کاربر ناشناس
خوجه: تفاوت میان نسخهها
جز
←خوجههای اسماعیلی
imported>A.atashinsadaf جز (←معرفی) |
imported>A.atashinsadaf جز (←خوجههای اسماعیلی) |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
خوجه، عنوان طبقهای است که در [[هند]] شکل گرفت و مشتمل بود بر [[اسماعیلیه نزاری|اسماعیلیان نزاری]] و نیز گروهی از [[اهل سنت|سنّیان]] و [[شیعه|شیعیان]] [[اثناعشری]] که از آنان جدا شدند. این واژه که از واژۀ فارسی خواجه<ref>به معنای بزرگ و سرور؛ فرهنگ فارسی معین</ref>گرفته شده است، همچنین با مسامحه برای تمام نزاریان هند به کار میرود که جوامع کوچک تری چون شَمسیان در منطقۀ مُلتان و برخی از مومناها در شمال گُجَرات را هم در برمی گیرد. | خوجه، عنوان طبقهای است که در [[هند]] شکل گرفت و مشتمل بود بر [[اسماعیلیه نزاری|اسماعیلیان نزاری]] و نیز گروهی از [[اهل سنت|سنّیان]] و [[شیعه|شیعیان]] [[اثناعشری]] که از آنان جدا شدند. این واژه که از واژۀ فارسی خواجه<ref>به معنای بزرگ و سرور؛ فرهنگ فارسی معین</ref>گرفته شده است، همچنین با مسامحه برای تمام نزاریان هند به کار میرود که جوامع کوچک تری چون شَمسیان در منطقۀ مُلتان و برخی از مومناها در شمال گُجَرات را هم در برمی گیرد. | ||
=== خوجههای اسماعیلی === | === خوجههای اسماعیلی === | ||
600 سال پیش مبلّغی به نام '''پیر صدرالدین''' به شهر سند هند وارد شد. پیر صدرالدین مدتها در بین ملاکین متمول هند به نام عمومی '''تاکرس''' زندگی میکرد و در زمینۀ زندگی و اعتقادات آنها مطالعه میکرد. تاکرسها معتقد بودند که خدا ([[ویشنو]]) در ۹ حالت در این جهان ظاهر شده است. این گروه منتظر ظهور حالت دهم بودند. پیر صدرالدین کوشید آنان را قانع کند که [[حضرت علی(ع)]] دهمین تجسم از ویشنو است.<ref>روغنی، ص یازده؛ عرب احمدی، ص۱۵</ref> او موفق شد بسیاری از پیروان تاکرس را به آیینی به نام '''Satpanth''' یا '''مسیر حقیقت''' که آمیختهای از اعتقادات [[هندو|هندوها]] و [[صوفیه|صوفیان]] بود، گرایش دهد. این نوگرایان توسط پیر صدرالدین به لقب «خوجه» مفتخر شدند. | |||
پس از صدرالدین افرادی دیگر، که خود را «پیر» مینامیدند، به فعالیتهای تبلیغاتی مشابهی دست زدند و به تدریج [[نزاری|فرقۀ اسماعیلیۀ نزاری]] در بین مردم جا افتاد. در نیمه اول قرن ۱۹ با مهاجرت [[آقاخان]] اول از ایران به هند، فرقۀ اسماعیلیۀ نزاری پیشرفت بیشتری کرد و در بین مردم محبوبیت یافت.<ref>روغنی، ص یازده</ref> | پس از صدرالدین افرادی دیگر، که خود را «پیر» مینامیدند، به فعالیتهای تبلیغاتی مشابهی دست زدند و به تدریج [[اسماعیلیه نزاری|فرقۀ اسماعیلیۀ نزاری]] در بین مردم جا افتاد. در نیمه اول قرن ۱۹ با مهاجرت [[آقاخان]] اول از ایران به هند، فرقۀ اسماعیلیۀ نزاری پیشرفت بیشتری کرد و در بین مردم محبوبیت یافت.<ref>روغنی، ص یازده</ref> | ||
طبق اسنادی که از سال | طبق اسنادی که از سال ۱۸۴۷م باقی مانده است، خوجهها در گذشته از اختلاف بین [[شیعیان]] و [[اهل سنت]] آگاه نبودند، از این روی، هنگامی که آقاخان اول (آقا حسنعلی شاه) در سال ۱۸۶۱ از آنها خواست تا به مذهب [[تشیع]] بگروند، بدون هیچ مقاومتی این امر را پذیرفتند. از آن پس خوجهها به امامت آقاخان نماز جماعت برگزار میکردند و در مراسم [[عزاداری]] [[امام حسین|شهید کربلا]] که در جماعت خانههای [[اسماعیلیه]] برگزار میشد شرکت میجستند. | ||
در این زمان خوجهها در ایالات کوچ و گجرات هند پراکنده بودند و تعدادی نیز به شهرهای مسقط و بمبئی مهاجرت کرده بودند، و در عین حال مقرری خود را به جماعت خانههای اسماعیلی که مرکز اصلی عبادی و گردهمایی اجتماعی آنان به شمار میرفت، پرداخت میکردند. | در این زمان خوجهها در ایالات کوچ و گجرات هند پراکنده بودند و تعدادی نیز به شهرهای [[مسقط]] و [[بمبئی]] مهاجرت کرده بودند، و در عین حال مقرری خود را به جماعت خانههای اسماعیلی که مرکز اصلی عبادی و گردهمایی اجتماعی آنان به شمار میرفت، پرداخت میکردند. | ||
اسناد تاریخی حکایت از آن دارد که آقاخان اول در سال ۱۸۳۹ کنترل و نظارت بیشتری بر جامعه اعمال کرد که در نهایت به انشعاب تعدادی از اعضای این جماعت منجر شد. جداییطلبان حاضر به اطاعت از فرامین دیکتاتوری آقاخان به ویژه در زمینۀ تعلق کلیۀ اموال و داراییها به شخص آقاخان نبودند. این افراد که تحت تأثیر چند عالم سنی قرار گرفته بودند، به مذهب تسنن روی آوردند که موجب ایجاد آشوب در جماعت شد.<ref>روغنی، ص یازده و دوازده</ref> | اسناد تاریخی حکایت از آن دارد که آقاخان اول در سال ۱۸۳۹ کنترل و نظارت بیشتری بر جامعه اعمال کرد که در نهایت به انشعاب تعدادی از اعضای این جماعت منجر شد. جداییطلبان حاضر به اطاعت از فرامین دیکتاتوری آقاخان به ویژه در زمینۀ تعلق کلیۀ اموال و داراییها به شخص آقاخان نبودند. این افراد که تحت تأثیر چند عالم سنی قرار گرفته بودند، به مذهب تسنن روی آوردند که موجب ایجاد آشوب در جماعت شد.<ref>روغنی، ص یازده و دوازده</ref> |