پرش به محتوا

تأویل: تفاوت میان نسخه‌ها

۳٬۶۰۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۴ اکتبر ۲۰۱۴
imported>Lohrasbi
imported>Lohrasbi
خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:


در مقابل، روایاتی هم هستند که ظاهر و تنزیل را در معنای دوم به کار برده‌اند؛ در روایتی آمده است که ظاهر قرآن، حکم [[خداوند]] و باطن قرآن، علم اوست؛<ref>بحارالانوار، ج۸۹، ص۱۷</ref> نیز آمده است که ظاهر قرآن، کسانی هستند که آیات درباره آنها نازل شده و باطنِ آن، کسانی هستند که رفتاری مانند آنها دارند.<ref>بحارالانوار، ص۸۳، ۹۴</ref> در این روایات، هم ظاهر و هم باطن، مربوط به حوزه معنا شمرده شده است؛ به عبارت دیگر، باطن در روایات دسته نخست (باطن = مطلقِ معنا)، مَقْسَم برای ظاهر و باطن در روایات دسته دوم است. ظاهر به معنای لفظی و سطحی؛ و باطن به معنای وسیع‌تر و مجرّد از خصوصیات که بر مصادیق دیگری نیز قابل حمل است اطلاق شده و به بیان روایت پیشین، ظاهر، معنایی است که فقط بر موارد نزول آیات قابل تطبیق است؛ اما باطن، معنایی است که بر غیر موارد نزول اگر در ملاک با مورد نزول اشتراک داشته باشد قابل تطبیق است. نکته قابل توجه اینکه از روایاتی که ظاهر و باطن یا تنزیل و تأویل را معنا کرده نمی‌توان به دست آورد که باطن معنایی است که با ظاهر ارتباطی ندارد، بلکه تعبیرهای روایی حاکی است که باطن و تأویل مورد نظر آنها چیزی است که از لفظ و معنای لفظی به دست می‌آید. تعبیر «‌مفهوم‌» در یک روایت یا تعبیر «‌معنایی که قابل انطباق بر کسانی است که رفتاری مشابه با موارد نزول داشته‌اند‌» حاکی از آن است که تأویل و باطن از طریق لفظ فهمیده می‌شود و نیز معنایی گسترده‌تر و کلی نسبت به معنای لفظی و ظاهری است. در روایتی از [[امام صادق علیه‌السلام]] آمده است که ایشان در ردّ سخن کسانی که الفاظ قرآن را بر موارد غیر مرتبط با معنای لفظی حمل می‌کردند فرمود: خداوند خلقش را به چیزی که آن را نمی‌شناسند مورد خطاب قرار نمی‌دهد.<ref>وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۱۶۷، ۳۲۵</ref>
در مقابل، روایاتی هم هستند که ظاهر و تنزیل را در معنای دوم به کار برده‌اند؛ در روایتی آمده است که ظاهر قرآن، حکم [[خداوند]] و باطن قرآن، علم اوست؛<ref>بحارالانوار، ج۸۹، ص۱۷</ref> نیز آمده است که ظاهر قرآن، کسانی هستند که آیات درباره آنها نازل شده و باطنِ آن، کسانی هستند که رفتاری مانند آنها دارند.<ref>بحارالانوار، ص۸۳، ۹۴</ref> در این روایات، هم ظاهر و هم باطن، مربوط به حوزه معنا شمرده شده است؛ به عبارت دیگر، باطن در روایات دسته نخست (باطن = مطلقِ معنا)، مَقْسَم برای ظاهر و باطن در روایات دسته دوم است. ظاهر به معنای لفظی و سطحی؛ و باطن به معنای وسیع‌تر و مجرّد از خصوصیات که بر مصادیق دیگری نیز قابل حمل است اطلاق شده و به بیان روایت پیشین، ظاهر، معنایی است که فقط بر موارد نزول آیات قابل تطبیق است؛ اما باطن، معنایی است که بر غیر موارد نزول اگر در ملاک با مورد نزول اشتراک داشته باشد قابل تطبیق است. نکته قابل توجه اینکه از روایاتی که ظاهر و باطن یا تنزیل و تأویل را معنا کرده نمی‌توان به دست آورد که باطن معنایی است که با ظاهر ارتباطی ندارد، بلکه تعبیرهای روایی حاکی است که باطن و تأویل مورد نظر آنها چیزی است که از لفظ و معنای لفظی به دست می‌آید. تعبیر «‌مفهوم‌» در یک روایت یا تعبیر «‌معنایی که قابل انطباق بر کسانی است که رفتاری مشابه با موارد نزول داشته‌اند‌» حاکی از آن است که تأویل و باطن از طریق لفظ فهمیده می‌شود و نیز معنایی گسترده‌تر و کلی نسبت به معنای لفظی و ظاهری است. در روایتی از [[امام صادق علیه‌السلام]] آمده است که ایشان در ردّ سخن کسانی که الفاظ قرآن را بر موارد غیر مرتبط با معنای لفظی حمل می‌کردند فرمود: خداوند خلقش را به چیزی که آن را نمی‌شناسند مورد خطاب قرار نمی‌دهد.<ref>وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۱۶۷، ۳۲۵</ref>
با این حال، برخی با توجه به شمار اندکی از روایات تفسیری منقول از طریق [[شیعه]] که نتوانسته‌اند بین آنها و معنای ظاهری آیات قرآن ارتباطی برقرار کنند، به این نتیجه رسیده‌اند که باطن و تأویل قرآن به آن بخش از معانی و معارف [[قرآن کریم]] اطلاق می‌شود که در چارچوب قواعد عربی و اصول عقلایی محاوره قابل دست یابی نیستند، از این رو به نظر این گروه، بین تأویل قرآن و تفسیر آن رابطه زبان‌شناختی وجود ندارد؛ تفسیر یعنی آشکار کردن معانی و مصادیق آیات کریمه که برای غیر [[پيامبر اكرم‌(ص‌)|پیامبر صلی الله علیه وآله]] و [[امامان معصوم(ع)|امامان معصوم علیهم السلام]] هم قابل فهم است؛ اما تأویل فراتر از فهم غیر معصومان است و تنها راسخان در علم یعنی پیامبر و معصومان علیهم السلام، می‌توانند به علم آن دست یابند؛<ref>ر. ک:باطن و تأویل قرآن، ص۶۲ ۷۳؛ روش شناسی تفسیر قرآن، ص۳۴</ref> اما گذشته از این برداشت که منشأ آن شمار اندکی از روایات تفسیری است که رابطه آنها با معانی ظاهری قرآن برای برخی مبهم مانده است، از تعداد بیشتری از روایات تفسیری به دست می‌آید که آنچه معصومان علیهم السلام به عنوان تأویل یا تفسیر باطن بیان کرده‌اند، معنایی است که با معنای ظاهری قرآن رابطه زبان‌شناختی دارد، بر همین اساس برخی از مفسران گفته‌اند: معانی باطنی آیات به ویژه اگر آنها را لوازم معنا بدانیم مدلول‌های لفظ‌اند که بر حسب میزان توانایی و ضعف شنونده متدبّر تفاوت دارند. چیزی که هست هر معنایی مخصوص به افق و مرتبه‌ای از فهم و درک است.<ref>المیزان، ج۳، ص۴۸</ref> برخی دیگر از صاحب نظران معاصر نیز تأویل به معنای بطن را درباره همه آیات قرآن جاری دانسته و آن را همان معنای کلّی و مجرد از خصوصیات دانسته‌اند که افزون بر موارد نزول شامل رخدادهای دیگر در طول زمان و پهنای جهان نیز می‌شود.<ref>ر. ک:التمهید، ج۳، ص۲۸ ۲۹</ref> [[محمدهادی معرفت|آیت الله معرفت]] می‌نویسد:ظاهر قرآن یعنی آنچه به نظر سطحی و بر اساس تعبیر ظاهری قرآن و ترجمه تحت اللفظی کلمات و با ملاحظه‌ شان‌نزول‌ها از آیات فهمیده می‌شود و باطن قرآن یعنی معنایی ورای ظهر قرآن که معنایی گسترده‌تر و قابل دوام و همیشگی و جاوید است. باید از محتوای آیات معنایی کلّی، همگانی، گسترده، به گستردگی زمان و به پهنای جهان را استفاده و با این دید قرآن را مطالعه و از آن بهره‌برداری کرد.<ref>بینات، ش ۱۴، ص۶۵</ref>
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


کاربر ناشناس