پرش به محتوا

محکم و متشابه: تفاوت میان نسخه‌ها

۸٬۳۸۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۷ اوت ۲۰۱۴
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Lohrasbi
imported>Lohrasbi
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱۷: خط ۱۱۷:


استفاده دیگری که از بخشی از روایات می‌شود، مربوط به مواردی از موضوعات قرآن است که به عنوان متشابه توضیح داده شده، مانند آنچه [[نعمانی]] در تفسیر آیه {{متن قرآن|يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ|سوره= نحل|آیه= ٩٣}}  و معنای «‌فتنه‌» از امیرمؤمنان(ع) نقل می‌کند. از این روایات استفاده می‌شود که بحث متشابه بحث لغوی و تشابه لفظی نیست، بحث مصداق و تجدید معنایی است که با آیات دیگر معین می‌شود، چون معنای فتنه و إضلال روشن بوده، اما مصداق و برداشت خارجی از آن شبهه انگیز و مشتبه کننده بوده و حضرت توضیح داده است.
استفاده دیگری که از بخشی از روایات می‌شود، مربوط به مواردی از موضوعات قرآن است که به عنوان متشابه توضیح داده شده، مانند آنچه [[نعمانی]] در تفسیر آیه {{متن قرآن|يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ|سوره= نحل|آیه= ٩٣}}  و معنای «‌فتنه‌» از امیرمؤمنان(ع) نقل می‌کند. از این روایات استفاده می‌شود که بحث متشابه بحث لغوی و تشابه لفظی نیست، بحث مصداق و تجدید معنایی است که با آیات دیگر معین می‌شود، چون معنای فتنه و إضلال روشن بوده، اما مصداق و برداشت خارجی از آن شبهه انگیز و مشتبه کننده بوده و حضرت توضیح داده است.
== شناخت آیات متشابه ==
یکی از مباحثی که مربوط به متشابه است و به مناسبت [[حجیت ظواهر]] هم مطرح شده است، <ref>نک: بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج۱، ص۳۱ (مقدمه سوم)؛ خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، ص۲۷۱، بیروت، دارالزهراء، چاپ پنجم، ۱۴۰۸ق</ref> این است که چون در قرآن متشابه آورده شده قابل معرفت و استناد نیست و خداوند گفته است: {{متن قرآن|'''وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّـهُ ۗ وَالرَّ‌اسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَ‌بِّنَا'''|ترجمه= با آنكه تأويلش را جز خدا و ريشه‌داران در دانش كسى نمى‌داند. [آنان كه‌] مى‌گويند: «ما بدان ايمان آورديم، همه [چه محكم و چه متشابه‌] از جانب پروردگار ماست.|سوره= آل عمران|آیه= ۷}} پس باید در بخش متشابهات، قرآن قابل شناخت نباشد و لذا باید تعبد کرد و ایمان آورد.
اگر چنین باشد:
اولاً، بخشی از آیات، نزولشان لغو خواهد شد؛ چون بنابراین تفسیر، حتی راسخان در علم هم نمی‌دانند.
ثانیاً، مباین با آن دسته از آیاتی است که قرآن را کتاب مبین، هدایت، شفا و نور معرفی می‌کند.
ثالثاً، معارض با [[روایات|روایاتی]] است که می‌گوید قرآن به گونه‌ای است که نمی‌تواند مبهم باشد و کسی نمی‌تواند ادعا کند که قرآن قابل دانستن نیست.<ref>آیاتی که محکم و نص نیستند از دو حال خارج نیستند، یا مشکل آنها مربوط به لفظ و معنا و جهات ادبی است که باید طبق قواعد تفسیر ابهام و اجمال آن را برطرف کرد یا متشابه است و باید به محکمات و راسخان در علم مراجعه کرد.</ref> {{حدیث|'''إن رجلا قال له: أنت الذی تقول لیس شیء مِن کتاب الله الا معروف؟ قال لیس هکذا قلت: إنما قلت لیس شیء من کتاب الله الا علیه دلیل ناطق عن الله فی کتابه مما لا یعلمه الناس. إنّ للقرآن ظاهراً و باطناً و ناسخاً و منسوخاً و محکماً و متشابهاً و سنناً و امثالاً و فصلاً و وصلاً و أحرفاً و تصریفاً، فَمَن زَعَمَ أنّ الکتاب مبهمٌ فقد هَلَک و أهلک'''}}<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۴۱، ح ۳۹، تهران، مکتبه اسلامیه، به نقل از محاسن</ref>
===اقوال مختلف دربارۀ معنای آیه ===
به همین دلیل، یکی از مباحثی که قرآن پژوهان در مسأله محکم و متشابه مطرح نموده‌اند و تأثیر بسزایی در فهم معنای متشابه و تلقی صحیح از آن دارد و مسأله قابل شناخت بودن قرآن را روشن می‌کند، همین بحث است که آیا «‌وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ‌» عطف به «‌وَ ما یعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ‌» است تا راسخان در علم هم  بتوانند از متشابه آگاه باشند یا استیناف است تا راسخان در علم، تأویل متشابهات ندانند و ایمان می‌آورند و می‌گویند: '''آمنا به کل من عند ربنا'''؛ در این زمینه سه قول وجود دارد:
۱- بیشتر علمای [[اهل سنت]] قایلند که متشابه را تنها خدا می‌داند و باید در [[آیه|آیات]] متشابه توقف کرد و راسخان در علم، تنها علمشان به تأویل قرآن به این جا منتهی می‌شود که بگویند ما [[ایمان]] آوردیم.<ref>صبحی صالح، مباحث فی علوم القران، ص۲۸۲</ref>
این دیدگاه در روایات و [[تفسیر]] اهل سنت به [[ابن عباس]] و [[عایشه]] نسبت داده شده و گفته شده است که آنها فراز ''وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ‌'''''متن پررنگ'''از آیه را با فاصله قرائت می‌کرده‌اند.<ref>سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور فی التفسیر المأثور، ج۲، ص۱۵۰ به نقل از ابو داود در مصاحف و ابن انباری در کتاب اضداد، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق</ref>
حتی در میان قدمای اهل سنت کسانی مانند مالک (م ۱۷۹ق) معتقد بودند که باید معرفت متشابهات را به خدا واگذار کرد، به همین دلیل هنگامی که از وی دربارۀ استوای خدا بر عرش سؤال می‌شود، تعجب می‌کند و این سؤال را [[بدعت]] می‌داند.<ref>حمید لحمر، الامام مالک مفسراً، ص۲۷۵، به نقل از قاضی عیاض، در شفا</ref>
۲- نظریه دیگر مربوط به کسانی است که با این نظریه مشهور اهل سنت مخالفت کرده و قایل شده‌اند که راسخون در علم، نیز تأویل متشابه را می‌دانند. از نخستین کسانی که در عامه به این نظریه قایل شده –صرف نظر از تناقض هایی که در انتساب به ابن عباس گزارش شد مجاهد (م ۱۰۳)است.<ref>قطان، مناع، مباحث فی علوم القرآن، ص۲۱۷) ابوالحسن اشعری (م ۳۶۰) از این کسان است. ابواسحاق شیرازی (م ۴۷۶) و امام الحرمین جوینی (م ۴۷۸) نیز این نظریه را تأیید کرده‌اند. در قرون اخیر بسیاری از معاصران اهل سنت این نظریه را پذیرفته‌اند، (صبحی صالح، مباحث فی علوم القرآن، ص۲۸۲</ref> و در این زمینه استدلال کرده‌اند که اگر راسخان در علم نمی‌دانستند، چرا قرآن آنها را تمجید کرده و چه فرقی میان راسخان در دین و راسخان در علم است؟ و باید مانند دیگران باشند، پس باید فرقی باشد که همان توان برای فهم متشابهات و حل آنها به وسیله محکمات قرآن است.
این نظریه مورد تأیید بخش عظیمی از دانشمندان [[شیعه]] قرار گرفته، به ویژه آنکه روایاتی در مجامع روایی شیعه گزارش شده که منظور از راسخان در علم، اهل بیت هستند و آنها هستند که متشابهات قرآن را می‌دانند.<ref>نک: بحرانی، البرهان، ج۱، ص۵۹۷-۵۹۹</ref>
۳- نظریه سوم، نظریه کسانی است که می‌گویند تأویل برخی از امور غیبی چون روز [[قیامت]] و اسماء مستأثره خدا تنها در انحصار خداوند است و راسخان در علم از آن چیزی نمی‌دانند، گر چه عالم به متشابهات هستند. به همین جهت، قرآن قابل شناخت است.
[[سید مرتضی]] (م ۴۳۶) ضمن پذیرفتن این نظریه می‌گوید: «‌وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ‌» استیناف و غیر معطوف است و معنای آیه این است که آیات متشابه را به طور کامل و تفصیلی جز خدا کسی نمی‌داند.<ref>سیدمرتضی، امالی، ج۲، ص۹۷، مجلس ۳۳، قم، منشورات مکتبه آیه الله مرعشی، افست از چاپ قاهره، ۱۳۱۵ق</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
کاربر ناشناس