پرش به محتوا

فطرت: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۷۷۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۱ مارس ۲۰۲۱
جز
imported>Shadpoor
خط ۱۹: خط ۱۹:
در علم منطق، «[[فطریات]]» از اقسام قضایای بدیهی بوده و چنین تعریف شده‌اند: قضیه‌ای که استدلال و [[قیاس]] آن به همراه خود قضیه است و با تصور اجزاء جمله، استدلال آن نیز به ذهن می‌رسد، مانند «کل، از جزء خود بزرگتر است».(قطب الدین رازی، تحریر القواعد المنطقیه، ج۱، ص۱۶۶- ۱۶۷) وجه اشتراک «[[فطریات]]» با «فطرت» این است که هیچکدام نیازمند تعلیم یا تجربه نیستند.</ref> که همۀ آنها تا حدودی در یک مفهوم اساسی مشترکند و آن عبارت است از معرفت یا گرایشی که مقتضای نوع آفرینش انسان است و از طریق تجربه و تعلیم به دست نمی‌آید.<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/7306 دانشنامه جهان اسلام، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «فطریات»، شماره ۷۳۰۶] </ref>
در علم منطق، «[[فطریات]]» از اقسام قضایای بدیهی بوده و چنین تعریف شده‌اند: قضیه‌ای که استدلال و [[قیاس]] آن به همراه خود قضیه است و با تصور اجزاء جمله، استدلال آن نیز به ذهن می‌رسد، مانند «کل، از جزء خود بزرگتر است».(قطب الدین رازی، تحریر القواعد المنطقیه، ج۱، ص۱۶۶- ۱۶۷) وجه اشتراک «[[فطریات]]» با «فطرت» این است که هیچکدام نیازمند تعلیم یا تجربه نیستند.</ref> که همۀ آنها تا حدودی در یک مفهوم اساسی مشترکند و آن عبارت است از معرفت یا گرایشی که مقتضای نوع آفرینش انسان است و از طریق تجربه و تعلیم به دست نمی‌آید.<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/7306 دانشنامه جهان اسلام، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «فطریات»، شماره ۷۳۰۶] </ref>


===فطرت ادراکی و فطرت گرایشی===
==فطرت ادراکی و گرایشی==
فطرت را دو نوع دانسته‌اند:
فطرت را در دو حوزه ادراک‌ها و گرایش‌ها به کار برده‌اند که هر کدام نیز زیرشاخه‌هایی دارد:<ref>حسین‌زاده، نگاهی معرفت‌شناختی به وحی، الهام، تجربه دینی و عرفانی و فطرت، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۴.</ref>
 
*'''ادراک‌هایی که فطری نامیده شده‌اند:'''
* فطرت ادراکی: بخشی از دانسته‌های ذاتی بشر است که مربوط به فکر و عقل بوده و بدون آموختن برای انسان معلوم بوده است. این معلومات یکی از دو نوع بدیهیات منطقی هستند: «بدیهیات اولی» یا «فطریات». علم به [[خدا]] و [[توحید|یگانگی]] او در این حوزه قرار دارند.
# شناخت حضوری و غیرمفهومی و بی‌واسطه انسان به خودش، فطری و در سرشت و آفرینش او است.
 
# قضایای وجدانی که از علم حضوری حکایت می‌کنند؛ همانند اعتقاد به این که «من هستم» یا «من خوشحال هستم». این دسته از قضایا، از سنخ علم حصولی و مفهومی هستند اما چون از علم حضوری بی‌واسطه حکایت می‌کنند، به آنها فطری گفته می‌شود.
* فطریات احساسی یا گرایشی: احساساتی که در همه انسانها از هنگام تولد وجود دارد، مانند میل به کمال، میل به خدا و میل به زیبایی.<ref>مطهری، فطرت، ص۲۵۷-۲۶۰ </ref>
# قضایایی که [[عقل]] با تصور صحیح از موضوع و محمول و رابطه آنها، بی نیاز از حواس، شهود و استدلال، آنها را تصدیق می‌کند؛ همانند تصدیق به این که «اجتماع دو نقیض، محال است». به این دسته از قضایای فطری، اولیات یا بدیهیات اولیه نیز گفته می‌شود.
# قضایایی که استدلال آنها همراهشان است و برای تصدیق به آنها، نیازی به فکری و استدلال ساده یا پیچیده نیست؛ همانند تصدیق به این که «چهار نصف هشت است». به این دسته از قضایای فطری، بدیهیات ثانویه نیز گفته می‌شود.
# قضایای نظری نزدیک به بدیهی که عقل در تصدیق به آنها، نیازمند استدلال‌های پیچیده نیست و با استدلال ساده، به آنها تصدیق می‌کند؛ همانند تصدیق به این که «خدا هست». این قضایای فطری، نظری هستند و برخلاف بدیهیات ثانویه، به فکر و استدلال ساده نیازمندند.
# در [[فلسفه اشراق]]، تمام قضایای بدیهی (وجدانیات، بدیهیات اولیه، بدیهیات ثانویه، مشاهدات، مجربات، و غیره) را فطری و تمام قضایای نظری و غیربدیهی را غیرفطری می‌نامند.<ref>حسین‌زاده، نگاهی معرفت‌شناختی به وحی، الهام، تجربه دینی و عرفانی و فطرت، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۴-۲۳۸.</ref>
*'''گرایش‌هایی که فطری نامیده شده‌اند:'''
# گرایش انسان به حقیقت‌جویی که از ابتدای زندگی تا انتها همراه او است.
# گرایش انسان به قدرت‌خواهی که جز از طریق حرکت به سوی منبع قدرت بیکران، آرام نمی‌یابد.
# گرایش انسان به زیبادوستی و زیباآفرینی(هنر) که جز از طریق وصال به زیبایی مطلق و نامتناهی، فرونمی‌نشیند.
# گرایش به عشق و محبت ورزیدن که اوج شیفتگی و عشق، فدایِ محبوب شدن و پرستش او است.<ref>حسین‌زاده، نگاهی معرفت‌شناختی به وحی، الهام، تجربه دینی و عرفانی و فطرت، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۹-۲۴۴.</ref>


==فطرت در قرآن و روایات==
==فطرت در قرآن و روایات==
کاربر ناشناس