پرش به محتوا

احساء: تفاوت میان نسخه‌ها

۸۱۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ ژوئن ۲۰۱۶
جز
تصحیح ارجاعات
imported>Sama
(تصحیح منابع)
imported>Sama
جز (تصحیح ارجاعات)
خط ۱۷: خط ۱۷:
==شهرهای احساء==
==شهرهای احساء==
احساء تا ۱۹۱۲ م ایالت به شمار می‌رفت و مرکز آن شهر احساء بود و سه شهر قطیف، قطر و هفوف از توابع آن بودند.<ref>کحاله، جغرافیة شبه جزیرة العرب، ۲۴۱</ref> امروزه احساء شامل قطیف، جبیل و چندین شهر کوچک و بیش از پنجاه روستاست.<ref>کحاله، جغرافیة شبه جزیرة العرب، ۲۴۱-۲۴۲</ref>
احساء تا ۱۹۱۲ م ایالت به شمار می‌رفت و مرکز آن شهر احساء بود و سه شهر قطیف، قطر و هفوف از توابع آن بودند.<ref>کحاله، جغرافیة شبه جزیرة العرب، ۲۴۱</ref> امروزه احساء شامل قطیف، جبیل و چندین شهر کوچک و بیش از پنجاه روستاست.<ref>کحاله، جغرافیة شبه جزیرة العرب، ۲۴۱-۲۴۲</ref>
#هفوف؛ از مهم‌ترین شهرهای احساء و مرکز آن است که در بخش جنوب شرقی آن واقع شده و ساکنان آن به ۳۰ هزار تن می‌رسد. عرب ها، ایرانی ها، ترک‌ها و کرد ها، اقوام مختلف در این شهر ساکن هستند. سه چهارم از کل جمعیت آن، پیرو مذهب تسنن و یک چهارم، شیعه اثناعشری هستند.<ref>همو، ۲۴۳-۲۴۴</ref>
#هفوف؛ از مهم‌ترین شهرهای احساء و مرکز آن است که در بخش جنوب شرقی آن واقع شده و ساکنان آن به ۳۰ هزار تن می‌رسد. عرب ها، ایرانی ها، ترک‌ها و کرد ها، اقوام مختلف در این شهر ساکن هستند. سه چهارم از کل جمعیت آن، پیرو مذهب تسنن و یک چهارم، شیعه اثناعشری هستند.<ref>کحاله، جغرافیة شبه جزیرة العرب،  ۲۴۳-۲۴۴</ref>
#مُبرّز؛ این شهر در غرب احساء و در دو میلی شمال هفوف واقع، و منطقه‌ای حاصلخیز که جمعیت آن در حدود ۹۵۰۰ نفر است.<ref>کحاله، جغرافیة شبه جزیرة العرب، ۲۴۴</ref>
#مُبرّز؛ این شهر در غرب احساء و در دو میلی شمال هفوف واقع، و منطقه‌ای حاصلخیز که جمعیت آن در حدود ۹۵۰۰ نفر است.<ref>کحاله، جغرافیة شبه جزیرة العرب، ۲۴۴</ref>
#قَطیف؛ این شهر در شمال شرقی احساء واقع است و شمال و غرب آن را صحرا برگرفته و در جنوب آن شهر ظهران قرار دارد. شمار ساکنان قطیف به ۳۰ هزار تن می‌رسد. اکثریت مطلق جمعیت با شیعیان اثناعشری است.
#قَطیف؛ این شهر در شمال شرقی احساء واقع است و شمال و غرب آن را صحرا برگرفته و در جنوب آن شهر ظهران قرار دارد. شمار ساکنان قطیف به ۳۰ هزار تن می‌رسد. اکثریت مطلق جمعیت با شیعیان اثناعشری است.
خط ۲۳: خط ۲۳:
#ظهران
#ظهران
#عمران؛ در ۱۶ کیلومتری شرق هفوف قرار دارد. در گذشته مجموعه روستاهای پراکنده بود که بعد‌ها توسعه یافته و به صورت شهر در آمده است.<ref>شخص، اعلام هجر من الماضین و المعاصرین، ۱/۵۵</ref>
#عمران؛ در ۱۶ کیلومتری شرق هفوف قرار دارد. در گذشته مجموعه روستاهای پراکنده بود که بعد‌ها توسعه یافته و به صورت شهر در آمده است.<ref>شخص، اعلام هجر من الماضین و المعاصرین، ۱/۵۵</ref>
#عیون؛ در ۲۷ کیلومتری شمال هفوف قرار دارد. عیونی‌ها در سالهای ۴۷۰-۶۳۰ ق [[قرامطه]] را ساقط کردند و حکومت منطقه را به دست گرفتند. <ref>همو، ۱/۵۰</ref>
#عیون؛ در ۲۷ کیلومتری شمال هفوف قرار دارد. عیونی‌ها در سالهای ۴۷۰-۶۳۰ ق [[قرامطه]] را ساقط کردند و حکومت منطقه را به دست گرفتند. <ref>شخص، اعلام هجر من الماضین و المعاصرین، ۱/۵۰</ref>


==جمعیت احساء==
==جمعیت احساء==
خط ۳۰: خط ۳۰:
==تاریخ==
==تاریخ==
===پیش از اسلام===
===پیش از اسلام===
احساء دارای گذشته کهنی است که به دوره مس باز می‌گردد.<ref>جوادعلی، ۱/۱۷۵</ref> و به رغم فاصله جغرافیایی که میان قلمور دو دولت معین و سبا از یکسو و احساء از سوی دیگر وجود داشت، دانشمندان به آثاری در حنائه، جاوان، تاروت و قطیف دست یافتند که به زبان حمیری است.<ref>غریب، منطقة الاحساء عبر اطوار التاریخ، ص۷۴-۷۵</ref>
احساء دارای گذشته کهنی است که به دوره مس باز می‌گردد.<ref>جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ۱/۱۷۵</ref> و به رغم فاصله جغرافیایی که میان قلمور دو دولت معین و سبا از یکسو و احساء از سوی دیگر وجود داشت، دانشمندان به آثاری در حنائه، جاوان، تاروت و قطیف دست یافتند که به زبان حمیری است.<ref>غریب، منطقة الاحساء عبر اطوار التاریخ، ص۷۴-۷۵</ref>


دوره فینیقی‌ها از مهم‌ترین دوره‌های مهاجرت قبایل به سوی احساء بوده است. فینیقی‌ها (کنعانی ها) حدود ۲۵۰۰ق م و پس از اقامت در سواحل احساء و جزیره‌های [[بحرین]]، از آنجا کوچ کردند. مقبره‌هایی با قدمت ۵۰۰۰ سال از آن‌ها به جا مانده است.<ref>همو، ۳۷</ref>
دوره فینیقی‌ها از مهم‌ترین دوره‌های مهاجرت قبایل به سوی احساء بوده است. فینیقی‌ها (کنعانی ها) حدود ۲۵۰۰ق م و پس از اقامت در سواحل احساء و جزیره‌های [[بحرین]]، از آنجا کوچ کردند. مقبره‌هایی با قدمت ۵۰۰۰ سال از آن‌ها به جا مانده است.<ref>غریب، منطقة الاحساء عبر اطوار التاریخ، ۳۷</ref>
استرابون به نقل از پلینیوس در بیان ویژگیهای هجر می‌نویسد: از آنجا که این شهر مرکز تجارت و گذرگاه [[شام]]، [[حجاز]]، [[عراق]] و [[هند]] بود، اهمیت ویژه‌ای داشت و به جهت برخورداری ساکنان آن از ذخایر طلا، موجب آزمندی آنتیوخوس سوم پادشاه سلوکی شد، تا آنجا که وی در ۲۵۰ ق م از [[دجله]] گذشت و برای پادشاه سلوکی خواستند تا در قبال دریافت هدایا به موطن خویش بازگردد. احتمالاً وجود صحرای سوزان عامل اصلی بازگشت پادشاه سلوکی بوده است.<ref>غریب، منطقة الاحساء عبر اطوار التاریخ، ص۳۷-۳۸</ref> پس از جرهایی ها، قبایل طسم، جدیس و بنی عبدالقیس در آنجا ساکن شدند.<ref>همانجا</ref> اردشیر بابکان (۲۲۶-۲۴۱م)نیز شهر الخط را بنا نهاد. <ref>حمدالله، ۱۳۷؛ نولدکه، ۴۸، ۷۰</ref> پس از اردشیر، شاپور دوم، بر عراق مستولی شد و از آنجا بحرین را به تصرف آورد و بسیاری از اعراب را کشت.<ref>ابن اثیر، ۱/۳۹۳</ref> و گروهی از بنی تغلب را در بحرین و نیز مردم عبدالقیس و طوایفی از [[بنی تمیم]] را در هجر سکنی داد.<ref>نولدکه، ۱۱۱</ref> انوشیروان پادشاه ساسانی سَبَک را که از سواران خود بود، مأمور ساختن دژ مُشَقّر کرد. این دژ که در نزدیکی هجر ساخته شد، از پایگاه‌های مهم جنگی [[ایران|ایرانیان]] به شمار می‌رفت. <ref>ابن مثرب، ۶۳۵؛ نولدکه، ۳۸۰، ۴۱۲</ref>
استرابون به نقل از پلینیوس در بیان ویژگیهای هجر می‌نویسد: از آنجا که این شهر مرکز تجارت و گذرگاه [[شام]]، [[حجاز]]، [[عراق]] و [[هند]] بود، اهمیت ویژه‌ای داشت و به جهت برخورداری ساکنان آن از ذخایر طلا، موجب آزمندی آنتیوخوس سوم پادشاه سلوکی شد، تا آنجا که وی در ۲۵۰ ق م از [[دجله]] گذشت و برای پادشاه سلوکی خواستند تا در قبال دریافت هدایا به موطن خویش بازگردد. احتمالاً وجود صحرای سوزان عامل اصلی بازگشت پادشاه سلوکی بوده است.<ref>غریب، منطقة الاحساء عبر اطوار التاریخ، ص۳۷-۳۸</ref> پس از جرهایی ها، قبایل طسم، جدیس و بنی عبدالقیس در آنجا ساکن شدند.<ref>انصاری، تحفة المستفید، ج۱، ص ۵۵</ref> اردشیر بابکان (۲۲۶-۲۴۱م)نیز شهر الخط را بنا نهاد. <ref>حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، ۱۳۷؛ نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ۴۸، ۷۰</ref> پس از اردشیر، شاپور دوم، بر عراق مستولی شد و از آنجا بحرین را به تصرف آورد و بسیاری از اعراب را کشت.<ref>ابن اثیر، الکامل، ۱/۳۹۳</ref> و گروهی از بنی تغلب را در بحرین و نیز مردم عبدالقیس و طوایفی از [[بنی تمیم]] را در هجر سکنی داد.<ref>نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ۱۱۱</ref> انوشیروان پادشاه ساسانی سَبَک را که از سواران خود بود، مأمور ساختن دژ مُشَقّر کرد. این دژ که در نزدیکی هجر ساخته شد، از پایگاه‌های مهم جنگی [[ایران|ایرانیان]] به شمار می‌رفت. <ref>ابن مثرب، ۶۳۵؛ نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان،  ۳۸۰، ۴۱۲</ref>


===پس از اسلام===
===پس از اسلام===
پس از آنکه پیام اسلام به اهالی [[بحرین]] رسید، [[پیامبر (ص)]] نامه‌ای خطاب به مردم هجر فرستاد و آنان را به [[اسلام]] دعوت کرد. <ref>بلاذری، ۹۰</ref> برخی چون عمرو بن عبدالقیس و منذر بن عائد عبدی که از مردم هجر بودند به اسلام گرویدند. همینان زمینه پذیرش اسلام را در بحرین فراهم ساختند.<ref>شخص، اعلام هجر من الماضین و المعاصرین، ۱/۶۸</ref> با رحلت پیامبر (ص) مردم هجر و بحرین از اسلام روی گردانیدند، اما جارود آنان را به اسلام بازگردانید.<ref>غریب، منطقة الاحساء عبر اطوار التاریخ، ص۹۳</ref> در ۱۱ق حطم بن ضبیعه از بنی قیس بن ثعلبه، از غرور بن سوید بن منذر، برادر نعمان پادشاه [[حیره]]، خواست تا به یاری وی شتابد و به او وعده داد که پس از پیروزی، پادشاه بحرین خواهد شد. به دنیال آن، شهر جواثا به محاصره درآمد و مردم آنجا نامه‌ای خطاب به [[ابوبکر]] نوشتند و از وی یاری طلبیدند. ابوبکر نیز [[علاء بن حضرمی]] را به همراه سپاهی برای ستیز با مرتدان بحرین روانۀ آن نقطه کرد و با پیروزی علاء شهر جواثا آزاد شد. <ref>طبری، ۳/۳۰۴-۳۱۱</ref> از دیگر فتوحات علاء شهر دارین در نزدیکی هجر بود. هنگامی که [[مسلمانان]] هجر را فتح کردند، آزاد افروز کاردار خسرو در بحرین که اعراب او را مکعبر می‌نامیدند، به زاره (رماده فعلی) که از شهرهای ساحلی گریخت و زرتشتیان هجر و [[قطیف]] که از پرداخت جزیه به علاء سر باز زده بودند، به او پیوستند. گفته شده در نزاعی که میان سپاه مسلمانان و مکعبر در ۱۳ ق روی داد، شهر زاره توسط مسلمانان فتح و مکعبر کشته شد.<ref>انصاری، ۱/۶۹</ref> در ۶۷ ق/۶۸۶م نجدة بن عامر خارجی به همراه گروهی به بحرین رفت، اما از سوی عبدالقیس مورد استقبال واقع نشد و میان آنان جنگ درگرفت. به دنبال آن نجدة ابن عامر، [[قطیف]] را مورد تهاجم قرار داد و بسیاری از بنی عبدالقیس را کشت، تا آنکه وارد قطیف شد.
پس از آنکه پیام اسلام به اهالی [[بحرین]] رسید، [[پیامبر (ص)]] نامه‌ای خطاب به مردم هجر فرستاد و آنان را به [[اسلام]] دعوت کرد. <ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۹۰</ref> برخی چون عمرو بن عبدالقیس و منذر بن عائد عبدی که از مردم هجر بودند به اسلام گرویدند. همینان زمینه پذیرش اسلام را در بحرین فراهم ساختند.<ref>شخص، اعلام هجر من الماضین و المعاصرین، ۱/۶۸</ref> با رحلت پیامبر (ص) مردم هجر و بحرین از اسلام روی گردانیدند، اما جارود آنان را به اسلام بازگردانید.<ref>غریب، منطقة الاحساء عبر اطوار التاریخ، ص۹۳</ref> در ۱۱ق حطم بن ضبیعه از بنی قیس بن ثعلبه، از غرور بن سوید بن منذر، برادر نعمان پادشاه [[حیره]]، خواست تا به یاری وی شتابد و به او وعده داد که پس از پیروزی، پادشاه بحرین خواهد شد. به دنیال آن، شهر جواثا به محاصره درآمد و مردم آنجا نامه‌ای خطاب به [[ابوبکر]] نوشتند و از وی یاری طلبیدند. ابوبکر نیز [[علاء بن حضرمی]] را به همراه سپاهی برای ستیز با مرتدان بحرین روانۀ آن نقطه کرد و با پیروزی علاء شهر جواثا آزاد شد. <ref>طبری، تاریخ، ۳/۳۰۴-۳۱۱</ref> از دیگر فتوحات علاء شهر دارین در نزدیکی هجر بود. هنگامی که [[مسلمانان]] هجر را فتح کردند، آزاد افروز کاردار خسرو در بحرین که اعراب او را مکعبر می‌نامیدند، به زاره (رماده فعلی) که از شهرهای ساحلی گریخت و زرتشتیان هجر و [[قطیف]] که از پرداخت جزیه به علاء سر باز زده بودند، به او پیوستند. گفته شده در نزاعی که میان سپاه مسلمانان و مکعبر در ۱۳ ق روی داد، شهر زاره توسط مسلمانان فتح و مکعبر کشته شد.<ref>انصاری، تحفة المستفید، ۱/۶۹</ref> در ۶۷ ق/۶۸۶م نجدة بن عامر خارجی به همراه گروهی به بحرین رفت، اما از سوی عبدالقیس مورد استقبال واقع نشد و میان آنان جنگ درگرفت. به دنبال آن نجدة ابن عامر، [[قطیف]] را مورد تهاجم قرار داد و بسیاری از بنی عبدالقیس را کشت، تا آنکه وارد قطیف شد.
====حمله مصعب بن زبیر====
====حمله مصعب بن زبیر====
در ۶۹ق [[مصعب بن زبیر]] که بر [[بصره]] مستولی شده بود، به همراه سپاهی برای نبرد با نجدة بن عامر قطیف را مورد تهاجم قرار داد، اما به سختی شکست خورد و غنایم بسیاری بر جای گذاشت. پس از چندی اختلاف میان نجده و دیگر بزرگان [[خوارج]] به حدی رسید که گروه بسیاری از او جدا شدند. نجده در ۷۲ق در یکی از روستاهای هجر به قتل رسید.<ref>ابن اثیر، ۴/۲۰۱-۲۰۶</ref>
در ۶۹ق [[مصعب بن زبیر]] که بر [[بصره]] مستولی شده بود، به همراه سپاهی برای نبرد با نجدة بن عامر قطیف را مورد تهاجم قرار داد، اما به سختی شکست خورد و غنایم بسیاری بر جای گذاشت. پس از چندی اختلاف میان نجده و دیگر بزرگان [[خوارج]] به حدی رسید که گروه بسیاری از او جدا شدند. نجده در ۷۲ق در یکی از روستاهای هجر به قتل رسید.<ref>ابن اثیر، الکامل، ۴/۲۰۱-۲۰۶</ref>


منابع از [[صدر اسلام]] به بعد به رویداد قابل توجهی در احساء اشاره‌ای نمی‌کنند؛ تا آنکه در ۲۴۹ق فردی از [[سامرا]] به بحرین آمد و مدعی شد که از [[آل ابی طالب]] است و برخی او را از قبیلۀ عبدالقیس می‌گفتند. مردم بحرین نیز به جهت دلبستگی به [[علویان]] به وی گرویدند و از پرداخت خراج به خلیفه سر باز زدند، اما با روشن شدن ادعای نادرست او، مردم از وی دوری گزیدند.<ref>همو، ۷، ۲۰۶-۲۰۷</ref>
منابع از [[صدر اسلام]] به بعد به رویداد قابل توجهی در احساء اشاره‌ای نمی‌کنند؛ تا آنکه در ۲۴۹ق فردی از [[سامرا]] به بحرین آمد و مدعی شد که از [[آل ابی طالب]] است و برخی او را از قبیلۀ عبدالقیس می‌گفتند. مردم بحرین نیز به جهت دلبستگی به [[علویان]] به وی گرویدند و از پرداخت خراج به خلیفه سر باز زدند، اما با روشن شدن ادعای نادرست او، مردم از وی دوری گزیدند.<ref>ابن اثیر، الکامل ، ۷، ۲۰۶-۲۰۷</ref>
====ظهور و سقوط قرمطیان====
====ظهور و سقوط قرمطیان====
بیشترین شهرت احساء در تاریخ مربوط به ظهور [[قرامطه|قرمطیان]] است که در واقع آنان پایه آنان پایه گذار این شهر به شمار می‌آیند.
بیشترین شهرت احساء در تاریخ مربوط به ظهور [[قرامطه|قرمطیان]] است که در واقع آنان پایه آنان پایه گذار این شهر به شمار می‌آیند.
در ۴۶۶ ق عبدالله بن علی عیونی بنیانگذار دولت عیونی، بر آن شد که احساء را از تصرف قرمطیان به در آورد. در پی آن نامه‌ای به القائم بامرالله خلیفه عباسی نوشت و از ضعفی که بر قرمطیان چیره شده بود، سخن گفت. به دنبال آن خلیفه سالار بک حبوان را به همراه ۷ هزار مرد کار آزمودۀ جنگی به احساء گسیل داشت. در ناحیۀ الرحلین سپاه سالار بک و قرمطیان به ستیز پرداختند، تا آنکه قرمطیان متواری شدند -انصاری، ۱/۹۸-۱۰۰- پس از فوت عبدالله بن علی در ۵۰۰ ق فرزندش فضل بن عبدالله زمام امور را به دست گرفت و ۷ سال حکم راند، تا آنکه در جزیرۀ تاروت به قتل رسید. پس از وی ابوسنان محمد بن فضل تا ۵۲۵ ق و ابوالحسن احمد بن عبدالله تا ۵۳۲ ق بر احساء حکومت کردند، آنگاه سپاهیان با عزیز بن محمد فرزن محمد بن فضل پیمان بستند، اما مردم احساء با ابومنصور علی بن عبدالله عموی وی بیعت کردند. به دنبال آن جنگی میان عزیز و ابومنصور روی داد که با پیروزی عزیز و اشغال قطیف خاتمه یافت. سپس مردم با شکر بن علی پیمان بستند و پس از شکر، هجرس بن محمد بن عبدالله در مدتی کمتر از یک سال حکومت را در دست داشت. سرانجام در ۶۴۲ق دورۀ حاکمیت سلسلۀ عیونی رو به افول گذاشت.<ref>ابن مقرب، ۲۶، ۵۷، ۸۴</ref> علت فروپاشی عیونی‌ها گسترش دامنه نفوذ اتابکی‌ها بر سواحل خلیج فارس، به ویژه در دوره حاکمیت ابوبکر بن سعد بن زنگی در سالهای ۶۲۹ تا ۶۳۲ ق بود.<ref>غریب، منطقة الاحساء عبر اطوار التاریخ، ص۱۴۶</ref>
در ۴۶۶ ق عبدالله بن علی عیونی بنیانگذار دولت عیونی، بر آن شد که احساء را از تصرف قرمطیان به در آورد. در پی آن نامه‌ای به القائم بامرالله خلیفه عباسی نوشت و از ضعفی که بر قرمطیان چیره شده بود، سخن گفت. به دنبال آن خلیفه سالار بک حبوان را به همراه ۷ هزار مرد کار آزمودۀ جنگی به احساء گسیل داشت. در ناحیۀ الرحلین سپاه سالار بک و قرمطیان به ستیز پرداختند، تا آنکه قرمطیان متواری شدند<ref>انصاری، تحفة المستفید، ۱/۹۸-۱۰۰</ref> پس از فوت عبدالله بن علی در ۵۰۰ ق فرزندش فضل بن عبدالله زمام امور را به دست گرفت و ۷ سال حکم راند، تا آنکه در جزیرۀ تاروت به قتل رسید. پس از وی ابوسنان محمد بن فضل تا ۵۲۵ ق و ابوالحسن احمد بن عبدالله تا ۵۳۲ ق بر احساء حکومت کردند، آنگاه سپاهیان با عزیز بن محمد فرزن محمد بن فضل پیمان بستند، اما مردم احساء با ابومنصور علی بن عبدالله عموی وی بیعت کردند. به دنبال آن جنگی میان عزیز و ابومنصور روی داد که با پیروزی عزیز و اشغال قطیف خاتمه یافت. سپس مردم با شکر بن علی پیمان بستند و پس از شکر، هجرس بن محمد بن عبدالله در مدتی کمتر از یک سال حکومت را در دست داشت. سرانجام در ۶۴۲ق دورۀ حاکمیت سلسلۀ عیونی رو به افول گذاشت.<ref>ابن مقرب، دیوان، ۲۶، ۵۷، ۸۴</ref> علت فروپاشی عیونی‌ها گسترش دامنه نفوذ اتابکی‌ها بر سواحل خلیج فارس، به ویژه در دوره حاکمیت ابوبکر بن سعد بن زنگی در سالهای ۶۲۹ تا ۶۳۲ ق بود.<ref>غریب، منطقة الاحساء عبر اطوار التاریخ، ص۱۴۶</ref>
====نبرد با استعمار پرتغال====
====نبرد با استعمار پرتغال====
در نیمه‌های سده ۱۶ م با نزاعی که میان پرتغالی‌ها و ترکان [[عثمانی]] روی داد، مردم [[قطیف]] که در ۹۵۷ به یاری عثمانی‌ها شتافته بودند با انتقام جویی پرتغالی‌ها روبرو شدند. حاکمیت عثمانی بر احساء تا ۱۰۸۰ ادامه یافت، تا آنکه براک بن غریر خالدی به آن خاتمه بخشید.<ref>ابوحاکمه، ۲۰</ref>
در نیمه‌های سده ۱۶ م با نزاعی که میان پرتغالی‌ها و ترکان [[عثمانی]] روی داد، مردم [[قطیف]] که در ۹۵۷ به یاری عثمانی‌ها شتافته بودند با انتقام جویی پرتغالی‌ها روبرو شدند. حاکمیت عثمانی بر احساء تا ۱۰۸۰ ادامه یافت، تا آنکه براک بن غریر خالدی به آن خاتمه بخشید.<ref>ابوحاکمه، تاریخ الکویت الحدیث، ۲۰</ref>
===احساء در چند قرن اخیر===
===احساء در چند قرن اخیر===
====ظهور محمد بن عبدالوهاب====
====ظهور محمد بن عبدالوهاب====
در ۱۱۰۳ ق سعدون فرزند محمد، حاکم احساء شد و قبایل ظفیر و فضول را در ناحیه برا سرکوب نمود و در نیمه دوم سده ۱۲ ق محمد بن عبدالوهاب، بنیانگذار فرقه وهابی ظهور کرد. سپس عریعر بن دجین بن سعدون که از ۱۱۶۶ ق به حکومت رسیده بود، در ۱۱۷۲ ق به درعیه مرکز اقتدار محمد بن سعود و خاستگاه دعوت محمد بن عبدالوهاب حمله برد، ولی به رغم محاصره طولانی نتوانست آنجا را فتح کند.<ref>حسین، حیات، ۲۵۶-۲۵۹</ref> سعودی‌ها در ۱۱۷۶ ق بار‌ها به احساء هجوم بردند و احساء در این دوره شاهد نابسامنی و آشوب بود و عبدالعزیز با استفاده از اختلافات داخلی خانوادۀ عریعر، به احساء تاخت. و برخی از افراد خاندان عریعر به او پیوستند و گروهی جانب توینی بن سعدون را گرفتند و در نتیجه احساء دو پاره شد و بخش جنوبی آن به تصرف عبدالعزیز درآمد. <ref>حمزه، ۳۳۷؛ انصاری ۱/ ۱۲۳؛ غریب، منطقة الاحساء عبر اطوار التاریخ، ص۱۶۶</ref> عبدالعزیز در خلال این مدت از کوششهای خود برای تسخیر احساء دست برنداشت و سرانجام در ۱۲۰۷ ق مردم آن دیار خواستار صلح شدند و به فرمان وهابیان گردن نهادند و زید بن عریعر امیر آنجا به [[کویت]] گریخت، اما چیزی نگذشت که مردم احساء سر به طغیان برداشتند و ابن عریعر بازگشت. در نبردهایی که رخ نمود، احساء دوباره به تصرف عبدالعزیز درآمد. و وی ناجم را به عنوان نخستین حاکم غیرخالدی بر احساء گماشت.<ref>ابوحاکمه، ۱۴۱</ref>
در ۱۱۰۳ ق سعدون فرزند محمد، حاکم احساء شد و قبایل ظفیر و فضول را در ناحیه برا سرکوب نمود و در نیمه دوم سده ۱۲ ق محمد بن عبدالوهاب، بنیانگذار فرقه وهابی ظهور کرد. سپس عریعر بن دجین بن سعدون که از ۱۱۶۶ ق به حکومت رسیده بود، در ۱۱۷۲ ق به درعیه مرکز اقتدار محمد بن سعود و خاستگاه دعوت محمد بن عبدالوهاب حمله برد، ولی به رغم محاصره طولانی نتوانست آنجا را فتح کند.<ref>حسین، حیات، ۲۵۶-۲۵۹</ref> سعودی‌ها در ۱۱۷۶ ق بار‌ها به احساء هجوم بردند و احساء در این دوره شاهد نابسامنی و آشوب بود و عبدالعزیز با استفاده از اختلافات داخلی خانوادۀ عریعر، به احساء تاخت. و برخی از افراد خاندان عریعر به او پیوستند و گروهی جانب توینی بن سعدون را گرفتند و در نتیجه احساء دو پاره شد و بخش جنوبی آن به تصرف عبدالعزیز درآمد. <ref>حمزه، ۳۳۷؛ انصاری، تحفة المستفید، ۱/ ۱۲۳؛ غریب، منطقة الاحساء عبر اطوار التاریخ، ص۱۶۶</ref> عبدالعزیز در خلال این مدت از کوششهای خود برای تسخیر احساء دست برنداشت و سرانجام در ۱۲۰۷ ق مردم آن دیار خواستار صلح شدند و به فرمان وهابیان گردن نهادند و زید بن عریعر امیر آنجا به [[کویت]] گریخت، اما چیزی نگذشت که مردم احساء سر به طغیان برداشتند و ابن عریعر بازگشت. در نبردهایی که رخ نمود، احساء دوباره به تصرف عبدالعزیز درآمد. و وی ناجم را به عنوان نخستین حاکم غیرخالدی بر احساء گماشت.<ref>ابوحاکمه، ۱۴۱</ref>
====حمله عثمانی‌ها====
====حمله عثمانی‌ها====
[[پرونده:محمدعلی پاشا.jpg|بندانگشتی|محمدعلی پاشا]]
[[پرونده:محمدعلی پاشا.jpg|بندانگشتی|محمدعلی پاشا]]
خط ۵۴: خط ۵۴:


====تاخت و تاز بحرینی‌ها و مصری‌ها به احساء====
====تاخت و تاز بحرینی‌ها و مصری‌ها به احساء====
در ۱۲۴۱ ق عبدالله بن احمد آل خلیفه حاکم جزیره [[بحرین]] برای تصرف قطیف و انضمام آن به بحرین، دارین را فتح کرد. به دنبال آن عبدالله بن غانم که از بزرگان قطیف بود، به مقابله با سپاه آل خلیفه پرداخت.<ref>انصاری، ۱/۱۴۲</ref> در فاصله ۱۸۳۸-۱۸۴۰ م دومین تاخت و تاز نیروهای مصری بر وهابیان به فتح احساء انجامید و حاکم وهابی به بحرین گریخت.<ref>رمیحی، ۱۱</ref>
در ۱۲۴۱ ق عبدالله بن احمد آل خلیفه حاکم جزیره [[بحرین]] برای تصرف قطیف و انضمام آن به بحرین، دارین را فتح کرد. به دنبال آن عبدالله بن غانم که از بزرگان قطیف بود، به مقابله با سپاه آل خلیفه پرداخت.<ref>انصاری، تحفة المستفید، ۱/۱۴۲</ref> در فاصله ۱۸۳۸-۱۸۴۰ م دومین تاخت و تاز نیروهای مصری بر وهابیان به فتح احساء انجامید و حاکم وهابی به بحرین گریخت.<ref>رمیحی، ۱۱</ref>
در ۱۲۵۹ق فیصل توانست از مصر گریخته، به [[نجد]] بازگردد و عبدالله ال خلیفه حاکم بحرین را به همراه فرزندانش مدت ۱۲ روز محاصره کند. سپس بر احساء مستولی شد و ۴۰ روز در آنجا ماند. با مرگ فیصل در ۱۲۸۲ ق فرزندش سعود در ۱۲۸۷ ق قطیف و احساء را به تصرف در آورد و شورشی را که به رهبری محمد برادرش در نزدیکی احساء به راه افتاده بود، فرونشاند و محمد را شکست داد.<ref>غریب، منطقة الاحساء عبر اطوار التاریخ، ص۱۸۴</ref>
در ۱۲۵۹ق فیصل توانست از مصر گریخته، به [[نجد]] بازگردد و عبدالله ال خلیفه حاکم بحرین را به همراه فرزندانش مدت ۱۲ روز محاصره کند. سپس بر احساء مستولی شد و ۴۰ روز در آنجا ماند. با مرگ فیصل در ۱۲۸۲ ق فرزندش سعود در ۱۲۸۷ ق قطیف و احساء را به تصرف در آورد و شورشی را که به رهبری محمد برادرش در نزدیکی احساء به راه افتاده بود، فرونشاند و محمد را شکست داد.<ref>غریب، منطقة الاحساء عبر اطوار التاریخ، ص۱۸۴</ref>
====فرمان اخراج آل سعود از احساء====
====فرمان اخراج آل سعود از احساء====
کاربر ناشناس