imported>Lohrasbi |
|
خط ۳۰: |
خط ۳۰: |
| == مؤلف کتاب == | | == مؤلف کتاب == |
| {{اصلی|قاضی نعمان مغربی}} | | {{اصلی|قاضی نعمان مغربی}} |
| مؤلف این کتاب، قاضی نعمان بن محمد بن منصور بن احمد بن حیون تمیمی مغربی است. او در سال ۳۶۳ق وفات یافت، اما تاریخ تولد او مورد اختلاف است. برخی آن را سال ۲۵۹ و عدهای دیگر آن را دهۀ پایانی قرن سوم دانستهاند. | | مؤلف این کتاب، قاضی نعمان بن محمد بن منصور بن احمد بن حیون تمیمی مغربی، عالم قرن چهارم هجری است. وی در حکومت [[فاطمیان|فاطمی]]، پستهای مهمی را بر عهده داشت و در مقطعی نیز قاضی القضات مصر شد. تألیفات او به ۴۷ کتاب میرسد و حیطههای مختلف علوم دینی از قبیل [[فقه]]، [[تأویل]]، [[تفسیر]]، [[حدیث|روایات]] و... را در بر می گیرد.<ref>امین، ج۱۰، ص۲۲۳</ref> |
| | |
| در اوایل تشکیل حکومت [[فاطمیان|فاطمی]]، به [[عبدالله مهدی]]، موسس حکومت پیوست و در تمامی مراحل همراه حکومت جدید بود. پس از وفات مهدی، [[القائم بامرالله|قائم بامرالله]] او را بر مسند قضاوت طرابلس غربی گماشت و در دوران منصور او منصب قضاوت منصوریه را عهده دار شد و تا زمان [[المعز لدین الله]] او مرجعی برای همۀ قضات در سراسر شهرهای آفریقا بود.
| |
| | |
| معز قاضی نعمان را به خود نزدیکتر کرد و هنگامی که به مصر وارد شد قاضی نعمان همراه او بود و قاضی القضات مصر شد.
| |
| | |
| دکتر محمد کامل حسین دربارۀ او گفته است که او از بزرگترین دانشمندانی بوده است که مصر در قرن چهارم هجری به خود دیده است. تألیفات او به ۴۷ کتاب میرسد و حیطههای مختلف علوم دینی از قبیل [[فقه]]، [[تأویل]]، [[تفسیر]]، [[حدیث|روایات]] و... را در بر می گیرد.<ref>امین، ج۱۰، ص۲۲۳</ref>
| |
|
| |
|
| == محتوای کتاب == | | == محتوای کتاب == |
خط ۹۲: |
خط ۸۶: |
|
| |
|
| == دعائم الاسلام در نزد علمای اثناعشری == | | == دعائم الاسلام در نزد علمای اثناعشری == |
| [[سید بحرالعلوم]]، در اثر [[علم رجال|رجالی]] خود مینویسد:
| | در مورد کتاب دعائم الاسلام سه نظر وجود دارد: |
| ::کتاب دعائم، کتابی نیکو و خوب است و آنچه در آن گفته شده، مورد تصدیق است. امّا قاضی نعمان در این کتاب، از امامان پس از [[امام صادق]] علیهم السلام، [[حدیث|روایت]] نقل نکرده است و این به سبب ترس از خلفای [[اسماعیلیه|اسماعیلی]] بوده است؛ زیرا او به عنوان قاضی [[مصر]] از سوی آنان گمارده شده بود. ولی چنانچه بر شخص عاقل پوشیده نیست، قاضی نعمان حقیقت مذهب خود را از پس پرده [[تقیه]]، نمایانده است.<ref>الفوائد الرجالیه، ج۴ ، ص۱۴ به نقل از کلانتری</ref>
| |
|
| |
|
| [[صاحب جواهر]]، در موارد بسیاری از روایات این کتاب به عنوان تایید کننده استفاده میکند و هیچگاه روایات آن را به عنوان دلیل مورد توجه قرار نمیدهد؛ زیرا از نظر او، اعتبار این اثر و مورد اعتماد بودن نویسنده آن، ثابت نیست.
| | ۱. اعتبار کتاب و نویسنده |
| وی ضمن یکی از مسائل کتاب صلات، در اشاره به این نکته مینویسد: ''«کتاب دعائم الاسلام ونویسنده آن، مورد طعن هستند»''.
| |
|
| |
|
| وی در کتاب طهارت، پس از آوردن دلیلهایی بر روا بودن انتقال مردگان به مشاهد مشرفه و پاسخ دادن به دلیلهای مخالف که روایتی از دعائم الاسلام نیز یکی از آنهاست، مینویسد: «خبر دعائم الاسلام، افزون بر این که نویسنده این کتاب مورد طعن است، چنانچه دانستی حمل بر کراهت میشود».<ref>جواهر الکلام، ۴ج، ص۳۴۸؛ به نقل از کلانتری</ref>
| | [[سید بحرالعلوم]] چنین نظری دارد و معتقد است که عدم نقل حدیث از امامان پس از [[امام صادق]] علیهم السلام به دلیل [[تقیه]] نویسنده بوده است.<ref>الفوائد الرجالیه، ج۴ ، ص۱۴ به نقل از کلانتری</ref> |
|
| |
|
| [[امام خمینی]] نیز در این باره دیدگاهی بسان صاحب جواهر دارد و این نکته را میتوان از لابهلای بحثهای فقهی ایشان دریافت. از باب نمونه، هنگام بحث از روایی و ناروایی فروختن و نقل و انتقال مردار، مینویسد: اقوا، روا بودن این کار است؛ زیرا دلیلی بر ممنوع بودن آن جز روایت پیش، از دعائم الاسلام نیست و آن روایت به لحاظ سند، ضعیف است.<ref>المکاسب المحرمه،ج۱، ص۵۶؛ به نقل از کلانتری</ref>
| | ۲. عدم اعتبار کتاب و نویسنده |
| همچنین در یکی از بحثهای کتاب طهارت پس از آوردن روایتی از دعائم، مینویسد: روایت دعائم الاسلام، به خاطر ضعف سند یا سستی متن، درخور اعتماد نیست.<ref>کتاب الطهارة، ج۳ ، ص۴۳۲؛ به نقل از کلانتری</ref>
| |
|
| |
|
| مقصود ایشان از ضعف در این عبارتها، مورد اعتماد نبودن مؤلف کتاب دعائم است. در برخی عبارتها، افزون بر این سبب، [[حدیث مرسل|مرسل]] بودن روایتهای کتاب را نیز موجب اعتماد نکردن بر آن میداند. از جمله: در یکی از مباحث کتاب [[بیع]]، پس از نقل روایتی از آن مینویسد:این روایت، افزون بر ارسال، سند در خور اعتمادی هم ندارد.<ref>البیع، ج۵ ، ص۱۵۴؛ به نقل از کلانتری</ref>
| | [[صاحب جواهر]]<ref>جواهر الکلام، ۴ج، ص۳۴۸؛ به نقل از کلانتری</ref>، [[امام خمینی]] <ref>المکاسب المحرمه،ج۱، ص۵۶؛ به نقل از کلانتری</ref> و [[سید ابوالقاسم خویی|آیت اللّه خویی]]<ref>مصباح الفقیه، ج۱، ص۱۸-۱۹؛ به نقل از کلانتری</ref> در برخی آثارش بر این باورند که نه روایات این کتاب قابل استناد است و نه مؤلفش مورداعتماد است. |
|
| |
|
| از این روی، امام خمینی نیز تنها به عنوان تاییدکننده و قرینه از روایات این کتاب استفاده میکند.
| | ۳. عدم اعتبار کتاب و اعتبار نویسنده |
| {{جمع شدن}}
| |
| [[سید ابوالقاسم خویی|آیت اللّه خویی]] نیز در معجم رجالی و همچنین در بحثهای فقهی خود، از شخصیت علمی قاضی نعمان وارزش و اعتبار کتاب او، بحث کرده است.
| |
| ویژگی دیدگاه این فقیه درباره موضوع یاد شده این است که نویسنده کتاب دعائم را شخصیتی بزرگ و بلندمرتبه میداند و به حسب ظاهر [[وثاقت]] او را میپذیرد و تنها چیزی که کتاب دعائم را در دیدگاه او نامعتبر میسازد، [[حدیث مرسل|ارسال]] روایات آن است و حال آنکه صاحب جواهر و امام خمینی، افزون بر این اشکال، در خود قاضی نعمان و شخصیت روایی او هم اشکال داشتند.
| |
|
| |
|
| وی در کتاب طهارت که به مناسبتی درباره [[تقیه]] بحث میکند، میگوید: روایتهای کتاب دعائم الاسلام، به سبب [[مرسله]] بودن آنها، درخور اعتماد نیستند، گرچه نویسنده آن شخصی جلیل القدر و بلند مرتبه است.<ref>التنقیح، کتاب الطهارة، ج۴، ص۳۱۲ به نقل از کلانتری</ref>
| | [[سید ابوالقاسم خویی|آیت اللّه خویی]] در معجم رجالی و همچنین در بعضی از بحثهای فقهی خود |
| | | بر این باور است که نویسنده کتاب دعائم شخصیتی موثق است اما روایات این کتاب به دلیل [[حدیث مرسل|ارسال]] قابل اعتماد نیست <ref>التنقیح، کتاب الطهارة، ج۴، ص۳۱۲ به نقل از کلانتری</ref> |
| همچنین، پس از نقل روایتی مرسله از [[قطب راوندی]] و روایت مرسله دیگری از دعائم الاسلام در بحث آب جاری مینویسد: دردلالت این روایتها بر مدعااشکالی نیست. ولی روایت راوندی به خاطر مرسله بودن ضعیف است و بر روایت دعائم الاسلام نیز نمیتوان اعتماد کرد و این به خاطر ضعیف بودن مصنف کتاب، قاضی نعمان مصری نیست؛ زیرااو مردی فاضل و جلیل القدراست. بلکه علت اعتماد نکردن به روایتهای کتاب یاد شده، مرسله بودن آنهاست.<ref>التنقیح، ج، ص۱۱۸؛ به نقل از کلانتری</ref>
| |
| | |
| همچنین به مناسبتی در بحث وضو میگوید: گرچه نویسنده کتاب دعائم از هم مذهبان عالیقدر ماست، ولی روایتهای او مرسله و غیر درخور اعتمادند.<ref>التنقیح، ج۳، ص۴۹۲؛ به نقل از کلانتری</ref>
| |
| | |
| ولی در پارهای دیگر از بحثهای این فقیه، دیدگاهی همانند دیدگاه امام خمینی دیده میشود. از باب نمونه در یکی از بحثهای باب معاملات میگوید: آنچه انصاف اقتضا میکند این است که ما، پس از جست وجو، کسی را نیافتیم که به وثاقت و [[دوازده امامی]] بودن او به گونه آشکار و روشن اشاره کند. گرچه [[محدث نوری]] برای اثبات این دو امر، خود را به زحمت افکنده و در ثابت کردن اعتبار این کتاب مبالغه کرده است، ولی با این کوشش و مبالغه چیزی نیاورده است که نفس به آن تکیه کند و دل به آن آرامش یابد. بر فرض هم که ثقه و دوازده امامی بودن او را بپذیریم، روایتهایی که میآورد مرسلهاند وحجت نیستند.<ref>مصباح الفقیه، ج1، ص۱۸-۱۹؛ به نقل از کلانتری</ref>
| |
| {{پایان جمع شدن}}
| |
|
| |
|
| ==پانویس== | | ==پانویس== |
خط ۱۲۶: |
خط ۱۰۸: |
| * قاضی نعمان مغربی، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام عن اهل بیت رسول الله علیه و علیهم افضل السلام، تحقیق: آصف بن علی اصغر فیضی، قاهره، دارالمعارف، ۱۳۸۳ق / ۱۹۶۳م. | | * قاضی نعمان مغربی، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام عن اهل بیت رسول الله علیه و علیهم افضل السلام، تحقیق: آصف بن علی اصغر فیضی، قاهره، دارالمعارف، ۱۳۸۳ق / ۱۹۶۳م. |
| * کلانتری علی اکبر، «ارزش و جایگاه کتاب دعائم الاسلام در فقه شیعه»، فقه، بهار و تابستان ۱۳۷۷ش، شماره ۱۵ و ۱۶. | | * کلانتری علی اکبر، «ارزش و جایگاه کتاب دعائم الاسلام در فقه شیعه»، فقه، بهار و تابستان ۱۳۷۷ش، شماره ۱۵ و ۱۶. |
|
| |
|
| |
|
| {{کتاب های حدیثی شیعه}} | | {{کتاب های حدیثی شیعه}} |
| | {{کتابشناسی شیعه (قرن چهارم)}} |
|
| |
|
| [[رده:کتاب های اسماعیلیه]] | | [[رده:کتاب های اسماعیلیه]] |
| [[رده:کتابهای حدیثی شیعه قرن4(قمری)]] | | [[رده:کتابهای حدیثی شیعه قرن4(قمری)]] |