Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۲۱۵
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
# هر چه شمردنی است به سر رسد و هر چه چشم داشتنی است در رسد. | # هر چه شمردنی است به سر رسد و هر چه چشم داشتنی است در رسد. | ||
# چون کارها همانند شود- یکی را بر دیگری قیاس کردن توانست و- پایان آن را از آغاز دانست. | # چون کارها همانند شود- یکی را بر دیگری قیاس کردن توانست و- پایان آن را از آغاز دانست. | ||
# [و در خبر [[ضرار بن ضمره ضبابی|ضرار پسر ضمره ضبابی]] است که چون بر [[معاویه بن ابی سفیان|معاویه]] در آمد و معاویه وی را از [[امیرالمؤمنین]](ع) پرسید، گفت: گواهم که او را در حالی دیدم که شب پردههای خود را افکنده بود، و او در محراب خویش بر پا ایستاده، محاسن را به دست گرفته چون مار گزیده به خود میپیچید و چون اندوهگینی میگریست، و میگفت:]ای دنیا!ای دنیا! از من دور شو! - با خودنمایی - فرا راه من آمدهای؟ یا شیفتهام شدهای؟ مباد که تو در دل من جای گیری. هرگز! جز مرا بفریب! مرا به تو چه نیازی است؟ من تو را سه بار طلاق گفتهام و بازگشتی در آن نیست. زندگانیات کوتاه است و جاهت ناچیز، و آرزوی تو داشتن خُرد -نیز- آه از توشهاندک و درازی راه و دوری منزل و سختی درآمدنگاه. | # [و در خبر [[ضرار بن ضمره ضبابی|ضرار پسر ضمره ضبابی]] است که چون بر [[معاویه بن ابی سفیان|معاویه]] در آمد و معاویه وی را از [[امیرالمؤمنین]](ع) پرسید، گفت: گواهم که او را در حالی دیدم که شب پردههای خود را افکنده بود، و او در [[محراب]] خویش بر پا ایستاده، محاسن را به دست گرفته چون مار گزیده به خود میپیچید و چون اندوهگینی میگریست، و میگفت:]ای دنیا!ای دنیا! از من دور شو! - با خودنمایی - فرا راه من آمدهای؟ یا شیفتهام شدهای؟ مباد که تو در دل من جای گیری. هرگز! جز مرا بفریب! مرا به تو چه نیازی است؟ من تو را سه بار طلاق گفتهام و بازگشتی در آن نیست. زندگانیات کوتاه است و جاهت ناچیز، و آرزوی تو داشتن خُرد -نیز- آه از توشهاندک و درازی راه و دوری منزل و سختی درآمدنگاه. | ||
# [و از سخنان آن حضرت است، چون کسی از او پرسید: «رفتن ما به شام به قضا و قدر خدا بود» پس از گفتار دراز، و این گزیده آن است:] وای بر تو! شاید قضاء لازم و قدر حتم را گمان کردهای، اگر چنین باشد پاداش و کیفر باطل بُوَد، و نوید و تهدید عاطل. خدای سبحان بندگان خود را امر فرمود - و در آنچه بدان مأمورند- دارای اختیارند، و نهی نمود تا بترسند و دست باز دارند. آنچه تکلیف کرد آسان است نه دشوار و پاداش او بر - کردار- اندک، بسیار. نافرمانیش نکنند از آنکه بر او چیرند، و فرمانش نبرند از آن رو که ناگزیرند. پیامبران را به بازیچه نفرستاد، و کتاب را برای بندگان بیهوده نازل نفرمود و آسمانها و زمین و آنچه میان این دو است به باطل خلق ننمود. «این گمان کسانی است که کافر شدند. وای بر آنان که کافر شدند از آتش.» | # [و از سخنان آن حضرت است، چون کسی از او پرسید: «رفتن ما به شام به قضا و قدر خدا بود» پس از گفتار دراز، و این گزیده آن است:] وای بر تو! شاید قضاء لازم و قدر حتم را گمان کردهای، اگر چنین باشد پاداش و کیفر باطل بُوَد، و نوید و تهدید عاطل. خدای سبحان بندگان خود را امر فرمود - و در آنچه بدان مأمورند- دارای اختیارند، و نهی نمود تا بترسند و دست باز دارند. آنچه تکلیف کرد آسان است نه دشوار و پاداش او بر - کردار- اندک، بسیار. نافرمانیش نکنند از آنکه بر او چیرند، و فرمانش نبرند از آن رو که ناگزیرند. پیامبران را به بازیچه نفرستاد، و کتاب را برای بندگان بیهوده نازل نفرمود و آسمانها و زمین و آنچه میان این دو است به باطل خلق ننمود. «این گمان کسانی است که کافر شدند. وای بر آنان که کافر شدند از آتش.» | ||
# حکمت را هر جا باشد فراگیر! که حکمت - گاه- در سینه منافق بود پس در سینهاش بجنبد تا برون شَود و با همسانهای خود در سینه مؤمن بیارمد. | # حکمت را هر جا باشد فراگیر! که حکمت - گاه- در سینه منافق بود پس در سینهاش بجنبد تا برون شَود و با همسانهای خود در سینه مؤمن بیارمد. |