پرش به محتوا

شاه عباس اول: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Hasaninasab
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش ۲|ماه=[[دی]]|روز=[[۲۶]]|سال=[[۱۳۹۴]]|کاربر=Hasaninasab  }}
{{در دست ویرایش ۲|ماه=[[دی]]|روز=[[۲۶]]|سال=[[۱۳۹۴]]|کاربر=}}
{{حکومت صفویان}}
{{حکومت صفویان}}
'''شاه عباس اول''' (۹۹۶ – ۱۰۳۸ ه‍.ق / ۱۵۸۸ - ۱۶۲۹ میلادی) پادشاه مقتدر [[صفویان]] که بیش از چهل سال در [[ایران]] حکومت کرد و نقش فراوانی در قدرت‌گیری مجدد دولت صفویه داشت.
'''شاه عباس اول''' (۹۹۶ – ۱۰۳۸ ه‍.ق / ۱۵۸۸ - ۱۶۲۹ میلادی) پادشاه مقتدر [[صفویان]] که بیش از چهل سال در [[ایران]] حکومت کرد و نقش فراوانی در قدرت‌گیری مجدد دولت صفویه داشت.
خط ۲۱: خط ۲۱:


==سپاه جدید==
==سپاه جدید==
شاه بفکر ورود نیروهای دیگر جهت تقویت سپاهیان و حتی جایگزین کردن آنان بجای برخی از قزلباشان متمرد بود. در زمان شاه تهماسب استارت این کار زده شده بود و چرکس ها، گرجیان و ارامنۀ مسلمان شده به عنوان غلامان شاه وارد سپاه شده بودند.<ref>ایران عصر صفوی، ص۷۶</ref> در مجموع شاه توانست یک ارتش دایمی در حدود چهل هزار نفره را همیشه در اختیار داشته باشد که این در طی لشکرکشی‌ها و جنگ‌های شاه، نقش اساسی را در پیروزی‌های در پیش روی شاه، داشت.<ref>زندگی شاه عباس، ص۱۰۴</ref> البته تامین مواجب این لشکر خود به مشکل تازه‌ای تبدیل شده بود زیرا تا قبل از شاه عباس چنین لشکر دائمی در ایران پس از ورود اسلام، تشکیل نشده بود ولی شاه عباس با تبدیل املاک ممالک که در اختیار یک فرمانده بود به املاک خالصه شاه این مشکل را رفع کرد. البته این در طولانی مدت خود یکی از علل ضعف و حتی بنظر برخی از مورخین از عوامل سقوط صفویه به شمار می‌آید زیرا صاحبان ولایات به ظلم به مردم روی آوردند و خصوصا در نواحی مرزی از نظر نظامی سلسله صفویه را تضعیف کردند.<ref>ایران عصر صفوی، ص۷۷</ref> به نظر می‌رسد این سیاست در آن دوران لازم بود ولی باید به صورت مقطعی انجام می‌شد که در طولانی مدت و خصوصا در دوران جانشینانش با ادامه این سیاست، به تضعیف هرچه بیشتر صفویه انجامید.
شاه بفکر ورود نیروهای دیگر جهت تقویت سپاهیان و حتی جایگزین کردن آنان بجای برخی از قزلباشان متمرد بود. در زمان شاه تهماسب استارت این کار زده شده بود و چرکس‌ها، گرجیان و ارامنۀ مسلمان شده به عنوان غلامان شاه وارد سپاه شده بودند.<ref>ایران عصر صفوی، ص۷۶</ref> در مجموع شاه توانست یک ارتش دایمی در حدود چهل هزار نفره را همیشه در اختیار داشته باشد که این در طی لشکرکشی‌ها و جنگ‌های شاه، نقش اساسی را در پیروزی‌های در پیش روی شاه، داشت.<ref>زندگی شاه عباس، ص۱۰۴</ref> البته تامین مواجب این لشکر خود به مشکل تازه‌ای تبدیل شده بود زیرا تا قبل از شاه عباس چنین لشکر دائمی در ایران پس از ورود اسلام، تشکیل نشده بود ولی شاه عباس با تبدیل املاک ممالک که در اختیار یک فرمانده بود به املاک خالصه شاه این مشکل را رفع کرد. البته این در طولانی مدت خود یکی از علل ضعف و حتی بنظر برخی از مورخین از عوامل سقوط صفویه به شمار می‌آید زیرا صاحبان ولایات به ظلم به مردم روی آوردند و خصوصا در نواحی مرزی از نظر نظامی سلسله صفویه را تضعیف کردند.<ref>ایران عصر صفوی، ص۷۷</ref> به نظر می‌رسد این سیاست در آن دوران لازم بود ولی باید به صورت مقطعی انجام می‌شد که در طولانی مدت و خصوصا در دوران جانشینانش با ادامه این سیاست، به تضعیف هرچه بیشتر صفویه انجامید.


تشکیل سپاه دائمی توانست قدرت را به ایران برگرداند. ارتش شاه بر مبنای سه عامل مهم تشکیل شد: انضباط، سرعت و قدرت آتش. امر اول با اقتدار شاه انجام پذیرفت. برای سرعت، شاه توجه زیادی به اسب و احداث شاه راهها کرد و در اندک زمانی به مسیر مورد نظر می‌رفت. یکی از کارهای مهم دوران شاه عباس، وارد کردن توپخانه و سلاح آتش بار در جنگ بود. در اولین جنگ مهم صفویه با عثمانی‌ها در چالدران، ایرانیها علیرغم دلیری و شجاعت بسیار بخاطر نداشتن توپخانه و سلاح گرم شکست خوردند. ایرانیان سلاح گرم را به طور کامل وارد ارتش نکردند ولی این مهم توسط شاه عباس انجام شد و توپ نیز وارد ارتش شد: حدود ۴۰۰ توپ به غنیمت گرفته شده از عثمانیها وارد سپاه شد، برخی از اسرای عثمانی نیز در این امر کمک کردند. شاه از وجود برادران شرلی نیز استفاده کرد و در مجموع توانست ساخت سلاح را در اصفهان راه‌اندازی کند. برای نخستین بار سپاه از سه قسمت اصلی پیاده نظام، سواره نظام و توپ خانه تشکیل شد و فرماندهانشان مهمترین افراد سپاه شدند.<ref>طاهری، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران، ص۳۷۱-۳۷۳</ref>
تشکیل سپاه دائمی توانست قدرت را به ایران برگرداند. ارتش شاه بر مبنای سه عامل مهم تشکیل شد: انضباط، سرعت و قدرت آتش. امر اول با اقتدار شاه انجام پذیرفت. برای سرعت، شاه توجه زیادی به اسب و احداث شاه راهها کرد و در اندک زمانی به مسیر مورد نظر می‌رفت. یکی از کارهای مهم دوران شاه عباس، وارد کردن توپخانه و سلاح آتش بار در جنگ بود. در اولین جنگ مهم صفویه با عثمانی‌ها در چالدران، ایرانیها علیرغم دلیری و شجاعت بسیار بخاطر نداشتن توپخانه و سلاح گرم شکست خوردند. ایرانیان سلاح گرم را به طور کامل وارد ارتش نکردند ولی این مهم توسط شاه عباس انجام شد و توپ نیز وارد ارتش شد: حدود ۴۰۰ توپ به غنیمت گرفته شده از عثمانیها وارد سپاه شد، برخی از اسرای عثمانی نیز در این امر کمک کردند. شاه از وجود برادران شرلی نیز استفاده کرد و در مجموع توانست ساخت سلاح را در اصفهان راه‌اندازی کند. برای نخستین بار سپاه از سه قسمت اصلی پیاده نظام، سواره نظام و توپ خانه تشکیل شد و فرماندهانشان مهمترین افراد سپاه شدند.<ref>طاهری، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران، ص۳۷۱-۳۷۳</ref>
خط ۹۴: خط ۹۴:
شاه به ظاهر به فرزندانش علاقه زیادی داشت تا اینکه قیم پسر دومش، حسن در سال ۹۹۷ ه‍.ق در مشهد شورش کرد. بااینکه این شورش سرکوب شد ولی خاطره کودتا علیه پدرش برای شاه عباس تداعی شد. محمد میرزا و اسماعیل میرزا - سومین و چهارمین فرزندان شاه – در خردسالی از دنیا رفتند ولی شرایط برای سه پسر دیگر شاه به گونۀ دیگری رقم خورد: وقتی در سال ۱۰۲۳ ه‍.ق سران چرکس مورد سوء ظن همین جریان برای پسر ارشدش (محمد باقر) قرار گرفتند، به زودی همه از تیغ گذرانده شده وعلاوه برآن نیز محمد باقر به ظاهر بیگناه که خود جریان شورش امیران را به شاه رسانده بود، در سال ۱۰۲۴ ه‍.ق به قتل رسید. شش سال بعد سومین پسر شاه، که همنام محمد خدابنده بود، نیز در هنگام بیماری شدید پدر، زودهنگام از قزلباشان درخواست حمایت کرد که سرنوشت او نیز گرفتن چشمانش بود. در سال ۱۰۳۶ ه‍.ق تنها دوسال مانده به فوت شاه، پنجمین پسر شاه - امام قلی میرزا- در حالیکه بیش از بیست و دوسال از عمرش نمی‌گذشت،<ref>تاریخ جهان آرای عباسی، ص ۱۵۳</ref> نیز سرنوشت مشابهی یافت. دیگر شاه پسری که شرایط پادشاهی داشته باشد، دراختیار نداشت و فرزندان شاهزادگان نیز به خاطر عدم شورش احتمالی در دربار و با ناز و عشوه بزرگ شدند تا فکر شورش نیز به ذهنشان خطور نکند.<ref>ایران عصر صفوی، ص۹۱ و ۹۲</ref> بدین ترتیب شاهزادگان کنونی و شاهان آتی اکثرا افرادی بودند که در دربار و بدون داشتن درک صحیحی از حکمرانی رشد کردند و نگه داری شاهزادگان پس از آن نیز به همین شیوه ادامه یافت تا آنکه شاهانی برروی کار آمدند که نه تنها نشانی از شاهان بزرگ صفوی نداشتند بلکه اکثرا به دنبال کارهای بیهوده و لهو و لعب بودند.
شاه به ظاهر به فرزندانش علاقه زیادی داشت تا اینکه قیم پسر دومش، حسن در سال ۹۹۷ ه‍.ق در مشهد شورش کرد. بااینکه این شورش سرکوب شد ولی خاطره کودتا علیه پدرش برای شاه عباس تداعی شد. محمد میرزا و اسماعیل میرزا - سومین و چهارمین فرزندان شاه – در خردسالی از دنیا رفتند ولی شرایط برای سه پسر دیگر شاه به گونۀ دیگری رقم خورد: وقتی در سال ۱۰۲۳ ه‍.ق سران چرکس مورد سوء ظن همین جریان برای پسر ارشدش (محمد باقر) قرار گرفتند، به زودی همه از تیغ گذرانده شده وعلاوه برآن نیز محمد باقر به ظاهر بیگناه که خود جریان شورش امیران را به شاه رسانده بود، در سال ۱۰۲۴ ه‍.ق به قتل رسید. شش سال بعد سومین پسر شاه، که همنام محمد خدابنده بود، نیز در هنگام بیماری شدید پدر، زودهنگام از قزلباشان درخواست حمایت کرد که سرنوشت او نیز گرفتن چشمانش بود. در سال ۱۰۳۶ ه‍.ق تنها دوسال مانده به فوت شاه، پنجمین پسر شاه - امام قلی میرزا- در حالیکه بیش از بیست و دوسال از عمرش نمی‌گذشت،<ref>تاریخ جهان آرای عباسی، ص ۱۵۳</ref> نیز سرنوشت مشابهی یافت. دیگر شاه پسری که شرایط پادشاهی داشته باشد، دراختیار نداشت و فرزندان شاهزادگان نیز به خاطر عدم شورش احتمالی در دربار و با ناز و عشوه بزرگ شدند تا فکر شورش نیز به ذهنشان خطور نکند.<ref>ایران عصر صفوی، ص۹۱ و ۹۲</ref> بدین ترتیب شاهزادگان کنونی و شاهان آتی اکثرا افرادی بودند که در دربار و بدون داشتن درک صحیحی از حکمرانی رشد کردند و نگه داری شاهزادگان پس از آن نیز به همین شیوه ادامه یافت تا آنکه شاهانی برروی کار آمدند که نه تنها نشانی از شاهان بزرگ صفوی نداشتند بلکه اکثرا به دنبال کارهای بیهوده و لهو و لعب بودند.


پسران دخترهای شاه عباس نیز عاقبتی بهتر از پسران شاه و دایی هایشان نداشتند و اکثر نوه‌های دختری شاه نیز توسط پسر داییشان شاه صفی، شاه بعدی و نوه شاه عباس کور شدند و حتی امام قلی میرزا نیز که پس از مرگ شاه عباس، مشخص شد کمی بینایی دارد، به طور کامل کور شد تا دیگر فکر حکومت به چشمانش رسوخ نکند.<ref>اسکندر بیک، ذیل تاریخ عالم آرای عباسی، ص۸</ref>
پسران دخترهای شاه عباس نیز عاقبتی بهتر از پسران شاه و دایی‌هایشان نداشتند و اکثر نوه‌های دختری شاه نیز توسط پسر داییشان شاه صفی، شاه بعدی و نوه شاه عباس کور شدند و حتی امام قلی میرزا نیز که پس از مرگ شاه عباس، مشخص شد کمی بینایی دارد، به طور کامل کور شد تا دیگر فکر حکومت به چشمانش رسوخ نکند.<ref>اسکندر بیک، ذیل تاریخ عالم آرای عباسی، ص۸</ref>


===آوردن نیروی بیگانه سوم به جای قزلباشان===
===آوردن نیروی بیگانه سوم به جای قزلباشان===
کاربر ناشناس