Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۰۳۵
ویرایش
جز (ویکی سازی) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
واژه ختنه از ریشه «خ ت ن» به معنای قطع کردن و بریدن و در کاربرد عام به معنای بریدن پوستِ بر آمده از آلت تناسلی مردان و زنان است. در متون عربی و دینی به جای آن بیشتر واژه خِتان به کار رفته است.<ref> رجوع کنید به خلیل بن احمد؛ ابن منظور؛ فیروزآبادی، ذیل «ختن» </ref> همچنین کاربرد واژه اِعذار برای ختنه مرد و زن و نیز واژه خَفْض، به ویژه در مورد ختنه زنان، رواج دارد. به کسی که ختنه نشده باشد، اَقْلَف/ اَغْلَف گفته میشود.<ref> رجوع کنید به ابن اثیر؛ ابن منظور، ذیل «ختن»، «خفض»، «غلف»، «قلف» </ref> | واژه ختنه از ریشه «خ ت ن» به معنای قطع کردن و بریدن و در کاربرد عام به معنای بریدن پوستِ بر آمده از آلت تناسلی مردان و زنان است. در متون عربی و دینی به جای آن بیشتر واژه خِتان به کار رفته است.<ref> رجوع کنید به خلیل بن احمد؛ ابن منظور؛ فیروزآبادی، ذیل «ختن» </ref> همچنین کاربرد واژه اِعذار برای ختنه مرد و زن و نیز واژه خَفْض، به ویژه در مورد ختنه زنان، رواج دارد. به کسی که ختنه نشده باشد، اَقْلَف/ اَغْلَف گفته میشود.<ref> رجوع کنید به ابن اثیر؛ ابن منظور، ذیل «ختن»، «خفض»، «غلف»، «قلف» </ref> | ||
مفهوم دقیق ختنه مردان بر پایه متون [[حدیث|حدیثی]] و [[فقه|فقهی]]، عبارت است از برداشتن تمام یا بخشی از پوستی که حشفه را میپوشاند، و ختنه زنان بریدن بخشی از پوست آلت تناسلی در بالای محل خروج ادرار است.<ref> رجوع کنید به ابن ادریس حلّی، ج ۳، ص۴۸۱؛ نووی، المجموع، ج ۱، | مفهوم دقیق ختنه مردان بر پایه متون [[حدیث|حدیثی]] و [[فقه|فقهی]]، عبارت است از برداشتن تمام یا بخشی از پوستی که حشفه را میپوشاند، و ختنه زنان بریدن بخشی از پوست آلت تناسلی در بالای محل خروج ادرار است.<ref> رجوع کنید به ابن ادریس حلّی، ج ۳، ص۴۸۱؛ نووی، المجموع، ج ۱، ص۳۰۱-۳۰۲؛ بهوتی حنبلی، ج ۱، ص۹۳ </ref> ختنه به عنوان سنّت اجتماعی و دینی در دورههای گوناگون میان مسلمانان رواج داشته و بر اثر تداخل با آداب و رسوم متداول در میان ملتها، جزئیات آن اشکال متفاوتی یافته است.<ref> رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «ختان» </ref> | ||
==ختنه در ادیان آسمانی== | ==ختنه در ادیان آسمانی== | ||
سنّت ختنه در ادیان و جوامع قدیمی نیز سابقه داشته است. بنابر آنچه در [[تورات]]<ref> رجوع کنید به سفر پیدایش، ۱۷: ۱، ۹۱۳ </ref> ذکر شده، [[حضرت ابراهیم]] در ۹۹ سالگی مورد خطاب الهی قرار گرفت و مأمور شد که خود و اولاد ذکور از نسل خود را به نشانه پیمان بستن با خداوند ختنه کند. این سنّت در میان [[یهودیت|یهودیان]] هم متداول بوده و هست و آنان ختنه نکردن را بسیار ناپسند میشمارند. شیوه ختنه و شرایط آن در شریعت یهود با احکام اسلامی آن تشابه بسیار دارد. در [[مسیحیت]] [[ایمان]] به [[خدا]] و [[غسل تعمید]] به جای ختنه نشانه پیمان الهی تلقی شده است.<ref> رجوع کنید به سفر پیدایش،: ۳۴ ۱۵۱۸؛ رومیان، ۲۵: ۲۲۹، ۴: ۳؛ د. جودائیکا، ج ۴، | سنّت ختنه در ادیان و جوامع قدیمی نیز سابقه داشته است. بنابر آنچه در [[تورات]]<ref> رجوع کنید به سفر پیدایش، ۱۷: ۱، ۹۱۳ </ref> ذکر شده، [[حضرت ابراهیم]] در ۹۹ سالگی مورد خطاب الهی قرار گرفت و مأمور شد که خود و اولاد ذکور از نسل خود را به نشانه پیمان بستن با خداوند ختنه کند. این سنّت در میان [[یهودیت|یهودیان]] هم متداول بوده و هست و آنان ختنه نکردن را بسیار ناپسند میشمارند. شیوه ختنه و شرایط آن در شریعت یهود با احکام اسلامی آن تشابه بسیار دارد. در [[مسیحیت]] [[ایمان]] به [[خدا]] و [[غسل تعمید]] به جای ختنه نشانه پیمان الهی تلقی شده است.<ref> رجوع کنید به سفر پیدایش،: ۳۴ ۱۵۱۸؛ رومیان، ۲۵: ۲۲۹، ۴: ۳؛ د. جودائیکا، ج ۴، ص۷۳۰-۷۳۴ </ref> یهودیان اغلف را [[نجس]] شمرده و از بسیاری از حقوق محروم میدانستند.<ref> رجوع کنید به ذیب، ص۵۲ </ref> | ||
==در آئین اسلام== | ==در آئین اسلام== | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
===در احادیث=== | ===در احادیث=== | ||
همچنین در [[احادیث]] به پیشینه این سنّت دیرین و شرایط و چگونگی آن در اسلام پرداخته شده است. برخی احادیث ختنه [[حضرت ابراهیم]] را در هشتاد سالگی ذکر کردهاند.<ref> رجوع کنید به احمدبن حنبل، ج ۲، ص۳۲۲؛ بخاری، ج ۴، ص۱۱۱؛ قاضی نعمان، ج ۱، ص۱۲۴؛ قس خطیب شربینی، ج ۴، ص۲۰۳ که سنین دیگری را نقل کرده است </ref> پارهای احادیث نخستین مختون مرد را حضرت ابراهیم و نخستین مختون زن را [[هاجر]] مادر [[حضرت اسماعیل|اسماعیل]] دانستهاند.<ref> رجوع کنید به حرّعاملی، ج ۲۱، ص۴۴۳ </ref> بنابر برخی احادیث، [[پیامبر اکرم]] را پس از تولد، [[عبدالمطلب]]، و بر پایه برخی دیگر [[جبرئیل]]، ختنه کرد. روایاتی دیگر حاکی است که آن حضرت مختون متولد شده است؛<ref> رجوع کنید به ابن عبدالبرّ، ۱۴۱۰، ج ۲۳، ص۱۴۰؛ سیوطی، ص۱۷۰؛ مجلسی، ج ۱۵، ص۲۷۴، ج ۱۷، ص۲۹۹ </ref> همچنان که بنابر احادیث، برخی پیامبران و [[امامان]] نیز ختنه شده به دنیا آمدهاند و این از ویژگیهای امام به شمار رفته است.<ref> رجوع کنید به کلینی، ج ۱، ص۳۸۸؛ | همچنین در [[احادیث]] به پیشینه این سنّت دیرین و شرایط و چگونگی آن در اسلام پرداخته شده است. برخی احادیث ختنه [[حضرت ابراهیم]] را در هشتاد سالگی ذکر کردهاند.<ref> رجوع کنید به احمدبن حنبل، ج ۲، ص۳۲۲؛ بخاری، ج ۴، ص۱۱۱؛ قاضی نعمان، ج ۱، ص۱۲۴؛ قس خطیب شربینی، ج ۴، ص۲۰۳ که سنین دیگری را نقل کرده است </ref> پارهای احادیث نخستین مختون مرد را حضرت ابراهیم و نخستین مختون زن را [[هاجر]] مادر [[حضرت اسماعیل|اسماعیل]] دانستهاند.<ref> رجوع کنید به حرّعاملی، ج ۲۱، ص۴۴۳ </ref> بنابر برخی احادیث، [[پیامبر اکرم]] را پس از تولد، [[عبدالمطلب]]، و بر پایه برخی دیگر [[جبرئیل]]، ختنه کرد. روایاتی دیگر حاکی است که آن حضرت مختون متولد شده است؛<ref> رجوع کنید به ابن عبدالبرّ، ۱۴۱۰، ج ۲۳، ص۱۴۰؛ سیوطی، ص۱۷۰؛ مجلسی، ج ۱۵، ص۲۷۴، ج ۱۷، ص۲۹۹ </ref> همچنان که بنابر احادیث، برخی پیامبران و [[امامان]] نیز ختنه شده به دنیا آمدهاند و این از ویژگیهای امام به شمار رفته است.<ref> رجوع کنید به کلینی، ج ۱، ص۳۸۸؛ ابن بابویه، ۱۳۸۵-۱۳۸۶، ج ۲، ص۵۹۴؛ حرّعاملی، ج ۲۱، ص۴۳۸ </ref> | ||
بر این اساس، باید ختنه را سنّتی دانست که پیش از اسلام متداول بوده و پس از آن، البته با شرایط و قیودی خاص، تداوم یافته است. با این همه، مذاهب مختلف اسلامی درباره چگونگی حکم آن اختلاف نظر دارند. | بر این اساس، باید ختنه را سنّتی دانست که پیش از اسلام متداول بوده و پس از آن، البته با شرایط و قیودی خاص، تداوم یافته است. با این همه، مذاهب مختلف اسلامی درباره چگونگی حکم آن اختلاف نظر دارند. | ||
===در فقه امامیه=== | ===در فقه امامیه=== | ||
به موجب فقه امامی، خودداری از ختنه بر مردان جایز نیست. حتی اگر کسی در دوران کهنسالی به دین اسلام بگرود، ختنه بر او [[واجب]] است و وجوب ختنه از ضروریات دین خوانده شده است.<ref>نعم لو بلغ و لم یختن وجب أن یختن نفسه بلا خلاف أجده فیه، بل الإجماع بقسمیه علیه و ذلک لأن الختان واجب فی نفسه بالضرورة من المذهب و الدین التی استغنت بذلک عن تظافر النصوص کغیرها من الضروریات. جواهر الکلام | به موجب فقه امامی، خودداری از ختنه بر مردان جایز نیست. حتی اگر کسی در دوران کهنسالی به دین اسلام بگرود، ختنه بر او [[واجب]] است و وجوب ختنه از ضروریات دین خوانده شده است.<ref>نعم لو بلغ و لم یختن وجب أن یختن نفسه بلا خلاف أجده فیه، بل الإجماع بقسمیه علیه و ذلک لأن الختان واجب فی نفسه بالضرورة من المذهب و الدین التی استغنت بذلک عن تظافر النصوص کغیرها من الضروریات. جواهر الکلام ج۳۱، ص۲۶۱-۲۶۰</ref> بر این اساس، [[طواف]] شخص ختنه ناکرده (اغلف) باطل است و نیز نمیتواند امام جماعت شود.<ref> رجوع کنید به مفید، ص۴۴۲؛ علم الهدی، ج ۳، ص۳۹؛ طوسی، المبسوط، ج ۱، ص۱۵۵؛ نجفی، ج ۳۱، ص۲۶۳ </ref> حتی برخی بر آنانند که بر پیکر شخص اغلف نمیتوان [[نماز میت]] گزارد.<ref> برای نمونه رجوع کنید به غروی تبریزی، ج ۹، ص۱۳ </ref> البته شماری از فقیهان امامی در برخی فروض میان مقصر بودن یا نبودن شخص مزبور و میان توانایی داشتن یا نداشتن برای ختنه، تفاوت قائل شدهاند.<ref> رجوع کنید به علامه حلّی، ۱۴۱۲-۱۴۲۰، ج ۳، ص۵۷، ۶۰؛ شهید اول، ص۲۷۰ </ref> | ||
===در فقه اهل سنت=== | ===در فقه اهل سنت=== | ||
[[شافعی|شافعیان]] و [[حنبلی|حنبلیان]] نیز به وجوب ختنه مردان قائلاند.<ref> رجوع کنید به نووی، المجموع، ج ۱، ص۳۰۰۳۰۱؛ ابن تیمیه، ج۱، ص۲۴۳ ۲۴۴؛ نیز برای آرای دیگر در فقه شافعی رجوع کنید به نووی، المجموع، ج ۱، ص۳۰۰ </ref> در برابر، [[حنفی|حنفیان]] و [[مالکی|مالکیان]] ختنه کردن را بر مردان واجب ندانستهاند، بلکه از آنرو که ختنه را نوعی سنّت انگاشتهاند، آن را [[مستحب]] شمرده و کارهایی چون امامت جماعت را برای اغلف جایز و شهادت دادن او را پذیرفتنی دانستهاند.<ref> رجوع کنید به | [[شافعی|شافعیان]] و [[حنبلی|حنبلیان]] نیز به وجوب ختنه مردان قائلاند.<ref> رجوع کنید به نووی، المجموع، ج ۱، ص۳۰۰۳۰۱؛ ابن تیمیه، ج۱، ص۲۴۳ ۲۴۴؛ نیز برای آرای دیگر در فقه شافعی رجوع کنید به نووی، المجموع، ج ۱، ص۳۰۰ </ref> در برابر، [[حنفی|حنفیان]] و [[مالکی|مالکیان]] ختنه کردن را بر مردان واجب ندانستهاند، بلکه از آنرو که ختنه را نوعی سنّت انگاشتهاند، آن را [[مستحب]] شمرده و کارهایی چون امامت جماعت را برای اغلف جایز و شهادت دادن او را پذیرفتنی دانستهاند.<ref> رجوع کنید به ابن عبدالبرّ، ۱۴۰۷، ص۶۱۲؛ ابنحجر عسقلانی، ج۱۰، ص۲۸۷؛ طوری، ج۷، ص۱۶۱؛ آبیازهری، ج ۱، ص۷۹ </ref> | ||
==دلایل وجوب== | ==دلایل وجوب== | ||
فقهای شیعه و اهل سنّت برای وجوب ختنه مردان به آیه ۱۲۳ [[سوره نحل]] (اَنْ اتَّبِعْ مِلَّةَ اِبْراهیمَ حَنیفاً: اینکه از آیین ابراهیم که ایمان او خالص بود، پیروی کن) استناد کردهاند. آنان به استناد احادیث، مراد از روش و سنّت ابراهیم در این آیه را ختنه دانستهاند، همچنانکه در منابع فقهی به احادیث متعدد دیگر و [[اجماع]] هم استناد شده است.<ref>رجوع کنید به بیهقی، ج ۸، | فقهای شیعه و اهل سنّت برای وجوب ختنه مردان به آیه ۱۲۳ [[سوره نحل]] (اَنْ اتَّبِعْ مِلَّةَ اِبْراهیمَ حَنیفاً: اینکه از آیین ابراهیم که ایمان او خالص بود، پیروی کن) استناد کردهاند. آنان به استناد احادیث، مراد از روش و سنّت ابراهیم در این آیه را ختنه دانستهاند، همچنانکه در منابع فقهی به احادیث متعدد دیگر و [[اجماع]] هم استناد شده است.<ref>رجوع کنید به بیهقی، ج ۸، ص۳۲۳-۳۲۵؛ طوسی، کتاب الخلاف، ج ۵، ص۴۹۴-۴۹۵؛ ابن تیمیه، ج ۱، ص۲۴۴-۲۴۵؛ خطیب شربینی، ج ۴، ص۲۰۳ </ref> | ||
==زمان وجوب ختنه== | ==زمان وجوب ختنه== | ||
به نظر مشهور فقهای امامی، زمان وجوب ختنه، هنگام [[بلوغ]] است. هرچند شماری از فقها به وجوب ختنه بر ولی کودک قائلاند، ولی مخالفان این نظر، با استناد به [[اصل برائت]] آن را بر ولی واجب ندانسته و احادیثی را که اولیا را به ختنه فرزندان خود ترغیب کردهاند، دالّ بر استحبابِ این کار شمردهاند.<ref> رجوع کنید به بحرانی، ج ۲۵، ص۴۹، ۵۴؛ نجفی، ج ۳۱، ص۲۶۱۲۶۲ </ref> همچنانکه [[اهل سنّت]] نیز ختنه نابالغ را بر ولی او مستحب دانستهاند.<ref> نووی، المجموع، ج ۱، | به نظر مشهور فقهای امامی، زمان وجوب ختنه، هنگام [[بلوغ]] است. هرچند شماری از فقها به وجوب ختنه بر ولی کودک قائلاند، ولی مخالفان این نظر، با استناد به [[اصل برائت]] آن را بر ولی واجب ندانسته و احادیثی را که اولیا را به ختنه فرزندان خود ترغیب کردهاند، دالّ بر استحبابِ این کار شمردهاند.<ref> رجوع کنید به بحرانی، ج ۲۵، ص۴۹، ۵۴؛ نجفی، ج ۳۱، ص۲۶۱۲۶۲ </ref> همچنانکه [[اهل سنّت]] نیز ختنه نابالغ را بر ولی او مستحب دانستهاند.<ref> نووی، المجموع، ج ۱، ص۳۰۲-۳۰۳ </ref> | ||
==احکام ختنه کننده== | ==احکام ختنه کننده== | ||
ختّان (ختنه کننده) میتواند در برابر کار خود اجرت دریافت کند و تنها درصورتی ضامن است که مهارت کافی نداشته باشد یا در کار خود تعدی یا تفریط نماید.<ref> رجوع کنید به طوسی، کتاب الخلاف، ج ۳، ص۵۰۳؛ ابن قدامه، ج ۶، ص۱۲۰۱۲۱؛ علامه حلّی، ۱۴۱۴، ج ۱۲، ص۱۸۵ </ref> به نظر برخی فقها، هرگاه مرد بالغ از ختنه خودداری کند، حاکم اسلامی موظف است او را به این کار وادارد.<ref> رجوع کنید به ابن ادریس حلّی، ج ۳، ص۴۸۱؛ نووی، روضةالطالبین، ج ۷، | ختّان (ختنه کننده) میتواند در برابر کار خود اجرت دریافت کند و تنها درصورتی ضامن است که مهارت کافی نداشته باشد یا در کار خود تعدی یا تفریط نماید.<ref> رجوع کنید به طوسی، کتاب الخلاف، ج ۳، ص۵۰۳؛ ابن قدامه، ج ۶، ص۱۲۰۱۲۱؛ علامه حلّی، ۱۴۱۴، ج ۱۲، ص۱۸۵ </ref> به نظر برخی فقها، هرگاه مرد بالغ از ختنه خودداری کند، حاکم اسلامی موظف است او را به این کار وادارد.<ref> رجوع کنید به ابن ادریس حلّی، ج ۳، ص۴۸۱؛ نووی، روضةالطالبین، ج ۷، ص۳۸۷-۳۸۸ </ref> | ||
==ختنه زنان== | ==ختنه زنان== | ||
بریدن بخشهایی از آلت تناسلی زنان که غالبآ، به زعم باورمندان به [[وجوب]] یا [[استحباب]] این عمل، به منظور کاستن از شدت تمایلات جنسی زنان صورت میگیرد و موجب حفظ [[عفت]] آنان میشود،<ref> رجوع کنید به جاحظ، ج ۷، ص۲۷۲۹؛ بلعمی، ص۱۴۲ ۱۴۳؛ ابن قیم جوزیه، | بریدن بخشهایی از آلت تناسلی زنان که غالبآ، به زعم باورمندان به [[وجوب]] یا [[استحباب]] این عمل، به منظور کاستن از شدت تمایلات جنسی زنان صورت میگیرد و موجب حفظ [[عفت]] آنان میشود،<ref> رجوع کنید به جاحظ، ج ۷، ص۲۷۲۹؛ بلعمی، ص۱۴۲-۱۴۳؛ ابن قیم جوزیه، ص۱۴۷-۱۴۸ </ref> سنّتی قومی و محلی بوده که به بستر سنّت دینی وارد شده است. هرچند علاوه بر برخی پیروان ادیان غیرتوحیدی در سراسر جهان، در میان برخی [[یهودیت|یهودیان]]، [[مسیحیت|مسیحیان]] و مسلمانان نیز رایج است، هیچ ذکری از آن در [[عهد قدیم]]، [[عهد جدید]] یا [[قرآن]] وجود ندارد. | ||
بیشتر مذاهب فقهی، ختنه زنان را [[واجب]] ندانسته و به [[استحباب]] آن قائلاند.<ref> رجوع کنید به طوسی، النهایة، ص۵۰۲؛ ابن قدامه، ج ۱، ص۷۰؛ نجفی، ج ۳۱، ص۲۶۱ </ref> از جمله مستندات این فقها، احادیث و به ویژه این حدیث مشهور است که ختنه برای مردان سنّت است و برای زنان فضیلت و شرافت (الخِتانُ سنّةٌ لِلرّجال و مَکْرُمَةٌ للنّساء)<ref> رجوع کنید به کلینی، ج ۶، ص۳۷؛ بیهقی، ج ۸، ص۳۲۵ </ref> برخی فقها از این حدیث، وجوب ختنه بر مردان را هم استفاده کردهاند.<ref> برای نمونه رجوع کنید به ابنقدامه؛ نجفی، همانجاها </ref> در برابر، فقهای شافعی ختنه زنان را واجب شمرده و به احادیثی دیگر استناد کردهاند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به نووی، المجموع، ج ۱، | بیشتر مذاهب فقهی، ختنه زنان را [[واجب]] ندانسته و به [[استحباب]] آن قائلاند.<ref> رجوع کنید به طوسی، النهایة، ص۵۰۲؛ ابن قدامه، ج ۱، ص۷۰؛ نجفی، ج ۳۱، ص۲۶۱ </ref> از جمله مستندات این فقها، احادیث و به ویژه این حدیث مشهور است که ختنه برای مردان سنّت است و برای زنان فضیلت و شرافت (الخِتانُ سنّةٌ لِلرّجال و مَکْرُمَةٌ للنّساء)<ref> رجوع کنید به کلینی، ج ۶، ص۳۷؛ بیهقی، ج ۸، ص۳۲۵ </ref> برخی فقها از این حدیث، وجوب ختنه بر مردان را هم استفاده کردهاند.<ref> برای نمونه رجوع کنید به ابنقدامه؛ نجفی، همانجاها </ref> در برابر، فقهای شافعی ختنه زنان را واجب شمرده و به احادیثی دیگر استناد کردهاند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به نووی، المجموع، ج ۱، ص۳۰۰-۳۰۱؛ خطیب شربینی، ج ۴، ص۲۰۲ </ref> باتوجه به رواج ختنه دختران در [[مصر]] و واکنش شدید برخی مدافعان حقوق زنان، در این کشور قوانینی به تصویب رسید تا ختنه دختران را محدود سازد.<ref> رجوع کنید به ذیب، ص۳۱۰-۳۱۲ </ref> | ||
حدیثی از [[پیامبر اکرم(ص)]] به صورتهای مختلف روایت شده که در آن، ایشان به زنی که در آن دوره دختران را ختنه میرکرد فرمودند که این کار [[حلال]] است ولی باید به بریدن جزء کوچکی از اندام تناسلی اکتفا کرد.<ref> رجوع کنید به جاحظ، ج ۷، ص۲۸؛ کلینی، ج ۶، ص۳۸؛ ابن قیم جوزیه، ص۱۴۸؛ مجلسی، ص۸۴ </ref> گفته شده به کار بردن واژه مُقطِّعةُالبُظور در حدیث نبوی خطاب به زن ختنه کننده، به جای واژههای متعارفی چون خاتنه یا مُبَظِّرَة، احتمالا نشان دهنده نوعی تخفیف و تحقیر این عمل از سوی آن حضرت است.<ref> رجوع کنید به د. اسلام، همانجا </ref> | حدیثی از [[پیامبر اکرم(ص)]] به صورتهای مختلف روایت شده که در آن، ایشان به زنی که در آن دوره دختران را ختنه میرکرد فرمودند که این کار [[حلال]] است ولی باید به بریدن جزء کوچکی از اندام تناسلی اکتفا کرد.<ref> رجوع کنید به جاحظ، ج ۷، ص۲۸؛ کلینی، ج ۶، ص۳۸؛ ابن قیم جوزیه، ص۱۴۸؛ مجلسی، ص۸۴ </ref> گفته شده به کار بردن واژه مُقطِّعةُالبُظور در حدیث نبوی خطاب به زن ختنه کننده، به جای واژههای متعارفی چون خاتنه یا مُبَظِّرَة، احتمالا نشان دهنده نوعی تخفیف و تحقیر این عمل از سوی آن حضرت است.<ref> رجوع کنید به د. اسلام، همانجا </ref> | ||
دیدگاههای فقهای مسلمان درباره ناروا بودن، روا بودن و وجوب و استحباب ختنه زنان بسیار متفاوت است. حدیث مورد بحث، در دو جامع حدیثی [[صحیح بخاری|بخاری]] و [[صحیح مسلم|مسلم]] نیامده و از این رو نزد بسیاری از علمای [[اهل سنّت]]، [[ثقه|وثاقت]] کافی ندارد و اغلب فقهای مکاتب مختلف بر آناند که ختنه کردن زنان واجب نیست بلکه یک «مکرمت» محسوب میشود.<ref> رجوع کنید به کلینی، ج ۶، ص۳۷؛ ابن ابی زید، ص۱۰۳؛ ابن قدامه، ج ۱، | دیدگاههای فقهای مسلمان درباره ناروا بودن، روا بودن و وجوب و استحباب ختنه زنان بسیار متفاوت است. حدیث مورد بحث، در دو جامع حدیثی [[صحیح بخاری|بخاری]] و [[صحیح مسلم|مسلم]] نیامده و از این رو نزد بسیاری از علمای [[اهل سنّت]]، [[ثقه|وثاقت]] کافی ندارد و اغلب فقهای مکاتب مختلف بر آناند که ختنه کردن زنان واجب نیست بلکه یک «مکرمت» محسوب میشود.<ref> رجوع کنید به کلینی، ج ۶، ص۳۷؛ ابن ابی زید، ص۱۰۳؛ ابن قدامه، ج ۱، ص۷۰-۷۱؛ ابن قیم جوزیه، ص۱۲۷-۱۲۸، ۱۳۱، ۱۳۷، ۱۵۲؛ مجلسی، همانجا </ref> در سرزمینهایی چون [[سوریه]] و [[عربستان]] که در آنها فقه حنبلی رواج دارد و نیز در [[مراکش]]، [[تونس]] و [[الجزایر]] که فقه مالکی غالب است یا در [[ایران]] و [[عراق]] که فقه شیعی غلبه دارد، ختنه زنان رایج نیست و در مقیاس بسیار محدودی انجام میگیرد، ولی در [[مصر]] به سبب غلبه فقه شافعی که عمدتآ به سبب زمینه بومی قائل به وجوب ختنه زنان است، در مقیاسی گسترده این عمل رواج دارد.<ref> رجوع کنید به د. اسلام، همانجا؛ دایرةالمعارف زنان و فرهنگهای اسلامی، ج ۳، ص۱۳۱ </ref> | ||
==مستحبات ختنه== | ==مستحبات ختنه== | ||
برای ختنه، قطع نظر از وجوب یا استحباب آن در مذاهب گوناگون، آدابی مستحب در احادیث و منابع فقهی ذکر شده است؛ مثلا: | برای ختنه، قطع نظر از وجوب یا استحباب آن در مذاهب گوناگون، آدابی مستحب در احادیث و منابع فقهی ذکر شده است؛ مثلا: | ||
* فقهای شیعه و شافعی به استناد احادیث (از جمله حدیث منقول درباره ختنه [[امام حسن]] و [[امام حسین]] علیهم السلام) ختنه را در روز هفتم ولادت نوزاد مستحب شمردهاند،<ref> رجوع کنید به بیهقی، ج ۸، ص۳۲۴؛ نووی، المجموع، ج ۱، ص۳۰۳؛ شهیدثانی، ج ۸، | * فقهای شیعه و شافعی به استناد احادیث (از جمله حدیث منقول درباره ختنه [[امام حسن]] و [[امام حسین]] علیهم السلام) ختنه را در روز هفتم ولادت نوزاد مستحب شمردهاند،<ref> رجوع کنید به بیهقی، ج ۸، ص۳۲۴؛ نووی، المجموع، ج ۱، ص۳۰۳؛ شهیدثانی، ج ۸، ص۴۰۲-۴۰۳ </ref> ولی در منابع فقه حنفی زمان ختنه سالهای مختلف (از هفت تا دوازده سالگی) ذکر شده است.<ref> رجوع کنید به ابن نجیم، ج ۳، ص۳۵۹؛ ابن عابدین، ج ۷، ص۱۱۵ </ref> برخی فقهای مالکی و حنبلی ختنه کردن در هفتمین روز تولد را، از آنرو که سنّت یهودیان بوده، [[مکروه]] شمردهاند.<ref> رجوع کنید به ابن حجر عسقلانی، ج۱۰، ص۲۸۹؛ بهوتی حنبلی، ج ۱، ص۹۳ </ref> | ||
* در احادیث شیعی از استحباب اطعام (وَلیمه) برای ختنه و نیز خواندن دعایی مخصوص هنگام ختنه سخن به میان آمده است.<ref> رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۳۶۲ش، ج ۱، ص۳۱۳؛ شهیدثانی، ج ۷، ص۲۵۲۶؛ حرّعاملی، ج ۲۱، ص۴۴۴ </ref> | * در احادیث شیعی از استحباب اطعام (وَلیمه) برای ختنه و نیز خواندن دعایی مخصوص هنگام ختنه سخن به میان آمده است.<ref> رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۳۶۲ش، ج ۱، ص۳۱۳؛ شهیدثانی، ج ۷، ص۲۵۲۶؛ حرّعاملی، ج ۲۱، ص۴۴۴ </ref> | ||
* در شماری از منابع فقهی، آشکار ساختن ختنه دختران با دادنِ ولیمه مستحب به شمار نرفته یا تنها به دعوت از زنان توصیه شده است.<ref> برای نمونه رجوع کنید به خطیب شربینی، ج ۳، ص۲۴۵ </ref> در منابع دیگر، به استناد احادیثی که در آنها از معمول نبودن این سنّت در زمان پیامبر اکرم سخن رفته، اصولا ولیمه دادن برای ختنه مکروه شمرده شده است.<ref> رجوع کنید به احمدبن حنبل، ج ۴، ص۲۱۷؛ دسوقی، ج ۲، ص۳۳۷؛ شوکانی، ج ۶، ص۱۸۶ </ref> | * در شماری از منابع فقهی، آشکار ساختن ختنه دختران با دادنِ ولیمه مستحب به شمار نرفته یا تنها به دعوت از زنان توصیه شده است.<ref> برای نمونه رجوع کنید به خطیب شربینی، ج ۳، ص۲۴۵ </ref> در منابع دیگر، به استناد احادیثی که در آنها از معمول نبودن این سنّت در زمان پیامبر اکرم سخن رفته، اصولا ولیمه دادن برای ختنه مکروه شمرده شده است.<ref> رجوع کنید به احمدبن حنبل، ج ۴، ص۲۱۷؛ دسوقی، ج ۲، ص۳۳۷؛ شوکانی، ج ۶، ص۱۸۶ </ref> | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
===در جنوب شرقی الجزایر=== | ===در جنوب شرقی الجزایر=== | ||
در جنوب شرقی [[الجزایر]] پسران بین دو تا ده سالگی ختنه میشوند. در جشن ختنه برای کودک و گاه برای همه افراد خانواده لباس نو میخرند. کودک را جبه سفیدی از حریر یا کتان میپوشانند و به دست و پای وی حنا میبندند و زیورآلاتی بدو میآویزند. زنان در حین انجام ختنه آواز میخوانند. سپس پوست غلفه بریده شده را به نخ میکشند و آن را، در آبادی به نخل و در بادیه به شتر میآویزند.<ref> محمد اخضر، | در جنوب شرقی [[الجزایر]] پسران بین دو تا ده سالگی ختنه میشوند. در جشن ختنه برای کودک و گاه برای همه افراد خانواده لباس نو میخرند. کودک را جبه سفیدی از حریر یا کتان میپوشانند و به دست و پای وی حنا میبندند و زیورآلاتی بدو میآویزند. زنان در حین انجام ختنه آواز میخوانند. سپس پوست غلفه بریده شده را به نخ میکشند و آن را، در آبادی به نخل و در بادیه به شتر میآویزند.<ref> محمد اخضر، ص۲۰-۲۱ </ref> | ||
===در ایران=== | ===در ایران=== | ||
جشنهای ختنه سوران در [[ایران]] به تفصیل و اهمیت کشورهای عربی نیست.<ref> رجوع کنید به پولاک، ص۱۴۰ </ref> هانری ماسه<ref> هانری ماسه، ج ۱، | جشنهای ختنه سوران در [[ایران]] به تفصیل و اهمیت کشورهای عربی نیست.<ref> رجوع کنید به پولاک، ص۱۴۰ </ref> هانری ماسه<ref> هانری ماسه، ج ۱، ص۵۱-۵۳ </ref> برخی گزارشهای جالب جهانگردان در این باره را گرد آورده است. ختنه سوران در مناطق گوناگون ایران آداب متفاوتی دارد: | ||
در [[گیلان]] ساعت سعد را مشخص کرده دوستان و نزدیکان و مطرب جمع میشوند و دلاک یا سلمانی را خبر میکنند. سپس تدارک پذیرایی میبینند و با بچه که معمولاً چهار پنج ساله است به زبان کودکانه از فایدههای ختنه میگویند و در هنگام انجام عمل با ساز و آواز و دست زدن حواس او را پرت میکنند.<ref> رجوع کنید به پاینده، | در [[گیلان]] ساعت سعد را مشخص کرده دوستان و نزدیکان و مطرب جمع میشوند و دلاک یا سلمانی را خبر میکنند. سپس تدارک پذیرایی میبینند و با بچه که معمولاً چهار پنج ساله است به زبان کودکانه از فایدههای ختنه میگویند و در هنگام انجام عمل با ساز و آواز و دست زدن حواس او را پرت میکنند.<ref> رجوع کنید به پاینده، ص۳۶-۳۷ </ref> | ||
در [[سروستان]] پسران در سه تا دوازده سالگی ختنه میشوند و ختنه سوران ممکن است دو روز طول بکشد. روز اول طبل و دهل مینوازند و عدهای تَرکه بازی میکنند. زنان هم میخوانند و میرقصند. شب با مراسمی شبیه حنابندانِ داماد، به شوخی و رقص، بچه را حنا میبندند. روز بعد او را به حمام میبرند و بر اسب تزیین شدهای سوارش میکنند و در حالی که نُقل و سکه بر سرش میریزند به خانه بازش میگردانند. سرانجام هنگام عصر دلاک محله برای ختنه میآید.<ref> همایونی، | در [[سروستان]] پسران در سه تا دوازده سالگی ختنه میشوند و ختنه سوران ممکن است دو روز طول بکشد. روز اول طبل و دهل مینوازند و عدهای تَرکه بازی میکنند. زنان هم میخوانند و میرقصند. شب با مراسمی شبیه حنابندانِ داماد، به شوخی و رقص، بچه را حنا میبندند. روز بعد او را به حمام میبرند و بر اسب تزیین شدهای سوارش میکنند و در حالی که نُقل و سکه بر سرش میریزند به خانه بازش میگردانند. سرانجام هنگام عصر دلاک محله برای ختنه میآید.<ref> همایونی، ص۴۲۲-۴۲۳، ۴۸۹-۴۹۰ </ref> | ||
در [[خراسان]] بچه را در سه یا هفت روزگی ختنه میکنند و اگر از این تاریخ بگذرد در پنج تا هفت سالگی با ختنه سورانی مفصّل این کار را انجام میدهند. صبحِ مراسم بچه را با دستهای مطرب به حمام میفرستند. در سر بینه حمام اسفند دود میکنند و کندر و بخور میسوزانند. سپس لباسهایی نو به پسرک میپوشانند و با شادی و هلهله او را به خانه باز میگردانند. خراسانیها نیز مانند [[یزیدیه]]<ref> رجوع کنید به خضرسلیمان، | در [[خراسان]] بچه را در سه یا هفت روزگی ختنه میکنند و اگر از این تاریخ بگذرد در پنج تا هفت سالگی با ختنه سورانی مفصّل این کار را انجام میدهند. صبحِ مراسم بچه را با دستهای مطرب به حمام میفرستند. در سر بینه حمام اسفند دود میکنند و کندر و بخور میسوزانند. سپس لباسهایی نو به پسرک میپوشانند و با شادی و هلهله او را به خانه باز میگردانند. خراسانیها نیز مانند [[یزیدیه]]<ref> رجوع کنید به خضرسلیمان، ص۱۱۵-۱۱۸ </ref> یک نفر را به عنوان کریب/ کریو برمیگزینند تا در انجام ختنه به پدر کودک کمک کند. در طول عمل سه نوازنده دوتار و دهل و سرنا مینوازند و آوازهایی میخوانند. پس از انجام عمل، کریب و نزدیکان کودک هرکدام مبلغی به عنوان سرسنّتی یا عیدی به بچه میدهند و او را میبوسند.<ref> رجوع کنید به شکورزاده، ص۱۶۰-۱۶۷؛ ماسه، همانجا </ref> | ||
==در ادبیات و باورهای عامیانه== | ==در ادبیات و باورهای عامیانه== | ||
اَغلَف یا ختنه ناشده در ادبیات عامیانه بسیاری از کشورهای اسلامی کنایه از نامسلمان است.<ref> رجوع کنید به دهخدا، ذیل واژه؛ فرهنگ بزرگ سخن، ذیل «ختنه نکرده» </ref> نیز اصطلاحِ «ابن الغلفاء» در عربی برای کنایه از مرد کثیرالشهوه به کار رفته است.<ref> رجوع کنید به ابن قیم جوزیه، ص۱۴۷ </ref> در عربی مَثَل «بِأَلَمٍ ما تُخْتَنَنَّ»،<ref> میدانی، ج ۱، ص۱۸۸ </ref> که معادل است با «نابرده رنج گنج میسر نمیشود»، مشهور است. فارسی زبانان مثل «ختنه سوران قاضی است» را وقتی به کار میبرند که اجتماعی عظیم برای موضوعی غیرمهم جمع شوند یا مقصود اصلی از انجام کاری را زیر پوشش کار دیگری پنهان کنند.<ref> دهخدا؛ فرهنگ بزرگ سخن، ذیل «ختنه سوران» </ref> همچنین عبارتِ «دست نامختون حلال نیست»، یعنی حیوانی که به دست مردی ختنه ناشده ذبح شود حلال نیست،<ref> شکورزاده، ص۱۵۹، پانویس ۳ </ref> را به کار میبرند. در زبان ترکی نیز مثلهایی از این دست رایج است.<ref> رجوع کنید به تلعفری، ص۱۱۵ </ref> | اَغلَف یا ختنه ناشده در ادبیات عامیانه بسیاری از کشورهای اسلامی کنایه از نامسلمان است.<ref> رجوع کنید به دهخدا، ذیل واژه؛ فرهنگ بزرگ سخن، ذیل «ختنه نکرده» </ref> نیز اصطلاحِ «ابن الغلفاء» در عربی برای کنایه از مرد کثیرالشهوه به کار رفته است.<ref> رجوع کنید به ابن قیم جوزیه، ص۱۴۷ </ref> در عربی مَثَل «بِأَلَمٍ ما تُخْتَنَنَّ»،<ref> میدانی، ج ۱، ص۱۸۸ </ref> که معادل است با «نابرده رنج گنج میسر نمیشود»، مشهور است. فارسی زبانان مثل «ختنه سوران قاضی است» را وقتی به کار میبرند که اجتماعی عظیم برای موضوعی غیرمهم جمع شوند یا مقصود اصلی از انجام کاری را زیر پوشش کار دیگری پنهان کنند.<ref> دهخدا؛ فرهنگ بزرگ سخن، ذیل «ختنه سوران» </ref> همچنین عبارتِ «دست نامختون حلال نیست»، یعنی حیوانی که به دست مردی ختنه ناشده ذبح شود حلال نیست،<ref> شکورزاده، ص۱۵۹، پانویس ۳ </ref> را به کار میبرند. در زبان ترکی نیز مثلهایی از این دست رایج است.<ref> رجوع کنید به تلعفری، ص۱۱۵ </ref> | ||
گزارشهایی نیز از باورهای عامیانه مردم درباره ختنه نقل شده است. برای نمونه گروهی معتقد بودند که باید شمار کسانی که در یک روز باهم ختنه میشوند، فرد باشد و اگر نبود باید یک خروس را نیز سر برید تا این شمار فرد شود وگرنه یکی از پسرها میمیرد.<ref> رجوع کنید به شکورزاده، | گزارشهایی نیز از باورهای عامیانه مردم درباره ختنه نقل شده است. برای نمونه گروهی معتقد بودند که باید شمار کسانی که در یک روز باهم ختنه میشوند، فرد باشد و اگر نبود باید یک خروس را نیز سر برید تا این شمار فرد شود وگرنه یکی از پسرها میمیرد.<ref> رجوع کنید به شکورزاده، ص۱۶۸-۱۶۹؛ پاینده، ص۳۸؛ همایونی، ص۴۲۳ </ref> امروزه تقریباً تمامی این باورها از اعتبار افتاده است. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
* آبی ازهری، صالح عبدالسمیع، جواهرالاکلیل، بیروت: دارالمعرفة، بیتا. | * آبی ازهری، صالح عبدالسمیع، جواهرالاکلیل، بیروت: دارالمعرفة، بیتا. | ||
* ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ صلاح بن محمدبن عویضه، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷. | * ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ صلاح بن محمدبن عویضه، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷. | ||
* ابن ادریس حلّی، کتاب السرائر الحاوی لتحریرالفتاوی، قم | * ابن ادریس حلّی، کتاب السرائر الحاوی لتحریرالفتاوی، قم ۱۴۱۰-۱۴۱۱. | ||
* ابن بابویه، علل الشرایع، نجف ۱۳۸۵۱۳۸۶، چاپ افست قم، بیتا. | * ابن بابویه، علل الشرایع، نجف ۱۳۸۵۱۳۸۶، چاپ افست قم، بیتا. | ||
* ابن بابویه، کتاب الخصال، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش. | * ابن بابویه، کتاب الخصال، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش. | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
* ابن نجیم، البحرالرائق شرح کنزالدقائق، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷. | * ابن نجیم، البحرالرائق شرح کنزالدقائق، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷. | ||
* احمدبن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، بیتا. | * احمدبن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، بیتا. | ||
* بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترةالطاهرة، قم | * بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترةالطاهرة، قم ۱۳۶۳-۱۳۶۷ش. | ||
* بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح البخاری، چاپ محمد ذهنی افندی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت، بیتا. | * بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح البخاری، چاپ محمد ذهنی افندی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت، بیتا. | ||
* بهوتی حنبلی، منصوربن یونس،کشّاف القناع عن متن الاقناع، چاپ محمدحسن شافعی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷. | * بهوتی حنبلی، منصوربن یونس،کشّاف القناع عن متن الاقناع، چاپ محمدحسن شافعی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷. | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۳۰: | ||
* شوکانی، محمد، نیل الأوطار من احادیث سید الاخیار: شرح منتقی الاخبار، بیروت، ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲. | * شوکانی، محمد، نیل الأوطار من احادیث سید الاخیار: شرح منتقی الاخبار، بیروت، ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲. | ||
* شهید اول، محمدبن مکی، ذکری الشیعة فی احکام الشریعة، چاپ سنگی، تهران، ۱۲۷۲. | * شهید اول، محمدبن مکی، ذکری الشیعة فی احکام الشریعة، چاپ سنگی، تهران، ۱۲۷۲. | ||
* شهیدثانی، زین الدین بن علی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم | * شهیدثانی، زین الدین بن علی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم ۱۴۱۳-۱۴۱۹. | ||
* طبرسی؛ طبری، جامع. | * طبرسی؛ طبری، جامع. | ||
* طوری، محمدبن علی، تکملة البحر الرائق شرح کنزالدقائق، در ابن نجیم، البحرالرائق، ج ۷۹، بیروت، ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷. | * طوری، محمدبن علی، تکملة البحر الرائق شرح کنزالدقائق، در ابن نجیم، البحرالرائق، ج ۷۹، بیروت، ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷. | ||
* طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، بیتا. | * طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، بیتا. | ||
* طوسی، محمدبن حسن، المبسوط فی فقه الامامیة، تهران: المکتبةالمرتضویة، | * طوسی، محمدبن حسن، المبسوط فی فقه الامامیة، تهران: المکتبةالمرتضویة، ۱۳۸۷-۱۳۸۸. | ||
* طوسی، محمدبن حسن، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، بیروت: دارالاندلس، بیتا، چاپ افست قم، بیتا. | * طوسی، محمدبن حسن، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، بیروت: دارالاندلس، بیتا، چاپ افست قم، بیتا. | ||
* طوسی، محمدبن حسن، کتاب الخلاف، چاپ محمدمهدی نجف، جواد شهرستانی، و علی خراسانی کاظمی، قم | * طوسی، محمدبن حسن، کتاب الخلاف، چاپ محمدمهدی نجف، جواد شهرستانی، و علی خراسانی کاظمی، قم ۱۴۰۷-۱۴۱۷. | ||
* علامه حلّی، حسن بن یوسف، تذکرةالفقهاء، قم ۱۴۱۴. | * علامه حلّی، حسن بن یوسف، تذکرةالفقهاء، قم ۱۴۱۴. | ||
* علامه حلّی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة فی احکام الشریعة، قم ۱۴۱۲ ۱۴۲۰. | * علامه حلّی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة فی احکام الشریعة، قم ۱۴۱۲- ۱۴۲۰. | ||
* علم الهدی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، چاپ مهدی رجائی، قم | * علم الهدی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۵-۱۴۱۰. | ||
* غروی تبریزی، علی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی: کتاب الصلاة، تقریرات درس آیت اللّه خوئی، ج ۹، قم ۱۴۱۰. | * غروی تبریزی، علی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی: کتاب الصلاة، تقریرات درس آیت اللّه خوئی، ج ۹، قم ۱۴۱۰. | ||
* فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی حسن انوری، تهران: سخن، ۱۳۸۱ش. | * فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی حسن انوری، تهران: سخن، ۱۳۸۱ش. | ||
* فیروزآبادی، محمدبن یعقوب، القاموس المحیط، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۱. | * فیروزآبادی، محمدبن یعقوب، القاموس المحیط، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۱. | ||
* قاضی نعمان، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، چاپ آصف بن علی اصغر فیضی، قاهره، ۱۹۶۳ ۱۹۶۵، چاپ افست، قم، بیتا. | * قاضی نعمان، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، چاپ آصف بن علی اصغر فیضی، قاهره، ۱۹۶۳ -۱۹۶۵، چاپ افست، قم، بیتا. | ||
* کارلا سرنا، سفرنامه مادام کارلا سرنا: آدمها و آیینها در ایران، ترجمه علیاصغر سعیدی، تهران ۱۳۶۲ش. | * کارلا سرنا، سفرنامه مادام کارلا سرنا: آدمها و آیینها در ایران، ترجمه علیاصغر سعیدی، تهران ۱۳۶۲ش. | ||
* کلینی. | * کلینی. | ||
خط ۱۵۳: | خط ۱۵۳: | ||
* نووی، یحیی بن شرف، المجموع: شرح المُهَذّب، بیروت: دارالفکر، بیتا. | * نووی، یحیی بن شرف، المجموع: شرح المُهَذّب، بیروت: دارالفکر، بیتا. | ||
* نووی، یحیی بن شرف، روضة الطالبین و عمدة المفتین، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، بیتا. | * نووی، یحیی بن شرف، روضة الطالبین و عمدة المفتین، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، بیتا. | ||
* همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران | * همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران ۱۳۴۸-۱۳۴۹ش. | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
===منابع لاتین=== | ===منابع لاتین=== |