پرش به محتوا

حکمت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۱۵
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mahboobi
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mahboobi
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۲: خط ۲۲:
واژه حكمت بیست بار در [[قرآن|قرآن كریم]] به‌كار رفته است.<ref>رجوع کنید به محمدفؤاد عبدالباقى، ذیل «حكمة»</ref> براساس آیات قرآن، پیامبران برانگیخته شده‌اند تا به مردم كتاب و حكمت بیاموزند.<ref>رجوع کنید به آل‌عمران: 164؛ جمعه: 2</ref> خدا به همه پیامبران<ref>آل‌عمران: 81</ref> و [[حضرت لقمان|لقمان]]<ref>لقمان: 12</ref> حكمت عطا كرده است. برخى از جملات حكمت‌آمیز لقمان در قرآن<ref>لقمان : 13ـ19</ref> و روایات<ref>براى نمونه رجوع کنید به مجلسى، ج 13، ص 408ـ434</ref> آمده است. خدا به [[حضرت داوود]] مُلك و حكمت<ref>بقره: 251</ref> و نیز حكمت و فصل‌الخطاب داده<ref>ص:20</ref> و به آل‌ابراهیم نیز كتاب و حكمت و مُلك عظیم بخشیده است.<ref>نساء: 54</ref> [[حضرت ابراهیم|ابراهیم]] و [[حضرت اسماعیل (ع)|اسماعیل]] در یكى از [[دعا|دعاهاى]] خود از خدا خواسته‌اند در میان ذرّیه ایشان رسولى را برانگیزد كه بر مردم آیات الهى را بخواند و به آنان كتاب و حكمت بیاموزد.<ref>بقره: 129</ref> خدا به عیسی‌بن مریم كتاب و حكمت و تورات و انجیل آموخت<ref>آل‌عمران: 48؛ مائده: 110</ref> و او را به جانب [[بنی اسرائیل]] فرستاد.<ref>آل‌عمران: 49</ref>
واژه حكمت بیست بار در [[قرآن|قرآن كریم]] به‌كار رفته است.<ref>رجوع کنید به محمدفؤاد عبدالباقى، ذیل «حكمة»</ref> براساس آیات قرآن، پیامبران برانگیخته شده‌اند تا به مردم كتاب و حكمت بیاموزند.<ref>رجوع کنید به آل‌عمران: 164؛ جمعه: 2</ref> خدا به همه پیامبران<ref>آل‌عمران: 81</ref> و [[حضرت لقمان|لقمان]]<ref>لقمان: 12</ref> حكمت عطا كرده است. برخى از جملات حكمت‌آمیز لقمان در قرآن<ref>لقمان : 13ـ19</ref> و روایات<ref>براى نمونه رجوع کنید به مجلسى، ج 13، ص 408ـ434</ref> آمده است. خدا به [[حضرت داوود]] مُلك و حكمت<ref>بقره: 251</ref> و نیز حكمت و فصل‌الخطاب داده<ref>ص:20</ref> و به آل‌ابراهیم نیز كتاب و حكمت و مُلك عظیم بخشیده است.<ref>نساء: 54</ref> [[حضرت ابراهیم|ابراهیم]] و [[حضرت اسماعیل (ع)|اسماعیل]] در یكى از [[دعا|دعاهاى]] خود از خدا خواسته‌اند در میان ذرّیه ایشان رسولى را برانگیزد كه بر مردم آیات الهى را بخواند و به آنان كتاب و حكمت بیاموزد.<ref>بقره: 129</ref> خدا به عیسی‌بن مریم كتاب و حكمت و تورات و انجیل آموخت<ref>آل‌عمران: 48؛ مائده: 110</ref> و او را به جانب [[بنی اسرائیل]] فرستاد.<ref>آل‌عمران: 49</ref>


بنابر آیات قرآن، خدا به هركس بخواهد، حكمت عطا می‌كند و به كسى كه حكمت عطا كند، خیر فراوانى داده شده است.<ref>رجوع کنید به بقره: 269</ref> براساس مجموع آیات، حكمت به پیامبران عطا می‌شود و به مردم تعلیم داده می‌شود. از میان پیامبران، فقط در مورد عیسی‌بن مریم گفته شده كه حكمت به او تعلیم شده است.<ref>رجوع کنید به آل‌عمران: 48؛ مائده: 110</ref> به پیامبر اسلام حكمت وحى شده است و این حكمت، مجموعه‌اى از توصیه‌هاى اعتقادى و دستورهاى اخلاقى است از قبیل نهى از شرك، زیاده‌روى در هزینه‌ها، خوردن نارواى مال یتیم، تبعیت از امر نامعلوم، قتل‌نفس، تكبر و امر به احسان به پدر و مادر و پرداخت حق نزدیكان و درماندگان، میانه‌روى در معیشت و داد و ستد عادلانه.<ref>اسراء: 22ـ39</ref>
بنابر آیات قرآن، خدا به هركس بخواهد، حكمت عطا می‌كند و به كسى كه حكمت عطا كند، خیر فراوانى داده شده است.<ref>رجوع کنید به بقره: 269</ref> براساس مجموع آیات، حكمت به پیامبران عطا شده و به مردم تعلیم داده می‌شود. از میان پیامبران، فقط در مورد [[حضرت عیسی|عیسی‌بن مریم]] گفته شده كه حكمت به او تعلیم شده است.<ref>رجوع کنید به آل‌عمران: 48؛ مائده: 110</ref> به [[پیامبر اسلام]] حكمت [[وحى]] شده است و این حكمت، مجموعه‌اى از توصیه‌هاى اعتقادى و دستورهاى اخلاقى است از قبیل نهى از [[شرک]]، زیاده‌روى در هزینه‌ها، خوردن نارواى مال یتیم، تبعیت از امر نامعلوم، قتل‌نفس، [[تکبر]] و امر به احسان به پدر و مادر و پرداخت حق نزدیكان و درماندگان، میانه‌روى در معیشت و داد و ستد عادلانه.<ref>اسراء: 22ـ39</ref>


از پیامبر خواسته شده است با حكمت و اندرز نیكو (المَوعِظَة الحَسَنَة) مردم را به راه پروردگار دعوت كند و با آنان به شیوه‌اى نیكو مجادله نماید.<ref>نحل: 125</ref> طباطبائى<ref>ذیل نحل: 125</ref> بر آن است كه آنچه در این آیه آمده، به ترتیب، همان برهان و خطابه و جدل، در اصطلاح منطقیان، است. به نظر او حكمت، برهانى است كه حق را بدون هیچ تردید و سستى و ابهامى نتیجه می‌دهد.
از پیامبر خواسته شده است با حكمت و اندرز نیكو (المَوعِظَة الحَسَنَة) مردم را به راه پروردگار دعوت كند و با آنان به شیوه‌اى نیكو مجادله نماید.<ref>نحل: 125</ref> [[علامه طباطبایی|طباطبائى]]<ref>ذیل نحل: 125</ref> بر آن است كه آنچه در این آیه آمده، به ترتیب، همان برهان و خطابه و جدل، در اصطلاح منطقیان است. به نظر او حكمت، برهانى است كه حق را بدون هیچ تردید و سستى و ابهامى نتیجه می‌دهد.


به نوشته تفلیسى،<ref>تفلیسى، ص80ـ81</ref> حكمت در قرآن به پنج وجه به‌كار رفته است: پنددادن،<ref>بقره: 231؛ نساء: 113</ref> علم و فهم،<ref>لقمان: 12</ref> قرآن،<ref>نحل: 125</ref> تفسیر قرآن،<ref>بقره: 269</ref> پیامبرى و نبوت.<ref>نساء: 54؛ ص:20</ref>
به نوشته تفلیسى،<ref>تفلیسى، ص80ـ81</ref> حكمت در قرآن به پنج وجه به‌كار رفته است: پنددادن،<ref>بقره: 231؛ نساء: 113</ref> علم و فهم،<ref>لقمان: 12</ref> قرآن،<ref>نحل: 125</ref> تفسیر قرآن،<ref>بقره: 269</ref> پیامبرى و [[نبوت]].<ref>نساء: 54؛ ص:20</ref>


مفسران غالباً ذیل آیه 269 سوره بقره به تفصیل مراد از حكمت را بیان كرده‌اند. وجوه ذكر شده براى معناى حكمت از این قرار است: علم قرآن، شامل شناخت ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، مقدّم و مؤخر، حلال و حرام و مانند آن؛ دستیابى به حقیقت در گفتار و كردار؛ علم دین؛ نبوت؛ شناخت خدا؛ فهم؛ خشیت و پرواى الهى؛ قرآن و فقه؛ سنّت؛<ref>براى نمونه رجوع کنید به طوسى؛ طبرسى؛ قرطبى؛ ابن‌كثیر، ذیل آیه</ref> آنچه خدا به پیامبران و امتهایشان عطا كرده است، از قبیل كتاب و نشانه‌هاى پیامبران، كه آنان را به شناخت خدا و دینش راهنمایى می‌كند و لطفى است از جانب او كه به هركس بخواهد عطا می‌كند؛ علم و عمل به آن؛ و علم نافعى كه به عمل بینجامد<ref>رجوع کنید به طوسى؛ زمخشرى؛ طبرسى؛ سیوطى، ذیل آیه</ref> به اعتقاد طباطبائى،<ref>ذیل بقره: 269</ref> گزاره‌هاى حق و مطابق با واقع، از آن‌رو كه به گونه‌اى مشتمل بر سعادت انسان است، حكمت خوانده می‌شود، مانند معارف حقه الهیه درباره مبدأ و معاد. همچنین معارفى كه حقایق عالم طبیعى را توضیح می‌دهد، از آن‌رو كه با سعادت انسان مرتبط است، حكمت است، زیرا حقایق فطرى، اساس تشریعات دینى است.
مفسران غالباً ذیل آیه 269 [[سوره بقره]] به تفصیل مراد از حكمت را بیان كرده‌اند. وجوه ذكر شده براى معناى حكمت از این قرار است: علم قرآن، شامل شناخت [[ناسخ و منسوخ]]، [[محکم و متشابه]]، مقدّم و مؤخر، [[حلال]] و [[حرام]] و مانند آن؛ دستیابى به حقیقت در گفتار و كردار؛ علم دین؛ نبوت؛ شناخت خدا؛ فهم؛ [[خشیت]] و [[تقوا|پرواى الهى]]؛ قرآن و [[فقه]]؛ [[سنت|سنّت]]؛<ref>براى نمونه رجوع کنید به طوسى؛ طبرسى؛ قرطبى؛ ابن‌كثیر، ذیل آیه</ref> آنچه خدا به پیامبران و امت هایشان عطا كرده است، از قبیل كتاب و نشانه‌هاى پیامبران، كه آنان را به شناخت خدا و دینش راهنمایى می‌كند و لطفى است از جانب او كه به هركس بخواهد عطا می‌كند؛ علم و عمل به آن؛ و علم نافعى كه به عمل بینجامد<ref>رجوع کنید به طوسى؛ زمخشرى؛ طبرسى؛ سیوطى، ذیل آیه</ref> به اعتقاد طباطبائى،<ref>ذیل بقره: 269</ref> گزاره‌هاى حق و مطابق با واقع، از آن‌رو كه به گونه‌اى مشتمل بر [[سعادت]] انسان است، حكمت خوانده می‌شود، مانند معارف حقه الهیه درباره مبدأ و [[معاد]]. همچنین معارفى كه حقایق عالم طبیعى را توضیح می‌دهد، از آن‌رو كه با سعادت انسان مرتبط است، حكمت است، زیرا حقایق فطرى، اساس تشریعات دینى است.


در تمام این معانى، یك معیار كلى وجود دارد و آن بازداشتن از نادرستى و ناراستى است و چون قرآن، سنّت، عقل، علم، شریعت، خشیت و ورع، همه، از مصادیق بازدارنده از خطا و ناراستی‌اند، حكمت خوانده شده‌اند، لذا حكمت منحصر به هیچ‌یك از آنها نیست. همچنین حكمت در روایات نوعى ثبات و استوارى رأى خوانده شده<ref>براى نمونه رجوع کنید به مجلسى، ج 1، ص 216</ref> كه صفتى نفسانى است و دیگر موارد، یا وسایل و مقدمات ایجاد و تقویت آن است یا از جمله مصادیق و ثمره‌هاى آن.
در تمام این معانى، یك معیار كلى وجود دارد و آن بازداشتن از نادرستى و ناراستى است و چون قرآن، سنّت، عقل، علم، شریعت، خشیت و ورع، همه، از مصادیق بازدارنده از خطا و ناراستی‌اند، حكمت خوانده شده‌اند، لذا حكمت منحصر به هیچ‌یك از آنها نیست. همچنین حكمت در روایات نوعى ثبات و استوارى رأى خوانده شده<ref>براى نمونه رجوع کنید به مجلسى، ج 1، ص 216</ref> كه صفتى نفسانى است و دیگر موارد، یا وسایل و مقدمات ایجاد و تقویت آن است یا از جمله مصادیق و ثمره‌هاى آن.
کاربر ناشناس