Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۳٬۸۳۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
===شریعتی و روحانیت=== | ===شریعتی و روحانیت=== | ||
شریعتی در آثار خود، مواجهههای متفاوتی با روحانیت دارد؛ گاه به مخالفت شدید با آنان میپردازد و گاه با آنان همراهی میکند.<ref>خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۴۵۸.</ref> برخی محققان معتقدند مخالفت شریعتی با روحانیت، نه زاییده احساسات و نگاه طبقاتی، و نه از باب مخالفت با [[اسلام]] و [[تشیع]]، بلکه ناشی از اعتقاد او به اسلام انقلابی است.<ref>خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۴۶۰.</ref> شریعتی در کتاب «با مخاطبهای آشنا» که حاوی نامههای او به افراد مختلف است، از اسلام منهای روحانیت سخن میگوید و بر این باور است که با مرگ روحانیت رسمی، اسلام نخواهد مرد. عبدالحسین خسروپناه، در کتاب آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، این رویکرد شریعتی را عامل روحانیتستیزی گروه فرقان و ترور چهرههای روحانی مانند [[مرتضی مطهری]] و [[محمد مفتح]] دانسته است.<ref>خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۴۶۰.</ref> | شریعتی در آثار خود، مواجهههای متفاوتی با روحانیت دارد؛ گاه به مخالفت شدید با آنان میپردازد و گاه با آنان همراهی میکند.<ref>خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۴۵۸.</ref> برخی محققان معتقدند مخالفت شریعتی با روحانیت، نه زاییده احساسات و نگاه طبقاتی، و نه از باب مخالفت با [[اسلام]] و [[تشیع]]، بلکه ناشی از اعتقاد او به اسلام انقلابی است.<ref>خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۴۶۰.</ref> شریعتی در کتاب «با مخاطبهای آشنا» که حاوی نامههای او به افراد مختلف است، از اسلام منهای روحانیت سخن میگوید و بر این باور است که با مرگ روحانیت رسمی، اسلام نخواهد مرد. عبدالحسین خسروپناه، در کتاب آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، این رویکرد شریعتی را عامل روحانیتستیزی گروه فرقان و [[ترور]] چهرههای روحانی مانند [[مرتضی مطهری]] و [[محمد مفتح]] دانسته است.<ref>خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۴۶۰.</ref> | ||
به باور شریعتی، علمای شیعه در طول تاریخ اسلام برخلاف علمای اهل سنت، همواره در میان مردم بودهاند و از نزدیک شدن به قدرتمندان پرهیز داشتهاند، اما در دوران [[صفویه]]، در کنار حکومت قرار گرفتهاند و تشیعی که همواره بر ضد وضع موجود بوده را تبدیل به تشیع همراه با وضع موجود کردهاند.<ref>خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۴۶۰.</ref> یکی از گلایههای شریعتی خطاب به روحانیت، این است که همه نبوغ و استعدادهای درون حوزههای علمیه، صرف فلسفه و کلام و فقه و اصول شده و رسالت حرف زدن با مردم و ابلاغ حقایق مذهبی و شناساندن سنت پیامبر و حکمت انقلاب کربلا، غالبا به افراد متفرقهای واگذار شده که استعداد مجتهد شدن نداشتهاند.<ref>شریعتی، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۱۷، به نقل از خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۴۵۸.</ref> | به باور شریعتی، علمای شیعه در طول تاریخ اسلام برخلاف علمای اهل سنت، همواره در میان مردم بودهاند و از نزدیک شدن به قدرتمندان پرهیز داشتهاند، اما در دوران [[صفویه]]، در کنار حکومت قرار گرفتهاند و تشیعی که همواره بر ضد وضع موجود بوده را تبدیل به تشیع همراه با وضع موجود کردهاند.<ref>خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۴۶۰.</ref> یکی از گلایههای شریعتی خطاب به روحانیت، این است که همه نبوغ و استعدادهای درون حوزههای علمیه، صرف فلسفه و کلام و فقه و اصول شده و رسالت حرف زدن با مردم و ابلاغ حقایق مذهبی و شناساندن سنت پیامبر و حکمت انقلاب کربلا، غالبا به افراد متفرقهای واگذار شده که استعداد مجتهد شدن نداشتهاند.<ref>شریعتی، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۱۷، به نقل از خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۴۵۸.</ref> |