پرش به محتوا

تأویل: تفاوت میان نسخه‌ها

۵٬۷۵۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۶ اکتبر ۲۰۱۴
imported>Lohrasbi
imported>Lohrasbi
خط ۱۶۵: خط ۱۶۵:


مطابق این آیه، تنها مطهّران هستند که با حقایق قرآنی موجود در کتاب مکنون و [[لوح محفوظ]] یعنی ام الکتاب ارتباط دارند.<ref>ر. ک: المیزان، ج۳، ص۵۴ - ۵۶</ref> گرچه مطهّران راسخان در علم نیز هستند؛ امّا از نظر علامه طباطبایی صرف رسوخ در علم سبب علم به تأویل نمی‌شود، بلکه این طهارت است که آنها را با تأویل قرآن پیوند می‌دهد؛ <ref>ر. ک: المیزان، ج۳، ص۵۵</ref> امّا فهم مدالیل و معانی قرآن، حتی معانی باطنی و لوازم کلام به حوزه تفسیر قرآن مربوط است. علامه می‌گوید که بی‌تردید آیات قرآن مشتمل بر معانی‌ای است که برخی بر برخی دیگر مترتب می‌شوند؛ امّا همه این معانی، (اعم از ظاهر و باطن) مدلول‌های لفظ‌اند که فهم آنها به حسب میزان توانایی و ضعف شنونده از نظر ذهنی و عقلی متفاوت است؛ امّا تأویل قرآن را جز خدا نمی‌داند و حتی اگر دلیل داشته باشیم که راسخان در علم نیز به آن عالم‌اند، نه از جهت رسوخ آنها در علم، بلکه از جهت مطهّر بودن آنهاست. اگر تأویل هم از نوع معانی بود، نباید علم آن را منحصر به خدا و مطهران دانست، چون آنچه در فهم صحیح یاناصحیح قضایای علمی دخالت تام به نحو علیت دارد، تیزفهمی و کند فهمی است و نه طهارت و تقوا.<ref>ر. ک: المیزان، ج۳، ص۴۸</ref>
مطابق این آیه، تنها مطهّران هستند که با حقایق قرآنی موجود در کتاب مکنون و [[لوح محفوظ]] یعنی ام الکتاب ارتباط دارند.<ref>ر. ک: المیزان، ج۳، ص۵۴ - ۵۶</ref> گرچه مطهّران راسخان در علم نیز هستند؛ امّا از نظر علامه طباطبایی صرف رسوخ در علم سبب علم به تأویل نمی‌شود، بلکه این طهارت است که آنها را با تأویل قرآن پیوند می‌دهد؛ <ref>ر. ک: المیزان، ج۳، ص۵۵</ref> امّا فهم مدالیل و معانی قرآن، حتی معانی باطنی و لوازم کلام به حوزه تفسیر قرآن مربوط است. علامه می‌گوید که بی‌تردید آیات قرآن مشتمل بر معانی‌ای است که برخی بر برخی دیگر مترتب می‌شوند؛ امّا همه این معانی، (اعم از ظاهر و باطن) مدلول‌های لفظ‌اند که فهم آنها به حسب میزان توانایی و ضعف شنونده از نظر ذهنی و عقلی متفاوت است؛ امّا تأویل قرآن را جز خدا نمی‌داند و حتی اگر دلیل داشته باشیم که راسخان در علم نیز به آن عالم‌اند، نه از جهت رسوخ آنها در علم، بلکه از جهت مطهّر بودن آنهاست. اگر تأویل هم از نوع معانی بود، نباید علم آن را منحصر به خدا و مطهران دانست، چون آنچه در فهم صحیح یاناصحیح قضایای علمی دخالت تام به نحو علیت دارد، تیزفهمی و کند فهمی است و نه طهارت و تقوا.<ref>ر. ک: المیزان، ج۳، ص۴۸</ref>
گفتنی است که علامه طباطبایی بر آن است، که ظاهر آیه ۷ [[سوره آل عمران|آل عمران]] اقتضا می‌کند که «‌واو‌» را در «‌وَالراسِخونَ‌» استیناف بدانیم و نه عطف؛<ref>ر. ک: المیزان، ج۳، ص۲۷ ۲۸</ref> اما با ادله دیگر می‌دانیم که [[پيامبر اكرم|پیامبر]] و [[اهل بیت]] افزون بر آنکه راسخ در علم‌اند، مطهّر نیز هستند: {{متن قرآن|اِنَّما یریدُ اللّهُ لِیذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ و یطَهِّرَکُم تَطهیرا‌|سوره= [[سوره احزاب|احزاب]]|آیه= ۳۳}}، بنابراین آنها نیز به تأویل قرآن فی الجمله علم دارند، گرچه این امر نیز کافی نیست تا بگوییم آنها مانند خداوند به همه حقایق مربوط به تأویل قرآن به تفصیل علم دارند، بلکه اثبات این امر به دلیل جداگانه‌ای نیاز دارد.<ref>ر. ک: المیزان، ج۳، ص۴۸، ۵۵</ref> البته در دیدگاه علامه کاربرد اصطلاح تأویل در قرآن ارتباطی به بحث تفسیر و معانی قرآن ندارد؛ امّا ایشان پذیرفته‌اند که در [[روایات]] گاهی مراد از تأویل، تفسیر [[محکم و متشابه|آیات متشابه]] است و این کاربرد در صدر اول [[اسلام]] بین مردم رایج بوده است؛<ref>ر. ک: المیزان، ج۳، ص۶۹</ref> اما به نظر ایشان این را باید کاربرد و اصطلاح روایی تلقی کرد که ارتباطی با اصطلاح قرآن ندارد.
در تحلیل نظریه علامه باید گفت که ایشان [[قرآن]] را به عنوان فعلِ گفتاری خداوند در نظر گرفته و این فعل را از نظر فلسفی و روان‌شناختی تحلیل کرده‌اند. ایشان در ضمن بیان مثالی گفته‌اند که رابطه فعل با تأویل آن، مانند رابطه فعل «‌زدن‌» با تأدیب، و «‌رگ زدن‌» با معالجه است؛ نه نظیر رابطه الفاظ و مفاهیم با مصادیق خارجی آنها،<ref>ر. ک:المیزان، ج۳، ص۲۵</ref> بر همین اساس ایشان نتیجه گرفته‌اند که تأویل قرآن، از سنخ الفاظ، معانی و مدلول‌های الفاظ، و حتی مصادیق خارجی برای مفاهیم و اخبار نیست، بلکه از امور خارجی و عینی‌ای است که احکام و معارف قرآن از آن نشئت گرفته‌اند.<ref>ر. ک: المیزان، ج۳، ص۴۹، ۵۲، ۵۴، ۶۴</ref> اگر خداوند آن حقیقت را به صورت مجموعه‌ای از واژگان نازل کرد به جهت آن است که آن را تا حدودی به اذهان ما نزدیک سازد، چنان که خود می‌فرماید: {{متن قرآن|حم * والکِتبِ المُبین * اِنّا جَعَلنهُ قُرءنًا عَرَبیا لَعَلَّکُم تَعقِلون * و اِنَّهُ فی اُمِّ الکِتبِ لَدَینا لَعَلی حَکیم.|سوره= [[سوره زخرف|زخرف]]|آیه= ۱۴}} <ref>ر. ک: المیزان، ج۳، ص۴۹</ref> می‌توان گفت که این تحلیل از تأویل، صرف نظر از سازگار بودن یا ناسازگاری با کاربردهای قرآنی لفظ تأویل، فی حد نفسه تحلیلی کاملا متین است. وقتی ما کلام را به مثابه یک فعل در نظر بگیریم، باید مانند افعال دیگر، از حقیقتی که در نَفْسِ فاعل است ناشی شده باشد.
نتیجه آن که تحلیل علامه از تأویل قرآن، تحلیلی کاملا متین است، در صورتی که به کلام خدا به عنوان فعل خداوند نگریسته شود؛ اما سخن در این است که آیا آنچه در آیه ۷ [[سوره آل عمران|آل عمران]] به عنوان تأویل قرآن یا تأویل آیات متشابه آمده، این معنا از تأویل را قصد کرده است یا نه. با توجه به سیاق آیه و نیز روایات فراوانی که در مورد آن وارد شده، به نظر می‌رسد که تأویل در این آیه مربوط به حوزه معناشناختی قرآن کریم است.
آنچه در بخش دیدگاه‌های مختلف در مورد تأویل قرآن آمد از باب کاربردها و اصطلاحات مختلف است. همه موارد یاد شده از نظر زبانشناختی قابلیت آن را دارند که معنای لغوی تأویل بر آنها منطبق شود. مهم آن است که آیا اصطلاح «‌تأویل قرآن‌» در خود قرآن با کدام اصطلاح سازگاری بیشتری دارد. همان طور که در بخش کاربردها گذشت اصطلاح تأویل قرآن به دو معنا در قرآن کریم به کار رفته است: یکی مربوط به حوزه معناشناسی آیات قرآن است که در آنجا معانی و مصادیقِ مقصود از آیات را دربرمی گیرد، و دیگری مربوط به تحقق مفاد گزاره‌های قرآنی، اعم از وعده‌ها، وعیدها و اخبار در ظرف زمانی مورد نظر خودشان است.


{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
کاربر ناشناس