Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۲۴۹
ویرایش
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) جز (←از فرشتگان) |
|||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
=== از فرشتگان === | === از فرشتگان === | ||
[[ابنعباس|ابنعبّاس]]، [[ابنمسعود]]، قتاده، [[سعید بن مسیب]]، ابنجریح، ابنانباری، ابنجریر طبری، [[شیخ طوسی]]، بیضاوی و گروهی دیگر، ابلیس را از ملائک دانستهاند.<ref>طوسی، التبیان، ۱۹۶۳م، ج۱، ص۱۵۰؛ بیضاوی، انوار التنزیل، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۲۹۴؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۵ق، ج ۱، ص۳۲۱.</ref> آلوسی این رأی را به بیشتر [[صحابه]] و [[تابعی|تابعان]] نسبت داده است.<ref>آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۶۵.</ref> | [[ابنعباس|ابنعبّاس]]، [[ابنمسعود]]، قتاده، [[سعید بن مسیب]]، ابنجریح، ابنانباری، ابنجریر طبری، [[شیخ طوسی]]، بیضاوی و گروهی دیگر، ابلیس را از ملائک دانستهاند.<ref>طوسی، التبیان، ۱۹۶۳م، ج۱، ص۱۵۰؛ بیضاوی، انوار التنزیل، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۲۹۴؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۵ق، ج ۱، ص۳۲۱.</ref> آلوسی این رأی را به بیشتر [[صحابه]] و [[تابعی|تابعان]] نسبت داده است.<ref>آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۶۵.</ref> | ||
===دلایل=== | |||
صاحبان این دیدگاه، مسؤولیت ابلیس را (پیش از تمرّد) رئیس فرشتگان دنیا، سلطان دنیا، سلطان زمین، و خزانهدار [[بهشت]]<ref>طوسی، التبیان، ۱۹۶۳م، ج۱، ص۱۵۱.</ref> شمردهاند. صاحبان این نظر، افزون بر [[روایت|روایات]]، <ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، ص ۳۸۶-۳۸۷؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۲۱.</ref> به ظاهر آیاتی مانند:«و إِذ قُلنَا لِلملَائِکةِ اسجُدوا»<ref>سوره بقره، آیه ۳۴.</ref> تمسّک کرده و گفتهاند: اگر ابلیس از ملائک نبود، فرمان الهی شامل او نمیشد و میتوانست به این بهانه از [[سجده]] سرباز زند؛ هم چنین استثنای ابلیس از فرشتگان در چند [[آیه]]، نشان میدهد که ابلیس از ملائک بوده است؛ در غیر این صورت باید استثنا را منقطع بدانیم که مستلزم حمل بر مجاز و بر خلاف ظاهر و نیز مستلزم<ref>طوسی، التبیان، ۱۹۶۳م، ج۱، ص۱۵۳.</ref> تخصیص عمومات است که محذور آن بیشتر از آن است که ابلیس را از ملائک بدانیم.<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۱۵؛ طریحی، مجمع البحرین، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۲۳۹.</ref> | صاحبان این دیدگاه، مسؤولیت ابلیس را (پیش از تمرّد) رئیس فرشتگان دنیا، سلطان دنیا، سلطان زمین، و خزانهدار [[بهشت]]<ref>طوسی، التبیان، ۱۹۶۳م، ج۱، ص۱۵۱.</ref> شمردهاند. صاحبان این نظر، افزون بر [[روایت|روایات]]، <ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، ص ۳۸۶-۳۸۷؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۲۱.</ref> به ظاهر آیاتی مانند:«و إِذ قُلنَا لِلملَائِکةِ اسجُدوا»<ref>سوره بقره، آیه ۳۴.</ref> تمسّک کرده و گفتهاند: اگر ابلیس از ملائک نبود، فرمان الهی شامل او نمیشد و میتوانست به این بهانه از [[سجده]] سرباز زند؛ هم چنین استثنای ابلیس از فرشتگان در چند [[آیه]]، نشان میدهد که ابلیس از ملائک بوده است؛ در غیر این صورت باید استثنا را منقطع بدانیم که مستلزم حمل بر مجاز و بر خلاف ظاهر و نیز مستلزم<ref>طوسی، التبیان، ۱۹۶۳م، ج۱، ص۱۵۳.</ref> تخصیص عمومات است که محذور آن بیشتر از آن است که ابلیس را از ملائک بدانیم.<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۱۵؛ طریحی، مجمع البحرین، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۲۳۹.</ref> | ||
صاحبان این نظر، در مقابل آیه «کَانَ مِنَ الجِنِّ» (کهف، ۵۰) گفتهاند: برخی برآنند که تفاوت میان فرشتگان و جنّ، تفاوت نوعی نیست؛ بلکه جنّ، صنفی از ملائک است. شاید بتوان قدیمترین مأخذ این عقیده را روایت ابنعبّاس دانست که میگوید: ابلیس از طایفهای از ملائک بوده که آنان را «الجنّ» مینامیدند و از میان ملائک، فقط این گروه، از «نارالسموم» آفریده شده بود و امّا این که چگونه ممکن است فرشتهای از فرمان الهی سرباززند، گفته میشود از قرآن فقط [[عصمت]] برخی از فرشتگان و نه همه آنان فهمیده میشود.<ref>طوسی، التبیان، ۱۹۶۳م، ج۱، ص۱۵۲.</ref> علّت نامگذاری این فرشتگان به جنّ، به دلیل خزانهداری بهشت یا پنهانی از دیدگان بوده است<ref>طبری، جامع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۲۲؛ طوسی، التبیان، ۱۹۶۳م، ج۱، ص۱۵۲؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۶۵.</ref> بر اساس نظر برخی، ابلیس ابتدا از ملائک بود؛ امّا پس از نافرمانی، مسخ و از جنّیان شد.<ref>آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۶۵.</ref> صاحبان این رأی، آیه «کَانَ مِنَ الجِنِّ» (کهف، ۵۰) را به معنای «صار من الجن» گرفتهاند. شاید بتوان کلام زمخشری را به این رأی ناظر دانست که بر اساس آن، جمله «فَاخرُج مِنهَا» را به خروج از آفرینش نخستین معنا کرده است؛ یعنی پس از آن که سفید، زیبا و نورانی بود، او را سیاه، زشت و ظلمانی گردانید.<ref>زمخشری، الکشّاف، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۱۰۷.</ref> | صاحبان این نظر، در مقابل آیه «کَانَ مِنَ الجِنِّ» (کهف، ۵۰) گفتهاند: برخی برآنند که تفاوت میان فرشتگان و جنّ، تفاوت نوعی نیست؛ بلکه جنّ، صنفی از ملائک است. شاید بتوان قدیمترین مأخذ این عقیده را روایت ابنعبّاس دانست که میگوید: ابلیس از طایفهای از ملائک بوده که آنان را «الجنّ» مینامیدند و از میان ملائک، فقط این گروه، از «نارالسموم» آفریده شده بود و امّا این که چگونه ممکن است فرشتهای از فرمان الهی سرباززند، گفته میشود از قرآن فقط [[عصمت]] برخی از فرشتگان و نه همه آنان فهمیده میشود.<ref>طوسی، التبیان، ۱۹۶۳م، ج۱، ص۱۵۲.</ref> علّت نامگذاری این فرشتگان به جنّ، به دلیل خزانهداری بهشت یا پنهانی از دیدگان بوده است<ref>طبری، جامع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۲۲؛ طوسی، التبیان، ۱۹۶۳م، ج۱، ص۱۵۲؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۶۵.</ref> بر اساس نظر برخی، ابلیس ابتدا از ملائک بود؛ امّا پس از نافرمانی، مسخ و از جنّیان شد.<ref>آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۶۵.</ref> صاحبان این رأی، آیه «کَانَ مِنَ الجِنِّ» (کهف، ۵۰) را به معنای «صار من الجن» گرفتهاند. شاید بتوان کلام زمخشری را به این رأی ناظر دانست که بر اساس آن، جمله «فَاخرُج مِنهَا» را به خروج از آفرینش نخستین معنا کرده است؛ یعنی پس از آن که سفید، زیبا و نورانی بود، او را سیاه، زشت و ظلمانی گردانید.<ref>زمخشری، الکشّاف، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۱۰۷.</ref> | ||
==ماجرای ابلیس== | ==ماجرای ابلیس== |