Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۵٬۱۷۴
ویرایش
جز (←عصمت اهل بیت) |
جز (←برتری اهلبیت) |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
[[آیه مباهله]] را از دلایل برتری [[اصحاب کساء]] بر دیگر صحابه و خاندان پیامبر(ص) دانستهاند؛<ref>برای نمونه نگاه کنید به: طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۷۶۳ و ۷۶۴؛ مظفر، دلائل الصدق، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۴۰۳ و ۴۰۴.</ref> به گفته عالمانی همچون [[علامه حلی]] و [[فضل بن حسن طبرسی]]، مفسران [[اجماع]] دارند که این آیه در حق اصحاب کساء نازل شده است.<ref>حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ۱۹۸۲م، ص۱۷۷؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۷۶۳؛ شوشتری، احقاق الحق، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۴۶.</ref> | [[آیه مباهله]] را از دلایل برتری [[اصحاب کساء]] بر دیگر صحابه و خاندان پیامبر(ص) دانستهاند؛<ref>برای نمونه نگاه کنید به: طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۷۶۳ و ۷۶۴؛ مظفر، دلائل الصدق، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۴۰۳ و ۴۰۴.</ref> به گفته عالمانی همچون [[علامه حلی]] و [[فضل بن حسن طبرسی]]، مفسران [[اجماع]] دارند که این آیه در حق اصحاب کساء نازل شده است.<ref>حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ۱۹۸۲م، ص۱۷۷؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۷۶۳؛ شوشتری، احقاق الحق، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۴۶.</ref> | ||
از پیامبر(ص) نقل شده اگر در روی زمین افرادی گرامیتر از علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) وجود داشت، خداوند دستور میداد که به واسطه آنان مباهله کنم؛ ولی خداوند دستور داد به کمک آنان مباهله کنم و آنان برترین افرادند.<ref>قندوزی، ینابیع المودة، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۲۶۶؛ شوشتری، احقاق الحق، ۱۴۰۹ق، ج۹، ص۲۰۸، ج۱۴، ص۱۴۵ و ج۳۴، ص۳۱۰.</ref> | |||
از نظر [[محمدحسین مظفر]]، [[آیه مودت]] نیز بر برتری اهلبیت (اصحاب کساء) دلالت دارد و اینکه آنان برگزیدگان خداوند هستند؛ زیرا در غیر این صورت، اختصاص وجوب مودت به آنها و اجر رسالت قرار گرفتن مودت آنان وجهی نداشت.<ref>مظفر، دلائل الصدق، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۳۸۹ و ۳۹۰.</ref> | از نظر [[محمدحسین مظفر]]، [[آیه مودت]] نیز بر برتری اهلبیت (اصحاب کساء) دلالت دارد و اینکه آنان برگزیدگان خداوند هستند؛ زیرا در غیر این صورت، اختصاص وجوب مودت به آنها و اجر رسالت قرار گرفتن مودت آنان وجهی نداشت.<ref>مظفر، دلائل الصدق، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۳۸۹ و ۳۹۰.</ref> | ||
روایات متعددی نیز بر برتری اهلبیت(ع) دلالت دارند؛ از جمله [[حدیث ثقلین]] که طبق آن، پیامبر(ص) اهلبیت را در کنار قرآن قرار داد و قرآن را [[ثقل اکبر]] و اهلبیت را [[ثقل اصغر]] نامید. همان گونه که قرآن کریم بر مسلمانان برتری دارد، اهلبیت نیز، از دیگران برترند.<ref>.ربانی گلپایگانی، «اهلبیت»، ص۵۵۶.</ref> [[حدیث امان]] را نیز از دلایل برتری اهلبیت(ع) شمردهاند؛ زیرا امان اهل زمین بودن دلالت بر برتری آنها نسبت سایر مردم دارد.<ref>نگاه کنید به: ابنعطیه، ابهی المداد، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۸۱۹؛ مظفر، دلائل الصدق، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۲۵۹.</ref> | روایات متعددی نیز بر برتری اهلبیت(ع) دلالت دارند؛ از جمله [[حدیث ثقلین]] که طبق آن، پیامبر(ص) اهلبیت را در کنار قرآن قرار داد و قرآن را [[ثقل اکبر]] و اهلبیت را [[ثقل اصغر]] نامید. همان گونه که قرآن کریم بر مسلمانان برتری دارد، اهلبیت نیز، از دیگران برترند.<ref>.ربانی گلپایگانی، «اهلبیت»، ص۵۵۶.</ref> [[حدیث امان]] را نیز از دلایل برتری اهلبیت(ع) شمردهاند؛ زیرا امان اهل زمین بودن دلالت بر برتری آنها نسبت سایر مردم دارد.<ref>نگاه کنید به: ابنعطیه، ابهی المداد، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۸۱۹؛ مظفر، دلائل الصدق، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۲۵۹.</ref> | ||
=== مرجعیت علمی اهلبیت === | === مرجعیت علمی اهلبیت === | ||
[[حدیث ثقلین]] را بیانگر مرجعیت علمی اهلبیت دانستهاند؛ زیرا دعوت پیامبر(ص) به تمسک به کتاب و اهلبیت، تصریح دارد که مرجعیت علمی منحصر در اهلبیت(ع) است و [[مسلمان|مسلمانان]] باید در حوادث و پیشامدهای دینی به آنان مراجعه کنند.<ref>سبحانی، سیمای عقاید شیعه، ۱۳۸۶ش، ص۲۳۱ و ۲۳۲.</ref> گفته شده پس از پیامبر(ص)، معارف و حقایق قرآن و سنت پیامبر(ص) را کسی جز اهلبیت به طور کامل و عمیق نمیداند. ازاینرو، آنان، پس از پیامبر(ص) مرجع علمی مسلمانان در شناخت معارف و احکام دین هستند و برای درک آن معارف باید به آنان رجوع کرد.<ref>ربانی گلپایگانی، «اهلبیت»، ص۵۵۸.</ref> | [[حدیث ثقلین]] را بیانگر مرجعیت علمی اهلبیت دانستهاند؛ زیرا دعوت پیامبر(ص) به تمسک به کتاب و اهلبیت، تصریح دارد که مرجعیت علمی منحصر در اهلبیت(ع) است و [[مسلمان|مسلمانان]] باید در حوادث و پیشامدهای دینی به آنان مراجعه کنند.<ref>سبحانی، سیمای عقاید شیعه، ۱۳۸۶ش، ص۲۳۱ و ۲۳۲.</ref> گفته شده پس از پیامبر(ص)، معارف و حقایق قرآن و سنت پیامبر(ص) را کسی جز اهلبیت به طور کامل و عمیق نمیداند. ازاینرو، آنان، پس از پیامبر(ص) مرجع علمی مسلمانان در شناخت معارف و احکام دین هستند و برای درک آن معارف باید به آنان رجوع کرد.<ref>ربانی گلپایگانی، «اهلبیت»، ص۵۵۸.</ref> |