پرش به محتوا

خرابه شام: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''خرابه شام'''، مکانی در [[شام]] که بعد از [[واقعه کربلا]] و [[شهادت]] [[امام حسین(ع)]]، [[یزید]] اهل بیت آن حضرت را در آنجا منزل داد. درباره این مکان گزارش‌های تاریخی متفاوتی وجود دارد و بعضی از تاریخ‌نگاران اسکان [[اسیران کربلا]] در خرابه را انکار کرده‌اند.
'''خرابه شام'''، مکانی در [[شام]] که یزید بعد از [[واقعه کربلا]]، اهل بیت امام حسین (ع) را در آنجا منزل داد. درباره این مکان گزارش‌های تاریخی متفاوتی وجود دارد و بعضی از تاریخ‌نگاران اسکان [[اسیران کربلا]] در خرابه را انکار کرده‌اند.


در مورد مدت اقامت اهل بیت امام حسین(ع) و کاروان اسرا در خرابۀ شام نیز اختلاف است؛ به‌ طوری‌که نمی‌توان برای آن، زمان معینی را مشخص کرد. در بعضی عبارت‌ها آمده است که اسرا آنقدر در خرابه ماندند که صورت‌های آن‌ها پوست انداخت. بنابر گزارش [[کامل بهائی]] [[رقیه دختر امام حسین|دختر چهار ساله]] امام حسین(ع) در همین مکان درگذشته است.
در مورد مدت اقامت اهل بیت امام حسین(ع) و کاروان اسرا در خرابۀ شام نیز اختلاف است؛ به‌ طوری‌که نمی‌توان برای آن، زمان معینی را مشخص کرد. در بعضی عبارت‌ها آمده است که اسرا آنقدر در خرابه ماندند که صورت‌های آن‌ها پوست انداخت. بنابر گزارش [[کامل بهائی]] [[رقیه دختر امام حسین|دختر چهار ساله]] امام حسین(ع) در همین مکان درگذشته است.
خط ۶: خط ۶:
* [[عمران بن علی حلبی]] می‌گوید: شنیدم که [[امام صادق(ع)]] فرمود: وقتی امام زین العابدین(ع) را با اهل بیت پیامبر نزد [[یزید بن معاویه|یزید]] آوردند، آنان را در خرابه‌ای که دیوارهایش سست بود قرار دادند. یکی از آنها گفت: ما را در این خرابه قرار دادند تا بر سر ما خراب شود. یکی از نگهبانان این را شنید و به زبان قبطی گفت: این‌ها را بنگرید می‌ترسند که دیوار بر سر آنها خراب شود و این بهتر است از آنکه فردا بیرون بیاورند و یکی بعد از دیگری گردنشان را بزنند. امام سجاد(ع) فرمود: به اذن خدا هیچ یک از این دو نمی‌شود و همین طور هم شد.<ref>بحار الأنوار:۴۶/۷۰، حدیث ۴۷.</ref><ref>جلوه‌های اعجاز معصومین(ع)، ص۵۳۰</ref>
* [[عمران بن علی حلبی]] می‌گوید: شنیدم که [[امام صادق(ع)]] فرمود: وقتی امام زین العابدین(ع) را با اهل بیت پیامبر نزد [[یزید بن معاویه|یزید]] آوردند، آنان را در خرابه‌ای که دیوارهایش سست بود قرار دادند. یکی از آنها گفت: ما را در این خرابه قرار دادند تا بر سر ما خراب شود. یکی از نگهبانان این را شنید و به زبان قبطی گفت: این‌ها را بنگرید می‌ترسند که دیوار بر سر آنها خراب شود و این بهتر است از آنکه فردا بیرون بیاورند و یکی بعد از دیگری گردنشان را بزنند. امام سجاد(ع) فرمود: به اذن خدا هیچ یک از این دو نمی‌شود و همین طور هم شد.<ref>بحار الأنوار:۴۶/۷۰، حدیث ۴۷.</ref><ref>جلوه‌های اعجاز معصومین(ع)، ص۵۳۰</ref>
* [[سید نعمت الله جزائری]] در کتاب [[انوار نعمانیه|انوار نعمانیه]] این جریان را مفصل‌تر و بدین نحو نقل کرده است:
* [[سید نعمت الله جزائری]] در کتاب [[انوار نعمانیه|انوار نعمانیه]] این جریان را مفصل‌تر و بدین نحو نقل کرده است:
:::[[منهال بن عمرو|منهال]] امام سجاد(ع) را دید در حالتی که تکیه بر عصا کرده بود و ساق‌های پای او مانند دو نی بود و خون جاری بود از ساق‌های مبارکش و رنگ شریفش زرد بود، و چون حال او پرسید فرمود: چگونه است حال کسی که اسیر [[یزید بن معاویه|یزید بن معاویه]] است، و زن‌های ما تا به حال شکم‌هایشان از طعام سیر نگشته، و سرهای ایشان پوشیده نشده، و شب و روز به [[نوحه]] و گریه می‌گذرانند، و بعد از نقل شطری از آنچه در روایت [[تفسیر قمی|تفسیر قمی]] گذشت فرمود: هیچ گاهی یزید ما را نمی‌طلبد مگر آن که گمان می‌کنیم که ارادۀ قتل ما دارد و به جهت کشتن ما را می‌طلبد انّا للّه و انّا الیه راجعون. منهال گفت: عرضه داشتم: اکنون کجا می‌روید؟ فرمود: آن جایی که ما را منزل داده‌اند سقف ندارد و آفتاب ما را گداخته است و هوای خوبی در آنجا نمی‌بینیم، الحال به جهت ضعف بدن بیرون آمده‌ام تا لحظه‌ای استراحت کنم و زود برگردم به جهت ترحم بر زن‌ها. پس در این حال که به آن حضرت تکلّم می‌کردم دیدم ندای زنی بلند شد و آن جناب را صدا زد که کجا می‌روی‌ای نور دیده. و آن زن، جناب [[زینب بنت علی|زینب(س)]] دختر [[علی(ع)|علی(ع)]] بود.<ref>انوار النعمانیة، ج ۳، ص ۲۵۲.</ref><ref>منتهی الآمال، ج۲، ص ۱۰۰۱</ref>
:::[[منهال بن عمرو|منهال]] امام سجاد(ع) را دید در حالتی که تکیه بر عصا کرده بود و ساق‌های پای او مانند دو نی بود و خون جاری بود از ساق‌های مبارکش و رنگ شریفش زرد بود، و چون حال او پرسید فرمود: چگونه است حال کسی که اسیر [[یزید بن معاویه|یزید بن معاویه]] است، و زن‌های ما تا به حال شکم‌هایشان از طعام سیر نگشته، و سرهای‌شان پوشیده نشده، و شب و روز به [[نوحه]] و گریه می‌گذرانند، و بعد از نقل شطری از آنچه در روایت [[تفسیر قمی|تفسیر قمی]] گذشت فرمود: هیچ گاهی یزید ما را نمی‌طلبد مگر آن که گمان می‌کنیم که ارادۀ قتل ما دارد و به جهت کشتن ما را می‌طلبد انّا للّه و انّا الیه راجعون. منهال گفت: عرضه داشتم: اکنون کجا می‌روید؟ فرمود: آن جایی که ما را منزل داده‌اند. سقف ندارد و آفتاب ما را گداخته است و هوای خوبی در آنجا نمی‌بینیم، الحال به جهت ضعف بدن بیرون آمده‌ام تا لحظه‌ای استراحت کنم و زود برگردم به جهت ترحم بر زن‌ها. منهال می‌گوید: پس در این حال که با علی بن حسین (ع) تکلّم می‌کردم، ندای زنی بلند شد و آن جناب را صدا زد که کجا می‌روی ای نور دیده. و آن زن، جناب [[زینب بنت علی|زینب(س)]] دختر [[علی(ع)|علی(ع)]] بود.<ref>انوار النعمانیة، ج ۳، ص ۲۵۲.</ref><ref>منتهی الآمال، ج۲، ص ۱۰۰۱</ref>


* در [[مثیر الاحزان]] خرابه شام چنین توصیف شده است: [[یزید]]، [[اهل البیت علیهم السلام|اهل البیت(ع)]] را در مساکنی منزل داده بود که از سرما و گرما ایشان را نگاه نمی‌داشت تا آن که بدن‌های ایشان پوست باز کرد و زردآب و ریم جاری شد.<ref>مثیر الاحزان، ص ۱۰۳. </ref><ref>منتهی الآمال، ج۲، ص۱۰۰۲</ref>
* در [[مثیر الاحزان]] خرابه شام چنین توصیف شده است: [[یزید]]، [[اهل البیت علیهم السلام|اهل البیت(ع)]] را در مساکنی منزل داده بود که از سرما و گرما ایشان را نگاه نمی‌داشت تا آن که بدن‌های ایشان پوست باز کرد و زردآب و ریم جاری شد.<ref>مثیر الاحزان، ص ۱۰۳. </ref><ref>منتهی الآمال، ج۲، ص۱۰۰۲</ref>
۳۷۴

ویرایش