباره حجاج بیان کردهاند، از جمله اهانت به منبر [[پیامبر اكرم (ص)]] و شهر [[مدینه منوره]]، به تأخیرانداختن [[نماز]]، <ref>جاحظ، ۱۹۴۸، ج۲، ص۲۹۸ </ref> برتر شمردن خلیفه اموی از فرشتگان و پیامبران و رسول خدا،<ref>بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص ۴۸۱ و ۵۰۷ و ۶۱۳</ref> و اطاعت از خود را از اطاعت خدا واجبتر دانستن<ref>جاحظ، ۱۹۶۹، ج۳، ص ۱۵ـ ۱۶ </ref> | مورخان موارد دیگری را نیز درباره حجاج بیان کردهاند، از جمله اهانت به منبر [[پیامبر اكرم (ص)]] و شهر [[مدینه منوره]]، به تأخیرانداختن [[نماز]]،<ref>جاحظ، ۱۹۴۸، ج۲، ص۲۹۸ </ref> برتر شمردن خلیفه اموی از فرشتگان و پیامبران و رسول خدا،<ref>بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۶، ص ۴۸۱ و ۵۰۷ و ۶۱۳</ref> و اطاعت از خود را از اطاعت خدا واجبتر دانستن<ref>جاحظ، ۱۹۶۹، ج۳، ص ۱۵ـ ۱۶ </ref> | ||
==وفات== | ==وفات== | ||
خط ۱۷۴: | خط ۱۷۴: | ||
===وفات حجاج=== | ===وفات حجاج=== | ||
حجاج در [[رمضان]] یا [[شوال]] [[سال ۹۵ هجری قمری|سال ۹۵]] مرد. <ref> ابنقتیبه، ۱۹۶۰، ص ۳۹۵</ref> وی به جانشین خود، [[یزید بن ابیمسلم]]، وصیت کرده بود او را مخفیانه دفن کند و روی قبرش آب بریزد و آن را محو نماید تا کسی جای آن را نداند و نبش قبر نکند. <ref>بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۱۲، ص ۳۵۳ </ref> | حجاج در [[رمضان]] یا [[شوال]] [[سال ۹۵ هجری قمری|سال ۹۵]] مرد.<ref> ابنقتیبه، ۱۹۶۰، ص ۳۹۵</ref> وی به جانشین خود، [[یزید بن ابیمسلم]]، وصیت کرده بود او را مخفیانه دفن کند و روی قبرش آب بریزد و آن را محو نماید تا کسی جای آن را نداند و نبش قبر نکند.<ref>بلاذری، ۲۰۰۰، ج ۱۲، ص ۳۵۳ </ref> | ||
==خاندان حجاج== | ==خاندان حجاج== | ||
در دوران خلافت [[سلیمان بن عبدالملک]]، خاندان حجاج در معرض شکنجه و تعقیب و مصادره اموال قرار گرفتند و به فرمان خلیفه اموی، حجاج را بر منابر [[لعن]] و نفرین کردند. <ref> جاحظ، ۱۹۴۸، ج ۱، ص ۳۹۷</ref> در دوران خلافت [[عمر بن عبدالعزیز]]، خاندان و بستگان حجاج به [[یمن]] تبعید شدند. <ref>ابنعساکر، ۲۰۰۱، ج۱۲، ص۱۸۷</ref> | در دوران خلافت [[سلیمان بن عبدالملک]]، خاندان حجاج در معرض شکنجه و تعقیب و مصادره اموال قرار گرفتند و به فرمان خلیفه اموی، حجاج را بر منابر [[لعن]] و نفرین کردند.<ref> جاحظ، ۱۹۴۸، ج ۱، ص ۳۹۷</ref> در دوران خلافت [[عمر بن عبدالعزیز]]، خاندان و بستگان حجاج به [[یمن]] تبعید شدند.<ref>ابنعساکر، ۲۰۰۱، ج۱۲، ص۱۸۷</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
خط ۲۱۳: | خط ۲۱۳: | ||
* [https://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/5935 دائرة المعارف بزرگ اسلامی] | * [https://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/5935 دائرة المعارف بزرگ اسلامی] | ||
{{بنیامیه}} | {{بنیامیه}} | ||
<onlyinclude>{{درجهبندی | |||
| پیوند = <!--ندارد، ناقص، کامل--> | |||
| رده = <!--ندارد، ناقص، کامل--> | |||
| جعبه اطلاعات = <!--نمیخواهد، ندارد، دارد--> | |||
| عکس = <!--نمیخواهد، ندارد، دارد--> | |||
| ناوبری = <!--ندارد، دارد--> | |||
| رعایت شیوهنامه ارجاع = <!--ندارد، دارد--> | |||
| کپیکاری = <!--از منبع مردود، از منبع خوب، ندارد--> | |||
| استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل--> | |||
| جانبداری = <!--دارد، ندارد--> | |||
| شناسه = <!--ناقص، کامل--> | |||
| رسا بودن = <!--ندارد، دارد--> | |||
| جامعیت = <!--ندارد، دارد--> | |||
| زیادهنویسی = <!--دارد، ندارد--> | |||
| تاریخ خوبیدگی =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}--> | |||
| تاریخ برتر شدن =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}--> | |||
| توضیحات = | |||
}}</onlyinclude> | |||
[[ar:الحجاج بن يوسف الثقفي]] | [[ar:الحجاج بن يوسف الثقفي]] | ||
[[en:Al-Hajjaj b. Yusuf al-Thaqafi]] | [[en:Al-Hajjaj b. Yusuf al-Thaqafi]] |
ویرایش