|
|
خط ۶: |
خط ۶: |
|
| |
|
| ==واژه شناسی== | | ==واژه شناسی== |
| درباره ریشه لغوی واژه «ابلیس» دو دیدگاه وجود دارد:
| | واژه ابلیس در [[قرآن]] یازده بار به کار رفته که نُه بار آن در ضمن داستان آفرینش [[آدم]] و فرمان [[سجده]] بر وی آمده است.<ref>سوره بقره، آیه ۳۴؛ سوره اعراف، آیه ۱۱؛ سوره حجر، آیه ۳۱-۳۲؛ سوره اسراء، آیه ۶۱؛ سوره کهف، آیه ۵۰؛ سوره طه، آیه ۱۱۶؛ سوره ص، آیه ۷۴-۷۵.</ref> بیشتر لغتدانان، واژه ابلیس را برگرفته از زبانهای غیر عربی میدانند.<ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ۱۹۳۳م، ج۱۴، ص۵۱؛ هاکس، قاموس کتاب مقدس، ۱۳۷۷ش، ص۵۴۵.</ref> وی پس از [[عجب|عُجب]]، ابلیس نامیده شد و پس از امتناع از سجده و راندهشدن از درگاه الهی، شیطان نام گرفت.<ref>حائری، دائرة المعارف الشیعیه العامه، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۹۹.</ref> واژه شیطان و شیاطین نیز ۸۸ بار در قرآن به کار رفته که در بسیاری از موارد به معنای ابلیس است.{{مدرک}} |
| * برخی از لغتشناسان<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ۱۴۱۲ق، ص۱۴۳، ذیل واژه «بلس»؛ابنفارس، مقاییس اللغة، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص ۳۰۰، ذیل واژه «بلس»؛ فراهیدی، العین، ۱۴۱۴ق، ص۹۳، ذیل واژه «بلس».</ref> و مفسّران، <ref>آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۶۴؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۲۵.</ref> ابلیس را واژهای عربی بر وزن «افعیل» دانستهاند که از ریشه (ب ل س) اشتقاق یافته است. این واژه در لغت به معنای یأس، حزن، درماندن، سکوت و حزن ناشی از یأس و ترس، پشیمانی و حیرت آمده و ابلیس، بدان روی بدین نام خوانده شده که از هر خیر یا از رحمت الهی مأیوس شد.<ref>زبیدی، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج ۸، ص ۲۰۸، ذیل واژه «بلس».</ref> {{یادداشت| ابلاس به معنای نومیدی، ۵ بار در آیات قرآن کریم آمده است: سورههای روم آیات ۱۲(یُبلِس) و ۴۹(لَمُبلِسین)، انعام۴۴(مُبلسون)، مؤمنون۷۷(مُبلسون)، زخرف۷۵( مُبلسون) }} براساس این دیدگاه، غیرمنصرف{{یادداشت|اسم غیرمنصرف اسمی است که تنوین نمی پذیرد و وقتی که مضاف نباشد و یا الف و لام نداشته باشد، در مواضع جرّ( که باید با کسره خوانده بشود) با فتحه مجرور می شود. }} بودن ابلیس به دلیل آن است که در زبان عربی کمنظیر و به نامهای بیگانه شباهت دارد.<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۲۳۹؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۴۸۳، ذیل واژه «بلس».</ref>
| |
| | |
| *بیشتر لغتدانان، واژه ابلیس را برگرفته از زبانهای بیگانه (غیر عربی)میدانند و علّت غیرمنصرف بودن آن را عَلَم و غیرعربی بودن ذکر میکنند.<ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ۱۹۳۳م، ج۱۴، ص۵۱؛ هاکس، قاموس کتاب مقدس، ۱۳۷۷ش، ص۵۴۵.</ref>
| |
| | |
| واژه ابلیس در [[قرآن]] کریم یازده بار به کار رفته که نُه بار آن در ضمن داستان آفرینش [[آدم]] و فرمان [[سجده]] بر وی آمده است.<ref>سوره بقره، آیه ۳۴؛ سوره اعراف، آیه ۱۱؛ سوره حجر، آیه ۳۱-۳۲؛ سوره اسراء، آیه ۶۱؛ سوره کهف، آیه ۵۰؛ سوره طه، آیه ۱۱۶؛ سوره ص، آیه ۷۴-۷۵.</ref> واژه شیطان و شیاطین نیز ۸۸ بار در قرآن به کار رفته که در بسیاری از موارد به معنای ابلیس است. | |
|
| |
|
| ===نامهای دیگر ابلیس=== | | ===نامهای دیگر ابلیس=== |
| برابر برخی [[حدیث|روایات]]، نام اصلی ابلیس، حارث (حَرَث) بوده است که به دلیل عبادت طولانی، او را عزازیل، یعنی عزیز خدا خطاب میکردند.{{یادداشت| اسمی است عِبری که معرب شده است، «ایل» در عبری به معنای خداست وعزازیل هم به معنای عزیز خداست. در اشعار شاعران نیز بکاررفته است به عنوان نمونه: شد عزازیلی از این مستی بلیس/ | | برابر برخی [[حدیث|روایات]]، نام اصلی ابلیس، حارث (حَرَث) بوده است که به دلیل عبادت طولانی، او را عزازیل، یعنی عزیز خدا خطاب میکردند.{{یادداشت| اسمی است عِبری که معرب شده است، «ایل» در عبری به معنای خدا است وعزازیل هم به معنای عزیز خداست.}} نامهای دیگر او، «ضریس، سرحوب، المتکوّن و المتکوّز» است.<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۲۳۹.</ref> کنیه و القاب ابلیس عبارتند از: اَبومُرّه (ابوقره)، ابوکردوس، ابولبینی (نام دختر وی)<ref>شبستری، اعلام القرآن، ۱۳۷۹ش، ص۷۸؛ میبدی، کشف الاسرار، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۱۴۵.</ref> نائل، ابوالحسبان، ابوخلاف، ابودجانه.<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ۱۴۱۲ق، ص۱۴۳؛ زبیدی، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج ۸، ص ۲۰۹، ذیل واژه «بلس»؛ ابنفارس، مقاییس اللغه، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۰۰.</ref> |
| که چرا آدم شود بر من رئیس(مولوی) وگر دردهد یک صلای کرم/
| |
| عزازیل گوید نصیبی برم(سعدی) تکبر عزازیل را خوار کرد.
| |
| (سعدی) تا توانی به گرد کبر مگرد/
| |
| | |
| با عزازیل بین که کبر چه کرد؟(سنایی)آنچه آمد از بلا بر انبیا/
| |
| | |
| در ره معشوق از جور و جفا/
| |
| | |
| اول آدم از عزازیل لعین/
| |
| | |
| در گمان افتاد از راه یقین (عطار) سایت گنجورhttps://ganjoor.net/ }} وی پس از [[عجب|عُجب]]، ابلیس نامیده شد و پس از امتناع از سجده و راندهشدن از درگاه الهی، الشیطان نام گرفت.<ref>حائری، دائرة المعارف الشیعیه العامه، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۹۹.</ref>
| |
| | |
| نامهای دیگر او، «ضریس، سرحوب، المتکوّن و المتکوّز» است.<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۲۳۹.</ref> [[زرتشتیان]] او را «انگْرَ مَینیو» angra maienyo خوانند. کنیه و القاب ابلیس عبارتند از: اَبومُرّه (ابوقره)، ابوکردوس، ابولبینی (نام دختر وی)<ref>شبستری، اعلام القرآن، ۱۳۷۹ش، ص۷۸؛ میبدی، کشف الاسرار، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۱۴۵.</ref> نائل، ابوالحسبان، ابوخلاف، ابودجانه.<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ۱۴۱۲ق، ص۱۴۳؛ زبیدی، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج ۸، ص ۲۰۹، ذیل واژه «بلس»؛ ابنفارس، مقاییس اللغه، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۰۰.</ref> | |
|
| |
|
| ==ارتباط ابلیس و شیطان== | | ==ارتباط ابلیس و شیطان== |