پرش به محتوا

عمر بن خطاب: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۷۷۰ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۹ دسامبر ۲۰۲۰
خط ۸۴: خط ۸۴:
بنابر نقل طبری مورخ قرن سوم و چهارم، ابوبکر در هنگام مرگ، [[عثمان بن عفان]] را فراخواند تا عهدنامه جانشینی را بنویسد. ابوبکر وقتی شروع به گفتن وصیت خود کرد از هوش رفت و عثمان عهدنامه را به نام عمر بن خطاب نوشت. وقتی ابوبکر به هوش آمد، آنچه را عثمان نوشته بود، تایید کرد.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج‏۳، ص۴۲۹.</ref> به گفته رسول جعفریان، با نوشتن عهدنامه، عمر عملاً به خلافت منصوب شد و بیعت مردم نقشی در خلافت او نداشت و صرفا جنبه اظهار وفاداری در فرمانبرداری داشت؛ این در حالی بود که خود عمر، انتخاب ابوبکر به خلافت را کاری شتابزده (فلتة) می‌دانست و معتقد بود انتخاب حاکم باید با مشورت مومنان باشد.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۶۴-۶۵.</ref>
بنابر نقل طبری مورخ قرن سوم و چهارم، ابوبکر در هنگام مرگ، [[عثمان بن عفان]] را فراخواند تا عهدنامه جانشینی را بنویسد. ابوبکر وقتی شروع به گفتن وصیت خود کرد از هوش رفت و عثمان عهدنامه را به نام عمر بن خطاب نوشت. وقتی ابوبکر به هوش آمد، آنچه را عثمان نوشته بود، تایید کرد.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج‏۳، ص۴۲۹.</ref> به گفته رسول جعفریان، با نوشتن عهدنامه، عمر عملاً به خلافت منصوب شد و بیعت مردم نقشی در خلافت او نداشت و صرفا جنبه اظهار وفاداری در فرمانبرداری داشت؛ این در حالی بود که خود عمر، انتخاب ابوبکر به خلافت را کاری شتابزده (فلتة) می‌دانست و معتقد بود انتخاب حاکم باید با مشورت مومنان باشد.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۶۴-۶۵.</ref>
به گفته رسول جعفریان تعیین عمر برای [[خلافت]] توسط ابوبکر، سبب شد تا اصل استخلاف{{یادداشت|به این معنا که خلیفه می‌تواند برای خود، ولیعهد تعیین کند و مردم را به اطاعت از او فرابخواند.(زرگری‌نژاد، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۴ش، ص۸۱.)}} به صورت یک اصل مشروع در فقه سیاسی اهل سنت درآید<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۶۴.</ref> و به گفته [[رشید رضا]]، نویسنده سنی قرن ۱۴ هجری، این امر به دستاویزی برای امامان جور ([[امویان]]) تبدیل شد و زمینه را برای موروثی شدن خلافت فراهم کرد.<ref>رشید رضا، الخلافة، قاهره، ص۴۰-۴۱</ref>
به گفته رسول جعفریان تعیین عمر برای [[خلافت]] توسط ابوبکر، سبب شد تا اصل استخلاف{{یادداشت|به این معنا که خلیفه می‌تواند برای خود، ولیعهد تعیین کند و مردم را به اطاعت از او فرابخواند.(زرگری‌نژاد، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۴ش، ص۸۱.)}} به صورت یک اصل مشروع در فقه سیاسی اهل سنت درآید<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۶۴.</ref> و به گفته [[رشید رضا]]، نویسنده سنی قرن ۱۴ هجری، این امر به دستاویزی برای امامان جور ([[امویان]]) تبدیل شد و زمینه را برای موروثی شدن خلافت فراهم کرد.<ref>رشید رضا، الخلافة، قاهره، ص۴۰-۴۱</ref>
===ازدواج با ام‌کلثوم===
{{اصلی|ازدواج ام‌کلثوم با عمر بن خطاب}}
برخی منابع همچون انساب الاشراف اثر بلاذری، مورخ قرن سوم، از ازواج عمر با [[ام‌کلثوم دختر امام علی|ام‌کلثوم]] دختر [[امام علی(ع)]] سخن گفته‌اند.<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج‏۸، ص۴۶۵؛مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج‏‏۵، ص۳۶۹؛ أنساب الأشراف، البلاذری ،ج‏۲، ص۱۸۹.</ref> ولی در برخی منابع معتبر [[اهل سنت]] همچون [[صحاح شش‌گانه]] و کتاب مُسنَد [[احمد بن حنبل]] به این ماجرا اشاره‌ای نشده است.<ref>[https://hawzah.net/fa/Magazine/View/2689/6596/76943/%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC-%D8%A7%D9%85%D9%91-%DA%A9%D9%84%D8%AB%D9%88%D9%85-%D8%A8%D8%A7-%D8%B9%D9%85%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D9%87%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%A8%D9%87%D8%A7%D9%85 «ازدواج ام‌کلثوم با عمر در هاله‌ای از ابهام»، مجله مبلغان.]</ref>
[[سید مرتضی]] اصل این ازدواج را پذیرفته و با استناد به روایتی از [[امام صادق(ع)]]، که [[کلینی]] در [[کافی]] آورده،<ref>[http://lib.eshia.ir/27311/10/629 کلینی، کافی، ۱۴۳۰ق، ج۱۰، ص۶۲۹.]</ref> موافقت امام علی(ع) با این ازدواج را اجباری و پس از تهدید عمر دانسته است.<ref>[http://lib.eshia.ir/15171/3/149 سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، دارالقرآن، ج۳، ص۱۴۹.]</ref>


===ترور و مرگ===
===ترور و مرگ===
confirmed، protected، templateeditor
۲۰۸

ویرایش