|
|
خط ۳۹: |
خط ۳۹: |
| {{پایان}} | | {{پایان}} |
|
| |
|
| ==ضدیت با فلسفه== | | ==مخالفت با فلسفه== |
| اندیشمندان مکتب تفکیک در مواجهه با فلسفه موضعی یکسان ندارند. متقدمین مکتب تفکیک مانند میرزا مهدی اصفهانی و [[محمود حلبی]] به ضدیت با فلسفه برخاستهاند و میان فلسفه و شریعت تباین میبینند. اما متأخرین این اندیشه مانند [[جعفر سیدان]] و [[محمدرضا حکیمی]] در مواجه با تفکیک موضعی دیگر دارند و حکم کلی به نفی فلسفه نمیدهند ومکتب تفکیک را تنها جدایی میان روشها میشمرند.
| | نظریهپردازان مکتب تفکیک در مواجهه با فلسفه، دارای موضعی یکسان تلقی نشدهاند؛ چرا که متقدمان مکتب تفکیک مانند میرزا مهدی اصفهانی و [[محمود حلبی]]، به ضدیت با فلسفه شناخته میشوند و قائل به تباین میان فلسفه و شریعتاند. با این حال متأخران مکتب تفکیک، مانند [[سید جعفر سیدان]] و [[محمدرضا حکیمی]]، موضعی دیگر دارند و فلسفه را بهکلی نفی نمیکنند و مکتب تفکیک را تنها جدایی میان روشهای دینی و روش فلسفی میدانند.{{مدرک}} برخی منتقدان مکتب تفکیک، یکی از مبانی اصلی تفکیک را ضدیت با فلسفه دانستهاند.<ref>موسوی، آیین و اندیشه، ص۲۲.</ref> |
|
| |
|
| با این حال برخی منتقدین اصل پایهریزی این مکتب را ضدیت با فلسفه دانستهاند. <ref>سید محمد موسوی، آیین و اندیشه، ص۲۲.</ref> میرزا مهدی اصفهانی فلاسفه را ویرانگران دین میشمارد.<ref>تقریرات میرزا مهدی اصفهانی، به قلم محمود حلبی، ص۲۵؛ فلاسفة الاسلام هادمون للاسلام و لیسوا بخادمین له.</ref> و همهٔ گزارههای فلسفی را مناقض با تعالیم الهی میداند<ref>تقریرات میرزا مهدی اصفهانی، به قلم محمود حلبی، ص۱۷۸؛ لتری مناقضة کل ما جاء به الشریعة مع جمیع قواعد الفلسفة.</ref> و قیاس ابلیس در تمرد از امر الهی را برهان فلسفی به حساب میآورد.{{یادداشت|ان قیاس ابلیس کان بصورة البرهان}} و همهٔ قضایای حقیقیه و خارجیه را باطل میداند <ref>میرزا مهدی اصفهانی، المواهب السنیه، ص۴۱؛ان القضایا الحقیقیة و الخارجیة من العلوم الاصطلاحیة مؤسسة علی اساس باطل.</ref> و مدرسین فلسفه را فریبکار مینامد <ref>میرزا مهدی اصفهانی، تقریرات، ص۱۲؛ لولا تدلیس المعلمین و مدرسی کتب الفلاسفة لما اطمئن نفس الطلبة.</ref> و فتوا به حرمت سلوک فلسفی و عقلی میدهد.<ref>میرزا مهدی اصفهانی، تقریرات، ص۲۸، ان سلوک طریق البرهان الانی و اللمی حرام عقلا لانه موجب للحجاب عن الاله الواقعی الخارجی.</ref> وی راز عدم اعتماد به براهین را بطلان اصل علیت میداند و آنگاه که اصل علیت باطل شد اساس برهان فرومیریزد.<ref>میرزا مهدی اصفهانی، تقریرات، ص۲۷؛العلیة من اصلها باطلة فاحسن الاقیسة اقبحها.</ref>
| | میرزا مهدی اصفهانی، فلاسفه را ویرانگران دین شمرده<ref>فلاسفة الاسلام هادمون للاسلام و لیسوا بخادمین له (تقریرات میرزا مهدی اصفهانی، به قلم محمود حلبی، ص۲۵).</ref> و همهٔ گزارههای فلسفی را در تضاد با تعالیم الهی میداند<ref>لتری مناقضة کل ما جاء به الشریعة مع جمیع قواعد الفلسفة (تقریرات میرزا مهدی اصفهانی، به قلم محمود حلبی، ص۱۷۸).</ref> و قیاس ابلیس در تمرد از امر الهی را برهان فلسفی میشمرد{{یادداشت|ان قیاس ابلیس کان بصورة البرهان}} و همهٔ قضایای حقیقیه و خارجیه را باطل میداند<ref>ان القضایا الحقیقیة و الخارجیة من العلوم الاصطلاحیة مؤسسة علی اساس باطل (اصفهانی، المواهب السنیه، ص۴۱).</ref> و مدرسین فلسفه را فریبکار میخواند.<ref>لولا تدلیس المعلمین و مدرسی کتب الفلاسفة لما اطمئن نفس الطلبة (اصفهانی، تقریرات، ص۱۲).</ref> |
| اصفهانی تصورات و علوم بدیهی انسان را تاریکی محض میداند و جستجوی حقیقت در آن را گمراهی میشمارد و پیمودن این راه را سلوک دیوانگان مینامد.<ref>میرزا مهدی اصفهانی، ابواب الهدی، ص۲۶؛ فانه طریق معوج وهوسلوک المجانین.</ref>
| |
|
| |
|
| [[محمود حلبی]] فلسفه را زیان آورترین مطالب دانسته و آن را دشمن بزرگ معارف الهی خوانده است.<ref>محمود حلبی، دروس معارف الهیه، درس ۸.</ref> حلبی در درسهایش خطاب به فلاسفه و عرفا، بدگویی میکرده و دشنام میگفته است.<ref>برای نمونه: محمود حلبی، دروس معارف الهیه، درس ۴۷؛ «خاک بر دهانشان و آتش بر زبانشان. مرحوم میرزا میفرمودند اگر یک نفر به محی الدین بگوید ای ... ای کثافت! قطعاً باید خوشش بیاید چون وصف اکملیت اوست..</ref> [[مجتبی قزوینی]] نیز طریق قرآن و سنت را مخالف طریق فلسفه میداند.<ref>مجتبی قزوینی، بیان الفرقان، ج۱، مقدمه، ص۲.</ref> | | [[شیخ محمود حلبی]]، فلسفه را زیانآورترین مطالب دانسته و آن را دشمن بزرگ معارف الهی خوانده است.<ref>حلبی، دروس معارف الهیه، درس ۸.</ref> در درسهای حلبی، مواردی از بدگویی و دشنامگویی خطاب به فلاسفه و عرفا دیده میشود.<ref>خاک بر دهانشان و آتش بر زبانشان. مرحوم میرزا میفرمودند اگر یک نفر به محی الدین بگوید ای ... ای کثافت! قطعاً باید خوشش بیاید چون وصف اکملیت اوست (حلبی، دروس معارف الهیه، درس ۴۷).</ref> [[مجتبی قزوینی]] نیز طریق قرآن و سنت را مخالف طریق فلسفه میداند.<ref>قزوینی، بیان الفرقان، ج۱، مقدمه، ص۲.</ref> |
|
| |
|
| تقابل و ضدیت با فلسفه در نسل بعدی طرفداران مکتب تفکیک، به شدت مؤسسان مکتب تفکیک نبود. حکیمی، نسبت میان فلسفه با وحی قرآنی را نه تباین کلی، بلکه عدم تساوی کلی میداند.<ref>محمدرضا حکیمی، معاد جسمانی در حکمت متعالیه، ص۳۰۸؛ نیز نک: محمدرضا حکیمی، اجتهاد و تقلید در فلسفه، ص۶۶.</ref> در دیدگاه سید جعفر سیدان عقل صریح نه تنها با وحی در تنافی نیست بلکه وحی، مبتنی بر عقل صریح است.<ref>[http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/5211/7622/95418 نشست بررسی نسبت عقل و وحی از منظر فلسفه و مکتب تفکیک، سید جعفر سیدان، غلامرضا فیاضی، حمید پارسانیا، مجله معارف، بهمن و اسفندماه ۱۳۸۴، شماره ۳۴].</ref>
| | مخالفت با فلسفه در نسل بعدی مکتب تفکیک، به شدتِ مؤسسان مکتب تفکیک نبوده است؛ از آن جمله حکیمی، نسبت میان فلسفه با وحی قرآنی را نه تباین کلی، بلکه عدم تساوی کلی میداند.<ref>حکیمی، معاد جسمانی در حکمت متعالیه، ص۳۰۸؛ حکیمی، اجتهاد و تقلید در فلسفه، ص۶۶.</ref> در دیدگاه سید جعفر سیدان، عقل صریح نه تنها با وحی در تنافی نیست بلکه وحی، مبتنی بر عقل صریح است.<ref>«نسبت عقل و وحی از دیدگاه فلسفه و مکتب تفکیک»، ص۳۲۰.</ref> |
|
| |
|
| ==دورههای تفکیک== | | ==دورههای تفکیک== |