۱۷٬۷۶۸
ویرایش
imported>Hasanzade بدون خلاصۀ ویرایش |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (←پیشنهاد به امام) |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
طرماح به امام گفت: با شما یارانِ اندکی میبینم و همین لشکریان حرّ در مبارزه با شما پیروزند و من یک روز پیش از آمدن از [[کوفه]]، مردم انبوهی را دیدم که آماده جنگ با شما میشدند و من تاکنون چنین لشکر عظیمی ندیده بودم، تو را به خدا سوگند! تا میتوانی به آنان نزدیک مشو.<ref> الکامل، ج۴، ص۵۰؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۳</ref> | طرماح به امام گفت: با شما یارانِ اندکی میبینم و همین لشکریان حرّ در مبارزه با شما پیروزند و من یک روز پیش از آمدن از [[کوفه]]، مردم انبوهی را دیدم که آماده جنگ با شما میشدند و من تاکنون چنین لشکر عظیمی ندیده بودم، تو را به خدا سوگند! تا میتوانی به آنان نزدیک مشو.<ref> الکامل، ج۴، ص۵۰؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۳</ref> | ||
*اگر میخواهی به سوی قبیله من بیا، چرا که در آنجا کسانی هستند که تو را یاری کنند، | *اگر میخواهی به سوی قبیله من بیا، چرا که در آنجا کسانی هستند که تو را یاری کنند، او گفت بیست هزار طائی را برای جنگ خدمت امام میآورد.<ref> الکامل، ج۴، ص۵۰؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۳</ref> امام فرمود: خداوند تو و قبیلهات را جزای خیر دهد. ما و این گروه (اصحاب حرّ) پیمانی بستهایم که نمیتوانم از آن باز گردم.<ref>البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۷۴</ref> | ||
سپس از امام اجازه خواست تا طعامی به خانوادهاش برساند و بازگردد؛ ولی او در راه بازگشت، زمانی که به [[عذیب هجانات]] رسید، خبر [[شهادت]] امام حسین را شنید.<ref> الکامل، ج۴، ص۵۰</ref> | سپس از امام اجازه خواست تا طعامی به خانوادهاش برساند و بازگردد؛ ولی او در راه بازگشت، زمانی که به [[عذیب هجانات]] رسید، خبر [[شهادت]] امام حسین را شنید.<ref> الکامل، ج۴، ص۵۰</ref> |
ویرایش