کاربر ناشناس
بکتاشیه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Hrezaei جز (←منابع) |
imported>Smnazem بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''بکتاشیه''' یکی از طریقه های بزرگ [[صوفیه]] است که در [[آسیای صغیر]] و منطقه [[بالکان]] پیروان بسیاری دارد. بکتاشیان خود را مسلمان و [[شیعه]] می دانند آنان به [[توحید|وحدانیت]] خدا، [[نبوت]] [[محمد(ص)]] و [[ولایت]] [[علی(ع)]] معتقدند. اما این سه را در [[تثلیث|تثلیثی]] شبیه به تثلیث مسیحی می نگرند. غالب منابع تحقیق درباره بکتاشیان به عدم التزام آنان به احکام [[شریعت]] و ترک [[نماز|نمازهای]] یومیه [[روزه]] [[رمضان]] و سایر عبادات، اشاره کرده اند. این امر، یکی از وجوه اختلاف این طریقه با [[شیعه اثنی عشری]] است. | '''بکتاشیه''' یکی از طریقه های بزرگ [[صوفیه]] است که در [[آسیای صغیر]] و منطقه [[بالکان]] پیروان بسیاری دارد. | ||
بکتاشیان خود را [[مسلمان]] و [[شیعه]] می دانند آنان به [[توحید|وحدانیت]] خدا، [[نبوت]] [[محمد(ص)]] و [[ولایت]] [[علی(ع)]] معتقدند. اما این سه را در [[تثلیث|تثلیثی]] شبیه به تثلیث مسیحی می نگرند. | |||
غالب منابع تحقیق درباره بکتاشیان به عدم التزام آنان به احکام [[شریعت]] و ترک [[نماز|نمازهای]] یومیه [[روزه]] [[رمضان]] و سایر عبادات، اشاره کرده اند. این امر، یکی از وجوه اختلاف این طریقه با [[شیعه اثنی عشری]] است. | |||
خط ۶: | خط ۱۰: | ||
===بنیانگذار=== | ===بنیانگذار=== | ||
تاریخ طریقه بکتاشیه به شخصی به نام [[حاجی بکتاش ولی]] باز میگردد که زندگی او در منابع مختلف آمیخته با افسانهها و حکایتهای اغراق آمیز است. درباره او آنچه میتوان گفت آن است که وی ظاهرا از جمله [[صوفی|صوفیان]] [[ترکمن]] خراسانی معروف به «بابا» بود که از پیروان [[احمد یسوری]] بودند، و در | تاریخ طریقه بکتاشیه به شخصی به نام [[حاجی بکتاش ولی]] باز میگردد که زندگی او در منابع مختلف آمیخته با افسانهها و حکایتهای اغراق آمیز است. درباره او آنچه میتوان گفت آن است که وی ظاهرا از جمله [[صوفی|صوفیان]] [[ترکمن]] خراسانی معروف به «بابا» بود که از پیروان [[احمد یسوری]] بودند، و در ''[[قرن ششم]]'' [[هجری قمری]] همراه با موج مهاجران ترکمنی از شرق به [[آسیای صغیر]] آمدند. حاجی بکتاش پس از مسافرتهایی به نقاط مختلف این سرزمین، سرانجام در روستایی در نزدیکی [[قیرشهر]] ساکن شد و به تدریج در میان قبایل ترکمن اطراف پیروانی یافت وی با افزوده شدن بر شمار مریدانش، اندک اندک طریقهای با اعتقادات ویژه بنیان نهاد که در ابتدا دارای آئینهای سادهای چون استفاده از شمع در مراسم، یک وعده غذای آئینی، مجلس سماع و نیز تراشیدن موی سر، پوشیدن کلاه «الفی تاج» و [[تکبیر]] گفتن در مراسم پذیرش تازه واردان بود. اما در قرن های بعد این آئیینها، صورت منسجمتر و مفصل تری یافت. | ||
'''ساری صالتق''' | '''ساری صالتق''' | ||
جریان تحول طریقه بکتاشیه در دو | جریان تحول طریقه بکتاشیه در دو قرن پس از مرگ حاجی بکتاش و پیش از مطرح شدن نام [[بالیم سلطان]] چندان روشن نیست. اما این دوره از تاریخ این طریقه با نام دو تن یکی [[ساری صالتق]]، از مریدان حاجی بکتاش، و دیگری [[سیدعلی سلطان]] از «ابدالان» پیوند خورده است. ساری صالتق شخصیتی تاریخی داشته و ظاهرا یکی از درویشان مبلّغی بوده است که حاجی بکتاش به نقاط مختلف میفرستاده است. | ||
'''بالیم سلطان''' | '''بالیم سلطان''' | ||
خط ۱۹: | خط ۲۳: | ||
===ارتباط با قزلباش ها=== | ===ارتباط با قزلباش ها=== | ||
از جمله موضوعات مهم در تحولات بعدی این طریقه ارتباط آن با [[قزلباش |قزلباش ها]] و [[ینی چری|ینی چریان]] است، در طول | از جمله موضوعات مهم در تحولات بعدی این طریقه ارتباط آن با [[قزلباش |قزلباش ها]] و [[ینی چری|ینی چریان]] است، در طول [[قرن دهم]] هجری /۱۶م قزلباشها که [[شیعه]] و طرفدار [[صفویه|دولت صفوی]] بودند به تدریج در میان بکتاشیان جای گرفتند و با آن درآمیختند. در این دوره، طریقه بکتاشیه ظاهرا به تشویق [[امپراتوری عثمانی|دولت عثمانی]] نقش واسطهای میان حکومت و طوایف قزلباش که با قیامهای خود، حکومت را دچار مشکل ساخته بودند ایفا میکرد. چون دولت عثمانی با نظارت بر بکتاشیان میتوانست قزلباشها را نیز زیر نظر داشته باشد و از قیامهای پی در پی آنان جلوگیری کند. جذب قزلباشها در طریقه بکتاشیه، خود از جمله عوامل موثر در پذیرش عقاید شیعی در این طریقه بوده است.<ref>اینالجیک، ص۱۹۵؛ تریمینگام، ص۸۳ـ۸۲؛ ایرانیکا، IV/۱۲۰</ref> | ||
===ارتباط با ینی چریان=== | ===ارتباط با ینی چریان=== | ||
خط ۲۶: | خط ۳۰: | ||
===در دوران سلطان عبدالحمید=== | ===در دوران سلطان عبدالحمید=== | ||
اما طریقه بکتاشیه با پشت سر گذاشتن این بحران پس از چندی به تدریج دوباره جان گرفت و به ویژه در دوره [[سلطان عبدالحمید]] با چاپ کتاب های طریقه و نفوذ در حرکت های سیاسی، عضویت در فراماسونری و همراهی با ترک های جوان فعالیت گسرده ای را آغاز نمود. | اما طریقه بکتاشیه با پشت سر گذاشتن این بحران پس از چندی به تدریج دوباره جان گرفت و به ویژه در دوره [[سلطان عبدالحمید]] با چاپ کتاب های طریقه و نفوذ در حرکت های سیاسی، عضویت در فراماسونری و همراهی با ترک های جوان فعالیت گسرده ای را آغاز نمود. | ||
===اعلام انحلال از سوی دولت=== | ===اعلام انحلال از سوی دولت=== | ||
در سال ۱۳۰۴ش/۱۹۲۵م طریقه بکتاشیه همچون دیگر طریقهها در کشور [[ترکیه]] منحل اعلام شد و از آن پس رهبری این طریقه به [[آلبانی]] انتقال یافت.<ref>تریمینگام، ص۲۵۴ـ۲۵۳؛ دائره المعارف اسلام، v/۳۷۸؛ رامزاور، ص۱۱۴ـ۱۰۹، حکمت، ج۵، ص۵۱۷</ref> | در سال ۱۳۰۴ش/۱۹۲۵م طریقه بکتاشیه همچون دیگر طریقهها در کشور [[ترکیه]] منحل اعلام شد و از آن پس رهبری این طریقه به [[آلبانی]] انتقال یافت.<ref>تریمینگام، ص۲۵۴ـ۲۵۳؛ دائره المعارف اسلام، v/۳۷۸؛ رامزاور، ص۱۱۴ـ۱۰۹، حکمت، ج۵، ص۵۱۷</ref> | ||
==جغرافیا== | ==جغرافیا== | ||
* به طور کلی طریقه بکتاشیه در خارج از سرزمین [[آناتولی]] تنها در میان جماعات ترک پذیرفته شده بود و در آلبانی بیش از هر جای دیگر پیرو داشت. این طریقه ظاهرا در | * به طور کلی طریقه بکتاشیه در خارج از سرزمین [[آناتولی]] تنها در میان جماعات ترک پذیرفته شده بود و در آلبانی بیش از هر جای دیگر پیرو داشت. این طریقه ظاهرا در [[قرن نهم]] هجری / ۱۵م به آلبانی وارد شد و به تدریج در میان مردمان آن منطقه که از عثمانیان متعصب سنی مذهب، دل زده بودند پیروانی یافت. تا آنجا که پس ا انحلال این طریقه در [[ترکیه]] بیشترین جمعیت بکتاشی خارج از ترکیه در آلبانی ساکن بودند. | ||
* پیروان طریقه بکتاشیه در سایر مناطق بالکان همچون [[تراکیه]]، [[مقدونیه]]، [[کوزوو]] و نیز [[بلغارستان]] فعالیت داشتند. اما همه آنان با سخت گیری نظامهای کمونیستی در این سرزمینها به تدریج از فعالیت افتادند.<ref>کیسلینگ، ص۲۸۶ـ۲۸۱؛ تریمینگام، ص۱۲۵؛ ایرانیکا، ۱۲۱ـ۱۲۰ IV</ref> | * پیروان طریقه بکتاشیه در سایر مناطق بالکان همچون [[تراکیه]]، [[مقدونیه]]، [[کوزوو]] و نیز [[بلغارستان]] فعالیت داشتند. اما همه آنان با سخت گیری نظامهای کمونیستی در این سرزمینها به تدریج از فعالیت افتادند.<ref>کیسلینگ، ص۲۸۶ـ۲۸۱؛ تریمینگام، ص۱۲۵؛ ایرانیکا، ۱۲۱ـ۱۲۰ IV</ref> | ||
* طریقه بکتاشیه در [[مصر]] نیز پیروانی در میان جماعت ترک و آلبانی تبار ساکن [[قاهره]] داشت. این جماعت در | * طریقه بکتاشیه در [[مصر]] نیز پیروانی در میان جماعت ترک و آلبانی تبار ساکن [[قاهره]] داشت. این جماعت در قرن های ۱۲ـ۹ق/۱۸ـ۱۵م [[تکیه|تکیه هایی]] مخصوص به خود در مصر داشتند اما با آغاز [[قرن سیزدهم]] قمری/۱۹م تنها [[تکیه قصرالعین]] در [[قاهره]] فعالیت داشته است. | ||
* بکتاشیان در [[کربلا]] نیز تکیهای به نام «عبدالمومن بابا» داشتند.<ref>ر.ک: کوپریلی، طریقه ص۳۱ـ۳۰؛ ایرانیکا، IV/۱۲۱</ref> | * بکتاشیان در [[کربلا]] نیز تکیهای به نام «عبدالمومن بابا» داشتند.<ref>ر.ک: کوپریلی، طریقه ص۳۱ـ۳۰؛ ایرانیکا، IV/۱۲۱</ref> | ||
==اعتقادات== | ==اعتقادات== | ||
خط ۴۳: | خط ۵۱: | ||
* بکتاشیان در بزرگداشت [[علی(ع)]] از این هم فراتر رفته اند و با استناد به کتابی منسوب به علی(ع) به نام خطبة البیان ـ که گفته می شود بر اساس یکی از خطبه های آن حضرت نوشته شده و در بردارنده مضامینی غلو آمیز درباره اوست ـ جایگاه منحصر به فرد علی(ع) را در هستی توجیه و تبیین می کنند.<ref>شیبی، ج۲، ص۳۴۳ـ۳۴۱؛ EI۲؛ برج، ۱۴۵ـ۱۴۰، ۱۳۶ـ۱۳۴</ref> | * بکتاشیان در بزرگداشت [[علی(ع)]] از این هم فراتر رفته اند و با استناد به کتابی منسوب به علی(ع) به نام خطبة البیان ـ که گفته می شود بر اساس یکی از خطبه های آن حضرت نوشته شده و در بردارنده مضامینی غلو آمیز درباره اوست ـ جایگاه منحصر به فرد علی(ع) را در هستی توجیه و تبیین می کنند.<ref>شیبی، ج۲، ص۳۴۳ـ۳۴۱؛ EI۲؛ برج، ۱۴۵ـ۱۴۰، ۱۳۶ـ۱۳۴</ref> | ||
* بکتاشیان به دیگر [[امامان شیعه]] اثنی عشری نیز معتقدند و آنان را ائمه بر حق معصوم و جانشینان علی(ع) می دانند به ویژه برای [[امام صادق(ع)|امام جعفر صادق(ع)]] احترام خاصی قائلند. | * بکتاشیان به دیگر [[امامان شیعه]] اثنی عشری نیز معتقدند و آنان را ائمه بر حق معصوم و جانشینان علی(ع) می دانند به ویژه برای [[امام صادق(ع)|امام جعفر صادق(ع)]] احترام خاصی قائلند. | ||
* همچنین علاوه بر دوازده امام، به چهارده معصوم نیز اعتقاد دارند که با [[چهارده معصوم]] [[شیعه]] متفاوت است. اینان فرزندان صغیر ائمه دوازده گانه را که در کودکی درگذشته و مرتکب گناهی نشده اند معصوم می دانند به باور آنان، دوازده امام و چهارده معصوم همراه با [[فاطمه(س)]] و [[خدیجه کبری(سلام الله علیها)|خدیجه(س)]] همه تجلیات گوناگون ذات الهی هستند و بر اساس عقاید حروفیان جمع آنان معادل ۲۸ حروف الفبای عربی است.<ref>برج، ۱۴۸ـ۱۴۵؛ شیبی، ج۲۰، ص۳۴۳؛ پاکالین، ص۱۹۷ـ۱۹۶ I/۱۹۶</ref> | * همچنین علاوه بر دوازده امام، به [[چهارده معصوم]] نیز اعتقاد دارند که با [[چهارده معصوم]] [[شیعه]] متفاوت است. اینان فرزندان صغیر ائمه دوازده گانه را که در کودکی درگذشته و مرتکب گناهی نشده اند معصوم می دانند به باور آنان، دوازده امام و چهارده معصوم همراه با [[فاطمه(س)]] و [[خدیجه کبری(سلام الله علیها)|خدیجه(س)]] همه تجلیات گوناگون ذات الهی هستند و بر اساس عقاید حروفیان جمع آنان معادل ۲۸ حروف الفبای عربی است.<ref>برج، ۱۴۸ـ۱۴۵؛ شیبی، ج۲۰، ص۳۴۳؛ پاکالین، ص۱۹۷ـ۱۹۶ I/۱۹۶</ref> | ||
* از دیدگاه بکتاشیان؛ [[گناه]] با توجه به وحدت وجود توجیه می شود که بر اساس آن همه عالم جزء تجلیات گوناگون و رنگ به رنگ حقیقت الهی نیست. جهان و هرچه در آن است تنها نمود آن حقیقت است و بهره ای از بود ندارند. و از این رو در چنین مجموعه آمیخته ای از نمودهای بی حقیقت، انسان و آنچه غالبا گناه تصور می شود، توهمی بیش نیست. توهمی که بر اساس آن فرد ظاهر بین، عالم، خود و رابطه خود با علم و خداوند را حقیقتی می پندارد. حال آنکه در چشم اهل معرفت این تنها دریافتی بی حقیقت است. گناه واقعی در حقیقتی پنداشتن نمود و غافل شدن از بود، و در قائل شدن به دو وجود حقیقی یعنی خداوند و عالم است. و [[فلاح]] واقعی در از میان برداشتن پرده این توهم، و دریافتن واقعیت نمودین عالم و حقیقت خداوند است.<ref>ر.ک: برج ص۱۲۹ـ۱۲۶</ref> | * از دیدگاه بکتاشیان؛ [[گناه]] با توجه به وحدت وجود توجیه می شود که بر اساس آن همه عالم جزء تجلیات گوناگون و رنگ به رنگ حقیقت الهی نیست. جهان و هرچه در آن است تنها نمود آن حقیقت است و بهره ای از بود ندارند. و از این رو در چنین مجموعه آمیخته ای از نمودهای بی حقیقت، انسان و آنچه غالبا گناه تصور می شود، توهمی بیش نیست. توهمی که بر اساس آن فرد ظاهر بین، عالم، خود و رابطه خود با علم و خداوند را حقیقتی می پندارد. حال آنکه در چشم اهل معرفت این تنها دریافتی بی حقیقت است. گناه واقعی در حقیقتی پنداشتن نمود و غافل شدن از بود، و در قائل شدن به دو وجود حقیقی یعنی خداوند و عالم است. و [[فلاح]] واقعی در از میان برداشتن پرده این توهم، و دریافتن واقعیت نمودین عالم و حقیقت خداوند است.<ref>ر.ک: برج ص۱۲۹ـ۱۲۶</ref> | ||
* به اعتقاد بکتاشیان ـ به ویژه توده های آنان ـ [[روح]] پس از [[مرگ]] با توجه به شیوه زندگی، خلقیات و اعمال شخص بار دیگر با حلول در حیوانات یا موجودات دیگر، زندگانی در این عالم را از سر می گیرد. این اعتقاد به [[تناسخ]] را شاید بتوان از بقایای عقاید [[بودا|بودایی]] و [[مانی|مانوی]] بازمانده در میان ترکمن های مهاجری دانست که از شرق به غرب آمدند و در [[آسیای صغیر]] سکنی گزیدند و بخش عمده ای از آنهان به بکتاشیان پیوستند. با این همه گروهی از بکتاشیه که باورهای اسلامی عمیق تری دارند، اعتقاد به تناسخ را رد کرده، درباره سرنوشت روح پس از مرگ عقایدی همانند دیگر مسلمانان دارند.<ref>برج، ص۱۳۱ـ۱۲۹؛ هاشم پور، ص۵۳۶؛ پاکالین، I/۱۹۷؛ کوپریلی، ادبیات، ص۳۵۳ـ۳۵۲</ref> | * به اعتقاد بکتاشیان ـ به ویژه توده های آنان ـ [[روح]] پس از [[مرگ]] با توجه به شیوه زندگی، خلقیات و اعمال شخص بار دیگر با حلول در حیوانات یا موجودات دیگر، زندگانی در این عالم را از سر می گیرد. این اعتقاد به [[تناسخ]] را شاید بتوان از بقایای عقاید [[بودا|بودایی]] و [[مانی|مانوی]] بازمانده در میان ترکمن های مهاجری دانست که از شرق به غرب آمدند و در [[آسیای صغیر]] سکنی گزیدند و بخش عمده ای از آنهان به بکتاشیان پیوستند. با این همه گروهی از بکتاشیه که باورهای اسلامی عمیق تری دارند، اعتقاد به تناسخ را رد کرده، درباره سرنوشت روح پس از مرگ عقایدی همانند دیگر مسلمانان دارند.<ref>برج، ص۱۳۱ـ۱۲۹؛ هاشم پور، ص۵۳۶؛ پاکالین، I/۱۹۷؛ کوپریلی، ادبیات، ص۳۵۳ـ۳۵۲</ref> | ||
==سلسله مراتب== | ==سلسله مراتب== | ||
خط ۵۱: | خط ۶۰: | ||
پیروان طریقه بکتاشیه در ۵ گروه عاشق، محب، درویش، بابا و خلیفه جای میگیرند. «عاشق» مرد یا زنی است که متمایل به این طریقه و علاقمند به ورود به آن باشد. «محب» کسی است که در مراسم رسمی ورود به طریقه شرکت کرده و در آن پذیرفته شده است. محب میتواند در مراسم مختلف این طریقه شرکت کند و پس از گذراندن آموزشهای لازم و پیشرفت در مراتب سلوک در مراسمی با عنوان «وقف وجود» به مرتبه «درویش» ارتقا یابد. درویشها اجازه دارند که کلاه مخصوص طریقه یا «تاج» بر سر بگذارند. آنان معمولا بیشتر وقت خود را زیر نظر «بابا»ها و صرف رسیدگی به امور مختلف [[تکیه]] میکنند. «خلیفه» بابا را از میان درویشان انتخاب میکند و هر بابا مسئولیت آموزش و نظارت بر سلوک درویشان و محبان را دارد؛ و ممکن است مجرد یا دارای همسر باشد. در بسیاری از موارد در صورتی که بابا، فرزند پسری داشته باشد مقام بابایی به طور موروثی به او منتقل میشود. باباها دستاری سفید (یا سبز ویژه [[سید]]ها) به دور تاج خود میپیچند<ref>ایرانیکا، IV/۱۲۱؛ اینالجیک، ص۱۸۹ـ۱۸۸، برج ۱۶۴ـ۱۶۲</ref> | پیروان طریقه بکتاشیه در ۵ گروه عاشق، محب، درویش، بابا و خلیفه جای میگیرند. «عاشق» مرد یا زنی است که متمایل به این طریقه و علاقمند به ورود به آن باشد. «محب» کسی است که در مراسم رسمی ورود به طریقه شرکت کرده و در آن پذیرفته شده است. محب میتواند در مراسم مختلف این طریقه شرکت کند و پس از گذراندن آموزشهای لازم و پیشرفت در مراتب سلوک در مراسمی با عنوان «وقف وجود» به مرتبه «درویش» ارتقا یابد. درویشها اجازه دارند که کلاه مخصوص طریقه یا «تاج» بر سر بگذارند. آنان معمولا بیشتر وقت خود را زیر نظر «بابا»ها و صرف رسیدگی به امور مختلف [[تکیه]] میکنند. «خلیفه» بابا را از میان درویشان انتخاب میکند و هر بابا مسئولیت آموزش و نظارت بر سلوک درویشان و محبان را دارد؛ و ممکن است مجرد یا دارای همسر باشد. در بسیاری از موارد در صورتی که بابا، فرزند پسری داشته باشد مقام بابایی به طور موروثی به او منتقل میشود. باباها دستاری سفید (یا سبز ویژه [[سید]]ها) به دور تاج خود میپیچند<ref>ایرانیکا، IV/۱۲۱؛ اینالجیک، ص۱۸۹ـ۱۸۸، برج ۱۶۴ـ۱۶۲</ref> | ||
در مرتبهای تقریبا همسنگ درویشان «مجردان» قرار دارند. اینان با شرکت در مراسم خاصی، سوگند تجرد یاد میکنند و گوشواری به نام «منقوش» به گوش میآویزند. عدهای رسم تجرد در این طریقه را متاثر از [[قلندریه]] و برخی آن را برگرفته از تجرد، و [[رهبانیت]] مسیحی میدانند.<ref>پاکالین، I/۱۱۹؛ برج ۱۶۵ـ۱۶۴</ref> بالاترین مرتبه در میان بکتاشیان از آن خلیفه است. در گذشته ۴ خلیفه در ۴ تکیه مشهور بکتاشی ـ تکیه حاجی بکتاش در [[قیر شهر]] و تکیههای [[دیمتوقه]]، [[کربلا]] و [[قاهره]] ـ بر امور دیگر تکیهها نظارت میکردند.<ref>برج، ۱۶۶ـ۱۶۲، ایرانیکا، IV/۱۲۱، </ref> | در مرتبهای تقریبا همسنگ درویشان «مجردان» قرار دارند. اینان با شرکت در مراسم خاصی، سوگند تجرد یاد میکنند و گوشواری به نام «منقوش» به گوش میآویزند. عدهای رسم تجرد در این طریقه را متاثر از [[قلندریه]] و برخی آن را برگرفته از تجرد، و [[رهبانیت]] مسیحی میدانند.<ref>پاکالین، I/۱۱۹؛ برج ۱۶۵ـ۱۶۴</ref> بالاترین مرتبه در میان بکتاشیان از آن خلیفه است. در گذشته ۴ خلیفه در ۴ تکیه مشهور بکتاشی ـ تکیه حاجی بکتاش در [[قیر شهر]] و تکیههای [[دیمتوقه]]، [[کربلا]] و [[قاهره]] ـ بر امور دیگر تکیهها نظارت میکردند.<ref>برج، ۱۶۶ـ۱۶۲، ایرانیکا، IV/۱۲۱، </ref> | ||
==آئین ها== | ==آئین ها== | ||
خط ۶۷: | خط ۷۷: | ||
===دعا=== | ===دعا=== | ||
در این طریقه [[دعا|ادعیه]] و اذکاری به نامهای «گلبانگ» و «ترجمان» نیز وجود دارد که مریدان، آنها را میآموزند و در اوقات مشخصی از روز میخوانند.<ref>ر.ک: برج، ص۱۶۸ـ۱۶۶؛ پاکالین، I/۲۰۰-۲۰۰۱</ref> | در این طریقه [[دعا|ادعیه]] و اذکاری به نامهای «گلبانگ» و «ترجمان» نیز وجود دارد که مریدان، آنها را میآموزند و در اوقات مشخصی از روز میخوانند.<ref>ر.ک: برج، ص۱۶۸ـ۱۶۶؛ پاکالین، I/۲۰۰-۲۰۰۱</ref> | ||
==ادبیات== | ==ادبیات== | ||
خط ۷۵: | خط ۸۷: | ||
===تاریخچه=== | ===تاریخچه=== | ||
تاریخ ادبیات بکتاشیه از | تاریخ ادبیات بکتاشیه از [[قرن هشتم]] هجری/۱۴م با [[سعید امره]] آغاز شده، در قرن ۸ و ۹ق و ۱۵م با ظهور شاعر توانایی چون [[قایقوسوز ابدال]] تحول نوینی یافت، قایقوسوز ابدال در شعر و نثر بکتاشی جایگاه برجسته دارد.<ref>دائره المعارف ترک، VI/۳۸؛ هاشم پور، ۵۳۸ـ۵۳۷؛ گولپینارلی، تصوف، ص۱۸۰، نیز، ۱۷۶ـ۱۷۱؛ برج، ص۱۲۰ـ۸۷</ref> | ||
[[یونس امره]] که مضامین اشعار او به زبان ترکی آناتولی شاهدی بر بکتاشی بودن اوست با سرودن معنویترین اشعار همراه با احساسات عمیق دینی و خلوص آشکار، ادبیات بکتاشی را به اوج رسانید.<ref>برج، ص۵۵ـ۵۳</ref> گرچه بعد از یونس امره شاعران بسیاری در زمینه ادبیات بکتاشی شعر سرودهاند اما اشعار آنان تکرار مضامین اشعار گذشتگان است.<ref>هاشم پور، ۵۳۸</ref> | [[یونس امره]] که مضامین اشعار او به زبان ترکی آناتولی شاهدی بر بکتاشی بودن اوست با سرودن معنویترین اشعار همراه با احساسات عمیق دینی و خلوص آشکار، ادبیات بکتاشی را به اوج رسانید.<ref>برج، ص۵۵ـ۵۳</ref> گرچه بعد از یونس امره شاعران بسیاری در زمینه ادبیات بکتاشی شعر سرودهاند اما اشعار آنان تکرار مضامین اشعار گذشتگان است.<ref>هاشم پور، ۵۳۸</ref> | ||
خط ۸۱: | خط ۹۳: | ||
در ادبیات و اشعار بکتاشی از موضوعاتی چون محبت [[اهل بیت(ع)]]، تقدیس دوازده امام، [[تولی]] و [[تبری]]، علاقه افراط آمیز به [[علی(ع)]] وگاه به الوهیت رسانیدن آن حضرت سخن رفته است. همچنین مراثی [[امام حسین(ع)]] و فاجعه [[کربلا]]، اشعاری در مدح [[حاجی بکتاش]] و بزرگان طریقت علوی ـ بکتاشی و مناقب آنان، شعرهایی درباره البسه و آیینها وگاه عقاید [[حروفیه]]، [[قلندریه]]، [[حیدریه]]، [[باباییه]] و نیز آراء [[ابن عربی]] و [[جلال الدین مولوی]] در آثار ادلی بکتاشیه یافت میشود.<ref>کوپریلی، ادبیات ترک، ۳۵۳ـ۳۴۹؛ گولپینارلی، تصوف، ۱۷۹ـ۱۷۸</ref> | در ادبیات و اشعار بکتاشی از موضوعاتی چون محبت [[اهل بیت(ع)]]، تقدیس دوازده امام، [[تولی]] و [[تبری]]، علاقه افراط آمیز به [[علی(ع)]] وگاه به الوهیت رسانیدن آن حضرت سخن رفته است. همچنین مراثی [[امام حسین(ع)]] و فاجعه [[کربلا]]، اشعاری در مدح [[حاجی بکتاش]] و بزرگان طریقت علوی ـ بکتاشی و مناقب آنان، شعرهایی درباره البسه و آیینها وگاه عقاید [[حروفیه]]، [[قلندریه]]، [[حیدریه]]، [[باباییه]] و نیز آراء [[ابن عربی]] و [[جلال الدین مولوی]] در آثار ادلی بکتاشیه یافت میشود.<ref>کوپریلی، ادبیات ترک، ۳۵۳ـ۳۴۹؛ گولپینارلی، تصوف، ۱۷۹ـ۱۷۸</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس|2}} | {{پانویس|2}} | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{ستون-شروع|2}} | {{ستون-شروع|2}} | ||
* آژند، یعقوب، حروفیه در تاریخ، تهران، ۱۳۶۹. | * آژند، یعقوب، حروفیه در تاریخ، تهران، ۱۳۶۹. | ||
خط ۹۶: | خط ۱۱۲: | ||
* هاشم پور سبحانی، توفیق و قاسم انصاری، حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی، تبریز، ۱۳۵۵ش، شماره ۱۲۰. | * هاشم پور سبحانی، توفیق و قاسم انصاری، حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی، تبریز، ۱۳۵۵ش، شماره ۱۲۰. | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
=== منابع انگلیسی === | === منابع انگلیسی === | ||
{{چپچین}} | {{چپچین}} | ||
{{ستون-شروع|2}} | {{ستون-شروع|2}} | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۳۳: | ||
{{پایان چپچین}} | {{پایان چپچین}} | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== | ||
* منبع این مقاله: دائرة المعارف بزرگ اسلامی | * منبع این مقاله: دائرة المعارف بزرگ اسلامی | ||
* مطالعه بیشتر: مقاله بکتاشیه از [http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=1582 دانشنامه جهان اسلام] | * مطالعه بیشتر: مقاله بکتاشیه از [http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=1582 دانشنامه جهان اسلام] | ||
[[رده:فرقه های شیعه]] | [[رده:فرقه های شیعه]] |