کاربر ناشناس
حبیب نجار: تفاوت میان نسخهها
←ماجرای حبیب نجار
imported>Mashg |
imported>Mashg |
||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
===ماجرای حبیب نجار=== | ===ماجرای حبیب نجار=== | ||
در تفاسیر و تواریخ اسلامی این داستان با تفصیل بیشتر و گاه با اختلافاتی نقل شده است. بر این اساس، [[حضرت عیسی|عیسی علیهالسلام]] دو تن از [[حواریون]] خود را به [[انطاکیه]] که در [[قرآن]] «'''القَرْیة'''» خوانده شده است میفرستد. فرستادگان عیسی در حوالی شهر با چوپان پیری روبهرو میشوند و او را به پرستش [[خدا]] و دین '''عیسی علیهالسلام''' دعوت میکنند. چوپان از آنان درخواست [[معجزه]] میکند و ایشان پسر بیمار او را شفا میدهند و پیرمرد که همان حبیب نجّار است٬ به گفتههای آنان ایمان میآورد. دلایل دیگری نیز برای ایمان آوردن حبیب نقل شده است، از جمله اینکه رسولان، پسر او را که هفت روز از مرگش میگذشت زنده کردند و دیگر اینکه خودِ حبیب را که به جذام و فلج مبتلا | در تفاسیر و تواریخ اسلامی این داستان با تفصیل بیشتر و گاه با اختلافاتی نقل شده است. بر این اساس، [[حضرت عیسی|عیسی علیهالسلام]] دو تن از [[حواریون]] خود را به [[انطاکیه]] که در [[قرآن]] «'''القَرْیة'''» خوانده شده است میفرستد. فرستادگان عیسی در حوالی شهر با چوپان پیری روبهرو میشوند و او را به پرستش [[خدا]] و دین '''عیسی علیهالسلام''' دعوت میکنند. چوپان از آنان درخواست [[معجزه]] میکند و ایشان پسر بیمار او را شفا میدهند و پیرمرد که همان حبیب نجّار است٬ به گفتههای آنان ایمان میآورد. دلایل دیگری نیز برای ایمان آوردن حبیب نقل شده است، از جمله اینکه رسولان، پسر او را که هفت روز از مرگش میگذشت زنده کردند و دیگر اینکه خودِ حبیب را که به جذام و فلج مبتلا بود٬ شفا دادند.<ref>طبرسی٬ مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ۱۳۷۲ش٬ ج۸، ص۶۵۵</ref> | ||
فرستادگان پس از ورود به انطاکیه، به دستور پادشاه زندانی میشوند. حضرت عیسی '''شمعون'''٬ بزرگ حواریون را به یاریشان میفرستد و آنان در حضور پادشاه معجزاتی از خود نشان میدهند، اما پادشاه و اطرافیان او بنابه قولی تصمیم به قتل رسولان میگیرند.<ref>رک: مقاتلبن سلیمان، ج ۳، ص۵۷۵ ۵۷۷؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ج ۸، ص۱۲۴-۱۲۵</ref> | فرستادگان پس از ورود به انطاکیه، به دستور پادشاه زندانی میشوند. حضرت عیسی '''شمعون'''٬ بزرگ حواریون را به یاریشان میفرستد و آنان در حضور پادشاه معجزاتی از خود نشان میدهند، اما پادشاه و اطرافیان او بنابه قولی تصمیم به قتل رسولان میگیرند.<ref>رک: مقاتلبن سلیمان، ج ۳، ص۵۷۵ ۵۷۷؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ج ۸، ص۱۲۴-۱۲۵</ref> | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
**غیر الله توانایی دور کردن ضرر و جلب منفعت برای خود و دیگران را ندارند: {{متن قرآن|«أَأَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمَٰنُ بِضُرٍّ لَا تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلَا يُنْقِذُونِ»|سوره=یس|آیه=۲۳}} | **غیر الله توانایی دور کردن ضرر و جلب منفعت برای خود و دیگران را ندارند: {{متن قرآن|«أَأَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمَٰنُ بِضُرٍّ لَا تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلَا يُنْقِذُونِ»|سوره=یس|آیه=۲۳}} | ||
اما مردم به او حمله میکنند و او را به طرز فجیعی به قتل میرسانند.<ref>رک: مقاتلبن سلیمان، ج ۳، ص۵۷۵ ۵۷۷؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ج ۸، ص۱۲۴-۱۲۵</ref> | اما مردم به او حمله میکنند و او را به طرز فجیعی به قتل میرسانند.<ref>رک: ابن سلیمان٬ تفسیر مقاتلبن سلیمان، ج ۳، ص۵۷۵ ۵۷۷؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ج ۸، ص۱۲۴-۱۲۵</ref> | ||
او وارد بهشت میشود: {{متن قرآن|«قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ»|سوره=یس|آیه=۲۶}} و آرزو میکند قومش میدانستند خداوند چگونه او را گرامی داشت: {{متن قرآن|«قالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ(۲۶)بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ»|سوره=یس|آیه=۲۷}} | او وارد بهشت میشود: {{متن قرآن|«قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ»|سوره=یس|آیه=۲۶}} و آرزو میکند قومش میدانستند خداوند چگونه او را گرامی داشت: {{متن قرآن|«قالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ(۲۶)بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ»|سوره=یس|آیه=۲۷}} |