پرش به محتوا

محکم و متشابه: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۶٬۹۴۰ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۶
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Pourrezaei
جزبدون خلاصۀ ویرایش
imported>Pourrezaei
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش ۲|ماه=[[تیر]]|روز=[[۱۹]]|سال=[[۱۳۹۵]]|کاربر=Pourrezaei  }}
{{بهبود منبع}}
{{تفسیر}}
{{تفسیر}}
'''مُحْكَم و مُتَشابه''' يكی از مباحث پيچيدۀعلوم قرآن است. اين بحث از نخستين ايام رواج دانش كتاب الهی در كانون های علمی و اجتماعی جامعه مسلمين مطرح شد و همواره در بارۀ آن بحث و گفتگو و نقد و بررسی انجام گرفت.
'''مُحْكَم و مُتَشابه''' از اصطلاحات علوم قرآنی است. بر اساس آیۀ ۷ [[سوره آل عمران]]، آیات قرآن به دو دستۀ محکم و متشابه تقسیم می‌شوند. «محكم» به آیاتی از قرآن گفته می‌شود که معنای آنها به قدری روشن است كه نمی‌توان معنای دیگری برای آن در نظر گرفت و «متشابه» آیه‌ای است که احتمالات مختلفی برای معنای ظاهری آن وجود دارد. گروهی از [[اهل سنت]] علم به متشابهات را مختص خداوند می‌دانند ولی بیشتر [[شیعه|شیعیان]] معتقدند آیات مُتشابه را می‌توان با ارجاع به آیات محکم فهمید.  


ريشه اين گفت و گو را بايد در خود [[قرآن]] جست و جو كرد. در آیۀ ۷ [[سوره آل عمران]]، آیات قرآن به دو دستۀ محکم و متشابه تقسیم شده است. در این آیه، خداوند متعال به واقعيت متشابهات اشاره مي كند و خبر از سوء استفاده هاي احتمالي آن مي دهد. به همين دليل، اين بحث از زاويه هاي مختلف در حوزه های علمي و فرهنگی مسلمين جنجال آفريده و دانشمندان و محققان بسياري را به كاوش واداشته است.
برای چرایی وجود آیات متشابه در قرآن دلایل مختلفی ذکر شده است.


یکی از بحث‌های مهم درباره این آیه در این باره است که واو در «'''والراسخون فی العلم'''»، عاطفه است یا استیناف. در صورتی که عاطفه باشد، معنای آیه این است که عده‌ای از مؤمنان خاص به آیات متشابه علم دارند، اما اگر استیناف باشد، معنای آیه این است که علم به آیات متشابه تنها در انحصار خداست. سید مرتضی ضمن ترجیح دادن استیناف بودن واو، این نظر را برگزیده است که علم کامل و تفصیلی به آیات متشابه تنها در انحصار خداست و این نظریه سازگار است با این امر که راسخان در علم به آیات متشابه علم غیرتفصیلی داشته باشند.
==معنای دو اصطلاح==
بیشتر دانشمندان علوم قرآن معتقدند «محكم» به آیاتی از قرآن گفته می‌شود که معنای آنها به قدری روشن است كه نمی‌توان معنای دیگری برای آن در نظر گرفت و «متشابه» آیه‌ای است که احتمالات مختلفی برای معنای ظاهری آن وجود دارد. این وضوح یا ابهام می‌تواند در یک کلمه یا جمله باشد.<ref>[http://www.maarefquran.org/index.php/page,viewArticle/LinkID,5261/Pattern,%D9%85%D8%AD%D9%83%D9%85 قرآن در آینه پژوهش، مقاله محکم و متشابه]</ref>


== معنای محکم و متشابه ==
در مورد معنای اصطلاحی محكم نظریه‌های دیگری هم وجود دارد:<ref>زركشی: البرهان فی علوم القران، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالمعرفه، ج۲ ص۷۹</ref>
=== محکم در لغت ===
* آیات محكم آیاتی است كه عهده‌دار بیان [[حلال]] و [[حرام]] و اوامر و نواهی هستند.
در کتاب [[قاموس المحیط]] در ماده حکم آمده: احکم، اتقنه، فاستحکم و منعه عن الفساد. آن را متقن کرد، استحکام بخشید و از فاسد شدن پیشگیری کرد.
* آیات محكم آیاتی است كه مورد [[نسخ]] قرار نگرفته است و متشابه همان آیات منسوخ هستند.
* محكم امری است كه بر آن وعده [[ثواب]] یا [[عقاب]] داده شده است.
* محكمات آیاتی است كه الفاظ آن تكرار نشده است.


ابن منظور در [[لسان العرب]] نیز در ضمن همین ماده می‌گوید: أحکمت الشیء، فاستحکم و احتکم و استحکم، وثق. آن را محکم کرد تا استحکام پیدا نمود و محکم گردید. امری را چنان انجام داد که بتوان به آن اطمینان کرد.
در معنای اصطلاحی «متشابه» نیز اقوال دیگری وجود دارد:<ref>زركشی: البرهان فی علوم القران، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالمعرفه، ج۲ ص۸۰</ref>
* متشابه همان آیات منسوخه است كه نباید بدان عمل كرد.
* متشابه قصص و امثال است.
* متشابه آن است معنای واقعی آن را به [[خدا]] می‌گذاریم و به معنای ظاهری آن [[ایمان]] داریم.
* متشابه همان فواتح سور و حروف مقطعه است.
* متشابه آن است كه جز با [[تأویل]] و انصراف از معنای ظاهری فهمیده نمی‌شود.
* متشابه آن است كه متضمن امور غیبی است و علم آن منحصراً نزد خدا است نظیر وقت [[قیامت]]، زمان نزول باران، زمان [[مرگ]] و مانند آن.
* متشابه آن است كه جز با عرضۀ آن به غیر فهمیده نمی‌شود یعنی وابسته به غیر است.


محکم، بنابر ریشه یابی نخست، جنبۀ سلبی پیدا می‌کند و مانند «‌حکمت الدابه و أحکمت‌» است؛ یعنی حیوان را محکم بست و برای او ایجاد مانع کرد. حکم که فصل وجدا انداختن بین دو چیز است نیز امر نفیی است. حاکم که از ظلم دیگران مانع می‌شود و میان متخاصمین جدایی می‌اندازد و فصل خصومت می‌کند با این جهت گیری و معنای سلبی، سازش دارد. به همین دلیل، برخی از مفسران مانند [[فخر رازی]] معنای محکم و مشتقاتش را به جهت سلبی آن بر گردانده‌اند و گفته‌اند: «‌محکم، یعنی کاری که از انداس و ضایع شدنش جلوگیری شود».<ref>نک: فخر رازی، مفاتیح الغیب (تفسیر کبیر) ج۷، ص۱۷۹؛ رشید رضا، المنار، ج۳، ص۱۶۳؛ زرقانی، مناهل العرفان، ج۲، ص۲۸۹، بیروت، دارالکتب العلمیه</ref>
== حكمت وجود متشابهات در قرآن==
[[راغب اصفهانی]] (م ۵۰۲) در [[مفردات فی غریب القرآن|مفردات]] نیز گفته است: «احکم أصله، یعنی منع أصله لاصلاح و لجام را حکمه الدابه می‌گویند. حکمت السفیه و أحکمته، جلو سفیه را گرفتم». لذا راغب معنای نفیی (سلبی) را از معنای محکم می‌گیرد، گر چه به آن تصریح نمی‌کند، اما وقتی به محکم در کلام خدا می‌رسد می‌گوید: «‌کلامی که مانع از ایجاد شبهه و تردید در لفظ و معنای آن باشد‌»<ref>راغب، مفردات القرآن، ص۲۴۹، «‌ماده حکم‌» تحقیق صفوان عدنان داودی، بیروت، دارالقلم</ref>
از آن جا كه آیات متشابه می‌تواند دست آویزی برای فهم نادرست قرآن باشد این پرسش مطرح می‌شود كه علت وجود آیات متشابه در قرآن چیست؟ در پاسخ به این پرسش نظریات متعددی مطرح شده است، از جمله:
* دستۀ از متكلمان بر این عقیده‌اند كه وجود متشابهات، زمینه‌ساز معرفت عمیق‌تر و دقت بیش‌تر در قرآن می‌باشد، چه این‌كه، زمانی ضرورت به كارگیری عقل و مراجعه به عالمان احساس می‌شود كه تشابهی در مطلب وجود داشته باشد.<ref>قاضی عبدالجبار: المغنی فی ابواب التوحید و العدل، الجمهوریه العربیه المتحده، وزاره الثقافه،ج۱۶ ص۳۷۱ و ۳۷۲</ref>
* برخی عارفان نیز معتقدند چون مراتب، درجات و احوال سالكان الی الله متفاوت است، برخی از مقام طبع گذشته به مقام نفس رسیده‌اند و عده‌ای از مقام نفس به مرتبۀ عقل و امثال آن نایل آمده‌اند. آیات قرآن نیز متناسب با درجات معرفت و مراحل نفس بندگان نازل گردیده است.<ref>به نقل از سید جلال الدین آشتیانی: متشابهات القرآن، دانشگاه فردوسی، بی‌تا، ص۱۶۰ ـ ۱۶۱</ref>
* گروهی از فلاسفه گفته‌اند چون در بین مخاطبین قرآن مردمی هم هستند که از درک حقیقیت عوالم غیر مادی عاجزند در ابتدا آیاتی اوصاف و اعراض جسمانی را به خداوند نسبت می‌دهد و از الفاظی كه متناسب با عالم وهم و خیال است استفاده می‌کند، اما در كنار این آیات، آیاتی نیز به عنوان محكمات، واقعیت امر را بیان كند. در این صورت عامۀ مردم،‌به تدریج از موجودی با مختصات اولی به موجود مجرد تامی كه مبرا از صفات امكانی است منتقل می‌شوند.<ref>به نقل از سید جلال الدین آشتیانی: متشابهات القرآن، دانشگاه فردوسی، بی‌تا، ص۱۴۵</ref>


آقای [[محمد باقر حکیم]] نیز به ایجابی بودن این ماده اصرار دارد و معتقد است حکم به معنای وَثَقَ و أتقَنَ است و اگر در معنای آن جنبۀ منع و پیشگیری از فساد آمده، از لازمۀ این واژه گرفته شده است.<ref>حکیم، محمدباقر، علوم القرآن، ص۱۶۶، قم، مجمع الفکر الاسلامی</ref>
==روش‌های تفسیر آیات متشابه==
شیوۀ برخورد [[:رده:مفسران|مفسران]] با آیات متشابه متفاوت است. [[ملاصدرا]] در رساله متشابهات القرآن چهار شیوه رایج تفسیری را برشمرده است:<ref>ملاصدرا: متشابهات القرآن،تصحیح آشتیانی،‌مشهد، دانشگاه فردوسی، ص۷۶، ۷۷، ۷۹، ۹۰ و ۹۱</ref>


اما اگر به موارد اشتقاق این ماده چون حکم (مُنِعَت مِن الظلم) و حُکام (الفاصل فی الامور) و حکمت (منع من الجهل) و حکیم (الاتقان و المانع فی الافساد) نگاه کنیم، ریشة منعی و سلبی آن ظاهرتر است و چون در احکام اراده دخیل است، بُعد سلبی آن ظهور می‌کند و نفی از خفا و شبهه در آن بارز می‌شود، به همین دلیل اکثر لغت پژوهان به اصل منعی این ریشه تأکید کرده‌اند.<ref>[[علامه طباطبایی]] به هر دو عنوان منع و اتقان توجه دارد، به این معنا واژه بر سلب و ایجاب دلالت دارد. نک: المیزان، ج۳، ص۲۰، چاپ بیروت، ۱۳۹۱ق</ref> و چنین نقشی را در برابر متشابه قایل شده‌اند گر چه بُعد ایجابی هم داشته باشد.
# مسلك اهل لغت، [[اصحاب حدیث]] و [[حنابله]]: این گروه معتقدند الفاظ متشابه را باید بر معنا و مفهوم ظاهری آنها حمل كرد. تخلف از معنای ظاهری آیه حتی اگر مخالف قواعد عقلی باشد جایز نیست. در این بینش، هر نوع تأویلی نامقبول و ناپسند است.
# مسلك محققان و بیش‌تر متكلمان [[معتزله]]: این گروه، الفاظ متشابهات را تأویل نموده، بر معانی موافق قواعد عقل حمل می‌كنند. مبنای ایشان [[تنزیه صفات|تنزیه]] حق تعالی از صفات امكانی و نقص است.
# مسلك اكثر [[اشاعره]] و برخی از معتزله: این گروه قایل به تفصیل شده، نسبت به برخی آیات و اخبار، روش تنزیه و نسبت به برخی دیگر، روش تشبیه و تنزیل را در پیش گرفته‌اند. آنچه مربوط به [[معاد]] است، بر ظواهر خود باقی گذارده، قایل به تشبیه شده‌اند.
# مسلك راسخان در علم. ملاصدرا این مسلك را چنین توضیح می‌دهد: راسخان، از راه كشف و شهود و اشراق باطن، مراد واقعی متشابهات را درك می‌كنند و از تنزیه صرف و تشبیه محض و خلط میان آن دو در امان‌اند. كشف معانی متشابهات از طریق نورانیت باطن و چراغ [[نبوت]] امکان‌پذیر است و انسان را نه به سوی ظاهرگرایی و [[تشبیه صفات|تشبیه]] و [[تعطیل صفات|تعطیل]] می‌كشاند و نه به دام [[تأویل]] می‌اندازد.


== روش اهل بیت در تفسیر متشابهات==
در عیون اخبار الرضا از [[امام رضا(ع)]] روایت شده است كه: «{{عربی|مَنْ رَدَّ مُتَشَابِهَ الْقُرْآنِ اِلَی مُحكَمِهِ فَقَدْ هُدِی اِلَی صِراطِ مُسْتَقِیمٍ}}»<ref>عیون اخبار الرضا، نشر جهان، ج۱ ص۲۹۰</ref> آن‌گاه فرمود: در اخبار ما نیز متشابهاتی نظیر متشابهات قرآن وجود دارد كه باید به محكمات كلام ما ارجاع داده شود «{{عربی|فِی اَخْبَارِنَا مُتَشَابِهٌ كَمُتَشَابِهِ الْقُرْآنِ فَرُدَّوا مُتَشَابِهَها اِلَی مُحْكَمِهَا وَ لاتَتَّبِعُوا مُتَشَابِهَهَا دوُن مُحْكَمِهَا فَتَضِلُّوا}}».<ref>نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین، فیض كاشانی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی،
تهران، ۱۳۷۱ ش‌، ص۵۱</ref> آن چه قابل توجه است این كه همۀ قرآن حتی متشابهات، معنایی دست یافتنی دارند، ولی متشابهات می‌بایست در سایۀ محكمات معنا شود. برخلاف آن چه برخی از مذاهب معتقدند و علم متشابه را تنها مختص خدا می‌دانند در مكتب اهل بیت، امر به توقف در برابر متشابهات نمی‌شود.<ref>[http://www.maarefquran.org/index.php/page,viewArticle/LinkID,5261/Pattern,%D9%85%D8%AD%D9%83%D9%85 قرآن در آینه پژوهش، مقاله محکم و متشابه]</ref>


=== متشابه در لغت ===
==راسخون فی العلم==
یکی از مباحثی که قرآن پژوهان در مسأله محکم و متشابه مطرح نموده‌اند آیه ۷ سوره آل عمران است: {{عربی|وَمَا یعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّـهُ وَ الرَّ‌اسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَ‌بِّنَا|ترجمه= با آنكه تأویلش را جز خدا و ریشه‌داران در دانش كسی نمی‌داند. [آنان كه‌] می‌گویند: «ما بدان ایمان آوردیم، همه [چه محكم و چه متشابه‌] از جانب پروردگار ماست.}} اگر در این آیه «وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» عطف به «وَ ما یعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ» باشد، راسخان در علم از تأویل متشابهات قرآن آگاه هستند، و اگر استیناف بوده و عطف به قبل از خود نشده باشد راسخان در علم تأویل متشابهات را ندانسته و صرفا به آن ایمان می‌آورند و می‌گویند: آمَنّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِندِ رَبِّنا.


راغب اصفهانی در معنای لغوی متشابه می‌گوید: الشَبَه و الشُبَه و الشبیه، از یک ریشه معنا می‌دهد و به معنای تماثل و همانند است. مماثله در کیفیت مانند: رنگ، طعم، ماده. در مسایل غیر حسی مانند عدالت و ظلم نیز مماثلت و همانندی به کار برده می‌شود. و شبهه را از این باب شبه می‌گویند که میان دو چیز تمییز حاصل نمی‌گردد و عیناً یا معناً با هم تشابه دارند و در قرآن آمده است: {{متن قرآن|وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا|سوره= بقره|آیه= ۲۵}}؛ درباره توصیف روزی‌های بهشت که در رنگ و شکل و کمال شبیه‌اند. {{متن قرآن|مُشْتَبِهًا وَغَيْرَ‌ مُتَشَابِهٍ|سوره= انعام|آیه= ۹۹}} میوه‌ها و نعمت هایی مانند و نامانند. {{متن قرآن|إِنَّ الْبَقَرَ‌ تَشَابَهَ عَلَيْنَا|سوره= بقره|آیه= ۷۰}} گاوها برای ما متشابه شدند. {{متن قرآن|تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ|سوره= بقره|آیه= ۱۱۸}} در گمراهی و نادانی دلهایشان به تشابه افتاد. یا آمده است: {{متن قرآن|فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ|سوره= رعد|آیه= ۱۶}}
بیشتر علمای [[اهل سنت]] قایلند که متشابه را تنها خدا می‌داند و باید در [[آیه|آیات]] متشابه توقف کرد و راسخان در علم، تنها علمشان به تأویل قرآن به این جا منتهی می‌شود که بگویند ما [[ایمان]] آوردیم.<ref>صبحی صالح، مباحث فی علوم القران، ص۲۸۲</ref>


فیروزآبادی (م ۸۱۷هـ) در معنای متشابه می‌گوید: «‌متشابه آن چیزی است که ظاهرش از مراد، خبر نمی‌دهد‌»<ref>فیروزآبادی، بصائر ذوی التمییز، ج۳، ص۲۹۳</ref> و متشابه در قرآن را به این دلیل متشابه می‌گویند که به خاطر تشابهش تفسیر آن مشکل شده است.<ref>راغب، مفردات القرآن، ص۴۴۳، ماده شبه</ref>
اکثر عالمان شیعه و برخی عالمان اهل سنت<ref group="یادداشت"> مانند مجاهد (م ۱۰۳) (قطان، مناع، مباحث فی علوم القرآن، ص۲۱۷) ابوالحسن اشعری (م ۳۶۰)، ابواسحاق شیرازی (م ۴۷۶) و امام الحرمین جوینی (م ۴۷۸). در قرون اخیر بسیاری از معاصران اهل سنت این نظریه را پذیرفته‌اند، (صبحی صالح، مباحث فی علوم القرآن، ص۲۸۲)</ref> «الراسخون فی العلم» را عطف به «الله» دانسته و آنها را عالم به تأویل متشابهات می‌دانند و استدلال کرده‌اند که اگر راسخان در علم مانند سایر مردم علم به تأویل نداشتند چرا قرآن آنها را تمجید کرده است. شیعیان بر اساس برخی روایات منظور از راسخان در علم را اهل بیت می‌دانند.<ref>نک: بحرانی، البرهان، ج۱، ص۵۹۷-۵۹۹</ref>
 
مؤلف [[التحقیق فی کلمات القرآن]]، که سخنان واژه شناسان را گردآوری کرده، پس از یک جمع بندی می‌نویسد: شبهت الشیء بالشیء و اشتبهت،‌ای التبست. میان دو چیز آن چنان مشابهت و اشتباه حاصل می‌گردد که میان آنها امتیازی دیده نمی‌شود و می‌گوید: اصل در تمام این ماده نازل کردن چیزی به خاطر مناسبت و مشاکلت با چیز دیگر است. تشابه، مطاوعت و مشابهت مستمر است، به همین دلیل در کلام متشابه، هیچ‌گاه صراحت و قطعیت نیست.<ref>مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۶، ص۷-۸، چاپ بنگاه نشر و ترجمه کتاب</ref>
 
== محکم و متشابه در قرآن ==
 
در یک توصیف کلی قرآن تمام [[آیه|آیات]] خود را محکم معرفی کرده است. در [[سوره هود|سورۀ هود]] می‌فرماید: {{متن قرآن|كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ‌|سوره= هود|آیه= ۱}}. و در این زمینه استثنایی قایل نشده و با این وصف، تمام قرآن را ستوده است. اما در جای دیگر تمام کتاب را متشابه معرفی کرده است: {{متن قرآن|اللَّـهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِيَ تَقْشَعِرُّ‌ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَ‌بَّهُمْ|سوره= [[سوره زمر|زمر]]|آیه= ۲۳}}. این تشابه به چه معناست و آیا در برابر آن معنای محکم است و یا معنای دیگری دارد؛ به ویژه آن که در [[سوره آل عمران|سورۀ آل عمران]] توصیف دیگری از آیات به دست می‌دهد که هم معنا بودن متشابه را دشوار می‌کند: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ‌ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ ۗ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّـهُ ۗ وَالرَّ‌اسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَ‌بِّنَا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ‌ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ|سوره= آل عمران|آیه= ۷}}. در این آیه، خداوند تصریح می‌کند برخی آیات خداوند محکم، و برخی از آنان متشابه است. و تشابه در این آیه به گونه‌ای توصیف شده که موجب سوء استفادۀ کژدلان و فتنه انگیزان و تأویل سازان دروغین می‌گردد، لذا با محکم و متشابه دو آیه پیشین ناسازگار است؛ زیرا اولاً، در آن دو آیه همه قرآن محکم و متشابه معرفی شده بود. ثانیا، تشابه در سوره زمر، امری مثبت و از امتیازهای نیک قرآن محسوب شده بود، چنانکه محکم بودن تمام قرآن نیز از امتیازهای نیک به شمار آمده بود.
{{جمع شدن}}
به همین دلیل، قرآن پژوهان از دیر ایام به توجیه و جمع میان آیات اقدام کرده و احتمال‌های مختلفی داده‌اند که‌گاه با معنای واژگانی آن، ناسازگار است، و اصطلاح جدیدی پدید آورده‌اند. در اینجا به سه احتمال اشاره می‌کنیم.
 
۱. این که بگوییم تشابه در قرآن به یک معناست و منظور از تشابه همان معنای تماثل و همانندی است. محکم هم به معنای اتقان و غیرقابل افساد و تردیدناپذیر است. لذا اگر گفته می‌شود قرآن متشابه است، یعنی همه آیات شبیه به یکدیگر و هم ریشه است و از نظر دعوت و پیام و جهت گیری کلی تفاوتی ندارد. یکدستی و یگانگی در تمام آیات قرآن حاکم است. به همین دلیل قرآن در تعبیر دیگری می‌فرماید: {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُ‌ونَ الْقُرْ‌آنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ‌ اللَّـهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرً‌ا|سوره= [[سوره نساء|نساء]]|آیه= ۸۲}}. و اگر قرآن با هم شبیه و متماثل است، یعنی در لحن و گفته همانند است: «‌یشبه بعضه ببعض و یصدق بعضه بعضاً‌» هر آیه معاضد آیه دیگر است. [[علی(ع)|امیر مؤمنان علی(ع)]] در توصیف قرآن می‌فرماید: {{حدیث|إنّ الکتاب یصدّق بعضه بعضاً و إنّه لااختلاف فیه، فقال سبحانه: «‌وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کثِیراً}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸، چاپ صبحی صالح</ref>
 
بنابر این تفسیر، قرآن هم محکم و متقن است و هم شبیه به یکدیگر است. و اگر در سورۀ آل عمران این تقسیم انجام گرفته، نه از این باب است که قرآن بر دو بخش است، بلکه از این جهت است که فتنه گران و کژ اندیشان از تشابه‌ها و پیام‌های همانند قرآن خوب بهره برداری نمی‌کنند و در پی فتنه جویی و تأویل‌های غلط هستند و اگر قرآن کریم و یا برخی از آیات آن دو پهلو و اشتباه برانگیز باشد، چگونه {{متن قرآن|عَرَ‌بِيٍّ مُّبِينٍ|سوره= شعراء|آیه= ۱۹۵}} و {{متن قرآن|تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ|سوره= نحل|آیه= ۸۹}}است و چگونه وسیله هدایت و کتاب نور و رحمت است.
 
۲. احتمال دیگر این که معنای محکم و متشابه در [[سوره هود|سورۀ هود]] و [[سوره زمر|زمر]] به معنایی باشد که در سورۀ آل عمران مطرح شده است و محکم در این سوره معنای واضح و غیرمخفی در عبارت و ظاهر کلمات و در مقوله تفسیر باشد و متشابه به معنای مشتبه و غیر ظاهر و نیازمند تأویل. در این صورت، هم همه قرآن ظاهرش مستحکم و تردیدناپذیر است و هم باطن آن تأویل پذیر و اشتباه برانگیز است.
بنابراین، مقولۀ محکم به ظاهر کلام و در محدوده [[تفسیر]] قرار می‌گیرد و متشابه در مقولۀ باطن و در محدودۀ تأویل. هر یک از این دو احتمال اول، دارای اشکالات فراوان و دفاع از آن بسیار دشوار است و لذا احتمال و توجیه سوم توجه و مورد تأیید نویسنده قرار گرفته است.
 
۳. محکم و متشابه در سورۀ هود و زمر به معنای اتقان و طبق ریشه لغوی آن است. اما متشابهات در سورۀ آل عمران غیر از متشابه است و محکم و متشابه از احکام و تشابه خاصی و محدوده معینی سخن می‌گوید که با آن دو متفاوت است، و این تفاوت به دلیل قرینه‌ای است که در این آیه بکار رفته و بعداً توضیح می‌دهیم.
 
[[قاضی عبدالجبار معتزلی|قاضی عبدالجبار اسدآبادی معتزلی]] (م ۴۱۵) در جمع میان این سه آیه این گونه تفصیل داده است: آن چه خداوند در سورۀ هود گفته نه به معنای محکم در سورۀ آل عمران است، بلکه منظور استحکام بخشیدن آیات در باب [[اعجاز]] و دلالت بر کلام است، به گونه‌ای که خلل در آن وارد نشود. به این معنا حتی آیات متشابه نیز محکم است و از این جهت میان هیچ یک از آیات خداوند، فرق گذاشته نشده است و دلالت بر [[نبوت]] پیامبر و هدایت مؤمنان دارد و لذا آیه زمر که می‌گوید: {{متن قرآن|اللَّـهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا|سوره=زمر| آیه= ۲۳}} تشابه به معنای غیر ظاهر و نیازمند تأویل نیست، بلکه منظور از تشابه، تساوی در صفات و مقصود قرآن است. یعنی خداوند کتابی را با بهترین سخن نازل کرده که آیات آن از نظر پیام و دلالت بر مقصود یکسان و هماهنگ است.<ref>قاضی عبدالجبار، متشابه القرآن، ج۱، ص۲۱، تحقیق محمد عدنان زر زور، قاهره، مطبعه نصر، ۱۳۸۶ق</ref>
 
[[علامه طباطبایی]] در [[المیزان]] از تفصیل میان این دو دسته از آیات بهره دیگری برده است. او می‌گوید: مراد از احکام و محکم در سورۀ هود مربوط به پیش از نزول است. چون در عالم ملک و ملکوت تجزی و تبعیض نیست، لذا وصف قرآن به محکم بودن تمام آیاتش آمده است، اما همین که نزول یافت و پاره پاره شد، برخی از آنها محکم می‌ماند و برخی متشابه می‌گردد.<ref>المیزان، ج۳، ص۲۰، چاپ بیروت، ۱۳۹۱ق</ref>
{{پایان جمع شدن}}
 
== تلقی‌های مختلف از محکم و متشابه ==
 
از روزی که بحث تفسیر در آیات قرآن مطرح شد، مسأله محکم و متشابه و مصادیق آن به شدت مطرح گردید. هر کسی در این باره که محکم چیست و متشابه چیست و موارد آن کدام است، سخنی می‌گفت و هر گروهی با برداشتی متفاوت به این آیات می‌نگریست. گروهی حروف مقطعۀ آغاز برخی سوره‌ها را متشابه می‌دانستند و بقیه را محکم، چون یهود از این حروف با حساب ابجد، عمر ملتها را تأویل کرده بودند.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۷، ص۱۷۹، قم، چاپ دفتر تبلیغات اسلامی، افست از چاپ قاهره، ۱۳۶۴ ش و همچنین المیزان، ج۳، ص۳۲، چاپ بیروت</ref> و گروهی تنها آیات [[فقه|فقهی]] را محکم می‌دانستند و بقیه را متشابه و گروهی دیگر آیات [[ناسخ و منسوخ|ناسخ]] را، و [[ناسخ و منسوخ|منسوخات]] را متشابهات و بالاتر از آن گروهی، تنها آیاتی که حدود احکام الهی را به طور دقیق و مشخص بیان می‌کرد جزو محکمات می‌دانستند و بقیه آیات را متشابه.
 
این بحث در تفسیر [[آیه]] ۷ [[سوره آل عمران|آل عمران]]، به اوج خود رسید؛ زیرا در این آیه با صراحت قرآن آیات را بر دو دسته تقسیم می‌کرد و بر خلاف آیه هود و زمر که همۀ آیات را محکم و همه را متشابه معرفی می‌کرد، این آیه برخی را محکم و برخی را متشابه معرفی می‌کرد. این جا بود که تلقی‌های مختلف در باب محکم و متشابه شکل گرفت و هر کسی از منظری به این مفاهیم می‌نگریست و برداشتهای متفاوتی از واژه و مصادیق آن عرضه می‌کرد. این بحث آن چنان درهم شد که‌گاه آیاتی که مبهم و مجمل بودند و ربطی به باب تشابه نداشتند به حساب متشابهات قرآن گذاشته شدند و شبهات عمده‌ای به قرآن وارد کردند، که پس قرآن، به عمد، آیاتی را مجمل و مبهم نازل کرد. از آن سو عده‌ای به طور کلی منکر متشابه بودن قرآن شدند و گفتند معنا ندارد قرآن آیاتش مشتبه کننده باشد، این کژدلان هستند که از قرآن تشابه می‌فهمند، در حالی که این انکار سودی نداشت و واقعیت را عوض نمی‌کرد.<ref>معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج۳، ص۱۴</ref>
{{جمع شدن}}
اکنون برای این که حقیقت مسأله را روشن کنیم، ناچاریم سیر تطور اندیشه و نمونه هایی از این اقوال را از گذشته‌های دور نقل کنیم و سپس ببینیم واقعاً متشابه چیست و موارد آن در چه دایره‌ای قرار می‌گیرد.
 
۱. [[ابن عباس]] (م ۶۸)گفته است: محکم آن است که باید [[ایمان]] بیاوریم و عمل کنیم و متشابه آن است که لازم است ایمان بیاوریم و عمل به آن لازم نیست.<ref>تفسیر ابن عباس به روایت علی بن طلحه، ص۱۲۴، تحقیق راشد عبدالمنعم الرجال، بیروت، موسسه الکتب الثقافیه. البته همانطور که بعداً توضیح خواهیم داد این معنا در برخی از روایات رسیده از اهل بیت نقل شده است. نک بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۵۹۸، چاپ قم، بعثت</ref>
 
البته در تفسیر ابن عباس محکمات به آیات ناسخ و حلال و حرام و حدود و فرایض تفسیر شده و همین هاست که باید ایمان آورد و عمل کرد، اما متشابهات منسوخات و مقدم و مؤثر و امثال و اقسام هستند و لذا باید ایمان آورد و عمل نکرد.<ref>این کلام ابن عباس را طبری و ابن کثیر و سیوطی در تفسیرشان نقل کرده‌اند. نک: جامع البیان، ج۳، س ۲۳۴، ج۵۱۶۴، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۴؛ سیوطی، الدرالمنثور، ج۲، ص۱۴۴، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ ق) به ابن مسعود (م ۳۲) نیز شبیه همین معنا نسبت داده شده با این تفاوت که گفته است محکمات، ناسخات قرآن هستند و متشابهات، منسوخات. (طبری، جامع البیان، ج۳، ص۲۳۵، ح ۵۱۶۶، قتاده و سفیان الثوری (م ۱۶۱) نیز همین معنا را تأیید کرده‌اند: نک: تفسیر سفیان الثوری، ص۷۵ به روایت ابوجعفر نهدی، بیروت، دارالکتب العلمیه</ref>
 
۲. [[مجاهد]] (م ۱۰۳) گفته است محکمات آنهایی است که خداوند بیان حلال و حرام آن را آورده و متشابه آن چیزی است که در معنا شبیه به یکدیگر باشد، گر چه در لفظ اختلاف داشته باشند.<ref>همان</ref>
 
۳. <ref>حسن بصری</ref> (م۱۱۰) محکمات را [[حلال]] و [[حرام]] دانسته و چون احکام حلال و حرام هستند، ام قرآن هستند.<ref>تفسیر الحسن البصری، ج۲، ص۲۰۲، جمع و تحقیق محمدعبدالرحیم، قاهره، دارالحدیث، ۱۴۱۳ق</ref>
 
۴. [[ابوبکر اصم|ابوبکر اصم عبدالرحمان بن کیسان معتزلی]] (م ۲۲۵) محکم را به شکل دقیق‌تری توصیف کرده و بدون آنکه به مصادیق بپردازد گفته است: «‌محکم آن است که اجماع بر تأویل آن باشد و متشابه اختلاف در تأویل».<ref>خناجی عبدالمنعم، تفسیر القرآن الحکیم، ج۳، ص۱۴۵، قاهره، مکتبه الازهریه للتراث</ref> در نقل دیگری از همین اصم آمده: «‌محکم آن است که دلیل آن واضح و جلی باشد، مانند دلایل وحدانیت و قدرت و حکمت خداوند، و متشابه چیزی که محتاج به شناخت و تدبر و تأمل باشد».<ref>راغب، مفردات، ص۴۴۴، شبه</ref>
 
این تعریف‌ها که از معنای واژگانی خود خارج شده و احیاناً به ذکر برخی از مصادیق اکتفا شده، مشکلی را حل نمی‌کند و صورت مسأله را پیچیده‌تر می‌کند، اما نشان می‌دهد که در این زمینه چقدر اختلاف و تشتت آراء است. آنچه ابن عباس گفته است: «‌محکم آن است که باید ایمان آورد و عمل کرد‌» نه تعریف محکم است و نه ذکر مصداق، دستوری است در بارۀ مسأله و تعیین تکلیف در برخورد با محکم و متشابه. نهایت برداشتی که از این گفته می‌شود، این است که متشابهات مربوط به عقاید است نه تکالیف و در نقل دیگری که از او و دیگران شده که محکمات ناسخات هستند، این تلقی را نقض می‌کند؛ زیرا افزون بر این که تعریفی از محکم و متشابه به دست نمی‌دهد، حداکثر یکی از مصادیق محکم و متشابه را معرفی می‌کند که مربوط به عمل کردنی‌ها، یعنی احکام است. کلام حسن بصری نیز در تعریف متشابه کارساز نیست، چون محکمات را در حقیقت احکام می‌داند، در حالی که این حرف بر خلاف واقعیت و خارج از محدوده تعریفهاست و متشابه در نظر [[احمدبن حنبل]] نیز همین مشکل را دارد، چون اگر تنها متشابه نیازمند به بیان است، مبهمات و مجملات [[قرآن]] هم نیازمند به بیان است، پس چه فرقی میان آنها و متشابهات است؟! کلام ابوبکر اصم گوشه هایی از حقیقت را روشن می‌کرد که محکمات آیاتی هستند که دلیل آنها واضح و آشکار است و متشابهات آنهایی است که معرفت آنها نیازمند تأمل و تدبر است، اما بنابراین تفسیر، محکم و متشابه شدن، به عامل خارجی برمی‌گردد که هر جا دلیل این دو، آشکار و پنهان بود، چنین می‌شود و ارتباطی به خود قرآن ندارد. وانگهی، آیاتی که مجمل هستند نیز نیازمند به تأمل و تدبر هستند، پس چه فرقی میان متشابه و مجمل است؟
 
۵. [[فخر رازی]] محکم را به مبین در عرف اصطلاح [[اصول|اصولیان]] تفسیر کرده و متشابه را به مجمل. او در حقیقت در آنجا که کلام نص باشد و دلالت بر معنا جای احتمال دیگر نگذارد، و یا دلالت بر معنا با ترجیح باشد، حتی در مثل ظاهر (در برابر نص)، محکم می‌داند و در جایی که لفظ، مشترک است، یا احتمالی مرجوع و تأویل پذیر است، متشابه می‌داند.<ref>مفاتیح الغیب، ج۷، ص۱۸۰</ref>
 
اما این بیان هم دارای اشکال است، چون فرقی میان مجمل و متشابه گذاشته نشده و در حقیقت نوعی تساوی میان مبهم و مجمل و متشابه گذاشته شده است.
{{پایان جمع شدن}}
بنابراین، هیچ یک از این تعریف‌ها و تلقی‌ها که در بسیاری از کتابهای تفسیری و [[علوم قرآن]] متداول شده، روشن نمی‌کند متشابه چیست و در چه محدوده‌ای قرار دارد و عامل پیدایش آن چه می‌تواند باشد؟ حتی معین نکرده‌اند که آیا فرقی میان [[مجمل]] و متشابه است؟ آیا متشابه در محدوده فهم لفظ است یا معنا؟ به همین دلیل تشتت رأی در این مسأله بسیار زیاد است. اما خوشبختانه یکی از کسانی که در سده‌های چهارم و پنجم می‌زیسته در این باب مطالبی گفته که به تعریف و تعیین محدودۀ مسأله نزدیکتر شده و زمینۀ تکامل جدی بحث را فراهم کرده است. او [[قاضی عبدالجبار معتزلی|قاضی عبدالجبار اسدآبادی]] است. او در کتابهای خود به مسأله محکم و متشابه پرداخته و نسبت به موضوع، حساسیت نشان داده است. در مقدمۀ کتاب متشابه القرآن خود پس از بحث [[کلام|کلامی]] [[جبر و تفویض]] شبهه‌ای را مطرح می‌کند که از لابلای آن دیدگاه وی دربارۀ معنای متشابه روشن می‌شود. او در این جملات تلویحاً می‌پذیرد که بحث از متشابه در مقولۀ لفظ و اشتراک و مجاز و مانندش نیست تا کسی با آگاهی از لغت و به دست آوردن قراین، بتواند به معنای متشابه دست یابد. متشابه چیزی است که انسان باید پس از درک لغوی و مفهوم کلام به فکر بپردازد و با استفاده از محکم و دلیل عقل به کنه معنای کلام برسد. او در این باره می‌نویسد:
بی‌گمان محکم در آن جایی است که در موضوع لغت یا با همراهی قرینه قرار گیرد و به گونه‌ای باشد که تنها یک احتمال برود و هر کسی که شیوه خطاب را می‌شناسد و آگاهی به قراین دارد، درباره آن تردید نکند و بتواند به خوبی بر معنای آن استدلال کند. در حالی که متشابه چنین نیست. چون ممکن است کسی دانای به لغت باشد و قرینه هم داشته باشد، اما باز نیازمند به شنیدن از دیگران (راسخان) باشد و فکر کردن و نگاه با تأمل را لازم داشته باشد و چون متشابه است باید آن را بر وجهی که محکم می‌گوید و یا دلیل عقلی بر آن دلالت دارد، حمل کند.<ref>قاضی عبدالجبار، متشابه القرآن، ج۱، ص۶، تحقیق زر زور</ref>
 
وی در جای دیگر که سخن از تفارق میان محکم و متشابه است، باز بر این مسأله تأکید می‌کند و در بیان فرق میان محکم و متشابه با آن که هر دو ظهور دارند و باید دانست که محکم مزیتی بر متشابه دارد و آن ظهور دلالت کلام بر معناست. یا به عبارت دیگر محکم آن چیزی است که احتمالی جز یک معنا، در کلام داده نمی‌شود، در حالیکه در متشابه چنین نیست و برای عالم به لغت و ادب نیز این شبهه حاصل می‌گردد و نیازمند به قرینه‌ای است که کلام را مشخص و معین کند.<ref>همان، ص۹</ref>
 
بنابراین کاوش قرآن پژوه در متشابه در معنای لغوی و رفع ابهام در دایرۀ ظاهر لفظ نیست. در چنین مواردی باید سراغ لغت و ادب و قرینه‌های لفظی رفت، در حالی که در متشابه به جست و جو و برای بکارگیری قرینه‌های عقلی و مدلولات صریح قرآن کریم است.
 
== تحقیق و جمع بندی مسأله ==
 
بر اساس تلقی‌های گزارش شده و نقد آنها، متشابه [[آیه|آیه‌ای]] است که مراد آن برای غالب افهام مردم مشتبه است، چون در مرتبه‌ای از بیان قرار دارد که با محدودۀ حسی و قالب ذهنی سادۀ آنان، قابل درک نیست. در حالی که آیات محکم و دلایل عقلی آن، معانی بلند را در مرتبه‌ای قرار می‌دهد که متأمل در آیات دریابد که آنچه از ظاهر کلام برداشت می‌کند منظور نیست(جهت سلبی معنای محکم). به عنوان نمونه وقتی خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|الرَّ‌حْمَـٰنُ عَلَى الْعَرْ‌شِ اسْتَوَىٰ|سوره= [[سوره طه|طه]]|آیه= ۵}}، در مرحله اول برای شنوندۀ ظاهربین این سؤال مطرح است که منظور از در استوا بودن [[خداوند]] یعنی چه؟ آیا خداوند مانند پادشاهان روی تخت خود می‌نشیند و فرمان می‌دهد؟ ظاهر آیه از نظر مفهوم و واژگان مشکلی ندارد، مشکل در فهم عقلانی آن است. لذا وقتی آیه دیگری می‌گوید:{{متن قرآن|لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ۖ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ‌|سوره= [[سوره شوری|شوری]]|آیه= ۱۱}}، ذهن همان آیه را به گونه‌ای دیگر تفسیر می‌کند و استواییت خداوند را از مقوله‌های مادی و بشری خارج و به مرتبه‌ای جز مخلوقات تفسیر می‌کند. دلالت آیه اول و ظهور آن از بین نمی‌رود، تصحیح می‌شود و از اشتباه و شبه خارج می‌شود. این عمل گاه با دلیل عقلی نسبت به آیه صورت می‌گیرد، چون تجسم خداوند جل جلاله محال است. خداوند جا و مکان ندارد تا بر روی تخت و در عرش بنشیند، لذا مدلول استوا، تسلط بر جهان و احاطه بر خلق معنا می‌شود. نمونه دیگر، آیه شریفه {{متن قرآن|وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَ‌ةٌإِلَىٰ رَ‌بِّهَا نَاظِرَ‌ةٌ وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ بَاسِرَ‌ةٌ|سوره= [[سوره قیامت|قیامت]]|آیه= ٢٢ - ٢٤}} است. خداوند در قیامت دیده می‌شود، اما بر شنونده مشتبه می‌شود که آیا خداوند با همین چشم حسی دیده می‌شود؟ اگر خدا احد است، صمد است، لم یلد و لم یولد است، اگر خدا همتا ندارد، قابل رؤیت مادی نیست، پس این آیه چه می‌گوید؟ آیه‌ای دیگر این اشتباه را تصحیح می‌کند: {{متن قرآن|لَّا تُدْرِ‌كُهُ الْأَبْصَارُ‌ وَهُوَ يُدْرِ‌كُ الْأَبْصَارَ‌|سوره= [[سوره انعام|انعام]]|آیه= ١٠٣}} در این جاست که روشن می‌شود منظور از نظر، دیدن حسی نیست، به همین دلیل نقش محکم، نقش سلبی است، چون کلام متشابه را از اشتباه و افساد بیرون می‌آورد و شنونده را بر حذر می‌دارد.
{{جمع شدن}}
یکی از قرآن پژوهان معاصر توضیحی می‌دهد که ابعاد دیگر این بحث را روشن می‌کند و زمینه محدود کردن دایره متشابه را فراهم می‌کند او می‌نویسد:
 
::متشابه، در اصطلاح، از نوع تشابه در معنا و صورت دادن به معنا و معین کردن مصداق واقعی و موضوعی آن است. تشابه از سنخ علاقۀ بین لفظ و معنای لغوی نیست تا لغوی و ادیب و مفسر بخواهد با بررسی، پرده برداری کند و مدلول و مفهوم معنایی آن را نشان دهد.
 
::به عبارت دیگر، تشابه از ناحیه دلالت لفظ بر معنا حاصل نشده است؛ زیرا آیه متشابه بر معنای معین عرفی دلالت دارد و قابل تمسک است. به همین دلیل، قابل استناد و تمسک برای ایجاد فتنه است. اگر لفظی بر معنایی دلالت نداشته باشد، قابل استناد و اعتماد نیست و دیگران به آن اعتنایی ندارند.<ref>حکیم محمد باقر، علوم القرآن، ص۱۶۹-۱۷۲، قم، المجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۷ق</ref>
 
این تفسیر از تشابه با مثالی که آورده شد کاملاً روشن می‌شود، چون (در مثال اول) ظاهر کلام در {{متن قرآن|الرَّ‌حْمَـٰنُ عَلَى الْعَرْ‌شِ اسْتَوَىٰ|سوره= [[سوره طه|طه]]|آیه= ۵}} روشن است و معنای لغوی آن مشخص است، منتها مفهوم و مصداق این استواییت در مورد خداوند مبهم است. به همین دلیل متشابه است و محکم چنین نقشی ایفا می‌کند که مصداق معینی را برای معنا به ارمغان آورد. به همین جهت، در این تفسیر [[تفسیر|مفسر]] نمی‌خواهد که علاقه میان لفظ و مفهوم واژگانی را کاوش کند، و در صدد آن نیست که اگر شک در اصل وجود علاقه میان لفظ و مفهوم لغوی حاصل شد بگوید متشابه شده، یا اگر لفظ در دو معنا استعمال شد، بگوید پس متشابه شده؛ زیرا اگر چه در این موارد، کلام مبهم و مجمل است و حتی لفظاً تشابه لغوی نام می‌گیرد،<ref>سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۳ ص۱۱ و ۴۳۴، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم انتشارات رضی</ref> اما از مدار بحث محکم و متشابه خارج است چون با قرینه‌ای که در خود آیه است، یا کاوشی که در لغت می‌شود دلالت آن آشکار می‌شود، اما در جایی که لفظ و معنا مشخص است، ولی نوعی از مصداق آشکار نیست، محکم آن مصداق را با جهت سلبی آشکار می‌کند. خداوند در آیه ۷ آل عمران می‌فرماید: {{متن قرآن|فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ|سوره= آل عمران|آیه= ٧}} مفهوم اتباع تنها در حالتی منطبق می‌شود که لفظ در معفوم لغوی تمام بشود و از این جهت برای اخذ و عمل به آن مشکلی وجود نداشته باشد، اما در صورتی که لفظ، مشترک باشد و در یک معنا ظهور نداشته باشد، عمل کردن بر آن اتباع نیست، بلکه متابعت هوا و رأی شخصی است و ارتباطی به بحث ما ندارد و متابعت از متشابه نیست.
 
بنابراین، تشابه از ناحیۀ اختلاط و تردید در معانی لفظ و مفهوم لغوی حاصل نمی‌گردد؛ زیرا فرض کردیم که برای لفظ، مفهوم لغوی معینی وجود دارد و از این جهت ابهامی ندارد.
 
به عبارت دیگر متشابه، دارای معنای کلی است، اما از ناحیه مجسم شدن صورت واقعی معنا و مصداق بخشیدن به آن، اختلاط و تردید است و مصداق خاصی به جای مصداق واقعی در ذهن فرد ظاهربین، جای گرفته است. محکم خاص، فرد را مدد می‌رساند تا بتواند مصداق واقعی را با تصحیح متشابه دریابد.
 
از سوی دیگر، ممکن است آیاتی مبهم و مجمل لفظی و غیر قابل استناد باشد،<ref>مانندبسیاری از آنچه که در غریب القرآن‌ها و مشکل القرآن‌ها مطرح شده است. به عنوان نمونه نک: الخطیب العمری، تیجان البیان فی مشکلات القرآن، ص۲۶۱، جامعه موصل، تحقیق حسن مظفر</ref> اما به این معنای متشابه نباشد، زیرا در این آیات ظهور لفظی نیست در حالی که در متشابه ظهور لفظی هست همین طور الزاماً تمام آیات قرآن تقسیم به محکم و متشابه نشده است، لذا ممکن است آیه‌ای محکم نباشد، اما متشابه هم نباشد، یعنی مجمل و از نظر لغوی نیازمند مراجعه به اهل لغت باشد، از این رو ممکن است آیه‌ای غامض باشد اما در سایه مراجعه به قواعد از پیچیدگی درآید.
 
از آن گذشته اگر گفتیم منظور از متشابه همان مجملات هستند، روش عقلا در فهم آن، مراجعه به موارد مبین است و نه محکم، و تقسیم افراد از سوی قرآن به راسخان و کژدلان معنا ندارد؛ زیرا اهل لسان به طور طبیعی به مجمل عمل نمی‌کنند، در حالی که در متشابه، ظاهر کلام مشکلی ندارد.
 
نکته دیگر آن که میان محکم و متشابه تعارض مفهومی نیست؛ زیرا آیه متشابه دلالت بر مفهوم لغوی باطل ندارد. متشابه دلالت بر مفهوم صحیح دارد، اما انطباق آن بر موضوع خاص و مصداق معینی است که شبهه انگیز است و محکم این شبهه را برطرف می‌کند.
 
به عبارت دیگر، کار محکم پیشگیری از تأویل‌های باطل و ارجاع به اصلی است که صحیح و مطابق با عقل است؛ زیرا از آیه ۷ آل عمران استفاده می‌شود که تنها متابعت کژدلان از متشابه نیست و یافتن تأویل خاص هم هست: {{متن قرآن|ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ|سوره= آل عمران|آیه= ۷}}.
{{پایان جمع شدن}}
در پایان، این نکته یادآوری شود که مسأله محکم و متشابه دو صفت اضافی هستند، به این معنا که ممکن است آیه‌ای از جهتی محکم باشد و از جهتی متشابه و برعکس. به همین جهت ما بر خلاف [[راغب اصفهانی]] که محکم و متشابه را به چند دسته تقسیم می‌کند و یک قسم را متشابه علی‌الاطلاق می‌داند،<ref>راغب مفردات، ص۴۴۴، واژه شبه، تحقیق داودی</ref> ما متشابه علی الاطلاق در قرآن نداریم، گر چه مانعی ندارد که ما محکم علی الاطلاق داشته باشیم.<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۳، ص۶۷</ref>
 
از سوی دیگر، نحوۀ عمل محکم و دلالت عقل بر تصحیح فهم متشابه، از بین بردن دلالت متشابه نیست، منع اشتباه است. مصداقی در ذهن جای گرفته، مصداقی دیگر را جای می‌دهد. تمام مثالهایی که در باب محکم و متشابه زده شده این چنین است. نمونه روشن آن، نقش تصحیحی آیات محکمات در مورد آیات صفات، [[جبر و اختیار]]، [[خلق افعال]] و انتساب افعال به خداوند است.<ref>برای نمونه نک: معرفت، التمهید، ج۳، ص۸۲-۳۲۰ چاپ دفتر انتشارات اسلامی</ref>
 
== اهل بیت و محکم و متشابه ==
 
در کلمات [[اهل بیت(ع)]] سخنان بسیاری در اشاره به موضوع محکم و متشابه آمده است. بخش زیادی از این [[روایات]] ناظر به تقسیم‌بندی قرآن و لزوم آگاهی [[تفسیر|مفسر]] از مقوله‌های متفاوت آن است. یکی از تقسیم‌ها، اشتمال قرآن به احکام (اوامر و نواهی) [[ناسخ و منسوخ]] و قصص و امثال است و جزو آنها محکمات ومتشابهات قرآن است. در این دسته از اخبار، پذیرفته شده که بخشی از قرآن اختصاص به متشابهات دارد: عن أبی عبدالله(ع) {{حدیث|إن القرآن زاجر و آمر، یأمر بالجنة و یزجر عن النار و فیه محکم و متشابه...‌}}<ref>بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱ ص۵۹۸، ح ۷، قم، بنیاد بعثت، ۱۴۱۵ ق، به نقل از تفسیر علی بن ابراهیم، ج۲، ص۴۵۱</ref>
 
حتی در مواردی مصادیق متشابهات معین شده است، مانند آنچه از [[امام باقر(ع)]] نقل شده که منسوخات از متشابهات و ناسخ‌ها از محکمات هستند.<ref>همان، ح ۱</ref> و باز روایاتی داریم که ثابت می‌کند که اگر در روایاتی آمده منسوخات از متشابهات است، به عنوان مصداق است؛ زیرا ناسخ و منسوخ یکی از اقسام قرآن شمارش شده و محکم و متشابه قسم دیگر، و معنا ندارد ناسخ و منسوخ از اقسام محکم و متشابه باشد. در آن جا که امام می‌گوید: «‌متشابهات منسوخات هستند، گر چه مصداقی از متشابهات را ذکر می‌کند، ولی در حقیقت روش عمل محکم را نشان می‌دهد که با وجود ناسخ، زمینه عمل منسوخ از بین می‌رود. از این گذشته، از این خبر استفاده می‌شود که متشابهات اختصاصی به اعتقادات نداشته و حتی در مواردی که احکام، منسوخ شده‌اند می‌تواند در دایرۀ محکمات و متشابهات قرار گیرد.
 
البته در برخی از مأثورات منسوب به [[ابن عباس]] آمده بود که محکم و متشابه فرقشان در امکان عمل و عدم امکان عمل است. این مضمون در روایات اهل بیت(ع) هم رسیده<ref>نک: طبری، تفسیر جامع البیان، ج۳، ص۲۳۵</ref> و شاید منظور از قابل عمل نبودن به خاطر مشتبه بودن آنها است، چنانکه در برخی روایات آمده است: {{حدیث|سئل ابوعبدالله عن المحکم و المتشابه فقال: «‌المحکم ما یعمل به و المتشابه ما أشتبه علی جاهله}}<ref>بحرانی، البرهان، ج۱، ص۵۹۹، ح ۱۰</ref> به همین دلیل، اگر رفع اشتباه شد و مربوط به اصول عقاید نبود، قابل عمل خواهد شد.
 
نکته دیگری که باز در این روایات قابل توجه است، بیان [[امام علی(ع)]] در [[نهج البلاغه]] در وصف قرآن است. آن حضرت متشابهات را در برابر غوامض قرآن قرار داده است به این معنا که هر جا جمله، مبهم و یا مجمل است و از نظر مفهوم آشکار نیست، غامض نامیده می‌شود، بلکه غامضات قرآن پله‌ای از مبهمات بالاتر هستند، اما با این همه، در برابر متشابهات هستند؛ زیرا متشابهات در جایی است که شبهه برانگیز است: {{حدیث|کتاب ربکم مبیناً حلاله و حرامه، و فرائضه و فضائله و ناسخه و منسوخه و رخصه و عزائمه و خاصه و عامه و عبره و أمثاله و مرسله و محدوده و محکمه و متشابه، مفسراً جملته و مبیناً غوامضه}}<ref>نهج البلاغه، خطبه۱</ref>
 
از نکات جالب دیگری که در روایات اهل بیت رسیده، مسأله چگونگی برخورد با متشابهات است. برخی گمان می‌کنند که در برخی از این روایات نهی شده که فرد در برابر مشابهات توقف کند و در اطراف آیه تأمل نکند و حقایق قرآن را نشناسد و برعکس، از پیش خود تأویلاتی بیاورد، [[امام صادق(ع)]] می‌فرماید: {{حدیث|انّما هلک الناس فی المتشابه؛ لأنهم لم یقفوا علی معناه و لم یعرفوا حقیقته فوضعوا له تأویلات من عند انفسهم بآرائهم و استغنوا بذلک عن المسأله الأوصیاء...}}<ref>وسائل الشیعة (آل البیت)، ج۲۷، ص۲۰۰ و ۲۰۱، ح۶۲</ref>
 
استفاده دیگری که از بخشی از روایات می‌شود، مربوط به مواردی از موضوعات قرآن است که به عنوان متشابه توضیح داده شده، مانند آنچه [[نعمانی]] در تفسیر آیه {{متن قرآن|يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ|سوره= نحل|آیه= ٩٣}}  و معنای «‌فتنه‌» از امیرمؤمنان(ع) نقل می‌کند. از این روایات استفاده می‌شود که بحث متشابه بحث لغوی و تشابه لفظی نیست، بحث مصداق و تجدید معنایی است که با آیات دیگر معین می‌شود، چون معنای فتنه و إضلال روشن بوده، اما مصداق و برداشت خارجی از آن شبهه انگیز و مشتبه کننده بوده و حضرت توضیح داده است.
 
== شناخت آیات متشابه ==
 
یکی از مباحثی که مربوط به متشابه است و به مناسبت [[حجیت ظواهر]] هم مطرح شده است، <ref>نک: بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج۱، ص۳۱ (مقدمه سوم)؛ خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، ص۲۷۱، بیروت، دارالزهراء، چاپ پنجم، ۱۴۰۸ق</ref> این است که چون در قرآن متشابه آورده شده قابل معرفت و استناد نیست و خداوند گفته است: {{متن قرآن|وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّـهُ ۗ وَالرَّ‌اسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَ‌بِّنَا|ترجمه= با آنكه تأويلش را جز خدا و ريشه‌داران در دانش كسى نمى‌داند. [آنان كه‌] مى‌گويند: «ما بدان ايمان آورديم، همه [چه محكم و چه متشابه‌] از جانب پروردگار ماست.|سوره= آل عمران|آیه= ۷}} پس باید در بخش متشابهات، قرآن قابل شناخت نباشد و لذا باید تعبد کرد و ایمان آورد.
 
اگر چنین باشد:
 
اولاً، بخشی از آیات، نزولشان لغو خواهد شد؛ چون بنابراین تفسیر، حتی راسخان در علم هم نمی‌دانند.
 
ثانیاً، مباین با آن دسته از آیاتی است که قرآن را کتاب مبین، هدایت، شفا و نور معرفی می‌کند.
 
ثالثاً، معارض با [[روایات|روایاتی]] است که می‌گوید قرآن به گونه‌ای است که نمی‌تواند مبهم باشد و کسی نمی‌تواند ادعا کند که قرآن قابل دانستن نیست.<ref>آیاتی که محکم و نص نیستند از دو حال خارج نیستند، یا مشکل آنها مربوط به لفظ و معنا و جهات ادبی است که باید طبق قواعد تفسیر ابهام و اجمال آن را برطرف کرد یا متشابه است و باید به محکمات و راسخان در علم مراجعه کرد.</ref> {{حدیث|إن رجلا قال له: أنت الذی تقول لیس شیء مِن کتاب الله الا معروف؟ قال لیس هکذا قلت: إنما قلت لیس شیء من کتاب الله الا علیه دلیل ناطق عن الله فی کتابه مما لا یعلمه الناس. إنّ للقرآن ظاهراً و باطناً و ناسخاً و منسوخاً و محکماً و متشابهاً و سنناً و امثالاً و فصلاً و وصلاً و أحرفاً و تصریفاً، فَمَن زَعَمَ أنّ الکتاب مبهمٌ فقد هَلَک و أهلک}}<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۴۱، ح ۳۹، تهران، مکتبه اسلامیه، به نقل از محاسن</ref>
 
 
===اقوال مختلف دربارۀ معنای آیه ===
 
به همین دلیل، یکی از مباحثی که قرآن پژوهان در مسأله محکم و متشابه مطرح نموده‌اند و تأثیر بسزایی در فهم معنای متشابه و تلقی صحیح از آن دارد و مسأله قابل شناخت بودن قرآن را روشن می‌کند، همین بحث است که آیا «‌وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ‌» عطف به «‌وَ ما یعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ‌» است تا راسخان در علم هم  بتوانند از متشابه آگاه باشند یا استیناف است تا راسخان در علم، تأویل متشابهات ندانند و ایمان می‌آورند و می‌گویند: آمنا به کل من عند ربنا؛ در این زمینه سه قول وجود دارد:
 
۱- بیشتر علمای [[اهل سنت]] قایلند که متشابه را تنها خدا می‌داند و باید در [[آیه|آیات]] متشابه توقف کرد و راسخان در علم، تنها علمشان به تأویل قرآن به این جا منتهی می‌شود که بگویند ما [[ایمان]] آوردیم.<ref>صبحی صالح، مباحث فی علوم القران، ص۲۸۲</ref>
 
این دیدگاه در روایات و [[تفسیر]] اهل سنت به [[ابن عباس]] و [[عایشه]] نسبت داده شده و گفته شده است که آنها فراز وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ‌ از آیه را با فاصله قرائت می‌کرده‌اند.<ref>سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور فی التفسیر المأثور، ج۲، ص۱۵۰ به نقل از ابو داود در مصاحف و ابن انباری در کتاب اضداد، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق</ref>
 
حتی در میان قدمای اهل سنت کسانی مانند مالک (م ۱۷۹ق) معتقد بودند که باید معرفت متشابهات را به خدا واگذار کرد، به همین دلیل هنگامی که از وی دربارۀ استوای خدا بر عرش سؤال می‌شود، تعجب می‌کند و این سؤال را [[بدعت]] می‌داند.<ref>حمید لحمر، الامام مالک مفسراً، ص۲۷۵، به نقل از قاضی عیاض، در شفا</ref>
 
۲- نظریه دیگر مربوط به کسانی است که با این نظریه مشهور اهل سنت مخالفت کرده و قایل شده‌اند که راسخون در علم، نیز تأویل متشابه را می‌دانند. از نخستین کسانی که در عامه به این نظریه قایل شده –صرف نظر از تناقض هایی که در انتساب به ابن عباس گزارش شد مجاهد (م ۱۰۳)است.<ref>قطان، مناع، مباحث فی علوم القرآن، ص۲۱۷) ابوالحسن اشعری (م ۳۶۰) از این کسان است. ابواسحاق شیرازی (م ۴۷۶) و امام الحرمین جوینی (م ۴۷۸) نیز این نظریه را تأیید کرده‌اند. در قرون اخیر بسیاری از معاصران اهل سنت این نظریه را پذیرفته‌اند، (صبحی صالح، مباحث فی علوم القرآن، ص۲۸۲</ref> و در این زمینه استدلال کرده‌اند که اگر راسخان در علم نمی‌دانستند، چرا قرآن آنها را تمجید کرده و چه فرقی میان راسخان در دین و راسخان در علم است؟ و باید مانند دیگران باشند، پس باید فرقی باشد که همان توان برای فهم متشابهات و حل آنها به وسیله محکمات قرآن است.
 
این نظریه مورد تأیید بخش عظیمی از دانشمندان [[شیعه]] قرار گرفته، به ویژه آنکه روایاتی در مجامع روایی شیعه گزارش شده که منظور از راسخان در علم، اهل بیت هستند و آنها هستند که متشابهات قرآن را می‌دانند.<ref>نک: بحرانی، البرهان، ج۱، ص۵۹۷-۵۹۹</ref>
 
۳- نظریه سوم، نظریه کسانی است که می‌گویند تأویل برخی از امور غیبی چون روز [[قیامت]] و اسماء مستأثره خدا تنها در انحصار خداوند است و راسخان در علم از آن چیزی نمی‌دانند، گر چه عالم به متشابهات هستند. به همین جهت، قرآن قابل شناخت است.
 
[[سید مرتضی]] (م ۴۳۶) ضمن پذیرفتن این نظریه می‌گوید: «‌وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ‌» استیناف و غیر معطوف است و معنای آیه این است که آیات متشابه را به طور کامل و تفصیلی جز خدا کسی نمی‌داند.<ref>سیدمرتضی، امالی، ج۲، ص۹۷، مجلس ۳۳، قم، منشورات مکتبه آیه الله مرعشی، افست از چاپ قاهره، ۱۳۱۵ق</ref>
 
==جستارهای وابسته ==
{{ستون-شروع|8}}
* [[تفسیر قرآن]]
* [[تفسیر موضوعی]]
* [[تفسیر ترتیبی]]
* [[تفسیر قرآن به قرآن]]
* [[تفسیر روایی]]
* [[تفسیر عرفانی]]
* [[تفسیر ادبی]]
* [[تفسیر فقهی]]
* [[تفسیر عصری]]
* [[تفسیر علمی]]
* [[تفسیر فلسفی]]
* [[تفسیر کلامی]]
* [[تفسیر تطبیقی]]
* [[المیزان فی تفسیر القرآن]]
* [[تفسیر نمونه]]
* [[تفسیر به رأی]]
{{پایان}}


== پانویس ==
== پانویس ==
خط ۱۷۸: خط ۵۱:


== منابع ==
== منابع ==
منبع مقاله: قرآن اثری جاویدان، سید محمد علی ایازی
* زركشی: البرهان فی علوم القران، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالمعرفه
* قاضی عبدالجبار: المغنی فی ابواب التوحید و العدل، الجمهوریه العربیه المتحده، وزاره الثقافه
* سید جلال الدین آشتیانی: متشابهات القرآن، دانشگاه فردوسی، بی‌تا
* ملاصدرا: متشابهات القرآن،تصحیح آشتیانی،‌مشهد، دانشگاه فردوسی
* عیون اخبار الرضا، نشر جهان،
* نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین، فیض كاشانی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۱ش‌
* صبحی صالح، مباحث فی علوم القران، انتشارات الشریف الرضی، قم ۱۳۷۲ش
* بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، انتشارات بعثت، قم
* قطان، مناع، مباحث فی علوم القرآن، مؤسسة الرساله، بیروت ۱۴۲۱ق
* سید محمدعلی ایازی، قرآن اثری جاودان، مؤسسه پژوهشهای قرآنی، ۱۳۸۱ش


{{قرآن کریم}}
{{قرآن کریم}}
کاربر ناشناس