confirmed، templateeditor
۱۱٬۶۳۵
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جز (ویکی سازی) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:حضرموت.jpg|بندانگشتی|300px|موقعیت جغرافیایی حضرموت در کشور [[یمن]]]] | [[پرونده:حضرموت.jpg|بندانگشتی|300px|موقعیت جغرافیایی حضرموت در کشور [[یمن]]]] | ||
'''حَضْرَمَوْت''' نام قبیله و نام منطقهای وسیع است که در شرق | '''حَضْرَمَوْت''' نام قبیله و نام منطقهای وسیع است که در شرق [[یمن]] در جنوب [[جزیرة العرب]] و ساحل دریای عرب قراردارد. به مردم آن، حَضرَمی گفته میشود. ساکنین آن در زمان [[پیامبر اسلام(ص)]] مسلمان شدند. در طول تاریخ اسلام، [[شیعیان]] در آن زندگی میکردند. | ||
==علت نامگذاری== | ==علت نامگذاری== | ||
حضرموت از دو کلمه حضر (حضور داشتن) و موت (مرگ) تشکیل شده و بهمعنای سرزمین مرگ است. علت نامیدن این سرزمین به این نام عبارت است از: | حضرموت از دو کلمه حضر (حضور داشتن) و موت (مرگ) تشکیل شده و بهمعنای سرزمین مرگ است. علت نامیدن این سرزمین به این نام عبارت است از: | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
در این سرزمین اماکن و [[آثار باستانی]] متعددی وجود دارد. از مهمترین آنان قبر منسوب به [[حضرت هود(ع)]] و ویرانههایی از مواضع و اماکن اقوام [[عاد]] و [[ثمود]] است.<ref>کحّاله، جغرافیة شبه جزیرة العرب، ۱۳۸۴ق، ص۳۵۰-۳۵۵</ref> | در این سرزمین اماکن و [[آثار باستانی]] متعددی وجود دارد. از مهمترین آنان قبر منسوب به [[حضرت هود(ع)]] و ویرانههایی از مواضع و اماکن اقوام [[عاد]] و [[ثمود]] است.<ref>کحّاله، جغرافیة شبه جزیرة العرب، ۱۳۸۴ق، ص۳۵۰-۳۵۵</ref> | ||
مردم این منطقه در زمان [[پیامبر]] مسلمان شدند. رسول خدا، فردی به نام [[زیاد بن لبید]] را حاکم بر آنجا و مأمور جمعآوری [[زکات]] آن قرار داد که او کِنده را نیز ضمیمه ولایت او کرد.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۳۸۵ق، ص۱۰۳</ref> | مردم این منطقه در زمان [[پیامبر(ص)]] مسلمان شدند. رسول خدا، فردی به نام [[زیاد بن لبید]] را حاکم بر آنجا و مأمور جمعآوری [[زکات]] آن قرار داد که او کِنده را نیز ضمیمه ولایت او کرد.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۳۸۵ق، ص۱۰۳</ref> | ||
در ایام خلافت [[ابوبکر]]، طایفهای از کِنده که ساکن حَضْرَموت بودند، حاضر به پرداخت [[زکات]] به وی نشدند. در نتیجه زیاد بن لبید شبانه از آن منطقه فرار کرد و مردم این منطقه را [[مرتد]] نامید. ابوبکر نیز سپاهی فرستاد که با آنها وارد [[جنگ]] شد.<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۲۶۹</ref> | در ایام [[خلافت]] [[ابوبکر]]، طایفهای از کِنده که ساکن حَضْرَموت بودند، حاضر به پرداخت [[زکات]] به وی نشدند. در نتیجه زیاد بن لبید شبانه از آن منطقه فرار کرد و مردم این منطقه را [[مرتد]] نامید. ابوبکر نیز سپاهی فرستاد که با آنها وارد [[جنگ]] شد.<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۲۶۹</ref> | ||
==دوران معاصر== | ==دوران معاصر== | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
[[یمن]] تنها کشوری است که مردمانش بدون جنگ و خونریزی و با رسیدن [[حضرت علی(ع)]] بهعنوان فرستاده ویژه [[پیامبر]] اکرم (ص) به اسلام گرویدند.<ref>طبری، تاریخ طبری، بیتا، ج۲، ص ۲۵۵-۲۵۷</ref> | [[یمن]] تنها کشوری است که مردمانش بدون جنگ و خونریزی و با رسیدن [[حضرت علی(ع)]] بهعنوان فرستاده ویژه [[پیامبر]] اکرم (ص) به اسلام گرویدند.<ref>طبری، تاریخ طبری، بیتا، ج۲، ص ۲۵۵-۲۵۷</ref> | ||
دوستی میان یمنیها و حضرت علی(ع) به حدی بود که از تعداد بیست و سه نفری که هستۀ اولیۀ تشیع بعد از ماجرای | دوستی میان یمنیها و حضرت علی(ع) به حدی بود که از تعداد بیست و سه نفری که هستۀ اولیۀ تشیع بعد از [[ماجرای سقیفه]] را تشکیل دادند، ده نفر از انصار یمنی بودند. در گزارش دیگری آمده است که وقتی زیاد بن لَبید أنصاری، نمایندۀ خلیفه در «حضر موت» بود، حارث بن معاویه تمیمی، حارثه بن سُراقه کندی، اشعث بن قیس کندی از سران قبایل یمنی به او گفتند: ما از اهل بیت پیامبر (ص) اطاعت خواهیم کرد، چرا شما آنان را از خلافت باز داشتید.<ref>منتظر قائم، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهلبیت، ۱۳۸۰ش، ص۸۶-۹۴</ref> | ||
در زمان بالا گرفتن اختلاف [[امام علی(ع)]] با [[معاویه]]، ساکنان این منطقه از [[حضرت علی(ع)]] حمایت کردند. لذا در [[سال ۴۰ قمری]] [[بسر بن ارطاة|بُسربن أرطاة فهری]] به همراه سپاه سه هزار نفره از [[دمشق]] برای سرکوب کردن شیعیان به حضرموت رفت و با طرفداران امام علی (ع) جنگ کرد.<ref>ابن دیبع، قرّةالعیون، ۱۴۰۹ق، ص۶۹؛ ابنقاسم، غایة الامانی، ۱۳۸۸ق، ج۱، ص۹۶</ref> | در زمان بالا گرفتن اختلاف [[امام علی(ع)]] با [[معاویه]]، ساکنان این منطقه از [[حضرت علی(ع)]] حمایت کردند. لذا در [[سال ۴۰ قمری]] [[بسر بن ارطاة|بُسربن أرطاة فهری]] به همراه سپاه سه هزار نفره از [[دمشق]] برای سرکوب کردن شیعیان به حضرموت رفت و با طرفداران امام علی (ع) جنگ کرد.<ref>ابن دیبع، قرّةالعیون، ۱۴۰۹ق، ص۶۹؛ ابنقاسم، غایة الامانی، ۱۳۸۸ق، ج۱، ص۹۶</ref> |