پرش به محتوا

میثم تمار: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۱۸۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۶ آوریل ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۵: خط ۲۵:
| آثار = تفسیر [[قرآن]]، کتابی در [[حدیث]]
| آثار = تفسیر [[قرآن]]، کتابی در [[حدیث]]
}}
}}
'''میثَم تمّار اَسَدی کوفی''' از [[یاران امام علی(ع)]]، [[امام حسن مجتبی(ع)]] و [[امام حسین(ع)]]، که پیش از [[واقعه کربلا]] در [[کوفه]] به [[شهادت]] رسید. از جزئیات زندگی میثم، اطلاعات روشنی در دست نیست. او در [[کوفه]] خرمافروشی می‌کرد. کرامات و پیش‌گویی‌هایی به او نسبت داده‌اند. او به دستور [[ابن زیاد]] به‌دار آویخته شد. مرقد میثم تمار، در نزدیکی [[مسجد کوفه]] قرار دارد.
'''میثَم تمّار اَسَدی کوفی''' از [[فهرست اصحاب امام علی(ع)|یاران امام علی(ع)]]، [[فهرست اصحاب امام حسن مجتبی(ع)|امام حسن مجتبی(ع)]] و [[فهرست اصحاب امام حسین(ع)|امام حسین(ع)]]، که پیش از [[واقعه کربلا]] در [[کوفه]] به [[شهادت]] رسید. از جزئیات زندگی میثم، اطلاعات روشنی در دست نیست. او در [[کوفه]] خرمافروشی می‌کرد. کرامات و پیش‌گویی‌هایی به او نسبت داده‌اند. او به دستور [[عبیدالله بن زیاد|ابن زیاد]] به‌دار آویخته شد. مرقد میثم تمار، در نزدیکی [[مسجد کوفه]] قرار دارد.
==نسب و خانواده==
==نسب و خانواده==
بعضی از محققان، میثم را [[ایران|ایرانی]] دانسته‌اند<ref>عسکری، نقش ائمه در احیای دین، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۱۳۱.</ref> که چون بردهٔ زنی از [[بنی اسد|بنی‌اسد]] بوده، به این قبیله منسوب شده است.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۹؛ مفید،الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۳؛ نجاشی، رجال، ۱۴۱۶ق، ص۱۴.</ref> [[حضرت علی(ع)]] میثم را از آن زن خرید و آزاد کرد. چون نامش را پرسید، گفت سالم نام دارم. حضرت به او گفت [[پیامبر اکرم]] مرا آگاه کرده که والدین عجمی‌ات، تو را میثم نامیده‌اند. میثم سخن علی(ع) را تصدیق کرد و نامش را به میثم تغییر داد و کنیه‌اش ابوسالم شد. کنیهٔ دیگر او ابوصالح بود.<ref> کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۲؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۳؛ طبرسی، اعلام‌الوری، ج۱، ص۳۴۱؛ قس شاذان، الفضائل، ص۲ -۳ که کنیهٔ او را ابوجعفر ذکر کرده است.</ref>
بعضی از محققان، میثم را [[ایران|ایرانی]] دانسته‌اند<ref>عسکری، نقش ائمه در احیای دین، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۱۳۱.</ref> که چون بردهٔ زنی از [[بنی اسد|بنی‌اسد]] بوده، به این قبیله منسوب شده است.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۹؛ مفید،الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۳؛ نجاشی، رجال، ۱۴۱۶ق، ص۱۴.</ref> [[امام علی علیه‌السلام|حضرت علی(ع)]] میثم را از آن زن خرید و آزاد کرد. چون نامش را پرسید، گفت سالم نام دارم. حضرت به او گفت [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم]] مرا آگاه کرده که والدین عجمی‌ات، تو را میثم نامیده‌اند. میثم سخن علی(ع) را تصدیق کرد و نامش را به میثم تغییر داد و کنیه‌اش ابوسالم شد. کنیهٔ دیگر او ابوصالح بود.<ref> کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۲؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۳؛ طبرسی، اعلام‌الوری، ج۱، ص۳۴۱؛ قس شاذان، الفضائل، ص۲ -۳ که کنیهٔ او را ابوجعفر ذکر کرده است.</ref>


صالح، شُعَیب، عِمران و حمزه از جمله فرزندان میثم تمّار بودند که با مصاحبت [[اهل بیت(ع)]] بزرگ شدند. فرزندان آنان نیز از اصحاب و راویان [[امامان شیعه]] بودند.<ref>رجوع کنید به کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۰؛ طوسی، رجال، ص۱۱۸و۱۳۸و۱۴۹و۱۵۷و۱۶۰و۱۶۲و۲۲۴و۲۲۵؛ کلینی، اصول کافی، ج۳، ص۱۳۲و۱۳۳، ج۷، ص۱۸۶و۱۸۷و۳۸۳، ج۸، ص۲۰۰؛ موحد ابطحی، تهذیب‌المقال، ص۲۰۸و۲۱۲</ref> از آن جمله [[علی بن اسماعیل میثمی|علی بن اسماعیل بن شعیب بن میثم]] از متکلمان [[شیعه امامیه|شیعهٔ امامیه]] و از نخستین مؤلفان کتاب‌های کلامی است.<ref> رجوع کنید به ابن‌ندیم، ص۲۲۳؛ طوسی، ۱۴۱۷، ص۱۵۰؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ص۳۱۶.</ref>
صالح، شُعَیب، عِمران و حمزه از جمله فرزندان میثم تمّار بودند که با مصاحبت [[اهل‌البیت علیهم‌السلام|اهل بیت(ع)]] بزرگ شدند. فرزندان آنان نیز از اصحاب و راویان [[امامان شیعه]] بودند.<ref>رجوع کنید به کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۰؛ طوسی، رجال، ص۱۱۸و۱۳۸و۱۴۹و۱۵۷و۱۶۰و۱۶۲و۲۲۴و۲۲۵؛ کلینی، اصول کافی، ج۳، ص۱۳۲و۱۳۳، ج۷، ص۱۸۶و۱۸۷و۳۸۳، ج۸، ص۲۰۰؛ موحد ابطحی، تهذیب‌المقال، ص۲۰۸و۲۱۲</ref> از آن جمله [[علی بن اسماعیل میثمی|علی بن اسماعیل بن شعیب بن میثم]] از متکلمان [[امامیه|شیعهٔ امامیه]] و از نخستین مؤلفان کتاب‌های کلامی است.<ref> رجوع کنید به ابن‌ندیم، ص۲۲۳؛ طوسی، ۱۴۱۷، ص۱۵۰؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ص۳۱۶.</ref>


===لقب تمار و سبب آن===
===لقب تمار و سبب آن===
خط ۳۵: خط ۳۵:


==ویژگی‌ها: سخنوری و پیشگویی حوادث==
==ویژگی‌ها: سخنوری و پیشگویی حوادث==
میثم، شخصی حاضر جواب بود<ref>رجوع کنید به مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۴.</ref>؛ هنگامی که به نمایندگی معترضان بازار [[کوفه]]، در دربار [[عبیدالله بن زیاد]] سخن گفت، ابن‌زیاد از منطق، سخنوری، فصاحت و بلاغت او در شگفت ماند.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۶.</ref> خطابه‌های او بر ضد حکومت [[امویان]]، وی را در میان دشمنان این حکومت بارز ساخت.
میثم، شخصی حاضر جواب بود<ref>رجوع کنید به مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۴.</ref>؛ هنگامی که به نمایندگی معترضان بازار [[کوفه]]، در دربار [[عبیدالله بن زیاد]] سخن گفت، ابن‌زیاد از منطق، سخنوری، فصاحت و بلاغت او در شگفت ماند.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۶.</ref> خطابه‌های او بر ضد حکومت [[بنی‌امیه|امویان]]، وی را در میان دشمنان این حکومت بارز ساخت.


میثم، مرگ [[معاویه]] را پیشگویی کرد.<ref>رجوع کنید به کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۰.</ref> و خبر [[شهادت]] [[امام حسین(ع)]] را برای زنی مکّی به نام جبله، گفت.<ref>ابن‌بابویه، ص۱۸۹و۱۹۰.</ref> او همچنین از پیش، از دستگیری‌اش توسط سرکردهٔ طایفهٔ خود و شهادتش به دستور [[ابن زیاد]]<ref>رجوع کنید به کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۱، ۸۲؛ شریف رضی، ص۵۴و۵۵.</ref> و آزادی [[مختار]] از زندان<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۴و۳۲۵؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ص۲۹۳.</ref> خبر داد.به این جهت میثم را صاحب [[علم منایا وبلایا]] می‌دانند که از مان مرگ و حوادث و امتحانات سخت آگاهی دارد.{{مدرک}}
میثم، مرگ [[معاویة بن ابی‌سفیان|معاویه]] را پیشگویی کرد.<ref>رجوع کنید به کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۰.</ref> و خبر [[شهادت]] [[امام حسین علیه‌السلام|امام حسین(ع)]] را برای زنی مکّی به نام جبله، گفت.<ref>ابن‌بابویه، ص۱۸۹و۱۹۰.</ref> او همچنین از پیش، از دستگیری‌اش توسط سرکردهٔ طایفهٔ خود و شهادتش به دستور [[ابن زیاد]]<ref>رجوع کنید به کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۱، ۸۲؛ شریف رضی، ص۵۴و۵۵.</ref> و آزادی [[مختار]] از زندان<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۴و۳۲۵؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ص۲۹۳.</ref> خبر داد.به این جهت میثم را صاحب [[علم منایا وبلایا]] می‌دانند که از مان مرگ و حوادث و امتحانات سخت آگاهی دارد.{{مدرک}}


وجود این ویژگی‌ها در میثم تمّار سبب شده است تا او را در شمار اصحاب<ref>ابن‌ندیم،ص۲۲۳؛ طوسی، الفهرست، ص۱۵۰.</ref>، حواریون و یاران برگزیدهٔ [[امام علی(ع)]]<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۹؛ مفید، الاختصاص، ص۳؛ آقابزرگ طهرانی، ج۲، ص۱۸و۱۶۴.</ref> به شمار آورند.
وجود این ویژگی‌ها در میثم تمّار سبب شده است تا او را در شمار اصحاب<ref>ابن‌ندیم،ص۲۲۳؛ طوسی، الفهرست، ص۱۵۰.</ref>، حواریون و یاران برگزیدهٔ [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]]<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۹؛ مفید، الاختصاص، ص۳؛ آقابزرگ طهرانی، ج۲، ص۱۸و۱۶۴.</ref> به شمار آورند.


==رابطه میثم و امامان(ع)==
==رابطه میثم و امامان(ع)==
===مقام میثم در میان اصحاب ائمه===
===مقام میثم در میان اصحاب ائمه===
میثم را از اصحاب سه امام نخست شیعیان، [[امام علی(ع)]] و [[امام حسن(ع)]] و [[امام حسین(ع)]] برشمرده‌اند؛<ref>طوسی، رجال، ص۸۱و ۹۶و۱۰۵؛ خویی، معجم‌رجال، ج۲۰، ص۱۰۳.</ref> اما شهرت او بیشتر به سبب شاگردی امام علی(ع) بوده است.<ref>مفید، الاختصاص، ص۳.</ref> میثم بسیار دوستدار [[اهل بیت]] پیامبر(ص) بود.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۷۸.</ref> آنان نیز به او توجه خاصی داشتند. به گفتهٔ [[ام سلمه]]، همسر پیامبر، [[پیامبر اسلام(ص)]] بارها از میثم به نیکی یاد کرده و دربارهٔ وی به امام علی(ع) سفارش کرده است.<ref>ابن‌حجر، الاصابة، ج۶، ص۳۱۷.</ref> میثم پس از آشنایی با امام علی در زمان [[خلافت]] ایشان در کوفه، از او دانش بسیار فراگرفت و امام(ع) او را از اسرار مقام وصایت خود آگاه ساخته<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ص۲۹۱.</ref> و او را در زمرهٔ گروهی از مؤمنانِ آزموده، قرار داد تا در درک جایگاه رسول خدا(ص)و اهل بیت(ع)به مقام والایی دست یابد.<ref>طبری، بشارةالمصطفی، ص۲۳۶و۲۳۷.</ref>
میثم را از اصحاب سه امام نخست شیعیان، [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] و [[امام حسن مجتبی علیه‌السلام|امام حسن(ع)]] و [[امام حسین علیه‌السلام|امام حسین(ع)]] برشمرده‌اند؛<ref>طوسی، رجال، ص۸۱و ۹۶و۱۰۵؛ خویی، معجم‌رجال، ج۲۰، ص۱۰۳.</ref> اما شهرت او بیشتر به سبب شاگردی امام علی(ع) بوده است.<ref>مفید، الاختصاص، ص۳.</ref> میثم بسیار دوستدار [[اهل‌البیت علیهم‌السلام|اهل بیت]] پیامبر(ص) بود.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۷۸.</ref> آنان نیز به او توجه خاصی داشتند. به گفتهٔ [[ام سلمه]]، همسر پیامبر، [[پیامبر اسلام(ص)]] بارها از میثم به نیکی یاد کرده و دربارهٔ وی به امام علی(ع) سفارش کرده است.<ref>ابن‌حجر، الاصابة، ج۶، ص۳۱۷.</ref> میثم پس از آشنایی با امام علی در زمان [[خلافت]] ایشان در کوفه، از او دانش بسیار فراگرفت و امام(ع) او را از اسرار مقام وصایت خود آگاه ساخته<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ص۲۹۱.</ref> و او را در زمرهٔ گروهی از مؤمنانِ آزموده، قرار داد تا در درک جایگاه رسول خدا(ص)و اهل بیت(ع)به مقام والایی دست یابد.<ref>طبری، بشارةالمصطفی، ص۲۳۶و۲۳۷.</ref>


===زمان آشنایی او با امام علی(ع)===
===زمان آشنایی او با امام علی(ع)===
درباره حضور میثم در جنگ‌های دوران حکومت [[امیرالمؤمنین(ع)]]، روایتی نیامده است. می‌توان حدس زد که او در اواخر عمر آن حضرت، با ایشان آشنا شده است. روایاتی که از میثم نقل شده نیز مربوط به دوران پایانی حکومت امام علی(ع) است. روایت مربوط به حملهٔ یاران معاویه به نواحی هِیت و اَنبار و کشتن عده‌ای از زنان و کودکان آنجا، از آن جمله است.<ref>رجوع کنید به خصیبی، ص۱۲۵؛ دیلمی، ارشاد‌القلوب، ص۲۷۲و۲۷۳.</ref>
درباره حضور میثم در جنگ‌های دوران حکومت [[امام علی علیه‌السلام|امیرالمؤمنین(ع)]]، روایتی نیامده است. می‌توان حدس زد که او در اواخر عمر آن حضرت، با ایشان آشنا شده است. روایاتی که از میثم نقل شده نیز مربوط به دوران پایانی حکومت امام علی(ع) است. روایت مربوط به حملهٔ یاران معاویه به نواحی هِیت و اَنبار و کشتن عده‌ای از زنان و کودکان آنجا، از آن جمله است.<ref>رجوع کنید به خصیبی، ص۱۲۵؛ دیلمی، ارشاد‌القلوب، ص۲۷۲و۲۷۳.</ref>


[[معاویه]] هنگام سبّ(دشنام)[[حضرت علی(ع)]] و یارانش، از میثم نیز به بدی یاد می‌کرد و او را دشنام می‌داد.<ref>ابن‌طاووس، ص۵۱۵۲.</ref> پس از امام علی(ع)، میثم در شمار اصحاب وفادار [[امام حسن(ع)]] و [[امام حسین(ع)]] در آمد.<ref>طوسی، رجال، ص۹۶و۱۰۵.</ref> امام حسین به میثم توجه ویژه‌ای داشت و از او به نیکویی یاد می‌کرد.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۰.</ref>
[[معاویة بن ابی‌سفیان|معاویه]] هنگام سبّ(دشنام)[[امام علی علیه‌السلام|حضرت علی(ع)]] و یارانش، از میثم نیز به بدی یاد می‌کرد و او را دشنام می‌داد.<ref>ابن‌طاووس، ص۵۱۵۲.</ref> پس از امام علی(ع)، میثم در شمار اصحاب وفادار [[امام حسن مجتبی علیه‌السلام|امام حسن(ع)]] و [[امام حسین علیه‌السلام|امام حسین(ع)]] در آمد.<ref>طوسی، رجال، ص۹۶و۱۰۵.</ref> امام حسین به میثم توجه ویژه‌ای داشت و از او به نیکویی یاد می‌کرد.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۰.</ref>


==میثم و واقعه کربلا==
==میثم و واقعه کربلا==
در [[سال ۶۰ قمری]]، کمی پیش از [[قیام امام حسین]] و حادثهٔ [[کربلا]]، میثم برای عمره رهسپار [[مکه]] شد. چون امام را نیافت، سراغ او را از [[امّ سلمه|امّ‌سلمه]] گرفت. امّ‌سلمه او را از احوال امام آگاه نمود. میثم که عازم بازگشت به کوفه بود، از [[ام‌سلمه (همسر پیامبر)|ام‌ّسلمه]] خواست به امام سلام برساند و بگوید نزد خداوند با امام دیدار خواهد کرد.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۰و۸۱؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۴؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ص۲۹۲؛ ابن‌حجر، الاصابة، ج۶، ص۳۱۷.</ref>
در [[سال ۶۰ هجری قمری|سال ۶۰ قمری]]، کمی پیش از [[قیام امام حسین(ع)|قیام امام حسین]] و حادثهٔ [[کربلا]]، میثم برای عمره رهسپار [[مکه]] شد. چون امام را نیافت، سراغ او را از [[امّ سلمه|امّ‌سلمه]] گرفت. امّ‌سلمه او را از احوال امام آگاه نمود. میثم که عازم بازگشت به کوفه بود، از [[ام‌سلمه (همسر پیامبر)|ام‌ّسلمه]] خواست به امام سلام برساند و بگوید نزد خداوند با امام دیدار خواهد کرد.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۰و۸۱؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۴؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ص۲۹۲؛ ابن‌حجر، الاصابة، ج۶، ص۳۱۷.</ref>


==آثار==
==آثار==
===تفسیر===
===تفسیر===
میثم تمار تألیفاتی داشته است. یکی از آنها تفسیری است که از علی(ع) آموخته بود.<ref>آقابزرگ طهرانی، ج۴، ص۳۱۷.</ref> در روایتی، میثم، خطاب به [[عبدالله بن عباس]] گفته است که [[امام علی(ع)]] [[تأویل]] قرآن را به وی آموخته است. زمانی که میثم به عمره رفت، به [[ابن عباس]] گفت هر مطلبی دربارهٔ تفسیر [[قرآن]] می‌خواهد، از وی بپرسد. ابن‌عباس از این پیشنهاد استقبال کرد و کاغذ و دواتی خواست و آنچه را که میثم املا کرد، نوشت. چون میثم او را از شهادت خود به دستور ابن‌زیاد خبر داد، ابن‌عباس که گمان می‌کرد میثم این خبر را از روی [[علم غیب|غیب گویی]] به او داده است، به وی بی‌اعتماد شد و درصدد برآمد مطالبی را که از او نوشته بود، پاره کند. میثم او را از این کار باز داشت و از او خواست این تفسیر را حفظ کند و اگر آنچه وی از آن خبر داده است، به وقوع نپیوست، آن را از بین ببرد. ابن‌عباس پذیرفت و پس از مدتی همهٔ اخباری که میثم از آینده داده بود، محقق شد.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۱.</ref>
میثم تمار تألیفاتی داشته است. یکی از آنها تفسیری است که از علی(ع) آموخته بود.<ref>آقابزرگ طهرانی، ج۴، ص۳۱۷.</ref> در روایتی، میثم، خطاب به [[عبدالله بن عباس]] گفته است که [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] [[تأویل]] قرآن را به وی آموخته است. زمانی که میثم به عمره رفت، به [[عبدالله بن عباس|ابن عباس]] گفت هر مطلبی دربارهٔ تفسیر [[قرآن]] می‌خواهد، از وی بپرسد. ابن‌عباس از این پیشنهاد استقبال کرد و کاغذ و دواتی خواست و آنچه را که میثم املا کرد، نوشت. چون میثم او را از شهادت خود به دستور ابن‌زیاد خبر داد، ابن‌عباس که گمان می‌کرد میثم این خبر را از روی [[علم غیب|غیب گویی]] به او داده است، به وی بی‌اعتماد شد و درصدد برآمد مطالبی را که از او نوشته بود، پاره کند. میثم او را از این کار باز داشت و از او خواست این تفسیر را حفظ کند و اگر آنچه وی از آن خبر داده است، به وقوع نپیوست، آن را از بین ببرد. ابن‌عباس پذیرفت و پس از مدتی همهٔ اخباری که میثم از آینده داده بود، محقق شد.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۱.</ref>


===حدیث===
===حدیث===
میثم، کتابی هم در حدیث داشته است که فرزندانش از آن، روایاتی نقل کرده‌اند. پاره‌ای از روایات آن در منابع موجود است.<ref>رجوع کنید به طوسی، الامالی، ص۱۴۸؛ غفار، الکلینی و الکافی، ص۲۸</ref> این احادیث دربردارنده موضوعاتی چون حبّ و بغض به [[اهل بیت(ع)]]، برتری [[مسجد کوفه]] بر [[بیت المقدس]]، چهار بار اقرار به زنای محصنه و حدّ آن و معلوم‌کردن قاتل جوانی اَعرابی برای بازماندگان‌اش به دست علی(ع)، است.<ref>برقی، المحاسن، ص۳۰۹و۳۱۰؛ ثقفی، الغارات، ج۲، ص۴۱۳و۴۱۵؛ طوسی، الامالی، ص۱۴۸و۲۴۶و۴۰۵و۴۰۶؛ شاذان، الفضائل، ص۳۵.</ref>
میثم، کتابی هم در حدیث داشته است که فرزندانش از آن، روایاتی نقل کرده‌اند. پاره‌ای از روایات آن در منابع موجود است.<ref>رجوع کنید به طوسی، الامالی، ص۱۴۸؛ غفار، الکلینی و الکافی، ص۲۸</ref> این احادیث دربردارنده موضوعاتی چون حبّ و بغض به [[اهل‌البیت علیهم‌السلام|اهل بیت(ع)]]، برتری [[مسجد کوفه]] بر [[بیت‌المقدس|بیت المقدس]]، چهار بار اقرار به زنای محصنه و حدّ آن و معلوم‌کردن قاتل جوانی اَعرابی برای بازماندگان‌اش به دست علی(ع)، است.<ref>برقی، المحاسن، ص۳۰۹و۳۱۰؛ ثقفی، الغارات، ج۲، ص۴۱۳و۴۱۵؛ طوسی، الامالی، ص۱۴۸و۲۴۶و۴۰۵و۴۰۶؛ شاذان، الفضائل، ص۳۵.</ref>


==شهادت==
==شهادت==
خط ۶۹: خط ۶۹:


===روایت دوم از شهادتش (قطع زبان میثم)===
===روایت دوم از شهادتش (قطع زبان میثم)===
به روایت دیگر، میثم به درخواست عده‌ای از بازاریان، برای شکایت از رفتار عامل بازار [[کوفه]]، همراه آنان نزد [[ابن زیاد|ابن‌زیاد]] رفت تا از او بخواهد عامل را برکنار کند. میثم در آنجا سخنانی بلیغ ایراد کرد. [[عمرو بن حریث مخزومی |عَمروبن حُرَیث]]، امیر کوفه از طرف [[ابن زیاد]] که عثمانی مسلک و دشمن [[اهل بیت]] بود و در آن مجلس حضور داشت، میثم را فردی دروغ‌گو و دوست‌دار دروغ‌گو خواند، اما میثم خود را راست‌گو و دوستدار راست‌گو (حضرت علی) معرفی کرد. ابن‌زیاد به میثم دستور داد از علی بیزاری جوید و از آن حضرت بد بگوید و به جای آن، دوستی خود را به عثمان اعلام کند و از او نیک بگوید. او میثم را تهدید کرد که اگر به این دستور عمل نکند، دست‌ها و پاهایش را قطع می‌کند و او را به‌دار می‌کشد. میثم اگرچه می‌توانست [[تقیه]] کند، شهادت را برگزید و گفت امام علی او را آگاه کرده است که [[ابن زیاد|ابن‌زیاد]] چنین خواهد کرد و زبانش را خواهد برید. به دنبال آن، ابن‌زیاد برای اینکه این خبر غیبی را دروغ جلوه دهد، دستور داد تنها دست‌ها و پاهای میثم را قطع کنند و او را کنار خانهٔ [[عمرو بن حریث مخزومی|عمرو بن حُرَیث]] به‌دار کشند. میثم بالای چوبهٔ‌دار با صدای بلند از مردم می‌خواست برای شنیدن احادیث مکنون و شگفت حضرت علی نزد او جمع شوند. او دربارهٔ فتنه‌های [[بنی‌امیه|بنی اُمیه]] و فضائل بنی‌هاشم سخنانی می‌گفت. عمرو بن حریث چون افشاگری میثم و ازدحام مردم را بر گرد او دید، شتاب‌زده نزد ابن‌زیاد رفت و ماجرا را به او اطلاع داد. ابن‌زیاد، از بیم رسوایی، دستور داد بر دهان میثم لجام نهند. گفته شده است او نخستین فردی بود که در [[اسلام]] بر دهانش لجام نهاده شد.<ref>کلینی، ج۲، ص۲۲۰؛ کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۴-۸۷؛ شریف رضی، ص۵۵؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۰۴و۳۲۴و۳۲۵؛ فتال نیشابوری، روضة‌الواعظین، ج۲، ص۲۸۸و۲۸۹.</ref> به روایتی دیگر، عمرو بن حریث که نگران تمایل مردم به سخنان میثم و شورش آنان بر ضد حکومت بود، از ابن‌زیاد خواست دستور دهد زبان میثم را قطع کنند. ابن‌زیاد موافقت کرد و یکی از نگهبانان را برای این کار فرستاد. میثم با یادآوری این مطلب که [[عبیدالله بن زیاد|ابن‌زیاد]] نتوانست سخن مولایش علی را در مورد بریدن زبان و دست‌ها و پاهایش، تکذیب کند، لحظاتی پس از آنکه زبانش قطع شد، به شهادت رسید.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۷.</ref>
به روایت دیگر، میثم به درخواست عده‌ای از بازاریان، برای شکایت از رفتار عامل بازار [[کوفه]]، همراه آنان نزد [[عبیدالله بن زیاد|ابن‌زیاد]] رفت تا از او بخواهد عامل را برکنار کند. میثم در آنجا سخنانی بلیغ ایراد کرد. [[عمرو بن حریث مخزومی |عَمروبن حُرَیث]]، امیر کوفه از طرف [[ابن زیاد]] که عثمانی مسلک و دشمن [[اهل‌البیت علیهم‌السلام|اهل بیت]] بود و در آن مجلس حضور داشت، میثم را فردی دروغ‌گو و دوست‌دار دروغ‌گو خواند، اما میثم خود را راست‌گو و دوستدار راست‌گو (حضرت علی) معرفی کرد. ابن‌زیاد به میثم دستور داد از علی بیزاری جوید و از آن حضرت بد بگوید و به جای آن، دوستی خود را به عثمان اعلام کند و از او نیک بگوید. او میثم را تهدید کرد که اگر به این دستور عمل نکند، دست‌ها و پاهایش را قطع می‌کند و او را به‌دار می‌کشد. میثم اگرچه می‌توانست [[تقیه]] کند، شهادت را برگزید و گفت امام علی او را آگاه کرده است که [[عبیدالله بن زیاد|ابن‌زیاد]] چنین خواهد کرد و زبانش را خواهد برید. به دنبال آن، ابن‌زیاد برای اینکه این خبر غیبی را دروغ جلوه دهد، دستور داد تنها دست‌ها و پاهای میثم را قطع کنند و او را کنار خانهٔ [[عمرو بن حریث مخزومی|عمرو بن حُرَیث]] به‌دار کشند. میثم بالای چوبهٔ‌دار با صدای بلند از مردم می‌خواست برای شنیدن احادیث مکنون و شگفت حضرت علی نزد او جمع شوند. او دربارهٔ فتنه‌های [[بنی‌امیه|بنی اُمیه]] و فضائل بنی‌هاشم سخنانی می‌گفت. عمرو بن حریث چون افشاگری میثم و ازدحام مردم را بر گرد او دید، شتاب‌زده نزد ابن‌زیاد رفت و ماجرا را به او اطلاع داد. ابن‌زیاد، از بیم رسوایی، دستور داد بر دهان میثم لجام نهند. گفته شده است او نخستین فردی بود که در [[اسلام]] بر دهانش لجام نهاده شد.<ref>کلینی، ج۲، ص۲۲۰؛ کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۴-۸۷؛ شریف رضی، ص۵۵؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۰۴و۳۲۴و۳۲۵؛ فتال نیشابوری، روضة‌الواعظین، ج۲، ص۲۸۸و۲۸۹.</ref> به روایتی دیگر، عمرو بن حریث که نگران تمایل مردم به سخنان میثم و شورش آنان بر ضد حکومت بود، از ابن‌زیاد خواست دستور دهد زبان میثم را قطع کنند. ابن‌زیاد موافقت کرد و یکی از نگهبانان را برای این کار فرستاد. میثم با یادآوری این مطلب که [[عبیدالله بن زیاد|ابن‌زیاد]] نتوانست سخن مولایش علی را در مورد بریدن زبان و دست‌ها و پاهایش، تکذیب کند، لحظاتی پس از آنکه زبانش قطع شد، به شهادت رسید.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۷.</ref>
[[پرونده:ضریح جدید میثم تمار در کوفه.jpg|بندانگشتی|مقبره و ضریح جدید میثم تمار در نزدیکی [[مسجد کوفه]]]]
[[پرونده:ضریح جدید میثم تمار در کوفه.jpg|بندانگشتی|مقبره و ضریح جدید میثم تمار در نزدیکی [[مسجد کوفه]]]]


خط ۷۶: خط ۷۶:
'''پاسخ''' : در آن روزگار، به‌دار کشیدن این گونه نبود که حلقه طناب را به دور گردن شخص محکوم به اعدام بیندازند بلکه آن را دور سینه می‌انداختند تا از کتف هایش آویزان شود و آن قدر بماند تا از گرسنگی و تشنگی تلف شود.<ref>[https://www.mashreghnews.ir/news/16880/%D9%85%D9%8A%D8%AB%D9%85-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%D8%A7-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%DA%A9%D8%B4%D8%AA%D9%86%D8%AF میثم تمار را چگونه کشتند؟]، سایت مشرق‌نیوز.</ref>{{یادداشت|امروزه معروف است که کسى را كه به دار مى‌زنند، او را آويزان مى‌كنند، بدین گونه که طنابى بر گردنش مى‌اندازند و بالا مى‌برند؛ او فوراً خفه مى‌شود و جان مى‌دهد. امّا در سابق کسى را که به دار مى‌زدند، بدن او را بر روى تخته چوبى به شکل صلیب مى‌کوبیدند و يا مى‌بستند. یعنى قامت او را بر روى چوبى عمودى و دست‌هایش را گشاده و بر روى تخته چوبى افقى مى‌كوبيدند، و بعدا این تخته چوب را در جاى بلندى همچون درخت و یا تیر و يا ساختمانى نگه مى‌داشتند، تا كم‌كم بواسطه گرسنگى و تشنگى و یا بواسطه خون رفتن از مواضع ميخ‌كوب، شخص دار كشيده‌شده جان بدهد، و چه بسا دو سه روز طول مى‌كشيد. و أحياناً در موقع به دار بودن، حربه‌اى به او اضافه مى‌زدند همچون ميثم تمّار، تا زجركش شود و زودتر جان بسپارد.[[سید محمدحسین حسینی تهرانی|علامه طهرانی]]، نور ملکوت قرآن، ج۳، ص۳۹۳.http://www.maarefislam.com/fa/doreholomvamaarefislam/bookscontent/noormalakout/noor3/noor3.20.htm#_Toc70241708 }}
'''پاسخ''' : در آن روزگار، به‌دار کشیدن این گونه نبود که حلقه طناب را به دور گردن شخص محکوم به اعدام بیندازند بلکه آن را دور سینه می‌انداختند تا از کتف هایش آویزان شود و آن قدر بماند تا از گرسنگی و تشنگی تلف شود.<ref>[https://www.mashreghnews.ir/news/16880/%D9%85%D9%8A%D8%AB%D9%85-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%D8%A7-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%DA%A9%D8%B4%D8%AA%D9%86%D8%AF میثم تمار را چگونه کشتند؟]، سایت مشرق‌نیوز.</ref>{{یادداشت|امروزه معروف است که کسى را كه به دار مى‌زنند، او را آويزان مى‌كنند، بدین گونه که طنابى بر گردنش مى‌اندازند و بالا مى‌برند؛ او فوراً خفه مى‌شود و جان مى‌دهد. امّا در سابق کسى را که به دار مى‌زدند، بدن او را بر روى تخته چوبى به شکل صلیب مى‌کوبیدند و يا مى‌بستند. یعنى قامت او را بر روى چوبى عمودى و دست‌هایش را گشاده و بر روى تخته چوبى افقى مى‌كوبيدند، و بعدا این تخته چوب را در جاى بلندى همچون درخت و یا تیر و يا ساختمانى نگه مى‌داشتند، تا كم‌كم بواسطه گرسنگى و تشنگى و یا بواسطه خون رفتن از مواضع ميخ‌كوب، شخص دار كشيده‌شده جان بدهد، و چه بسا دو سه روز طول مى‌كشيد. و أحياناً در موقع به دار بودن، حربه‌اى به او اضافه مى‌زدند همچون ميثم تمّار، تا زجركش شود و زودتر جان بسپارد.[[سید محمدحسین حسینی تهرانی|علامه طهرانی]]، نور ملکوت قرآن، ج۳، ص۳۹۳.http://www.maarefislam.com/fa/doreholomvamaarefislam/bookscontent/noormalakout/noor3/noor3.20.htm#_Toc70241708 }}


میثم تمار به‌دار کشیده شد اما باز هم بر فراز دار، با صدایی رسا مردم را به شنیدن حقایق اسلام و احادیث و اسرار [[علی(ع)]] فرا میخواند.
میثم تمار به‌دار کشیده شد اما باز هم بر فراز دار، با صدایی رسا مردم را به شنیدن حقایق اسلام و احادیث و اسرار [[امام علی علیه‌السلام|علی(ع)]] فرا می‌خواند.
   
   
[[شهادت]] میثم تمّار در [[۲۲ ذی‌الحجه]] [[سال ۶۰ هجری قمری]]، ده روز پیش از ورود [[امام حسین(ع)]] به [[عراق]]، روی داد.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۵؛ طبرسی، اعلام‌الوری، ج۱، ص۳۴۳.</ref> ابن‌زیاد از دفن او جلوگیری کرد تا آنکه چند تن از خرمافروشان کوفه، شبانه، جسد وی را با چوبهٔ‌دار ربودند و در قبری میان گودال آب در سرزمین قبیلهٔ مراد به خاک سپردند.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۳.</ref>
[[شهادت]] میثم تمّار در [[۲۲ ذی‌الحجه]] [[سال ۶۰ هجری قمری]]، ده روز پیش از ورود [[امام حسین علیه‌السلام|امام حسین(ع)]] به [[عراق]]، روی داد.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۵؛ طبرسی، اعلام‌الوری، ج۱، ص۳۴۳.</ref> ابن‌زیاد از دفن او جلوگیری کرد تا آنکه چند تن از خرمافروشان کوفه، شبانه، جسد وی را با چوبهٔ‌دار ربودند و در قبری میان گودال آب در سرزمین قبیلهٔ مراد به خاک سپردند.<ref>کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۳.</ref>


==مقبره میثم==
==مقبره میثم==
Automoderated users، confirmed، templateeditor
۵۱۱

ویرایش