کاربر ناشناس
بخارا: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Fayaz جز (←سامانیان) |
imported>Fayaz جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''بُخارا'''، شهری مشهور در تاریخ [[اسلام]] است که اینک به عنوان یک ولایت و یک شهر در قلمرو [[جمهوری ازبکستان]] قرار دارد. | '''بُخارا'''، شهری مشهور در تاریخ [[اسلام]] است که اینک به عنوان یک ولایت و یک شهر در قلمرو [[جمهوری ازبکستان]] قرار دارد. پس از ورود [[مسلمانان]] به [[خراسان بزرگ|خراسان]] و [[ماوراءالنهر]] در اواخر قرن اول قمری، بخارا یکی از مهمترین مراکز اسلامی شد و نقش مهمی در نشر و گسترش فرهنگ اسلامی در طی قرون متوالی، ایفا کرد. از قرن اول تا قرن دوازدهم هجری، بخارا را «مهد اسلام» مینامیدند. | ||
[[شیعیان]] از گذشتههای دور در بخارا حضور داشتهاند و اسنادی وجود دارد که نشان میدهد شیعیان بخارا با برخی از [[مرجع تقلید|مراجع]] [[نجف]] نیز در تماس بوده و از آنان برای مشکلات خود [[استفتاء]] میکردند. از نشانههای ماندگاری مذهب شیعه در بخارا انجام مراسم [[عزاداری محرم|عزاداری]] [[عاشورا]] در این منطقه است و شیعیان در این شهر [[مسجد]] و [[حسینیه]] دارند. | [[شیعیان]] از گذشتههای دور در بخارا حضور داشتهاند و اسنادی وجود دارد که نشان میدهد شیعیان بخارا با برخی از [[مرجع تقلید|مراجع]] [[نجف]] نیز در تماس بوده و از آنان برای مشکلات خود [[استفتاء]] میکردند. از نشانههای ماندگاری مذهب شیعه در بخارا انجام مراسم [[عزاداری محرم|عزاداری]] [[عاشورا]] در این منطقه است و شیعیان در این شهر [[مسجد]] و [[حسینیه]] دارند. | ||
==موقعیت و مردم== | |||
==موقعیت | |||
[[پرونده:Ouzbekistan2.gif|بندانگشتی|موقعیت ولایت و شهر بخارا در کشور ازبکستان]] | [[پرونده:Ouzbekistan2.gif|بندانگشتی|موقعیت ولایت و شهر بخارا در کشور ازبکستان]] | ||
بخارا اینک نام یک ولایت و یک شهر در جنوب کشور ازبکستان است. | بخارا اینک نام یک ولایت و یک شهر در جنوب کشور ازبکستان است. | ||
*ولایت بخارا با مساحتی حدود ۱۴۳۰۰۰ کیلومترمربع، در جنوب غربی جمهوری [[ازبکستان]] واقع است. ولایت نوایی از شمال و شرق، ولایت کشک دریا از جنوب شرق، جمهوری ترکمنستان از جنوب و ولایت خوارزم و جمهوری خودمختار قرهقالپاقستان از غرب و شمال غرب، همسایگان بخارا هستند. این ولایت در ۱۳۱۶ش /۱۹۳۸م، به مرکزیت بخارا در جمهوری ازبکستان تشکیل شد. | *ولایت بخارا با مساحتی حدود ۱۴۳۰۰۰ کیلومترمربع، در جنوب غربی جمهوری [[ازبکستان]] واقع است. ولایت نوایی از شمال و شرق، ولایت کشک دریا از جنوب شرق، جمهوری ترکمنستان از جنوب و ولایت خوارزم و جمهوری خودمختار قرهقالپاقستان از غرب و شمال غرب، همسایگان بخارا هستند. این ولایت در ۱۳۱۶ش /۱۹۳۸م، به مرکزیت بخارا در جمهوری ازبکستان تشکیل شد. | ||
* شهر بخارا، مرکز ولایت (جمعیت در ۱۳۴۹ش / ۱۹۷۰ حدود ۰۰۰، ۱۱۲ تن)، در مشرق قسمت سفلای حوضه آبریز رود زرافشان و در قسمت بالای آبراه شاهرود واقع است. شهر سمرقند در حدود ۳۱۰ کیلومتری مشرق آن و شهر تاشکند در ۶۰۰ کیلومتری شمال شرقی آن واقع است. از سمت جنوب شرقی با خط فرعی راه آهن از طریق آبادی کاگان به برخی از شهرهای جمهوریهای آسیای میانه متصل است. | * شهر بخارا، مرکز ولایت (جمعیت در ۱۳۴۹ش / ۱۹۷۰ حدود ۰۰۰، ۱۱۲ تن)، در مشرق قسمت سفلای حوضه آبریز رود زرافشان و در قسمت بالای آبراه شاهرود واقع است. شهر سمرقند در حدود ۳۱۰ کیلومتری مشرق آن و شهر تاشکند در ۶۰۰ کیلومتری شمال شرقی آن واقع است. از سمت جنوب شرقی با خط فرعی راه آهن از طریق آبادی کاگان به برخی از شهرهای جمهوریهای آسیای میانه متصل است. | ||
===مردم=== | |||
در | در ۱۲۹۹ش/۱۹۲۰م اقوام جمعیت بخارا عمدتاً ازبک، تاجیک، قزاق، یهودی و عرب بودند.<ref>عالم خان، ص۳۲-۳۳</ref> در دهههای اخیر گروههایی از یهودیها از بخارا به اسراییل مهاجرت کردهاند. امروز گروههایی از تاجیکان نیز به زبان ازبکی تکلم میکنند. همچنین گروههای روس تبار در ولایت بخارا به سر میبرند. | ||
==آثار باستانی و تاریخی بخارا== | ==آثار باستانی و تاریخی بخارا== | ||
خط ۳۹: | خط ۳۵: | ||
از مقابر قدیمی در بخارا مزار خواجه [[ابوحفص بخاری]] (۱۵۰-۲۱۷) است<ref>معین الفقراء، ص۱۸</ref> که در زمان «بارتولد» به نام صومعه امام ابوحفص نزدیک دروازه «حق ره» برپا و مورد احترام اهل بخارا بوده است.<ref>بارتولد، ۱۳۶۶ ش، ج ۱، ص۲۵۳</ref> از گورستانهای مهم بخارا مزار شریف است. | از مقابر قدیمی در بخارا مزار خواجه [[ابوحفص بخاری]] (۱۵۰-۲۱۷) است<ref>معین الفقراء، ص۱۸</ref> که در زمان «بارتولد» به نام صومعه امام ابوحفص نزدیک دروازه «حق ره» برپا و مورد احترام اهل بخارا بوده است.<ref>بارتولد، ۱۳۶۶ ش، ج ۱، ص۲۵۳</ref> از گورستانهای مهم بخارا مزار شریف است. | ||
==تاریخ== | ==تاریخ== | ||
خط ۶۸: | خط ۶۲: | ||
در دوره [[صفویه]] به نوشته رضا قلی هدایت «درگاه خلایق پناه سلاطین صفویه ملاذ و ملجأ سلاطین خوارزم و بلخ و بخارا و افاغنه و ازبکیه بود»،<ref>رضا قلی هدایت، ۱۳۳۹ ش، ج ۹، ص۳۲۲</ref> آنچنانکه ولی محمدخان در ۱۰۲۰، پس از اینکه حاکم بخارا به وی اجازه وارد شدن به ارگ را نداد، ناچار از طریق [[مشهد]] به [[اصفهان]] آمد و [[شاه عباس اول]] از وی استقبال کرد. ولی محمدخان دوباره ظاهراً به یاری شاه عباس، بخارا را به دست آورد.<ref>اسکندرمنشی، ج ۲، ص۸۳۴۸۴۰</ref> در زمان شاه عباس اول بخارا پایتخت ازبکیه شمرده میشد و خان (پادشاه) ازبک در شهر بخارا مستقر بود.<ref>اسکندرمنشی، ج ۲، ص۸۳۴۸۴۰</ref> در ۱۱۶۰ نادرشاه دستور داد تا کوچ بر کوچ قشون ایران به سوی بلده فاخره بخارا رهسپار شوند. آنان پس از ورود به شهر، ابوالفیض خان پادشاه بخارا را به بند کشیدند و شاهزاده عبدالمؤمن خان را که دوازده سال داشت به تخت نشاندند و به نام نادرشاه سکه زدند.<ref>مروی، ج ۳، ص۱۱۲۰</ref> | در دوره [[صفویه]] به نوشته رضا قلی هدایت «درگاه خلایق پناه سلاطین صفویه ملاذ و ملجأ سلاطین خوارزم و بلخ و بخارا و افاغنه و ازبکیه بود»،<ref>رضا قلی هدایت، ۱۳۳۹ ش، ج ۹، ص۳۲۲</ref> آنچنانکه ولی محمدخان در ۱۰۲۰، پس از اینکه حاکم بخارا به وی اجازه وارد شدن به ارگ را نداد، ناچار از طریق [[مشهد]] به [[اصفهان]] آمد و [[شاه عباس اول]] از وی استقبال کرد. ولی محمدخان دوباره ظاهراً به یاری شاه عباس، بخارا را به دست آورد.<ref>اسکندرمنشی، ج ۲، ص۸۳۴۸۴۰</ref> در زمان شاه عباس اول بخارا پایتخت ازبکیه شمرده میشد و خان (پادشاه) ازبک در شهر بخارا مستقر بود.<ref>اسکندرمنشی، ج ۲، ص۸۳۴۸۴۰</ref> در ۱۱۶۰ نادرشاه دستور داد تا کوچ بر کوچ قشون ایران به سوی بلده فاخره بخارا رهسپار شوند. آنان پس از ورود به شهر، ابوالفیض خان پادشاه بخارا را به بند کشیدند و شاهزاده عبدالمؤمن خان را که دوازده سال داشت به تخت نشاندند و به نام نادرشاه سکه زدند.<ref>مروی، ج ۳، ص۱۱۲۰</ref> | ||
=== | ===خودمختاری=== | ||
پس از درگذشت نادر، سپاهیان ایران از بخارا عقب نشستند. در اواخر دوره [[زندیه]] (۱۱۶۳ ۱۲۰۸)، به سبب اوضاع نابسامان ایران، امیر بخارا، بکجان، به [[مرو]] لشکر کشید و حاکم آنجا بیرام علی خان قاجار را کشت و بند مرو را ویران کرد و تا ۱۲۱۰ در آنجا به سر برد و سپس به بخارا بازگشت.<ref>هدایت، ۱۳۳۹ ش، ج ۱۰، ص۵۴۱ </ref> | پس از درگذشت نادر، سپاهیان ایران از بخارا عقب نشستند. در اواخر دوره [[زندیه]] (۱۱۶۳ ۱۲۰۸)، به سبب اوضاع نابسامان ایران، امیر بخارا، بکجان، به [[مرو]] لشکر کشید و حاکم آنجا بیرام علی خان قاجار را کشت و بند مرو را ویران کرد و تا ۱۲۱۰ در آنجا به سر برد و سپس به بخارا بازگشت.<ref>هدایت، ۱۳۳۹ ش، ج ۱۰، ص۵۴۱ </ref> | ||
در ۱۲۱۵، امیرحیدر از قبیله مَنْغیتْ، خاندان اَشْترخانی را که بر بخارا حکمرانی داشتند و از [[سادات]] بودند، برانداخت و خود به حکومت بخارا رسید.<ref>عالم خان، ص۳۷</ref> در ۱۲۲۳، در دوره [[فتحعلی شاه]]، حکمران بخارا با یک هزار خانوار از اهالی مرو به سبب اختلافات داخلی به ایران پناهنده شد و برادرش امیرحیدر به دنبال وی به مرو آمد و بند مرو را ویران کرد.<ref>هدایت، ۱۳۳۹ ش، ج ۹، ص۴۴۲-۴۴۳</ref> در دوره [[محمد شاه قاجار|محمدشاه]] (۱۲۵۰ ۱۲۶۴) امیر بخارا با خان خوارزم و والی سیستان پیاپی تحفه و هدیه به دربار ایران میفرستادند.<ref>هدایت، ۱۳۳۹ ش، ج ۱۰، ص۲۳۴</ref> در ۱۲۶۸، دوره [[ناصرالدین شاه]] (۱۲۶۴۱۳۱۳) نماینده وقت امیر بخارا، امیر نصرالله، در بازگشت از روم (عثمانی) در تهران به خدمت [[امیر کبیر]] رسید.<ref>هدایت، ۱۳۵۶ ش، ص۶</ref> پس از امیر نصرالله، بخارا دستخوش اختلافات داخلی شد تااینکه در ۱۲۸۵/ ۱۸۶۸ [[روسیه|روسها]] پس از قشون کشی و تسخیر قسمتی از ولایت بخارا، طبق معاهدهای با امیرمظفر، امارت بخارا را تحت الحمایه خود قرار دادند<ref>عالم خان، ص۱</ref> و به دنبال آن در ۱۳۰۴ ۱۳۰۵/۱۸۸۷ راه آهن آسیای مرکزی احداث شد و در امتداد آن در سواحل رود جیحون مهاجرنشینهای روسی پدید آمدند.<ref>ایرانیکا، ذیل «بخارا»، ج ۴، ص۵۱۹</ref> به نوشته میرزاخورف، در ۱۳۱۹/۱۹۰۲، از ایستگاه راه آهن کماکان نزدیک بخارا تا کراسنووُدْسْک ۱۵۰ فرسنگ فاصله بود. در ۱۳۱۳/۱۸۹۵، ولایت بخارا گسترش یافت، به طوری که پس از تقسیم ولایت بدخشان بین روسیه و [[افغانستان]]، قسمتی از آن نیز به ولایت بخارا منضم شد.<ref>بارتولد، ۱۳۵۸ ش، ص۳۳۲</ref> | در ۱۲۱۵، امیرحیدر از قبیله مَنْغیتْ، خاندان اَشْترخانی را که بر بخارا حکمرانی داشتند و از [[سادات]] بودند، برانداخت و خود به حکومت بخارا رسید.<ref>عالم خان، ص۳۷</ref> در ۱۲۲۳، در دوره [[فتحعلی شاه]]، حکمران بخارا با یک هزار خانوار از اهالی مرو به سبب اختلافات داخلی به ایران پناهنده شد و برادرش امیرحیدر به دنبال وی به مرو آمد و بند مرو را ویران کرد.<ref>هدایت، ۱۳۳۹ ش، ج ۹، ص۴۴۲-۴۴۳</ref> در دوره [[محمد شاه قاجار|محمدشاه]] (۱۲۵۰ ۱۲۶۴) امیر بخارا با خان خوارزم و والی سیستان پیاپی تحفه و هدیه به دربار ایران میفرستادند.<ref>هدایت، ۱۳۳۹ ش، ج ۱۰، ص۲۳۴</ref> در ۱۲۶۸، دوره [[ناصرالدین شاه]] (۱۲۶۴۱۳۱۳) نماینده وقت امیر بخارا، امیر نصرالله، در بازگشت از روم (عثمانی) در تهران به خدمت [[امیر کبیر]] رسید.<ref>هدایت، ۱۳۵۶ ش، ص۶</ref> | ||
===روسها=== | |||
پس از امیر نصرالله، بخارا دستخوش اختلافات داخلی شد تااینکه در ۱۲۸۵/ ۱۸۶۸ [[روسیه|روسها]] پس از قشون کشی و تسخیر قسمتی از ولایت بخارا، طبق معاهدهای با امیرمظفر، امارت بخارا را تحت الحمایه خود قرار دادند<ref>عالم خان، ص۱</ref> و به دنبال آن در ۱۳۰۴ ۱۳۰۵/۱۸۸۷ راه آهن آسیای مرکزی احداث شد و در امتداد آن در سواحل رود جیحون مهاجرنشینهای روسی پدید آمدند.<ref>ایرانیکا، ذیل «بخارا»، ج ۴، ص۵۱۹</ref> به نوشته میرزاخورف، در ۱۳۱۹/۱۹۰۲، از ایستگاه راه آهن کماکان نزدیک بخارا تا کراسنووُدْسْک ۱۵۰ فرسنگ فاصله بود. در ۱۳۱۳/۱۸۹۵، ولایت بخارا گسترش یافت، به طوری که پس از تقسیم ولایت بدخشان بین روسیه و [[افغانستان]]، قسمتی از آن نیز به ولایت بخارا منضم شد.<ref>بارتولد، ۱۳۵۸ ش، ص۳۳۲</ref> | |||
پس از استقرار قوای روس در ماوراءالنهر، براثر رونق تجارت و برقراری امنیت، شهرهای آن رو به توسعه گذاشت به طوری که در دوره [[ناصرالدین شاه]] شهر بخارا یازده دروازه، دویست مدرسه بزرگ و کوچک، و هفت [[مسجد جامع]] بزرگ و چهل گرمابه و یکصد و پنجاه سرای تجاری داشت، و دور ارگ آن به نیم فرسنگ میرسید و «دو صد هزار تومان یک مثقالی، از نفس شهر بخارا حاصل میگردید».<ref>هدایت، ۱۳۵۶ ش، ص۱۰۳</ref> در ۱۲۹۹ش /۱۹۲۰ به دنبال گسترش انقلاب ۱۹۱۷ روسیه به ماوراءالنهر، امیرنشین بخارا در جنگ با ارتش سرخ شکست خورد و عالم خان که در ۱۳۲۹/۱۹۱۱ امیر بخارا شده بود.<ref>عالم خان، ص۱۹</ref> به افغانستان گریخت و خان نشین بخارا به طور رسمی منحل و جمهوری شوروی مردمی بخارا تشکیل و شهر بخارا مرکز آن تعیین شد.<ref>همان، ص۴، ۳۵؛ د. ازبکستان، ذیل «بخارا»</ref> پس از فرار عالم خان (۱۳۰۱ش /۱۹۲۳) سراسر ماوراءالنهر، و ولایت بخارا را شورش باسماچیان فراگرفت، آنچنانکه نیروی بزرگی از آنان در نزدیکی بخارا مستقر شد. در ۱۳۱۶ش /۱۹۳۸ جمهوری شوروی [[ازبکستان]] تشکیل و به دنبال آن جمهوری شوروی مردمی بخارا منحل شد و شهرهای بخارا و [[سمرقند]] و قسمتهایی دیگر از آن جزو جمهوری شوروی سوسیالیستی ازبکستان و بخشهای دیگری از آن در جمهوری شوروی سوسیالیستی [[تاجیکستان]] قرار گرفت. | پس از استقرار قوای روس در ماوراءالنهر، براثر رونق تجارت و برقراری امنیت، شهرهای آن رو به توسعه گذاشت به طوری که در دوره [[ناصرالدین شاه]] شهر بخارا یازده دروازه، دویست مدرسه بزرگ و کوچک، و هفت [[مسجد جامع]] بزرگ و چهل گرمابه و یکصد و پنجاه سرای تجاری داشت، و دور ارگ آن به نیم فرسنگ میرسید و «دو صد هزار تومان یک مثقالی، از نفس شهر بخارا حاصل میگردید».<ref>هدایت، ۱۳۵۶ ش، ص۱۰۳</ref> در ۱۲۹۹ش /۱۹۲۰ به دنبال گسترش انقلاب ۱۹۱۷ روسیه به ماوراءالنهر، امیرنشین بخارا در جنگ با ارتش سرخ شکست خورد و عالم خان که در ۱۳۲۹/۱۹۱۱ امیر بخارا شده بود.<ref>عالم خان، ص۱۹</ref> به افغانستان گریخت و خان نشین بخارا به طور رسمی منحل و جمهوری شوروی مردمی بخارا تشکیل و شهر بخارا مرکز آن تعیین شد.<ref>همان، ص۴، ۳۵؛ د. ازبکستان، ذیل «بخارا»</ref> پس از فرار عالم خان (۱۳۰۱ش /۱۹۲۳) سراسر ماوراءالنهر، و ولایت بخارا را شورش باسماچیان فراگرفت، آنچنانکه نیروی بزرگی از آنان در نزدیکی بخارا مستقر شد. در ۱۳۱۶ش /۱۹۳۸ جمهوری شوروی [[ازبکستان]] تشکیل و به دنبال آن جمهوری شوروی مردمی بخارا منحل شد و شهرهای بخارا و [[سمرقند]] و قسمتهایی دیگر از آن جزو جمهوری شوروی سوسیالیستی ازبکستان و بخشهای دیگری از آن در جمهوری شوروی سوسیالیستی [[تاجیکستان]] قرار گرفت. | ||
==شیعه در بخارا== | ==شیعه در بخارا== | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۲۲: | ||
=== حسینیه و مسجد سیدالشهدا(ع) === | === حسینیه و مسجد سیدالشهدا(ع) === | ||
حسینیه و مسجد سیدالشهدا(ع) در تار تار محله است که دو ساختمان میباشد، یکی مسجد و دیگری حسینیه میباشد. طبقه دوم مسجد برای زنان در نظر گرفته شده است. این مسجد قریب یک صد سال قدمت دارد و حدود ده هزار نفر شیعه در حوزه این مسجد زندگی میکنند که عموما به زبان تاجیکی (فارسی دری) به ندرت به ازبکی تکلم میکنند.<ref>مرتضی اشرافی، گزارش راهبردی شیعیان آسیای مرکزی، مجمع جهانی اهل بیت(ع)، گروه مطالعات راهبردی، ۱۳۹۴</ref> | حسینیه و مسجد سیدالشهدا(ع) در تار تار محله است که دو ساختمان میباشد، یکی مسجد و دیگری حسینیه میباشد. طبقه دوم مسجد برای زنان در نظر گرفته شده است. این مسجد قریب یک صد سال قدمت دارد و حدود ده هزار نفر شیعه در حوزه این مسجد زندگی میکنند که عموما به زبان تاجیکی (فارسی دری) به ندرت به ازبکی تکلم میکنند.<ref>مرتضی اشرافی، گزارش راهبردی شیعیان آسیای مرکزی، مجمع جهانی اهل بیت(ع)، گروه مطالعات راهبردی، ۱۳۹۴</ref> | ||
به نوشته صدرالدین عینی، در اوایل قرن چهاردهم /بیستم، کاسبکاران و پیشه وران شهر بخارا سنتهای قدیمی خود را همچنان حفظ کرده بودند، به طوری که در بازار بخارا هریک از پیشه وران صنف مخصوصی داشتند و مراسمی اجرا میکردند؛ هر صنف دارای رئیسی به نام پیر یا ریش سفید (آقْسَقال) بود که از منافع صنف خود حمایت میکرد، از جمله صنف «مَشکآبانِ عباس» که معتقد بودند پیر آنان در [[واقعه کربلا]] برای [[امام حسین (ع)]] از [[فرات]] با مشک آب آورده است؛ صنف آهنگران که پیر آنان [[داوود]] پیغمبر بود و پیرسیسان، قنبر بود که وی سیس (مهتراسب) امام علی علیهالسلام شمرده میشد.<ref>عینی، ص۴۶۷ ۴۶۹</ref> وجود اصناف متعلق به اهل [[تشیع]] نشانگر نیرومند بودن شیعیان در بازار بخاراست. وامبری، که در زمان [[ناصرالدین شاه]] به بخارا سفر کرده بود، مینویسد: «خون ایرانی در عروق مردم بخارا جریان دارد»<ref>وامبری، ص۲۵۰۲۵۱</ref> و شهر بخارا از همه شهرهای آسیای میانه برتر است.<ref>وامبری، ص۲۳۱</ref> | |||
==مراسم | ==مراسم و سنتهای شیعی در بخارا== | ||
از نشانههای ماندگاری مذهب شیعه در بخارا انجام مراسم عاشورا در این منطقه است. این مراسم هنوز هم در میان ایرانی تباران بخارا، سمرقند و آسیای مرکزی انجام میشود در دهستان زیر آباد در نزدیکی شهر کاگان استان بخارا، مراسم عاشورا به سبک خاصی برگزار میشود. مراسم از روز دهم و با نامهای «شاه حسین، واحسین»، «ماه عشور»، «چهل امام» و «تعزیه امام» معروف است. مراسم در خانههایی که به تعزیه خانه معروفند انجام میگیرد. زنان با طبقهای غذا و قصه خوانی درباره [[پیامبر(ص)]] و [[اهل بیت(ع)]] در این مراسم شرکت میکنند. | از نشانههای ماندگاری مذهب شیعه در بخارا انجام مراسم عاشورا در این منطقه است. این مراسم هنوز هم در میان ایرانی تباران بخارا، سمرقند و آسیای مرکزی انجام میشود در دهستان زیر آباد در نزدیکی شهر کاگان استان بخارا، مراسم عاشورا به سبک خاصی برگزار میشود. مراسم از روز دهم و با نامهای «شاه حسین، واحسین»، «ماه عشور»، «چهل امام» و «تعزیه امام» معروف است. مراسم در خانههایی که به تعزیه خانه معروفند انجام میگیرد. زنان با طبقهای غذا و قصه خوانی درباره [[پیامبر(ص)]] و [[اهل بیت(ع)]] در این مراسم شرکت میکنند. | ||
تاجیکان این ناحیه، همچنان پایبند زبان فارسیاند و شیعیان اندکی در آن زندگی میکنند. در بخارا همچنان محله ایرانیان برقرار است و مردمان آن خود را فارس دانسته و حتی در شناسنامهگاه ملیت ایرانی خود را ثبت میکنند. در برخی از منابع آمده است که آنان مانندایرانیان سمرقند مراسم چله و [[شهادت]] [[امام حسین(ع)]] را حفظ کردهاند و گاه در مجالس پنهانی یا حتی مساجد کوچک شیعیان مراسم خویش را اجرا میکنند.<ref> جعفریان، اطلس شیعه، ص۶۲۳ </ref> | تاجیکان این ناحیه، همچنان پایبند زبان فارسیاند و شیعیان اندکی در آن زندگی میکنند. در بخارا همچنان محله ایرانیان برقرار است و مردمان آن خود را فارس دانسته و حتی در شناسنامهگاه ملیت ایرانی خود را ثبت میکنند. در برخی از منابع آمده است که آنان مانندایرانیان سمرقند مراسم چله و [[شهادت]] [[امام حسین(ع)]] را حفظ کردهاند و گاه در مجالس پنهانی یا حتی مساجد کوچک شیعیان مراسم خویش را اجرا میکنند.<ref> جعفریان، اطلس شیعه، ص۶۲۳ </ref> | ||
به نوشته صدرالدین عینی، در اوایل قرن چهاردهم /بیستم، کاسبکاران و پیشه وران شهر بخارا سنتهای قدیمی خود را همچنان حفظ کرده بودند، به طوری که در بازار بخارا هریک از پیشه وران صنف مخصوصی داشتند و مراسمی اجرا میکردند؛ هر صنف دارای رئیسی به نام پیر یا ریش سفید (آقْسَقال) بود که از منافع صنف خود حمایت میکرد، از جمله صنف «مَشکآبانِ عباس» که معتقد بودند پیر آنان در [[واقعه کربلا]] برای [[امام حسین (ع)]] از [[فرات]] با مشک آب آورده است؛ صنف آهنگران که پیر آنان [[داوود]] پیغمبر بود و پیرسیسان، قنبر بود که وی سیس (مهتراسب) امام علی علیهالسلام شمرده میشد.<ref>عینی، ص۴۶۷ ۴۶۹</ref> وجود اصناف متعلق به اهل [[تشیع]] نشانگر نیرومند بودن شیعیان در بازار بخاراست. وامبری، که در زمان [[ناصرالدین شاه]] به بخارا سفر کرده بود، مینویسد: «خون ایرانی در عروق مردم بخارا جریان دارد»<ref>وامبری، ص۲۵۰۲۵۱</ref> و شهر بخارا از همه شهرهای آسیای میانه برتر است.<ref>وامبری، ص۲۳۱</ref> | |||
== پانویس == | == پانویس == |