کاربر ناشناس
خوجه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Lohrasbi بدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Lohrasbi بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{در دست ویرایش ۲|ماه=اردیبهشت|روز=۱۲|سال=۱۳۹۳|چند = 2}} | {{در دست ویرایش ۲|ماه=اردیبهشت|روز=۱۲|سال=۱۳۹۳|چند = 2}} | ||
'''خوجه''' عنوان | '''خوجه''' عنوان گروهی است که در هند شکل گرفت. این گروه در ابتدا [[اسماعیلیه نزاری]] بودند، اما پس از مدتی، افرادی از این گروه جدا شده، به دیگر مکتبهای اسلامی پیوستند. امروزه، خوجههای [[اثناعشری]] به اقلیتی قدرتمند در برخی از نقاط جهان (از جمله قاره آفریقا) تبدیل شدهاند. | ||
ششصد سال پیش، مبلّغی به نام [[پیر صدرالدین]] به شهر سند هند وارد شد. در پی فعالیتهای تبلیغی پیر صدرالدین و گروهی دیگر از مبلغان که پس از وارد هند شدند، به تدریج فرقۀ اسماعیلی نزاری در بین مردم جا افتاد. | |||
[[آقاخان اول]] در سال ۱۸۳۹ کنترل و نظارت بیشتری بر جامعه اعمال کرد که در نهایت به انشعاب تعدادی از اعضای این جماعت منجر شد. جداییطلبان حاضر به اطاعت از فرامین دیکتاتوری آقاخان به ویژه در زمینۀ تعلق کلیۀ اموال و داراییها به شخص آقاخان نبودند. این افراد که تحت تأثیر چند عالم سنی قرار گرفته بودند، به مذهب [[اهل سنت|تسنن]] روی آوردند که موجب ایجاد آشوب در جماعت شد. | |||
در اوایل دهه ۱۸۷۰ تعدادی از خوجهها به هنگام زیارت در [[نجف]] با یکی از مجتهدین به نام شیخ زین العابدین مازندرانی ملاقات کرده، بر لزوم اعزام مدرّس به هند و آموزش تعلیمات [[اسلام|اسلامی]] به آنان تأکید ورزیدند. این ملاقات زمینۀ گرایش گروهی از خوجهها به تشیع اثناعشری را فراهم آورد. | |||
شیعیان خوجۀ [[اثناعشری]] در سال ۱۸۹۹ جماعت خود را به طور رسمی در بمبئی پایه گذاری کردند. در پی آن، [[آقاخان]] و یارانش کوشیدند با افزایش رعب و وحشت و حملههای فیزیکی به این افراد، آنان را به انحلال این جماعت مجبور کنند. با افزایش این فشارها و نیز بر اثر بروز خشکسالی، این گروه به شرق آفریقا مهاجرت کردند. آنها در آفریقا فعالیتهای خود را گسترش داده، به اقلیتی تأثیرگذار تبدیل شدند. | |||
== معرفی== | == معرفی== | ||
خوجه، عنوان طبقهای است که در هند شکل گرفت و مشتمل بود بر اسماعیلیان نزاری و نیز گروهی از سنّیان و شیعیان اثناعشری که از آنان جدا شدند. این واژه که از واژۀ فارسی خواجه<ref>به معنای بزرگ و سرور؛ فرهنگ فارسی معین</ref>گرفته شده است، همچنین با مسامحه برای تمام نزاریان هند به کار میرود که جوامع کوچک تری چون شَمسیان در منطقۀ مُلتان و برخی از مومناها در شمال گُجَرات را هم در برمی گیرد. | |||
=== خوجههای | === خوجههای اسماعیلی === | ||
ششصد سال پیش مبلّغی به نام پیر صدرالدین به شهر سند هند وارد شد. پیر صدرالدین مدتها در بین ملاکین متمول هند به نام عمومی تاکرس زندگی میکرد و در زمینۀ زندگی و اعتقادات آنها مطالعه میکرد. تاکرسها معتقد بودند که خدا ([[ویشنو]]) در ۹ حالت در این جهان ظاهر شده است. این گروه منتظر ظهور حالت دهم بودند. پیر صدرالدین کوشید آنان را قانع کند که [[حضرت علی(ع)]] دهمین تجسم از ویشنو است.<ref>روغنی، ص یازده؛ عرب احمدی، ص۱۵</ref> او موفق شد بسیاری از پیروان تاکرس را به آیینی به نام Satpanth یا مسیر حقیقت که آمیختهای از اعتقادات [[هندو|هندوها]] و [[صوفیان]] بود، گرایش دهد. این نوگرایان توسط پیر صدرالدین به لقب «خوجه» مفتخر شدند. | ششصد سال پیش مبلّغی به نام پیر صدرالدین به شهر سند هند وارد شد. پیر صدرالدین مدتها در بین ملاکین متمول هند به نام عمومی تاکرس زندگی میکرد و در زمینۀ زندگی و اعتقادات آنها مطالعه میکرد. تاکرسها معتقد بودند که خدا ([[ویشنو]]) در ۹ حالت در این جهان ظاهر شده است. این گروه منتظر ظهور حالت دهم بودند. پیر صدرالدین کوشید آنان را قانع کند که [[حضرت علی(ع)]] دهمین تجسم از ویشنو است.<ref>روغنی، ص یازده؛ عرب احمدی، ص۱۵</ref> او موفق شد بسیاری از پیروان تاکرس را به آیینی به نام Satpanth یا مسیر حقیقت که آمیختهای از اعتقادات [[هندو|هندوها]] و [[صوفیان]] بود، گرایش دهد. این نوگرایان توسط پیر صدرالدین به لقب «خوجه» مفتخر شدند. |