پرش به محتوا

ثواب و عقاب: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Pourrezaei
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:
==معنای لغوی و اصطلاحی==
==معنای لغوی و اصطلاحی==


واژۀ ثواب از ریشۀ «ث و ب» به معنی بازگشتن به حالت قبلی آمده است<ref>کتاب العین، نیز الصحاح جوهری، ذیل ثوب</ref> و در زبان فارسی می‌توان آن را معادل پاداش در نظر گرفت. معنای اصطلاحی آن، بازگشت نتیجۀ افعال خیر به صاحب فعل است و به ثوابهایی که از طرف خداوند به اعمال صالح [[مؤمن|مؤمنان]] تعلق می‌گیرد.<ref>مفردات راغب، ذیل ثوب</ref> واژۀ عقاب نیز از ریشه «ع ق ب» به معنی دنبال کردن و در پی چیزی رفتن است و در اصطلاح به عذاب و کیفر الاهی اطلاق می‌شود که در نتیجه گناه اعتقادی یا عملی شخص دامنگیر او می‌شود.<ref> مفردات راغب، نیز الصحاح جوهری، ذیل عقب</ref>
واژۀ ثواب از ریشۀ «‌ث و ب‌» به معنی بازگشتن به حالت قبلی آمده است<ref>کتاب العین، نیز الصحاح جوهری، ذیل ثوب</ref> و در زبان فارسی می‌توان آن را معادل پاداش در نظر گرفت. معنای اصطلاحی آن، بازگشت نتیجۀ افعال خیر به صاحب فعل است که از طرف خداوند به اعمال صالح [[مؤمن|مؤمنان]] تعلق می‌گیرد.<ref>مفردات راغب، ذیل ثوب</ref> واژۀ عقاب نیز از ریشه «‌ع ق ب‌» به معنی دنبال کردن و در پی چیزی رفتن است و در اصطلاح به عذاب و کیفر الاهی اطلاق می‌شود که در نتیجه گناه اعتقادی یا عملی شخص دامنگیر او می‌شود.<ref> مفردات راغب، نیز الصحاح جوهری، ذیل عقب</ref>


==در آیات و تفاسیر==
==در آیات و تفاسیر==


دو واژۀ ثواب و عقاب و مشتقات آنها در [[قرآن]] کریم به ترتیب ۱۳ و ۲۰ بار به کار رفته‌اند.<ref> المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ذیل ثوب، نیز عقب </ref> علاوه بر این واژگان، برخی اصطلاحات همچون «اجر و پاداش» [[مؤمن|مؤمنان]] و «جزا و کیفر» سرکشان در آیات الاهی دیده می‌شود و در بخشی از آیات، ثواب و عقاب به صورت «ترهیب و ترغیب» یا «بشارت و انذار» آمده است، و در آیات دیگری نیز ثواب و عقاب در قالب وعد و وعید الاهی مطرح شده‌اند.<ref> الکشاف، ج۱، ص۲۵۲-۲۵۳</ref>
دو واژۀ ثواب و عقاب و مشتقات آنها در [[قرآن]] کریم به ترتیب ۱۳ و ۲۰ بار به کار رفته‌اند.<ref> المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ذیل ثوب، نیز عقب </ref> علاوه بر این واژگان، برخی اصطلاحات همچون «‌اجر و پاداش‌» [[مؤمن|مؤمنان]] و «‌جزا و کیفر‌» سرکشان در آیات الاهی دیده می‌شود و در بخشی از آیات، ثواب و عقاب به صورت «‌ترهیب و ترغیب‌» یا «‌بشارت و انذار‌» آمده است، و در آیات دیگری نیز ثواب و عقاب در قالب وعد و وعید الاهی مطرح شده‌اند.<ref> الکشاف، ج۱، ص۲۵۲-۲۵۳</ref>


مفسران، به تَبَع [[:رده:متکلمان|متکلمان]]، ثواب را نفعی ناشی از شایستگی و استحقاق (در برابر تفضل) و همراه با بزرگداشت و احترام (در برابر عِوَض) و عقاب را ضرری سزاوار و همراه با خوار شمردن<ref> رجوع کنید به مجمع البیان؛ تبیان، ذیل مائده: ۹۸؛ روض الجنان، ذیل رعد: ۳۲ </ref> دانسته‌اند.
مفسران، به تَبَع [[:رده:متکلمان|متکلمان]]، ثواب را نفعی ناشی از شایستگی و استحقاق (در برابر تفضل) و همراه با بزرگداشت و احترام (در برابر عِوَض) و عقاب را ضرری سزاوار و همراه با خوار شمردن<ref> رجوع کنید به مجمع البیان؛ تبیان، ذیل مائده: ۹۸؛ روض الجنان، ذیل رعد: ۳۲ </ref> دانسته‌اند.
خط ۱۷: خط ۱۷:
ابوالفتوح رازی<ref>تفسیر روض الجنان ذیل زمر: ۳۵ </ref> فرق میان عذاب و عقاب را آن دانسته که عقاب همواره در پی استحقاق است اما عذاب لزوماً اینطور نیست.
ابوالفتوح رازی<ref>تفسیر روض الجنان ذیل زمر: ۳۵ </ref> فرق میان عذاب و عقاب را آن دانسته که عقاب همواره در پی استحقاق است اما عذاب لزوماً اینطور نیست.


بنابرآیات متعددی از [[قرآن]] کریم<ref> از جمله اِسراء: ۱۲ـ۱۳، ۷۱؛ کهف: ۴۹؛ جاثیه: ۲۸ـ۲۹؛ حاقه: ۱۹، ۲۵ </ref> اعمال انسانها، هر چند به‌اندازۀ ذره‌ای ناچیز، در «کتاب » ثبت می‌گردد و محفوظ می‌ماند و در [[قیامت|روز رستاخیز]] به آنان نشان داده می‌شود. بر همین اساس، [[:رده:مفسران|مفسران]] درباره «کتاب »، که از آن به نامه یا صحیفه اعمال تعبیر شده است، و نیز درباره نشان دادن اعمال توضیحاتی داده‌اند. [[علامه طباطبایی]]<ref> المیزان ذیل اسراء: ۱۳ </ref> این نظر را مطرح کرده که آنچه در «کتاب » ثبت شده حقیقت خود اعمال است، نه از جنس نوشتن رایج در این عالَم، در حالی که عموم مفسران نامۀ اعمال را به عنوان یک حقیقت مکتوب وصف کرده‌اند. البته برخی، علاوه بر ثبت اَعمال، ذکر مقدار ثواب و عقاب آنها را نیز از محتویات نامه دانسته و برخی نیز گفته‌اند که به انسانها، بر اساس کتاب اعمالشان، عادلانه، ثواب و عقاب داده خواهد شد.<ref> رجوع کنید به التبیان، ذیل کهف: ۴۹؛ مجمع البیان، ذیل کهف: ۴۷؛ روض الجنان، ذیل کهف: ۴۹</ref>
بنابرآیات متعددی از [[قرآن]] کریم<ref> از جمله اِسراء: ۱۲ـ۱۳، ۷۱؛ کهف: ۴۹؛ جاثیه: ۲۸ـ۲۹؛ حاقه: ۱۹، ۲۵ </ref> اعمال انسانها، هر چند به‌اندازۀ ذره‌ای ناچیز، در «‌کتاب‌» ثبت می‌گردد و محفوظ می‌ماند و در [[قیامت|روز رستاخیز]] به آنان نشان داده می‌شود. بر همین اساس، [[:رده:مفسران|مفسران]] درباره «‌کتاب »، که از آن به نامه یا صحیفه اعمال تعبیر شده است، و نیز درباره نشان دادن اعمال توضیحاتی داده‌اند. [[علامه طباطبایی]]<ref> المیزان ذیل اسراء: ۱۳ </ref> این نظر را مطرح کرده که آنچه در «‌کتاب‌» ثبت شده حقیقت خود اعمال است، نه از جنس نوشتن رایج در این عالَم، در حالی که عموم مفسران نامۀ اعمال را به عنوان یک حقیقت مکتوب وصف کرده‌اند. البته برخی، علاوه بر ثبت اَعمال، ذکر مقدار ثواب و عقاب آنها را نیز از محتویات نامه دانسته و برخی نیز گفته‌اند که به انسانها، بر اساس کتاب اعمالشان، عادلانه، ثواب و عقاب داده خواهد شد.<ref> رجوع کنید به التبیان، ذیل کهف: ۴۹؛ مجمع البیان، ذیل کهف: ۴۷؛ روض الجنان، ذیل کهف: ۴۹</ref>


===نشان داده شدن اعمال===
===نشان داده شدن اعمال===
خط ۲۳: خط ۲۳:
درباره مراد از نشان داده شدن اعمال نیز [[:رده:مفسران|مفسران]] آرای گوناگونی دارند که از آن جمله است:
درباره مراد از نشان داده شدن اعمال نیز [[:رده:مفسران|مفسران]] آرای گوناگونی دارند که از آن جمله است:


مشاهده جزای اعمال یا دیدن نامه اعمال<ref> التبیان؛ مجمع البیان؛ ذیل زلزله: ۶ـ۸ </ref>؛ ورود در جزا، اعم از ثواب و عقاب <ref> التبیان، همانجا، نیز رجوع کنید به ذیل نجم:۴۰؛ مجمع البیان، ذیل نجم:۴۰</ref>؛ مشاهده حقیقت اعمال بنا بر نظریه [[تجسم اعمال]] <ref> المیزان، ذیل زلزله: ۶ـ ۸ </ref> و آگاهی و معرفت حقیقی به کارهای انجام شده در دنیا<ref> مجمع لبیان؛ ذیل زلزله: ۶ـ ۸</ref>. [[علامه طباطبایی]] با استناد به تعبیر «سَوْفَ یُریٰ» در آیه چهلم [[سوره نجم]] احتمال داده است که در [[قیامت|روز رستاخیز]]، عمل انسان علاوه بر خود او، به دیگری نیز ارائه شود.
مشاهده جزای اعمال یا دیدن نامه اعمال<ref> التبیان؛ مجمع البیان؛ ذیل زلزله: ۶ـ۸ </ref>؛ ورود در جزا، اعم از ثواب و عقاب <ref> التبیان، همانجا، نیز رجوع کنید به ذیل نجم:۴۰؛ مجمع البیان، ذیل نجم:۴۰</ref>؛ مشاهده حقیقت اعمال بنا بر نظریه [[تجسم اعمال]] <ref> المیزان، ذیل زلزله: ۶ـ ۸ </ref> و آگاهی و معرفت حقیقی به کارهای انجام شده در دنیا<ref> مجمع لبیان؛ ذیل زلزله: ۶ـ ۸</ref>. [[علامه طباطبایی]] با استناد به تعبیر «‌سَوْفَ یریٰ‌» در آیه چهلم [[سوره نجم]] احتمال داده است که در [[قیامت|روز رستاخیز]]، عمل انسان علاوه بر خود او، به دیگری نیز ارائه شود.


===تجسم اعمال===
===تجسم اعمال===
خط ۳۹: خط ۳۹:
تناسب عمل با پاداش آن، از دیگر موضوعاتی است که در آیات ثواب و عقاب مطرح شده است. برخی آیات تصریح دارند که انسان در روز قیامت، دقیقاً معادل کار نیک خود پاداش نیک می‌گیرد و معادل کار بدش کیفر می‌شود<ref> رجوع کنید به نحل: ۱۱؛ ور: ۱۶؛ آل عمران: ۱۶۱؛ بقره: ۲۸۱</ref>. در آیاتی دیگر سزای کار بد، دقیقاً به اندازه همان کار بد دانسته شده و پاداش کار خوب، با عنایت به فضل خداوند، بهتر و بیش از آن کار ذکر شده است.<ref> رجوع کنید به نساء: ۱۷۳؛ قصص: ۸۴؛ نور: ۳۸؛ غافر: ۴۰</ref> در بیان مراد این گونه آیات، [[:رده:مفسران|مفسران]] اختلاف چندانی با یکدیگر ندارند <ref> التبیان، ذیل نحل: ۱۱۱، صافات: ۳۸ـ۳۹؛ مجمع البیان، ذیل نحل: ۱۱۱، صافات: ۳۸ـ۳۹؛ المیزان، ذیل انعام:۱۶۰، نحل: ۱۱۱، صافات: ۳۸ـ۳۹</ref>. به تعبیر [[علامه طباطبایی]]<ref> المیزان ذیل نور: ۳۸، عنکبوت: ۴، شوری: ۲۲ </ref> خداوند بنا بر فضل خود، نقص اعمال نیکوکاران و صالحان را رفع می‌کند و معادل بهترین عمل به آنان پاداش می‌دهد.
تناسب عمل با پاداش آن، از دیگر موضوعاتی است که در آیات ثواب و عقاب مطرح شده است. برخی آیات تصریح دارند که انسان در روز قیامت، دقیقاً معادل کار نیک خود پاداش نیک می‌گیرد و معادل کار بدش کیفر می‌شود<ref> رجوع کنید به نحل: ۱۱؛ ور: ۱۶؛ آل عمران: ۱۶۱؛ بقره: ۲۸۱</ref>. در آیاتی دیگر سزای کار بد، دقیقاً به اندازه همان کار بد دانسته شده و پاداش کار خوب، با عنایت به فضل خداوند، بهتر و بیش از آن کار ذکر شده است.<ref> رجوع کنید به نساء: ۱۷۳؛ قصص: ۸۴؛ نور: ۳۸؛ غافر: ۴۰</ref> در بیان مراد این گونه آیات، [[:رده:مفسران|مفسران]] اختلاف چندانی با یکدیگر ندارند <ref> التبیان، ذیل نحل: ۱۱۱، صافات: ۳۸ـ۳۹؛ مجمع البیان، ذیل نحل: ۱۱۱، صافات: ۳۸ـ۳۹؛ المیزان، ذیل انعام:۱۶۰، نحل: ۱۱۱، صافات: ۳۸ـ۳۹</ref>. به تعبیر [[علامه طباطبایی]]<ref> المیزان ذیل نور: ۳۸، عنکبوت: ۴، شوری: ۲۲ </ref> خداوند بنا بر فضل خود، نقص اعمال نیکوکاران و صالحان را رفع می‌کند و معادل بهترین عمل به آنان پاداش می‌دهد.


میزان افزایشِ ثوابِ اعمالِ نیک در آیات، به تفاوت، چند برابر<ref> رجوع کنید به نساء: ۴۰؛ یونس: ۲۶؛ حدید: ۱۱؛ بقره: ۲۴۵ /ref>، دَه برابر<ref> انعام: ۱۶۰ </ref>، هفتصد برابر<ref> بقره: ۲۶۱ </ref> و «بِغیَرِ حسابٍ»<ref> نور: ۳۸؛ زمر: ۱۰؛ بقره: ۲۱۲ /ref> ذکر شده است. مفسران برای «بغیرحساب » چند معنا احتمال داده‌اند: پاداش خداوند فزون از شمار و به تعبیری، نامتناهی است؛ پاداش خداوند فراتر از استحقاق [[مؤمن|مؤمنان]] است؛ کسی خداوند را به سبب پاداشی که می‌دهد مورد سؤال و مؤاخذه قرار نمی‌دهد و خدا نیز انتظار جبران ندارد؛ پاداش خدا از سرچشمه فیض و لطف بی‌نهایت اوست.<ref> التبیان؛ مجمع البیان، ذیل بقره: ۲۱۲، نور: ۳۸؛ روض الجنان، ذیل بقره: ۲۱۲؛ المیزان، ذیل نور: ۳۸</ref>
میزان افزایشِ ثوابِ اعمالِ نیک در آیات، به تفاوت، چند برابر<ref> رجوع کنید به نساء: ۴۰؛ یونس: ۲۶؛ حدید: ۱۱؛ بقره: ۲۴۵ /ref>، دَه برابر<ref> انعام: ۱۶۰ </ref>، هفتصد برابر<ref> بقره: ۲۶۱ </ref> و «‌بِغیرِ حسابٍ‌» <ref> نور: ۳۸؛ زمر: ۱۰؛ بقره: ۲۱۲ /ref> ذکر شده است. مفسران برای «‌بغیرحساب‌» چند معنا احتمال داده‌اند: پاداش خداوند فزون از شمار و به تعبیری، نامتناهی است؛ پاداش خداوند فراتر از استحقاق [[مؤمن|مؤمنان]] است؛ کسی خداوند را به سبب پاداشی که می‌دهد مورد سؤال و مؤاخذه قرار نمی‌دهد و خدا نیز انتظار جبران ندارد؛ پاداش خدا از سرچشمه فیض و لطف بی‌نهایت اوست.<ref> التبیان؛ مجمع البیان، ذیل بقره: ۲۱۲، نور: ۳۸؛ روض الجنان، ذیل بقره: ۲۱۲؛ المیزان، ذیل نور: ۳۸</ref>


===ایمان، شرط ثواب===
===ایمان، شرط ثواب===
خط ۴۵: خط ۴۵:
بنا بر برخی آیات<ref>بقره: ۲۱۷؛ آل عمران: ۲۲؛ مائده: ۵، ۵۳؛ انعام: ۸۸؛ اعراف: ۱۴۷؛ توبه: ۱۷، ۶۹؛ کهف: ۱۰۵؛ زمر: ۶۵؛ محمد:، ۳۲ </ref>، شرط استحقاق ثواب، [[ایمان]] است؛ بنا براین، عمل افراد بی‌ایمان ([[کافر|کافران]]، [[مشرک|مشرکان]]) ثواب اُخروی در پی ندارد. همچنین عملِ صالحِ کسانی که مرتکبِ [[گناه|گناهانی]] شده‌اند که در حکم کفر است<ref> مانند [[ارتداد]] و دشمنی با خدا و رسول </ref>، در صورت [[توبه]] نکردن، به سبب تباهی ایمانشان بر اثر گناه، ثواب ندارد. [[:رده:مفسران|مفسران]] در توضیح این امر گفته‌اند که اعمالی مانند کفر و [[ارتداد]]، تأثیر عمل صالح گذشته را در تأمین سعادت ابدی انسان از بین می‌برد در حالی که [[ایمان]]، عامل ادامه تأثیر اعمال صالح (مثلاً تعلق ثواب به آن) در عالَم پس از دنیاست. <ref> مجمع البیان، ذیل بقره: ۲۱۷، آل عمران: ۲۲؛ التبیان، ذیل بقره: ۲۱۷، آل عمران: ۲۲، انعام: ۸۸؛ المیزان، ذیل بقره:۲۱۷</ref>
بنا بر برخی آیات<ref>بقره: ۲۱۷؛ آل عمران: ۲۲؛ مائده: ۵، ۵۳؛ انعام: ۸۸؛ اعراف: ۱۴۷؛ توبه: ۱۷، ۶۹؛ کهف: ۱۰۵؛ زمر: ۶۵؛ محمد:، ۳۲ </ref>، شرط استحقاق ثواب، [[ایمان]] است؛ بنا براین، عمل افراد بی‌ایمان ([[کافر|کافران]]، [[مشرک|مشرکان]]) ثواب اُخروی در پی ندارد. همچنین عملِ صالحِ کسانی که مرتکبِ [[گناه|گناهانی]] شده‌اند که در حکم کفر است<ref> مانند [[ارتداد]] و دشمنی با خدا و رسول </ref>، در صورت [[توبه]] نکردن، به سبب تباهی ایمانشان بر اثر گناه، ثواب ندارد. [[:رده:مفسران|مفسران]] در توضیح این امر گفته‌اند که اعمالی مانند کفر و [[ارتداد]]، تأثیر عمل صالح گذشته را در تأمین سعادت ابدی انسان از بین می‌برد در حالی که [[ایمان]]، عامل ادامه تأثیر اعمال صالح (مثلاً تعلق ثواب به آن) در عالَم پس از دنیاست. <ref> مجمع البیان، ذیل بقره: ۲۱۷، آل عمران: ۲۲؛ التبیان، ذیل بقره: ۲۱۷، آل عمران: ۲۲، انعام: ۸۸؛ المیزان، ذیل بقره:۲۱۷</ref>


از سوی دیگر، آیاتی<ref>هود: ۱۱۴؛ عنکبوت: ۷؛ محمد: ۳؛ تغابن: ۹؛ تحریم: ۸؛ آل عمران: ۱۹۳، ۱۹۵؛ مائده: ۱۲؛ طلاق: ۵ </ref> بر این دلالت دارد که [[ایمان]] و [[توبه]] و عمل صالح (مانند نمازهای واجب، [[حج]]، [[تقوا]]، دوری از [[گناهان کبیره]]) باعث محو گناهان ([[تکفیر]] به معنای قرآنی )، از جمله [[گناهان صغیره]]، می‌شود.<ref> التبیان؛ مجمع البیان؛ المیزان، ذیل بقره: ۲۱۷ /ref>
از سوی دیگر، آیاتی<ref>هود: ۱۱۴؛ عنکبوت: ۷؛ محمد: ۳؛ تغابن: ۹؛ تحریم: ۸؛ آل عمران: ۱۹۳، ۱۹۵؛ مائده: ۱۲؛ طلاق: ۵ </ref> بر این دلالت دارد که [[ایمان]] و [[توبه]] و عمل صالح (مانند نمازهای واجب، [[حج]]، [[تقوا]]، دوری از [[گناهان کبیره]]) باعث محو گناهان ([[تکفیر]] به معنای قرآنی)، از جمله [[گناهان صغیره]]، می‌شود.<ref> التبیان؛ مجمع البیان؛ المیزان، ذیل بقره: ۲۱۷ /ref>


===ثواب دنیا و ثواب آخرت===
===ثواب دنیا و ثواب آخرت===


قرآن از ثواب الدنیا در برابر ثواب الآخره<ref>آل عمران: ۱۴۵، ۱۴۸؛ نساء: ۱۳۴ </ref> سخن به میان آورده و به افرادی اشاره کرده است که تنها خواهان ثواب دنیایند و در برابر آنها کسانی قرار دارند که ثواب آخرت را می‌طلبند. بنا بر مضمون این آیات، هر دو گونه ثواب در اختیار خدا و از آنِ اوست و خدا ثواب دنیا را به طالبان آن می‌دهد ولی آنان از ثواب آخرت بی‌نصیب اند، در حالی که طالبان ثواب آخرت از ثواب دنیا نیز بهره‌مندند. <ref> آیه ۲۰ شوری ' نیز همین مضمون را افاده می‌کند. </ref> <ref> مجمع البیان، ذیل آل عمران: ۱۴۵</ref>
قرآن از ثواب الدنیا در برابر ثواب الآخره<ref>آل عمران: ۱۴۵، ۱۴۸؛ نساء: ۱۳۴ </ref> سخن به میان آورده و به افرادی اشاره کرده است که تنها خواهان ثواب دنیایند و در برابر آنها کسانی قرار دارند که ثواب آخرت را می‌طلبند. بنا بر مضمون این آیات، هر دو گونه ثواب در اختیار خدا و از آنِ اوست و خدا ثواب دنیا را به طالبان آن می‌دهد ولی آنان از ثواب آخرت بی‌نصیب‌اند، در حالی که طالبان ثواب آخرت از ثواب دنیا نیز بهره‌مندند. <ref> آیه ۲۰ شوری ' نیز همین مضمون را افاده می‌کند. </ref> <ref> مجمع البیان، ذیل آل عمران: ۱۴۵</ref>


مفسران در تبیین مراد این آیات، با توجه به سیاق و [[شأن نزول]] آنها گفته‌اند: ثواب دنیا یعنی: غنیمت‌های حاصل از [[غزوه احد]] و به طور کلی غنیمت و فَیْیء؛ روزیِ هر انسانی که خدا برای او تقدیر کرده است؛ پیروزی بر دشمنان در جنگ؛ عزت و نام نیک.
مفسران در تبیین مراد این آیات، با توجه به سیاق و [[شأن نزول]] آنها گفته‌اند: ثواب دنیا یعنی: غنیمت‌های حاصل از [[غزوه احد]] و به طور کلی غنیمت و فَییء؛ روزی هر انسانی که خدا برای او تقدیر کرده است؛ پیروزی بر دشمنان در جنگ؛ عزت و نام نیک.


ثواب آخرت یعنی: کرامت نزد خدا؛ بلندیِ مرتبت در عالم آخرت؛ اِعلای [[دین]] خدا؛ [[بهشت]] و نعمتهای آن و مغفرت.<ref> التبیان؛ مجمع البیان؛ لکشاف؛ ذیل آل عمران: ۱۴۵، ۱۴۸، نساء: ۱۳۴</ref> به گفته [[فضل بن حسن طبرسی|طبرسی]]<ref> مجمع البیان ذیل آل عمران: ۱۴۸ </ref> ثواب نامیدن بهره‌های دنیایی، از باب مجاز است و به نظر [[علامه طباطبایی]]، وصف ثواب آخرت به «حُسن »، بدون آوردن چنین وصفی برای ثواب دنیا<ref>المیزان، یل آل عمران: ۱۴۸ </ref>، از ارزش ثواب آخرت در مقایسه با بهره‌های دنیایی خبرمی دهد. با این همه، بین ثواب دنیا و آخرت هیچ گونه تنافی وجود ندارد، بلکه کسانی که صرفاً در پی ثواب دنیایند از ثواب آخرت بی‌بهره‌اند ولی کسانی که در پی ثواب آخرت‌اند از هر دو ثواب (دنیوی و اخروی) بهره‌مند خواهند شد.<ref> حقایق التأویل، ص ۲۵۸ـ۲۵۹، ۲۶۳؛ مجمع البیان، ذیل اعراف: ۲۳</ref>
ثواب آخرت یعنی: کرامت نزد خدا؛ بلندی مرتبت در عالم آخرت؛ اِعلای [[دین]] خدا؛ [[بهشت]] و نعمتهای آن و مغفرت.<ref> التبیان؛ مجمع البیان؛ لکشاف؛ ذیل آل عمران: ۱۴۵، ۱۴۸، نساء: ۱۳۴</ref> به گفته [[فضل بن حسن طبرسی|طبرسی]]<ref> مجمع البیان ذیل آل عمران: ۱۴۸ </ref> ثواب نامیدن بهره‌های دنیایی، از باب مجاز است و به نظر [[علامه طباطبایی]]، وصف ثواب آخرت به «‌حُسن »، بدون آوردن چنین وصفی برای ثواب دنیا<ref>المیزان، یل آل عمران: ۱۴۸ </ref>، از ارزش ثواب آخرت در مقایسه با بهره‌های دنیایی خبرمی دهد. با این همه، بین ثواب دنیا و آخرت هیچ گونه تنافی وجود ندارد، بلکه کسانی که صرفاً در پی ثواب دنیایند از ثواب آخرت بی‌بهره‌اند ولی کسانی که در پی ثواب آخرت‌اند از هر دو ثواب (دنیوی و اخروی) بهره‌مند خواهند شد.<ref> حقایق التأویل، ص۲۵۸ـ۲۵۹، ۲۶۳؛ مجمع البیان، ذیل اعراف: ۲۳</ref>


===وعده بر کیفر سخت===
===وعده بر کیفر سخت===
خط ۶۱: خط ۶۱:
==در احادیث==
==در احادیث==


در آثار [[حدیث|حدیثی]] [[امامیه]]، واژه‌های ثواب و عقاب بسیار به کار رفته است. در [[کتب اربعه]]، فصل‌های متعددی در این زمینه وجود دارد و [[حدیث|احادیث]] بسیاری در باره پاداش و کیفر کارهای گوناگون (از ثواب [[توحید]] تا ثواب کارهای خوب جزئی در زندگی، و از کیفر [[شرک]] تا [[گناهان صغیره]]) بیان شده است.<ref> التوحید صدوق، ۱۳۹۸، ص ۱۸؛ من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۲۷؛ ثواب الاعمال، ص ۲۱۹ـ۲۲۰؛ کافی، ج ۶، ص ۴۹۰</ref>
در آثار [[حدیث|حدیثی]] [[امامیه]]، واژه‌های ثواب و عقاب بسیار به کار رفته است. در [[کتب اربعه]]، فصل‌های متعددی در این زمینه وجود دارد و [[حدیث|احادیث]] بسیاری درباره پاداش و کیفر کارهای گوناگون (از ثواب [[توحید]] تا ثواب کارهای خوب جزئی در زندگی، و از کیفر [[شرک]] تا [[گناهان صغیره]]) بیان شده است.<ref> التوحید صدوق، ۱۳۹۸، ص۱۸؛ من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۲۷؛ ثواب الاعمال، ص۲۱۹ـ۲۲۰؛ کافی، ج۶، ص۴۹۰</ref>


در میان احادیث [[شیعه]] و [[اهل سنت]]، تعداد احادیث مربوط به ثواب بیشتر از احادیث مرتبط با عقاب است.
در میان احادیث [[شیعه]] و [[اهل سنت]]، تعداد احادیث مربوط به ثواب بیشتر از احادیث مرتبط با عقاب است.


مطابق با آیات و روایات، پاداش اخروی عمل نیک، ویژۀ [[مؤمن|مؤمنان]] است و غیر مؤمنان از پاداش عمل نیکِ خود بی‌بهره‌اند. <ref>کافی، ج ۲، ص ۲۴ـ ۲۵، ۴۶۳؛ </ref>
مطابق با آیات و روایات، پاداش اخروی عمل نیک، ویژۀ [[مؤمن|مؤمنان]] است و غیر مؤمنان از پاداش عمل نیکِ خود بی‌بهره‌اند. <ref>کافی، ج۲، ص۲۴ـ ۲۵، ۴۶۳؛ </ref>


در احادیث بسیاری، ثوابِ [[زیارت]] مرقد [[امامان]] با ثواب اعمال نیکِ بسیار دشوار، همچون [[جهاد]] و [[شهادت]]، مقایسه شده است یا ثواب برآوردن حاجت [[مؤمن]]، برآورده شدن صد حاجت ذکر شده است که یکی از آنها رفتن به [[بهشت]] یا آمرزش تمامی گناهان و در صورت [[مرگ]] در این هنگام، ورود به [[بهشت]] و بهره‌مندی از پاداش بی‌نهایت است. همچنین آمده است که اگر کسی دل [[مؤمن|مؤمنی]] را شاد کند، خداوند نه تنها در [[آخرت]] دل او را شاد می‌کند بلکه هر آنچه بخواهد به او می‌دهد و حتی بیش از آنچه خواسته، آنقدر به او می‌دهد که هرگز تصور آن را هم نمی‌کرده است. علاوه بر اینها، ثواب سرپرستی یتیم، حضور در بهشت به همراه [[پیامبر اکرم]] و ثواب کمک به زن بی‌سرپرست و شخص [[مسکین]] مانند [[جهاد]] در راه خدا بیان شده است.<ref> کافی، ج ۱، ص ۱۰ـ۱۲، ج ۲، ص ۸۷، ج ۴، ص ۶۶، ۵۷۹ ـ ۵۸۵؛ من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۷۷ ـ ۵۸۵؛ ثواب الاعمال، ص ۱۳۵؛ تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۲۰ـ۲۵، ۴۲ـ۵۲، ۱۰۷ـ ۱۰۹ </ref>
در احادیث بسیاری، ثوابِ [[زیارت]] مرقد [[امامان]] با ثواب اعمال نیکِ بسیار دشوار، همچون [[جهاد]] و [[شهادت]]، مقایسه شده است یا ثواب برآوردن حاجت [[مؤمن]]، برآورده شدن صد حاجت ذکر شده است که یکی از آنها رفتن به [[بهشت]] یا آمرزش تمامی گناهان و در صورت [[مرگ]] در این هنگام، ورود به [[بهشت]] و بهره‌مندی از پاداش بی‌نهایت است. همچنین آمده است که اگر کسی دل [[مؤمن|مؤمنی]] را شاد کند، خداوند نه تنها در [[آخرت]] دل او را شاد می‌کند بلکه هر آنچه بخواهد به او می‌دهد و حتی بیش از آنچه خواسته، آنقدر به او می‌دهد که هرگز تصور آن را هم نمی‌کرده است. علاوه بر اینها، ثواب سرپرستی یتیم، حضور در بهشت به همراه [[پیامبر اکرم]] و ثواب کمک به زن بی‌سرپرست و شخص [[مسکین]] مانند [[جهاد]] در راه خدا بیان شده است.<ref> کافی، ج۱، ص۱۰ـ۱۲، ج۲، ص۸۷، ج۴، ص۶۶، ۵۷۹ ـ ۵۸۵؛ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۵۷۷ ـ ۵۸۵؛ ثواب الاعمال، ص۱۳۵؛ تهذیب الاحکام، ج۶، ص۲۰ـ۲۵، ۴۲ـ۵۲، ۱۰۷ـ ۱۰۹ </ref>


از مجموع این [[حدیث|احادیث]] می‌توان دریافت که میزان ثواب عمل نیک، به عوامل گوناگونی چون میزان اهمیت عمل، میزان عقل فاعل، نیت او، و زمان و مکان عمل وابسته است. میزان عقاب نیز تابعی از عواملی همچون نسب فاعل، است؛ ازاین رو، آن گروه از فرزندان حضرت [[فاطمه(س)]] که عناد ورزند و حق [[امامان]] را نشناسند، دو برابرِ دیگر معاندان عذاب می‌شوند. <ref>کافی، ج ۱، ص۳۷۷</ref>
از مجموع این [[حدیث|احادیث]] می‌توان دریافت که میزان ثواب عمل نیک، به عوامل گوناگونی چون میزان اهمیت عمل، میزان عقل فاعل، نیت او، و زمان و مکان عمل وابسته است. میزان عقاب نیز تابعی از عواملی همچون نسب فاعل، است؛ ازاین رو، آن گروه از فرزندان حضرت [[فاطمه (س)]] که عناد ورزند و حق [[امامان]] را نشناسند، دو برابرِ دیگر معاندان عذاب می‌شوند. <ref>کافی، ج۱، ص۳۷۷</ref>


از میان [[:رده:محدثان|محدّثان]] بزرگ [[شیعه]]، [[شیخ صدوق]] با تألیف دو کتاب، یکی [[ثواب الاعمال]] و دیگری [[عقاب الاعمال]]، توجه شایانی به موضوع ثواب و عقاب کرده است.
از میان [[:رده:محدثان|محدّثان]] بزرگ [[شیعه]]، [[شیخ صدوق]] با تألیف دو کتاب، یکی [[ثواب الاعمال]] و دیگری [[عقاب الاعمال]]، توجه شایانی به موضوع ثواب و عقاب کرده است.


واژه‌های ثواب و عقاب و مشتقات آنها در متن احادیث [[اهل سنت|اهلِ سنّت]]، بسیار کم به کار رفته است، اما نویسندگان و شارحان [[صحاح سته]]، واژه‌های ثواب و عقاب را در عنوان چند باب درج کرده‌اند.<ref> برای نمونه بخاری، ج ۴، ص ۹۶؛ نَوَوی، ۷، ص ۸۹، ج ۱۱، ص ۸۳، ۸۵، ۱۳۵</ref> واژه جزا نیز کاربردی در حد واژه‌های ثواب و عقاب دارد. در برخی نقلها، ‌گاه واژه‌های ثواب و جزا به جای هم به کار رفته‌اند.<ref> برای نمونه بخاری، ج ۲، صص ۱۹۸، ۲۲۶</ref>
واژه‌های ثواب و عقاب و مشتقات آنها در متن احادیث [[اهل سنت|اهلِ سنّت]]، بسیار کم به کار رفته است، اما نویسندگان و شارحان [[صحاح سته]]، واژه‌های ثواب و عقاب را در عنوان چند باب درج کرده‌اند.<ref> برای نمونه بخاری، ج۴، ص۹۶؛ نَوَوی، ۷، ص۸۹، ج۱۱، ص۸۳، ۸۵، ۱۳۵</ref> واژه جزا نیز کاربردی در حد واژه‌های ثواب و عقاب دارد. در برخی نقلها،‌گاه واژه‌های ثواب و جزا به جای هم به کار رفته‌اند.<ref> برای نمونه بخاری، ج۲، صص۱۹۸، ۲۲۶</ref>


==جایگاه ثواب و عقاب==
==جایگاه ثواب و عقاب==
خط ۸۳: خط ۸۳:
==ثواب و عقاب در فلسفه و عرفان==
==ثواب و عقاب در فلسفه و عرفان==


در فلسفه و عرفان اسلامی، بیش از ثواب و عقاب بر سعادت و شقاوت تأکید و سعی شده است مفاهیم ثواب و عقاب به سعادت و شقاوت تحویل شود، حتی‌گاه [[زهد]] و عبادتِ غیرعارف برای رسیدن به ثواب، نوعی معامله خوانده شده است <ref>الاشارات و لتنبیهات، ج ۳، ص ۳۷۰</ref>. [[فیلسوف|فیلسوفان]] معمولاً مفهوم دینی فلاح را با اصطلاح سعادت بیان کرده‌اند.
در فلسفه و عرفان اسلامی، بیش از ثواب و عقاب بر سعادت و شقاوت تأکید و سعی شده است مفاهیم ثواب و عقاب به سعادت و شقاوت تحویل شود، حتی‌گاه [[زهد]] و عبادتِ غیرعارف برای رسیدن به ثواب، نوعی معامله خوانده شده است <ref>الاشارات و لتنبیهات، ج۳، ص۳۷۰</ref>. [[فیلسوف|فیلسوفان]] معمولاً مفهوم دینی فلاح را با اصطلاح سعادت بیان کرده‌اند.


===حقیقت ثواب و عقاب در فلسفه===
===حقیقت ثواب و عقاب در فلسفه===


سعادت نزد [[:رده:فیلسوفان|فیلسوفان]] متضمن نوعی لذت معنوی است و این لذت معنوی نیز جز ادراک و وصول به خیر و کمال نیست <ref>الاشارات و التنبیهات، ج ۳، ص ۳۳۷ </ref>؛ بنابراین بالاترین سعادت، بیشترین ادراک خیر است و سعادتمندترین انسان واصل‌ترین انسان به خیر است. [[ملاصدرا]] <ref>الحکمة المتعالیة، سفر ۴، ج ۲، ص ۳۴ </ref> تصریح کرده که عالم [[آخرت]]، که نشئه عذاب و ثواب است، عالمی ادراکی است. البته باید توجه داشت که نزد [[ملاصدرا]] ادراک و علم، مرتبه‌ای از وجود و بلکه عین وجود است <ref>الحکمة المتعالیة، سفر ۱، ج ۱، ص ۲۹، سفر ۳، ج ۱، ص ۳۳۶</ref>.
سعادت نزد [[:رده:فیلسوفان|فیلسوفان]] متضمن نوعی لذت معنوی است و این لذت معنوی نیز جز ادراک و وصول به خیر و کمال نیست <ref>الاشارات و التنبیهات، ج۳، ص۳۳۷ </ref>؛ بنابراین بالاترین سعادت، بیشترین ادراک خیر است و سعادتمندترین انسان واصل‌ترین انسان به خیر است. [[ملاصدرا]] <ref>الحکمة المتعالیة، سفر ۴، ج۲، ص۳۴ </ref> تصریح کرده که عالم [[آخرت]]، که نشئه عذاب و ثواب است، عالمی ادراکی است. البته باید توجه داشت که نزد [[ملاصدرا]] ادراک و علم، مرتبه‌ای از وجود و بلکه عین وجود است <ref>الحکمة المتعالیة، سفر ۱، ج۱، ص۲۹، سفر ۳، ج۱، ص۳۳۶</ref>.


فیلسوفان مسلمان، غالباً ثواب و عقاب را لازمه و معلول اجتناب ناپذیر عمل دانسته‌اند <ref>الاشارات و التنبیهات، ج ۳، ص ۳۲۸؛ لحکمة المتعالیه، سفر ۳، ج ۱، ص ۳۸۶، سفر ۴، ج ۲، ص ۲۱۲ </ref>. به اعتقاد ملاصدرا <ref> الحکمة المتعالیه، سفر ۳، ج ۱، ص ۳۸۶ </ref> همانگونه که غذاهای نامناسب بیماری زا هستند، عقاید نادرست و اعمال ناشایست نیز موجب بیماریِ نفس می‌شوند.
فیلسوفان مسلمان، غالباً ثواب و عقاب را لازمه و معلول اجتناب ناپذیر عمل دانسته‌اند <ref>الاشارات و التنبیهات، ج۳، ص۳۲۸؛ لحکمة المتعالیه، سفر ۳، ج۱، ص۳۸۶، سفر ۴، ج۲، ص۲۱۲ </ref>. به اعتقاد ملاصدرا <ref> الحکمة المتعالیه، سفر ۳، ج۱، ص۳۸۶ </ref> همانگونه که غذاهای نامناسب بیماری زا هستند، عقاید نادرست و اعمال ناشایست نیز موجب بیماری نفس می‌شوند.


به اعتقاد [[ابن سینا]] <ref> الاشارات و التنبیهات، ج ۳، ص ۳۲۱ـ۳۲۲ </ref>، در این جهان، شرِّ کثیر وجود ندارد و اگر شرّی هست قلیل است. بخشی از این شرِّ قلیل، شرِّ برخی از انسانهاست اما این شر لازمه ذات آنهاست و نمی‌توان آنها را فارغ از این شر آفرید. پس شرِّقلیل، مقدّر است و بدین ترتیب این پرسش مطرح می‌شود که اگر شرِّ برخی انسانها لازمه ذات آنهاست، پس چرا عقاب می‌شوند؟ به دیگر سخن، عقاب آنها بر خلاف عدل است. پاسخ فیلسوفان به این پرسش چنین بوده است که عقاب آنها نیز لازمه ذات آنهاست، همچون بیماری، که لازمه پرخوری است <ref>الاشارات و التنبیهات، ج ۳، ص ۳۲۱ـ۳۲۲</ref>. [[ملاصدرا]] نیز از موافقان این نظریه است <ref> الحکمة المتعالیه، س۳، ج ۱، ص ۳۸۶، سفر ۳، ج ۲، ص ۸۲ </ref>.
به اعتقاد [[ابن سینا]] <ref> الاشارات و التنبیهات، ج۳، ص۳۲۱ـ۳۲۲ </ref>، در این جهان، شرِّ کثیر وجود ندارد و اگر شرّی هست قلیل است. بخشی از این شرِّ قلیل، شرِّ برخی از انسانهاست اما این شر لازمه ذات آنهاست و نمی‌توان آنها را فارغ از این شر آفرید. پس شرِّقلیل، مقدّر است و بدین ترتیب این پرسش مطرح می‌شود که اگر شرِّ برخی انسانها لازمه ذات آنهاست، پس چرا عقاب می‌شوند؟ به دیگر سخن، عقاب آنها بر خلاف عدل است. پاسخ فیلسوفان به این پرسش چنین بوده است که عقاب آنها نیز لازمه ذات آنهاست، همچون بیماری، که لازمه پرخوری است <ref>الاشارات و التنبیهات، ج۳، ص۳۲۱ـ۳۲۲</ref>. [[ملاصدرا]] نیز از موافقان این نظریه است <ref> الحکمة المتعالیه، س۳، ج۱، ص۳۸۶، سفر ۳، ج۲، ص۸۲ </ref>.


===حقیقت ثواب و عقاب در عرفان===
===حقیقت ثواب و عقاب در عرفان===


در عرفان اسلامی نیز شبیه این مطالب را می‌بینیم. از نظر [[ابن عربی]] معرفت یا غفلت انسان به حقیقت خویشتن است که او را سعید یا شقی می‌سازد و البته می‌دانیم که حقیقت انسان جز حقیقت حق و تجلی حق تعالی نیست. [[بهشت]] که ابن عربی آن را دارالسعاده می‌نامد، به اعتقاد وی صورتی است که در ذات هر انسان، که جز حقیقت حق نیست، مستتر شده و ورود به بهشت یعنی بازگشت به این صورت و یافتن صفات حقی که در آن تجلی یافته است. بنابراین، سعادت یعنی معرفت به خداوند و وحدت ذاتی وجود، و شقاوت یعنی محرومیت از این معرفت و <ref> شرح فصوص قیصری، ص ۶۴۳، پانویس ۵ </ref> تنها معیار سعادت و شقاوت، علم و معرفت است.
در عرفان اسلامی نیز شبیه این مطالب را می‌بینیم. از نظر [[ابن عربی]] معرفت یا غفلت انسان به حقیقت خویشتن است که او را سعید یا شقی می‌سازد و البته می‌دانیم که حقیقت انسان جز حقیقت حق و تجلی حق تعالی نیست. [[بهشت]] که ابن عربی آن را دارالسعاده می‌نامد، به اعتقاد وی صورتی است که در ذات هر انسان، که جز حقیقت حق نیست، مستتر شده و ورود به بهشت یعنی بازگشت به این صورت و یافتن صفات حقی که در آن تجلی یافته است. بنابراین، سعادت یعنی معرفت به خداوند و وحدت ذاتی وجود، و شقاوت یعنی محرومیت از این معرفت و <ref> شرح فصوص قیصری، ص۶۴۳، پانویس ۵ </ref> تنها معیار سعادت و شقاوت، علم و معرفت است.


به اعتقاد [[ابن عربی]] <ref>فصوص الحکم ج ۱، ص ۸۳، ۹۶ </ref>، انسانها همچون سایر ممکنات بر اساس [[اعیان ثابته|عین ثابت]] خود وجود یافته‌اند. پس، خیر و شر آنها نه از ناحیه وجودشان بلکه نشأت گرفته از عین ثابت آنهاست. به عبارت دیگر، کارهای نیک و بد انسانها از آثار تکوینی [[اعیان ثابته]] و سرچشمه گرفته از استعداد ازلی آنهاست <ref>فصوص الحکم، ج ۲، علیقات عفیفی، ص ۶۴ـ۶۵ </ref> و بنابراین ثواب و عقاب نیز اقتضای اعیان آنها در [[فطرت]] اولیشان است <ref>فصوص الحکم، ج ۲، تعلیقات عفیفی، ص ۹۹، ۰۲، ۱۶۳ـ۱۶۴؛ قیصری، ص ۵۹۳، ۶۷۴</ref>. بدین ترتیب، در منظومه فکری [[ابن عربی]] هیچ مجازات کننده بیرونی وجود ندارد و ثواب و عقاب چیزی جز ظهور عین ثابت انسان نیست <ref>فصوص الحکم، ج ۲، تعلیقات عفیفی، ص ۱۰۲</ref>. اساساً در نظام [[وحدت وجود]]ی ابن عربی همه چیز مطیع اراده حق تعالی و ظهور آن است حتی طاعت و عصیان، و ازاین روست که وی عصیان [[فرعون]] را نیز تابع امر تکوینی خداوند دانسته است <ref>فصوص الحکم، ج ۲، تعلیقات عفیفی، ص ۶۵، ۱۰۳، ۲۹۹</ref>. بر این اساس، آنچه ثواب و عقاب نامیده می‌شود نیز احوالی است که در پی فعل می‌آید و چیزی جز تجلی حق تعالی نیست. در واقع، خود حق است که از طریق تجلیاتش لذت و رنج می‌برد <ref> شرح فصوص قیصری، ص ۶۷۵</ref>.
به اعتقاد [[ابن عربی]] <ref>فصوص الحکم ج۱، ص۸۳، ۹۶ </ref>، انسانها همچون سایر ممکنات بر اساس [[اعیان ثابته|عین ثابت]] خود وجود یافته‌اند. پس، خیر و شر آنها نه از ناحیه وجودشان بلکه نشأت گرفته از عین ثابت آنهاست. به عبارت دیگر، کارهای نیک و بد انسانها از آثار تکوینی [[اعیان ثابته]] و سرچشمه گرفته از استعداد ازلی آنهاست <ref>فصوص الحکم، ج۲، علیقات عفیفی، ص۶۴ـ۶۵ </ref> و بنابراین ثواب و عقاب نیز اقتضای اعیان آنها در [[فطرت]] اولیشان است <ref>فصوص الحکم، ج۲، تعلیقات عفیفی، ص۹۹، ۰۲، ۱۶۳ـ۱۶۴؛ قیصری، ص۵۹۳، ۶۷۴</ref>. بدین ترتیب، در منظومه فکری [[ابن عربی]] هیچ مجازات کننده بیرونی وجود ندارد و ثواب و عقاب چیزی جز ظهور عین ثابت انسان نیست <ref>فصوص الحکم، ج۲، تعلیقات عفیفی، ص۱۰۲</ref>. اساساً در نظام [[وحدت وجود]]ی ابن عربی همه چیز مطیع اراده حق تعالی و ظهور آن است حتی طاعت و عصیان، و ازاین روست که وی عصیان [[فرعون]] را نیز تابع امر تکوینی خداوند دانسته است <ref>فصوص الحکم، ج۲، تعلیقات عفیفی، ص۶۵، ۱۰۳، ۲۹۹</ref>. بر این اساس، آنچه ثواب و عقاب نامیده می‌شود نیز احوالی است که در پی فعل می‌آید و چیزی جز تجلی حق تعالی نیست. در واقع، خود حق است که از طریق تجلیاتش لذت و رنج می‌برد <ref> شرح فصوص قیصری، ص۶۷۵</ref>.


==ثواب و عقاب در علم کلام==
==ثواب و عقاب در علم کلام==
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:
معتزله بیشتر بر آن بودند که ثواب یا عقاب الاهی نتیجۀ استحقاقی تکالیف شرعی هستند و می‌توان با مقدمات عقلی، این استحقاق را ثابت کرد. اشاعره و ماتریدیه استحقاق را نپذیرفتند. آنان ثواب را فضل الاهی و عقاب را حاصل [[عدل الاهی]] دانسته‌اند. آنان با رد [[حسن و قبح عقلی]]، عقیده داشتند که به لحاظ عقلی چیزی بر خداوند واجب نیست و عدل الاهی چیزی جز تصرف خدا در ملک خودش نیست. حاکم اوست و هر حکمی را که انجام دهد حَسَن است و شایسته، خواه مؤمنان را ثواب دهد، خواه عقاب کند. <ref> الملل و النحل، ۱/۴۲ لانی، ۷۴ </ref>
معتزله بیشتر بر آن بودند که ثواب یا عقاب الاهی نتیجۀ استحقاقی تکالیف شرعی هستند و می‌توان با مقدمات عقلی، این استحقاق را ثابت کرد. اشاعره و ماتریدیه استحقاق را نپذیرفتند. آنان ثواب را فضل الاهی و عقاب را حاصل [[عدل الاهی]] دانسته‌اند. آنان با رد [[حسن و قبح عقلی]]، عقیده داشتند که به لحاظ عقلی چیزی بر خداوند واجب نیست و عدل الاهی چیزی جز تصرف خدا در ملک خودش نیست. حاکم اوست و هر حکمی را که انجام دهد حَسَن است و شایسته، خواه مؤمنان را ثواب دهد، خواه عقاب کند. <ref> الملل و النحل، ۱/۴۲ لانی، ۷۴ </ref>


متکلمان [[شیعه]] بر آن بودند که از نظر عقلی دلیلی برای استحقاقی بودن عقاب وجود ندارد، بلکه استحقاق عقاب به دلیل آیات و [[روایت|روایات]] ثابت می‌شود <ref> الذخیره، ص ۲۹۸</ref> <ref> المسلک فی اصول الدین، ص۱۸-۱۱۹</ref>.
متکلمان [[شیعه]] بر آن بودند که از نظر عقلی دلیلی برای استحقاقی بودن عقاب وجود ندارد، بلکه استحقاق عقاب به دلیل آیات و [[روایت|روایات]] ثابت می‌شود <ref> الذخیره، ص۲۹۸</ref> <ref> المسلک فی اصول الدین، ص۱۸-۱۱۹</ref>.


===دائمی بودن ثواب و عقاب===
===دائمی بودن ثواب و عقاب===
خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:
====۱- عفو الهی====
====۱- عفو الهی====


بنا بر عقیدۀ [[شیعه]] و [[معتزله]] [[بصره]] عفو [[فاسق]] یا [[کافر]] از سوی خداوند حَسَن به شمار می‌رود، زیرا عقاب حق خداوند است و در صورتی که از آن صرف نظر کند، به بنده سود خواهد رسید و قُبحی هم در پی نخواهد داشت. <ref> ح الاصول لخمسة، ۴۴-۴۵؛ الفائق فی اصول الدین، ص ۴۱۷؛ طوسی، الاقتصاد، ۱۲۴</ref>
بنا بر عقیدۀ [[شیعه]] و [[معتزله]] [[بصره]] عفو [[فاسق]] یا [[کافر]] از سوی خداوند حَسَن به شمار می‌رود، زیرا عقاب حق خداوند است و در صورتی که از آن صرف نظر کند، به بنده سود خواهد رسید و قُبحی هم در پی نخواهد داشت. <ref> ح الاصول لخمسة، ۴۴-۴۵؛ الفائق فی اصول الدین، ص۴۱۷؛ طوسی، الاقتصاد، ۱۲۴</ref>


متکلمان [[اشاعره|اشعری]] نیز عقیده داشتند، به لحاظ عقلی جایز است که خداوند [[گناهان کبیره]] را عفو کند، گرچه نمی‌توان گفت قطعاً چنین خواهد کرد. برخی نیز می‌گفتند خداوند بعضی از گناهان کبیره را عفو خواهد کرد و بعضی را عفو نمی‌کند؛ اما اینکه کدام یک از کبائر قابل عفو هستند بر ما پوشیده است. <ref> شرح المواقف جرجانی، ج۸ ۲</ref>
متکلمان [[اشاعره|اشعری]] نیز عقیده داشتند، به لحاظ عقلی جایز است که خداوند [[گناهان کبیره]] را عفو کند، گرچه نمی‌توان گفت قطعاً چنین خواهد کرد. برخی نیز می‌گفتند خداوند بعضی از گناهان کبیره را عفو خواهد کرد و بعضی را عفو نمی‌کند؛ اما اینکه کدام یک از کبائر قابل عفو هستند بر ما پوشیده است. <ref> شرح المواقف جرجانی، ج۸ ۲</ref>
خط ۱۳۱: خط ۱۳۱:
====۲- احباط و تکفیر====
====۲- احباط و تکفیر====


معتزله بنا بر [[احباط و تکفیر|نظریۀ احباط]] عقیده داشتند ارتکاب برخی از گناهان که از آنها به طور کلی به «[[گناهان کبیره|گناه کبیره]] » تعبیر می‌شود، موجب از میان رفتن طاعت و ثواب شده، و از سوی دیگر در صورت افزونی طاعات و استحقاقِ ثواب بر معاصی و استحقاق عقاب، گناهان تکفیر می‌شوند.
معتزله بنا بر [[احباط و تکفیر|نظریۀ احباط]] عقیده داشتند ارتکاب برخی از گناهان که از آنها به طور کلی به «‌[[گناهان کبیره|گناه کبیره]]‌» تعبیر می‌شود، موجب از میان رفتن طاعت و ثواب شده، و از سوی دیگر در صورت افزونی طاعات و استحقاقِ ثواب بر معاصی و استحقاق عقاب، گناهان تکفیر می‌شوند.


از نظر متکلمان اشعری و امامیه احباط قابل قبول نبود. اشاعره بر آن بودند که استحقاقی نبودن ثواب و عقاب و عدم وجوب آن بر خداوند، به خودی خود مسئلۀ احباط را منتفی می‌کند <ref> شرح المواقف جرجانی، ج۸ ص۲۰۹</ref>. از نظر [[شیعه]] هم، [[مسلمان]] [[مؤمن]] با ارتکاب [[گناه]] از [[بهشت]] محروم نمی‌شود و جاودانه در [[دوزخ]] نمی‌ماند، چرا که [[ایمان]] او استحقاق ثواب دائم را دارد. او برای گناهانی که مرتکب شده است، چه صغیره و چه کبیره، استحقاق عقاب منقطع و ناپایدار را دارد، و این عقاب تأثیری در ثواب ایمانش نخواهد داشت <ref> جوابات المسائل الطبریة، ج۱ ص۱۴۷</ref>.
از نظر متکلمان اشعری و امامیه احباط قابل قبول نبود. اشاعره بر آن بودند که استحقاقی نبودن ثواب و عقاب و عدم وجوب آن بر خداوند، به خودی خود مسئلۀ احباط را منتفی می‌کند <ref> شرح المواقف جرجانی، ج۸ ص۲۰۹</ref>. از نظر [[شیعه]] هم، [[مسلمان]] [[مؤمن]] با ارتکاب [[گناه]] از [[بهشت]] محروم نمی‌شود و جاودانه در [[دوزخ]] نمی‌ماند، چرا که [[ایمان]] او استحقاق ثواب دائم را دارد. او برای گناهانی که مرتکب شده است، چه صغیره و چه کبیره، استحقاق عقاب منقطع و ناپایدار را دارد، و این عقاب تأثیری در ثواب ایمانش نخواهد داشت <ref> جوابات المسائل الطبریة، ج۱ ص۱۴۷</ref>.
خط ۱۳۹: خط ۱۳۹:
عامل دیگر اسقاط عقاب، [[توبه]] است. انسان باید در زمانی که همچنان توانایی انجام گناهان را دارد، از معاصی خود توبه کند <ref> المغنی، قاضی عبدالجبار، ج۱۴ ص۳۵۵</ref>.
عامل دیگر اسقاط عقاب، [[توبه]] است. انسان باید در زمانی که همچنان توانایی انجام گناهان را دارد، از معاصی خود توبه کند <ref> المغنی، قاضی عبدالجبار، ج۱۴ ص۳۵۵</ref>.


در نظر اغلب [[معتزله]] مجموع گناهان در صورتی که صغیره به شمار آیند، به دلیل افزونی طاعات و استحقاق ثواب بر آنها، تکفیر می‌شوند و نیازی به توبه از آنها نیست، بلکه [[گناهان کبیره]] هستند که نیازمند توبه‌اند <ref> شرح الاصول خمسة، ص ۸۹</ref>.
در نظر اغلب [[معتزله]] مجموع گناهان در صورتی که صغیره به شمار آیند، به دلیل افزونی طاعات و استحقاق ثواب بر آنها، تکفیر می‌شوند و نیازی به توبه از آنها نیست، بلکه [[گناهان کبیره]] هستند که نیازمند توبه‌اند <ref> شرح الاصول خمسة، ص۸۹</ref>.


اسقاط عقاب به وسیلۀ توبه به این معنی نیست که خودِ توبه ثواب دارد و به دلیل افزایش ثواب باعث [[تکفیر]] گناهان می‌شود، بلکه [[توبه]] به نفس خود، عامل اسقاط عقاب به شمار می‌آمد <ref> الفائق فی اصول الدین، ۴۳۷-۴۳۸</ref>.
اسقاط عقاب به وسیلۀ توبه به این معنی نیست که خودِ توبه ثواب دارد و به دلیل افزایش ثواب باعث [[تکفیر]] گناهان می‌شود، بلکه [[توبه]] به نفس خود، عامل اسقاط عقاب به شمار می‌آمد <ref> الفائق فی اصول الدین، ۴۳۷-۴۳۸</ref>.


اشاعره توبه را به خودی خود عامل اسقاط عقاب نمی‌دانستند <ref>الغنیة فی اصول الدین، ص ۱۷۱-۱۷۲</ref>.
اشاعره توبه را به خودی خود عامل اسقاط عقاب نمی‌دانستند <ref>الغنیة فی اصول الدین، ص۱۷۱-۱۷۲</ref>.


====۴- [[شفاعت]] ====
====۴- [[شفاعت]] ====


[[معتزله]] [[شفاعت]] [[پیامبر(ص)]] را عامل اسقاط عقاب نمی‌دانستند، بلکه آن را در افزونی ثواب [[مؤمن|مؤمنان]] مؤثر می‌دیدند. <ref> شرح الاصول الخمسة، صص ۶۸۷، ۶۹۰</ref>.
[[معتزله]] [[شفاعت]] [[پیامبر(ص)]] را عامل اسقاط عقاب نمی‌دانستند، بلکه آن را در افزونی ثواب [[مؤمن|مؤمنان]] مؤثر می‌دیدند. <ref> شرح الاصول الخمسة، صص۶۸۷، ۶۹۰</ref>.


[[اشاعره]] [[شفاعت]] را مخصوص کسانی می‌دانند که مرتکب گناه کبیره شده باشد. <ref> الفرق بین الفرق بغدادی، ۲۴۴-۴۵؛ المواقف جرجانی، ج۸ صص۳۱۲-۳۱۳</ref>
[[اشاعره]] [[شفاعت]] را مخصوص کسانی می‌دانند که مرتکب گناه کبیره شده باشد. <ref> الفرق بین الفرق بغدادی، ۲۴۴-۴۵؛ المواقف جرجانی، ج۸ صص۳۱۲-۳۱۳</ref>
خط ۱۵۷: خط ۱۵۷:
===رابطه اختیار با ثواب و عقاب===
===رابطه اختیار با ثواب و عقاب===


متکلمان عدلیه ([[شیعه]] و [[معتزله]]) ثواب و عقاب را نشانه اختیار انسان دانسته‌اند و چنین استدلال کرده‌اند که اگر انسان در افعال خویش مختار و صاحب اراده نباشد، مدح و ذم، و ثواب و عقاب او بی‌معنا می‌شود و تکلیف کردن به او نیز بر خلاف عقل است. اما [[اشاعره]] [[نظریه کسب]] را مطرح کرده و تأکید کرده‌اند که ثواب و عقاب از باب «عادة اللّه» بوده و نشانه اختیار نیست <ref> شرح المواقف جرجانی، ج ۸، ص ۱۵۴ـ ۱۵۵ </ref>.
متکلمان عدلیه ([[شیعه]] و [[معتزله]]) ثواب و عقاب را نشانه اختیار انسان دانسته‌اند و چنین استدلال کرده‌اند که اگر انسان در افعال خویش مختار و صاحب اراده نباشد، مدح و ذم، و ثواب و عقاب او بی‌معنا می‌شود و تکلیف کردن به او نیز بر خلاف عقل است. اما [[اشاعره]] [[نظریه کسب]] را مطرح کرده و تأکید کرده‌اند که ثواب و عقاب از باب «‌عادة اللّه‌» بوده و نشانه اختیار نیست <ref> شرح المواقف جرجانی، ج۸، ص۱۵۴ـ ۱۵۵ </ref>.


متکلمان مفاهیم «ثواب و عقاب » و «مدح و ذم » را به هم پیوند زده‌اند و ازاین رو بحثهای ثواب و عقاب با مبحث بنیادی‌تر حُسْن و قُبْح گره خورده است.
متکلمان مفاهیم «‌ثواب و عقاب‌» و «‌مدح و ذم‌» را به هم پیوند زده‌اند و ازاین رو بحثهای ثواب و عقاب با مبحث بنیادی‌تر حُسْن و قُبْح گره خورده است.


==ثواب و عقاب در اصول فقه==
==ثواب و عقاب در اصول فقه==


عالمان [[اصول فقه]] [[شیعه]]، در آثار خود سعی کرده‌اند مفهوم حُسْن و قُبْح را به کمک مفهوم ثواب و عقاب تعریف کنند و بدین ترتیب، مهم‌ترین مفاهیم اخلاقی را با مفاهیم شرعی پیوند زدند <ref>نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ص ۳۴۵ـ۳۴۶؛ اصول الفقه مظفر، ج ۱، ص ۲۱۹</ref>.
عالمان [[اصول فقه]] [[شیعه]]، در آثار خود سعی کرده‌اند مفهوم حُسْن و قُبْح را به کمک مفهوم ثواب و عقاب تعریف کنند و بدین ترتیب، مهم‌ترین مفاهیم اخلاقی را با مفاهیم شرعی پیوند زدند <ref>نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ص۳۴۵ـ۳۴۶؛ اصول الفقه مظفر، ج۱، ص۲۱۹</ref>.


میرزا [[محمد حسین نائینی]] از جمله کسانی است که بر خلاف مشهور [[امامیه]]، در نظریه استحقاق تشکیک کرده <ref>کفایه، ۱، ص ۲۲۴؛ نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج ۲، ص ۱۱۰، ۱۱۲</ref> و گفته است چون انسانها بنده خدایند، باید از او اطاعت کنند و امرش را اجرا کنند و عقلاً منعی ندارد که مولا در قبالِ فرمانبرداری بنده، به او پاداش ندهد؛ اساساً ثوابْ تفضل خدا بر بندگان خویش است.
میرزا [[محمد حسین نائینی]] از جمله کسانی است که بر خلاف مشهور [[امامیه]]، در نظریه استحقاق تشکیک کرده <ref>کفایه، ۱، ص۲۲۴؛ نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۲، ص۱۱۰، ۱۱۲</ref> و گفته است چون انسانها بنده خدایند، باید از او اطاعت کنند و امرش را اجرا کنند و عقلاً منعی ندارد که مولا در قبالِ فرمانبرداری بنده، به او پاداش ندهد؛ اساساً ثوابْ تفضل خدا بر بندگان خویش است.


[[میرزای شیرازی]] نظریه استحقاق را پذیرفته و عدم اعطای ثواب به مستحقش را قبیح شمرده است. <ref> روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی، ج ۴، ص ۱۲۱</ref> اما نکته شایان توجه این است که به اعتقاد وی <ref> رجوع کنید به همان، ج ۲، ص ۳۶۱ـ۳۶۲</ref> برخلاف نظر [[:رده:متکلمان|متکلمان]]، عقل مستقل، طاعات را مستحق نفع و سود نمی‌داند بلکه تنها مستحق تقرب الی اللّه می‌داند، و نفع و سود تفضل الاهی است. به باور او عقل مستقل، گناهکار را مستحق عذاب می‌شمارد با این حال، عفو او نیکوست.
[[میرزای شیرازی]] نظریه استحقاق را پذیرفته و عدم اعطای ثواب به مستحقش را قبیح شمرده است. <ref> روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی، ج۴، ص۱۲۱</ref> اما نکته شایان توجه این است که به اعتقاد وی <ref> رجوع کنید به همان، ج۲، ص۳۶۱ـ۳۶۲</ref> برخلاف نظر [[:رده:متکلمان|متکلمان]]، عقل مستقل، طاعات را مستحق نفع و سود نمی‌داند بلکه تنها مستحق تقرب الی اللّه می‌داند، و نفع و سود تفضل الاهی است. به باور او عقل مستقل، گناهکار را مستحق عذاب می‌شمارد با این حال، عفو او نیکوست.


نظریه استحقاق در میان [[اصول فقه|اصولیان]] [[شیعه]] پرطرفدارترین نظریه است <ref> در باره نظریه‌های اصولیان در این باب رجوع کنید به تهذیب الاصول، ج ۱، ص ۱۹۴ـ۱۹۵؛ نیز مناهج الوصول امامخمینی، ج۱، ۳۷۷ـ ۳۷۸</ref>؛ اما گروه دیگری از اصولیان با جمعی از [[:رده:فیلسوفان شیعه|فیلسوفان]] [[مسلمان]] هم عقیده‌اند و به نظریه [[تجسم اعمال]] گرایش دارند. طرفداران این نظریه معتقدند ثواب و عقاب قهراً و الزاماً بر افعال مترتب می‌شود و در حقیقت، ثواب و عقاب چیزی جز آشکار شدنِ باطن اعمال نیست. به بیان دیگر، در [[آخرت]] اعمال سیئه به صورت آتش مجسم می‌شود و اعمال حسنه به صورت نعمتهای بهشتی. <ref>روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی، ج ۲، ص ۴۰۵؛ نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج ۱، ص ۲۹۷ـ ۲۹۸؛ فیاض، محاضرات فی اصول الفقه، ج ۲، ص ۱۰۰، ۱۱۶</ref>
نظریه استحقاق در میان [[اصول فقه|اصولیان]] [[شیعه]] پرطرفدارترین نظریه است <ref> درباره نظریه‌های اصولیان در این باب رجوع کنید به تهذیب الاصول، ج۱، ص۱۹۴ـ۱۹۵؛ نیز مناهج الوصول امامخمینی، ج۱، ۳۷۷ـ ۳۷۸</ref>؛ اما گروه دیگری از اصولیان با جمعی از [[:رده:فیلسوفان شیعه|فیلسوفان]] [[مسلمان]] هم عقیده‌اند و به نظریه [[تجسم اعمال]] گرایش دارند. طرفداران این نظریه معتقدند ثواب و عقاب قهراً و الزاماً بر افعال مترتب می‌شود و در حقیقت، ثواب و عقاب چیزی جز آشکار شدنِ باطن اعمال نیست. به بیان دیگر، در [[آخرت]] اعمال سیئه به صورت آتش مجسم می‌شود و اعمال حسنه به صورت نعمتهای بهشتی. <ref>روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی، ج۲، ص۴۰۵؛ نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۱، ص۲۹۷ـ ۲۹۸؛ فیاض، محاضرات فی اصول الفقه، ج۲، ص۱۰۰، ۱۱۶</ref>


اصولیان اشاره کرده‌اند که قصد اطاعت و فرمانبرداری یا قصد قربت از شروط لازم برای استحقاق ثواب است و بدون آن هیچ عملی مستحق ثواب نیست <ref> الذریعة الی اصول الشریعة، ق ۱، ص ۷۷؛ کفایه، ص ۷۲؛ تهذیب الاصول، ج ۳، ص ۴۹؛ نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۱، ص ۳۲۳</ref>.
اصولیان اشاره کرده‌اند که قصد اطاعت و فرمانبرداری یا قصد قربت از شروط لازم برای استحقاق ثواب است و بدون آن هیچ عملی مستحق ثواب نیست <ref> الذریعة الی اصول الشریعة، ق ۱، ص۷۷؛ کفایه، ص۷۲؛ تهذیب الاصول، ج۳، ص۴۹؛ نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۱، ص۳۲۳</ref>.


===قبح عقاب بلابیان===
===قبح عقاب بلابیان===
خط ۱۷۷: خط ۱۷۷:
معنای این عبارت این است که از دید عقل، چنانچه خداوند قبل از اینکه حُکمی را به اطلاع انسان برساند او را به خاطر انجام ندادن آن مجازات کند ظلم است و خداوند هرگز مرتکب ظلم نمی‌شود.
معنای این عبارت این است که از دید عقل، چنانچه خداوند قبل از اینکه حُکمی را به اطلاع انسان برساند او را به خاطر انجام ندادن آن مجازات کند ظلم است و خداوند هرگز مرتکب ظلم نمی‌شود.


از نظر [[اصول فقه|اصولیان]]، آنچه انسان را مستحق عقاب می‌کند، نافرمانی (عصیان) از دستورهای خداوند (احکام اللّه) است، اما چون تا فرمانی ابلاغ نشده باشد نافرمانی قابل تصور نیست <ref> کفایه، ص ۲۵۸</ref>، مرحله ابلاغ حکم شرط لازم برای استحقاق عقاب به شمار آمده است <ref> کفایه، ص ۲۵۸</ref>. گذشته از ابلاغ حکم، علم به ابلاغ نیز از شروط لازم برای استحقاق عقاب است اما نکته مهم این است که مکلف تا حد امکان باید برای دستیابی به احکام دین تلاش کرده باشد.
از نظر [[اصول فقه|اصولیان]]، آنچه انسان را مستحق عقاب می‌کند، نافرمانی (عصیان) از دستورهای خداوند (احکام اللّه) است، اما چون تا فرمانی ابلاغ نشده باشد نافرمانی قابل تصور نیست <ref> کفایه، ص۲۵۸</ref>، مرحله ابلاغ حکم شرط لازم برای استحقاق عقاب به شمار آمده است <ref> کفایه، ص۲۵۸</ref>. گذشته از ابلاغ حکم، علم به ابلاغ نیز از شروط لازم برای استحقاق عقاب است اما نکته مهم این است که مکلف تا حد امکان باید برای دستیابی به احکام دین تلاش کرده باشد.


پرسش مهم در اینجا این است که اگر علم به خطا رفت و به عبارت دیگر، فقط اطمینان و یقینی نادرست بود و در واقع، حکمی ابلاغ نشده بود، آیا این یقین نادرست هم مایه استحقاق عقاب است ؟
پرسش مهم در اینجا این است که اگر علم به خطا رفت و به عبارت دیگر، فقط اطمینان و یقینی نادرست بود و در واقع، حکمی ابلاغ نشده بود، آیا این یقین نادرست هم مایه استحقاق عقاب است ؟


بحث در باره ثواب و عقاب واجبات کفایی، تجری، ثواب احتیاط کردن در عمل،... از دیگر بحثهای عالمان اصول در این زمینه است.
بحث درباره ثواب و عقاب واجبات کفایی، تجری، ثواب احتیاط کردن در عمل،... از دیگر بحثهای عالمان اصول در این زمینه است.


==پانویس==
==پانویس==
خط ۲۰۹: خط ۲۰۹:
* اصفهانی، محمدحسین، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، قم ۱۴۱۴ـ ۱۴۱۵؛
* اصفهانی، محمدحسین، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، قم ۱۴۱۴ـ ۱۴۱۵؛


* ایجی، عبدالرحمان بن احمد عضدالدین، المواقف فی علم الکلام، بیروت: عالم الکتب، (بی تا. )؛
* ایجی، عبدالرحمان بن احمد عضدالدین، المواقف فی علم الکلام، بیروت: عالم الکتب، (بی‌تا.)؛


* آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین، کفایة الاصول، قم ۱۴۰۹؛
* آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین، کفایة الاصول، قم ۱۴۰۹؛
خط ۲۱۷: خط ۲۱۷:
* آمدی، علی، غایة المرام فی علم الکلام، به کوشش حسن محمود عبداللطیف، قاهره، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م
* آمدی، علی، غایة المرام فی علم الکلام، به کوشش حسن محمود عبداللطیف، قاهره، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م


* بحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیرالقرآن، چاپ محمودبن جعفر موسوی زرندی، تهران ۱۳۳۴ ش، چاپ افست قم (بی تا. )؛
* بحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیرالقرآن، چاپ محمودبن جعفر موسوی زرندی، تهران ۱۳۳۴ ش، چاپ افست قم (بی‌تا.)؛


* بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح البخاری، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛
* بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح البخاری، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛


* بغدادی، عبدالقاهربن طاهر، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفه، (بی تا. )؛
* بغدادی، عبدالقاهربن طاهر، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفه، (بی‌تا.)؛


* تفتازانی، مسعودبن عمر، شرح المقاصد، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰ـ ۱۳۷۱ ش؛
* تفتازانی، مسعودبن عمر، شرح المقاصد، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰ـ ۱۳۷۱ ش؛
خط ۲۲۹: خط ۲۲۹:
* جعفر سبحانی، تهذیب الاصول، تقریرات درس امام خمینی، قم ۱۳۸۲؛
* جعفر سبحانی، تهذیب الاصول، تقریرات درس امام خمینی، قم ۱۳۸۲؛


* جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت (بی تا. )، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش؛
* جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت (بی‌تا.)، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش؛


* حائری، کاظم، مباحث الاصول، تقریرات درس آیة اللّه صدر، قم ۱۴۰۸؛
* حائری، کاظم، مباحث الاصول، تقریرات درس آیة اللّه صدر، قم ۱۴۰۸؛
خط ۲۴۳: خط ۲۴۳:
* خوئی، ابوالقاسم، اجودالتقریرات، تقریرات درس آیة اللّه نائینی، قم ۱۳۶۸ ش؛
* خوئی، ابوالقاسم، اجودالتقریرات، تقریرات درس آیة اللّه نائینی، قم ۱۳۶۸ ش؛


* راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران ?( ۱۳۳۲ ش )؛
* راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران ? (۱۳۳۲ ش)؛


* روزدری، علی، تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی، قم ۱۴۰۹ـ ۱۴۱۵؛
* روزدری، علی، تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی، قم ۱۴۰۹ـ ۱۴۱۵؛
خط ۲۴۹: خط ۲۴۹:
* سجستانی، ابویعقوب، الافتخار، به کوشش مصطفی غالب، بیروت، دارالاندلس
* سجستانی، ابویعقوب، الافتخار، به کوشش مصطفی غالب، بیروت، دارالاندلس


* سید رضی، محمدبن حسین شریف رضی، حقائق التأویل فی متشابه التنزیل، چاپ محمدرضا آل کاشف الغطاء، بیروت (بی تا. )، چاپ افست قم (بی تا. )؛
* سید رضی، محمدبن حسین شریف رضی، حقائق التأویل فی متشابه التنزیل، چاپ محمدرضا آل کاشف الغطاء، بیروت (بی‌تا.)، چاپ افست قم (بی‌تا.)؛


* سید مرتصی، علی بن حسین علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۱۱؛
* سید مرتصی، علی بن حسین علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۱۱؛
خط ۲۵۵: خط ۲۵۵:
* سید مرتضی، علی بن حسین علم الهدی، الذریعة الی اصول الشریعة، چاپ ابوالقاسم گرجی، تهران ۱۳۶۳ ش؛
* سید مرتضی، علی بن حسین علم الهدی، الذریعة الی اصول الشریعة، چاپ ابوالقاسم گرجی، تهران ۱۳۶۳ ش؛


* سید مرتضی، علی، «جوابات المسائل الطبریة»، رسائل الشریف المرتضی، به کوشش مهدی رجایی و احمد حسینی، قم، ۱۴۰۵ق
* سید مرتضی، علی، «‌جوابات المسائل الطبریة »، رسائل الشریف المرتضی، به کوشش مهدی رجایی و احمد حسینی، قم، ۱۴۰۵ق


* شریف لاهیجی، محمدبن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تهران ۱۳۶۳ ش؛
* شریف لاهیجی، محمدبن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تهران ۱۳۶۳ ش؛
خط ۲۶۵: خط ۲۶۵:
* صدر، محمدباقر، دروس فی علم الاصول، قم ۱۴۰۵؛
* صدر، محمدباقر، دروس فی علم الاصول، قم ۱۴۰۵؛


* طباطبائی، محمدحسین، حاشیة الکفایة، (قم): بنیاد علمی و فکری استاد علامه سید محمدحسین طباطبائی، (بی تا. )؛
* طباطبائی، محمدحسین، حاشیة الکفایة، (قم): بنیاد علمی و فکری استاد علامه سید محمدحسین طباطبائی، (بی‌تا.)؛


* طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت (بی تا. )؛
* طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت (بی‌تا.)؛


* طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۹۰؛
* طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۹۰؛
خط ۲۸۷: خط ۲۸۷:
* فاضل مقداد، مقدادبن عبداللّه، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، چاپ مهدی محقق، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۶۵ ش؛
* فاضل مقداد، مقدادبن عبداللّه، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، چاپ مهدی محقق، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۶۵ ش؛


* فخر رازی، محمدبن عمر، التفسیرالکبیر، قاهره (بی تا. )، چاپ افست تهران (بی تا. )؛
* فخر رازی، محمدبن عمر، التفسیرالکبیر، قاهره (بی‌تا.)، چاپ افست تهران (بی‌تا.)؛


* فخر رازی، محمدبن عمر، کتاب المُحَصَّل، چاپ حسین اتای، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱؛
* فخر رازی، محمدبن عمر، کتاب المُحَصَّل، چاپ حسین اتای، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱؛
خط ۲۹۳: خط ۲۹۳:
* فیاض، محمد اسحاق، محاضرات فی اصول الفقه، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۷؛
* فیاض، محمد اسحاق، محاضرات فی اصول الفقه، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۷؛


* فیض کاشانی، محمدبن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، چاپ حسین اعلمی، بیروت ?( ۱۳۹۹/۱۹۷۹ )، چاپ افست مشهد (بی تا. )؛
* فیض کاشانی، محمدبن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، چاپ حسین اعلمی، بیروت ? (۱۳۹۹/۱۹۷۹)، چاپ افست مشهد (بی‌تا.)؛


* قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج ۱۴، چاپ مصطفی سقا، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵؛
* قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۱۴، چاپ مصطفی سقا، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵؛


* قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت ۱۴۲۲؛
* قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت ۱۴۲۲؛
خط ۳۱۱: خط ۳۱۱:
* محقق حلی، جعفر، المسلک فی اصول الدین، به کوشش رضا استادی، مشهد، ۱۳۷۹ش
* محقق حلی، جعفر، المسلک فی اصول الدین، به کوشش رضا استادی، مشهد، ۱۳۷۹ش


* مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، قم: مؤسسة مطبوعاتی اسماعیلیان، (بی تا. )؛
* مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، قم: مؤسسة مطبوعاتی اسماعیلیان، (بی‌تا.)؛


* ملا صدرا، محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، تهران ۱۳۳۷ ش، چاپ افست قم (بی تا. )؛
* ملا صدرا، محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، تهران ۱۳۳۷ ش، چاپ افست قم (بی‌تا.)؛


* میرزای قمی، ابوالقاسم بن محمدحسن، قوانین الاصول، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۸ـ۱۳۰۹، چاپ افست ۱۳۷۸؛
* میرزای قمی، ابوالقاسم بن محمدحسن، قوانین الاصول، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۸ـ۱۳۰۹، چاپ افست ۱۳۷۸؛


* نصیرالدین طوسی، «قواعد العقاید»، تلخیص المحصل، بیروت، ۱۹۸۵م
* نصیرالدین طوسی، «‌قواعد العقاید »، تلخیص المحصل، بیروت، ۱۹۸۵م


* نوبخت، ابراهیم بن، الیاقوت فی علم الکلام، چاپ علی اکبر ضیائی، قم ۱۴۱۳؛
* نوبخت، ابراهیم بن، الیاقوت فی علم الکلام، چاپ علی اکبر ضیائی، قم ۱۴۱۳؛
۱۳۶

ویرایش