پرش به محتوا

حکمت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۹۹ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۱۵
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mahboobi
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mahboobi
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۲: خط ۳۲:
در تمام این معانى، یك معیار كلى وجود دارد و آن بازداشتن از نادرستى و ناراستى است و چون قرآن، سنّت، عقل، علم، شریعت، خشیت و ورع، همه، از مصادیق بازدارنده از خطا و ناراستی‌اند، حكمت خوانده شده‌اند، لذا حكمت منحصر به هیچ‌یك از آنها نیست. همچنین حكمت در روایات نوعى ثبات و استوارى رأى خوانده شده<ref>براى نمونه رجوع کنید به مجلسى، ج 1، ص 216</ref> كه صفتى نفسانى است و دیگر موارد، یا وسایل و مقدمات ایجاد و تقویت آن است یا از جمله مصادیق و ثمره‌هاى آن.
در تمام این معانى، یك معیار كلى وجود دارد و آن بازداشتن از نادرستى و ناراستى است و چون قرآن، سنّت، عقل، علم، شریعت، خشیت و ورع، همه، از مصادیق بازدارنده از خطا و ناراستی‌اند، حكمت خوانده شده‌اند، لذا حكمت منحصر به هیچ‌یك از آنها نیست. همچنین حكمت در روایات نوعى ثبات و استوارى رأى خوانده شده<ref>براى نمونه رجوع کنید به مجلسى، ج 1، ص 216</ref> كه صفتى نفسانى است و دیگر موارد، یا وسایل و مقدمات ایجاد و تقویت آن است یا از جمله مصادیق و ثمره‌هاى آن.


در آیه پنجم سوره قمر، تعبیر «حكمة بالغة» به‌كار رفته كه در فرهنگ اسلامى پركاربرد است. در این آیه و آیات پیش از آن، سخن از نزدیك شدن قیامت و شكافتن ماه است و اینكه كافران چون آیت و نشانه‌اى ببینند، روى بگردانند و تكذیب كنند و هوسهاى خویش را دنبال كنند، در حالى كه اَخبار مردمان گذشته به عنوان حكمت بالغه‌اى كه هشدارهایشان به كافران سود نبخشد، به آنان رسیده است.
در آیه پنجم [[سوره قمر]]، تعبیر «حكمة بالغة» به‌كار رفته كه در فرهنگ اسلامى پركاربرد است. در این آیه و آیات پیش از آن، سخن از نزدیك شدن [[قیامت]] و شكافتن ماه است و اینكه [[کافر|كافران]] چون آیت و نشانه‌اى ببینند، روى بگردانند و تكذیب كنند و هوس هاى خویش را دنبال كنند، در حالى كه اَخبار مردمان گذشته به عنوان حكمت بالغه‌اى كه هشدارهایشان به كافران سود نبخشد، به آنان رسیده است.


حكمت بالغه یعنى نهایت و غایت حكمت.<ref>بیضاوى، ذیل قمر: 5</ref> به نظر برخى مفسران، مراد از آن حكمتى است تمام و كمال، كه به خودىِ خود و از حیث آثار، نقصانى ندارد و آن خود قرآن است.<ref>رجوع کنید به ابوالفتوح رازى؛ طباطبائى، ذیل قمر: 5</ref>
حكمت بالغه یعنى نهایت و غایت حكمت.<ref>بیضاوى، ذیل قمر: 5</ref> به نظر برخى مفسران، مراد از آن حكمتى است تمام و كمال، كه به خودىِ خود و از حیث آثار، نقصانى ندارد و آن خود قرآن است.<ref>رجوع کنید به ابوالفتوح رازى؛ طباطبائى، ذیل قمر: 5</ref>
خط ۳۸: خط ۳۸:
==در احادیث==
==در احادیث==


در احادیث مقصود از حكمت، اطاعت خدا، شناخت امام، تفقّه در دین و اجتناب از كبائر دانسته شده است.<ref>رجوع کنید به مجلسى، ج 24، ص 86</ref> مجلسى<ref>مجلسى، ج 1، ص 215</ref> از بررسى احادیث چنین نتیجه گرفته كه مراد از حكمت، علوم حقیقى سودمند و عمل به آن علوم است و نیز علومى كه بنده پس از عمل به دانسته‌هاى خود از درگاه خدا دریافت می‌كند.
در [[احادیث]] مقصود از حكمت، اطاعت [[خدا]]، شناخت [[امام]]، تفقّه در [[دین]] و اجتناب از [[گناهان کبیره|كبائر]] دانسته شده است.<ref>رجوع کنید به مجلسى، ج 24، ص 86</ref> [[علامه مجلسی|مجلسى]]<ref>مجلسى، ج 1، ص 215</ref> از بررسى احادیث چنین نتیجه گرفته كه مراد از حكمت، علوم حقیقى سودمند و عمل به آن علوم است و نیز علومى كه بنده پس از عمل به دانسته‌هاى خود از درگاه خدا دریافت می‌كند.


درباره فضیلتِ حكمت، در روایات، سخن بسیار رفته است. حكمت، گمشده مؤمن به‌شمار آمده است كه هر جا آن را بیابد،<ref>رجوع کنید به ابن‌ماجه، ج 2، ص 1395؛ ترمذى، ج 4، ص 155؛ كلینى، ج 8، ص 167</ref> هرجا كه باشد،<ref>نهج‌البلاغة، حكمت 79؛ مجلسى، ج 2، ص 99</ref> هرچند از منافق،<ref>نهج‌البلاغة، حكمت80؛ مجلسى، همانجا</ref> و مشرك،<ref>مجلسى، ج 2، ص 97</ref> باید آن را دریابد.
درباره فضیلتِ حكمت، در روایات، سخن بسیار رفته است. حكمت، گمشده مؤمن به‌شمار آمده است كه هر جا آن را بیابد،<ref>رجوع کنید به ابن‌ماجه، ج 2، ص 1395؛ ترمذى، ج 4، ص 155؛ كلینى، ج 8، ص 167</ref> هرجا كه باشد،<ref>نهج‌البلاغة، حكمت 79؛ مجلسى، ج 2، ص 99</ref> هرچند از [[منافق]]،<ref>نهج‌البلاغة، حكمت80؛ مجلسى، همانجا</ref> و [[شرک|مشرك]]،<ref>مجلسى، ج 2، ص 97</ref> باید آن را دریابد.


مؤمن راضى است كه حكمت داشته باشد و دنیایى ناچیز، اما راضى نیست كه بهره‌مند از دنیا باشد و كم‌بهره از حكمت.<ref>كلینى، ج 1، ص 17؛ مجلسى، ج 1، ص 138</ref> پیشوایان دین حسد ورزیدن را به كسى كه داراى حكمت است و آن را تعلیم می‌دهد، روا دانسته‌اند.<ref>رجوع کنید به ابن‌حنبل، ج 1، ص 385، 435؛ بخارى، ج 8، ص 105، 150؛ مسلم‌بن حجاج، ج 2، ص 201</ref>
مؤمن راضى است كه حكمت داشته باشد و دنیایى ناچیز، اما راضى نیست كه بهره‌مند از دنیا باشد و كم‌بهره از حكمت.<ref>كلینى، ج 1، ص 17؛ مجلسى، ج 1، ص 138</ref>  


در احادیث، حكمتْ ضدهوى و خطا دانسته شده است<ref>رجوع کنید به كلینى، ج 1، ص 22، 112؛ مجلسى، ج 1، ص 111</ref> كه ژرفایش به عقل دریافت می‌شود، چنان‌كه ژرفاى عقل به حكمت دریافت می‌شود.<ref>كلینى، ج 1، ص 28</ref> حكمت درختى است كه در قلب می‌روید و بر زبان ثمر می‌دهد.<ref>لیثى واسطى، ص 21</ref> حكیم تا نبى شدن راهى در پیش ندارد.<ref>متقى، ج 16، ص 117</ref> ترس از خدا، رأس حكمت است،<ref>دیلمى، 1368ش، ج 1، ص 73؛ حرّعاملى، ج 16، ص 163</ref> چنان‌كه رفق و مدارا چنین است.<ref>نورى، ج 11، ص 295</ref>
در احادیث، حكمتْ ضدهوى و خطا دانسته شده است<ref>رجوع کنید به كلینى، ج 1، ص 22، 112؛ مجلسى، ج 1، ص 111</ref> كه ژرفایش به عقل دریافت می‌شود، چنان‌كه ژرفاى عقل به حكمت دریافت می‌شود.<ref>كلینى، ج 1، ص 28</ref> حكمت درختى است كه در قلب می‌روید و بر زبان ثمر می‌دهد.<ref>لیثى واسطى، ص 21</ref> حكیم تا نبى شدن راهى در پیش ندارد.<ref>متقى، ج 16، ص 117</ref> ترس از خدا، رأس حكمت است،<ref>دیلمى، 1368ش، ج 1، ص 73؛ حرّعاملى، ج 16، ص 163</ref> چنان‌كه رفق و مدارا چنین است.<ref>نورى، ج 11، ص 295</ref>


در احادیث، زهد،<ref>رجوع کنید به كلینى، ج 2، ص 128؛ ابن‌شعبه، ص 58؛ دیلمى، 1408، ص 194</ref> سكوت،<ref>كلینى، ج 2، ص 113؛ ابن‌شعبه، ص 442، 445</ref> روزه‌دارى و گرسنگى،<ref>دیلمى، 1368ش، ج 1، ص 203</ref> تفكر،<ref>همو، 1408، ص 273</ref> راست‌گویى،<ref>مجلسى، ج 1، ص 215ـ216</ref> وقار<ref>دیلمى، 1368ش، ج 1، ص 104</ref> و برخى فضیلت هاى دیگر، راههاى كسب حكمت یا نشانه‌هاى آن شمرده شده‌اند. همچنین در حدیثى نبوى آمده است كه هر كس چهل صبح براى خدا اخلاص ورزد سرچشمه‌هاى حكمت از قلب او بر زبانش جارى می‌گردد.<ref>ابن‌بابویه، 1363ش، ج 2، ص 69؛ قضاعى، ج 1، ص 285؛ مجلسى، ج 67، ص 249</ref>
در احادیث، [[زهد]]،<ref>رجوع کنید به كلینى، ج 2، ص 128؛ ابن‌شعبه، ص 58؛ دیلمى، 1408، ص 194</ref> سكوت،<ref>كلینى، ج 2، ص 113؛ ابن‌شعبه، ص 442، 445</ref> [[روزه|روزه‌دارى]] و گرسنگى،<ref>دیلمى، 1368ش، ج 1، ص 203</ref> تفكر،<ref>همو، 1408، ص 273</ref> راست‌گویى،<ref>مجلسى، ج 1، ص 215ـ216</ref> وقار<ref>دیلمى، 1368ش، ج 1، ص 104</ref> و برخى فضیلت هاى دیگر، راههاى كسب حكمت یا نشانه‌هاى آن شمرده شده‌اند. همچنین در حدیثى نبوى آمده است كه هر كس چهل صبح براى خدا [[اخلاص]] ورزد سرچشمه‌هاى حكمت از قلب او بر زبانش جارى می‌گردد.<ref>ابن‌بابویه، 1363ش، ج 2، ص 69؛ قضاعى، ج 1، ص 285؛ مجلسى، ج 67، ص 249</ref>


حكمت در همه انسانها به ودیعت نهاده شده است و سرشت هیچ انسانى تهى از حكمت نیست.<ref>رجوع کنید به هیثمى، ج 8، ص 82ـ83؛ متقى، ج 3، ص 112، 114</ref>
حكمت در همه انسانها به ودیعت نهاده شده است و سرشت هیچ انسانى تهى از حكمت نیست.<ref>رجوع کنید به هیثمى، ج 8، ص 82ـ83؛ متقى، ج 3، ص 112، 114</ref>


در روایتى رازگونه آمده است كه قلب پیامبر اكرم پیش از رفتن به معراج، سرشار از حكمت و ایمان گردید.<ref>رجوع کنید به ابن‌حنبل، ج 4، ص 207؛ مسلم‌بن حجاج، ج 1، ص 102؛ نسائى، ج 1، ص 327ـ329</ref> همچنین پیامبر خانه حكمت و امیرالمؤمنین و ائمه (علیهم‌السلام) كلیدهاى آن دانسته شده‌اند.<ref>رجوع کنید به كلینى، ج 1، ص 221؛ ابن‌بابویه، 1417، ص 77ـ 188</ref> برخى محدّثان این حدیث نبوى را در فضیلت على علیه‌السلام نقل كرده‌اند كه نُه جزء از ده جزء حكمت، به آن حضرت داده شده است و یك جزء آن به دیگر مردمان.<ref>رجوع کنید به حسكانى، ج 1، ص 135؛ دیلمى، 1368ش، ج 2، ص 212؛ متقى، ج 11، ص 615</ref> در بیشتر كتابهاى حدیثىِ اهل سنّت از پیامبر اكرم نقل شده است كه برخى اَشعار واجد حكمت‌اند.<ref>براى نمونه رجوع کنید به ابن‌حنبل، ج 3، ص 456، ج 5، ص 125؛ دارمى، ج 2، ص 296ـ297؛ بخارى، ج 7، ص 107؛ ترمذى، ج 4، ص 216</ref>
در روایتى آمده است كه قلب [[پیامبر اكرم]] پیش از رفتن به [[معراج]]، سرشار از حكمت و [[ایمان]] گردید.<ref>رجوع کنید به ابن‌حنبل، ج 4، ص 207؛ مسلم‌بن حجاج، ج 1، ص 102؛ نسائى، ج 1، ص 327ـ329</ref> همچنین پیامبر خانه حكمت و [[امیرالمؤمنین]] و [[ائمه]](ع) كلیدهاى آن دانسته شده‌اند.<ref>رجوع کنید به كلینى، ج 1، ص 221؛ ابن‌بابویه، 1417، ص 77ـ 188</ref> برخى محدّثان این حدیث نبوى را در فضیلت على علیه‌السلام نقل كرده‌اند كه نُه جزء از ده جزء حكمت، به آن حضرت داده شده است و یك جزء آن به دیگر مردمان.<ref>رجوع کنید به حسكانى، ج 1، ص 135؛ دیلمى، 1368ش، ج 2، ص 212؛ متقى، ج 11، ص 615</ref> در بیشتر كتاب هاى حدیثىِ [[اهل سنّت]] از پیامبر اكرم نقل شده است كه برخى اَشعار واجد حكمت‌اند.<ref>براى نمونه رجوع کنید به ابن‌حنبل، ج 3، ص 456، ج 5، ص 125؛ دارمى، ج 2، ص 296ـ297؛ بخارى، ج 7، ص 107؛ ترمذى، ج 4، ص 216</ref>




کاربر ناشناس