پرش به محتوا

هجرت به مدینه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (ویکی سازی)
imported>H.S
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{درباره ۲|هجرت به مدینه|آشنایی با مهاجران و مفهوم هجرت حبشه مداخل|مهاجرین|و |هجرت به حبشه|}}
{{درباره ۲|هجرت به مدینه|آشنایی با مهاجران و مفهوم هجرت حبشه مداخل|مهاجرین|و |هجرت به حبشه|}}
{{تاریخ صدر اسلام}}
{{تاریخ صدر اسلام}}
'''هجرت به مدینه'''، مهاجرت [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم(ص)]] و [[مسلمانان]] از [[مکه]] به [[یثرب]] ([[مدینه]]) در آخر سال سیزدهم و ابتدای سال چهاردهم [[بعثت]] است.  علت اصلی مهاجرت مسلمانان به یثرب، فشار و آزارهای [[شرک|مشرکان]] [[مکه]] و [[بیعت عقبه]] اهالی یثرب با پیامبر(ص) برای دفاع از مسلمانان در صورت هجرت ایشان به این شهر بود. این واقعه در زمان [[خلافت]] [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]] به صورت رسمی، مبدأ تاریخ مسلمانان شد.
'''هجرت به مدینه'''، مهاجرت [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم(ص)]] و [[مسلمانان]] از [[مکه]] به [[یثرب]] ([[مدینه]]) در آخر سال سیزدهم و ابتدای سال چهاردهم [[بعثت]] است.  علت اصلی مهاجرت مسلمانان به یثرب، فشار و آزارهای [[شرک|مشرکان]] [[مکه]] و [[بیعت عقبه]] اهالی یثرب با پیامبر(ص) برای دفاع از مسلمانان در صورت هجرت ایشان به این شهر بود. این واقعه در زمان [[خلافت]] [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]] به‌صورت رسمی، مبدأ تاریخ مسلمانان شد.


==جنگ‌های قبایل یثرب==
==جنگ‌های قبایل یثرب==
{{اصلی|جنگ بعاث}}
{{اصلی|جنگ بعاث}}
قبل از هجرت پیامبر(ص) به یثرب، بین قبایل یثربی از جمله اوس و خزرج جنگ‌های طولانی برقرار بود. جنگ بعاث (آخرین منازعه [[اوس]] و [[خزرج]]) طرفین را به ستوه آورد، و بعد از متارکه، زمینه روانی لازم برای نفوذ و انتشار [[اسلام]] را در [[یثرب]] فراهم ساخت<ref>برای روایتی از عایشه در این باره رجوع کنید به: بکری، معجم مااستعجم من اسماء البلاد و المواضع، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۲۶۰.</ref> به طوری که دو سه سال بعد، دیدارهای پیاپی مردم یثرب با [[پیامبر(ص)]] در موسم [[حج]] (دهم تا سیزدهم [[بعثت]]) به بیعت [[بیعت اول عقبه|اول]] و [[بیعت دوم عقبه|دوم]] عقبه و نهایتاً هجرت آن حضرت و سایر مسلمانان به یثرب (مدینه) انجامید.<ref>رجوع کنید به: ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفه، ج۲، ص۷۰ به بعد؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۱، ص۲۱۹-۲۲۰؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۷.</ref>
قبل از هجرت پیامبر(ص) به یثرب، بین قبایل یثربی از جمله اوس و خزرج جنگ‌های طولانی برقرار بود. جنگ بعاث (آخرین منازعه [[اوس]] و [[خزرج]]) طرفین را به ستوه آورد و بعد از متارکه، زمینه روانی لازم را برای نفوذ و انتشار [[اسلام]] در [[یثرب]] فراهم ساخت؛<ref>برای روایتی از عایشه در این باره رجوع کنید به: بکری، معجم مااستعجم من اسماء البلاد و المواضع، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۲۶۰.</ref> به‌طوری که دو سه سال بعد، دیدارهای پیاپی مردم یثرب با [[پیامبر(ص)]] در موسم [[حج]] (دهم تا سیزدهم [[بعثت]]) به بیعت [[بیعت اول عقبه|اول]] و [[بیعت دوم عقبه|دوم]] عقبه و نهایتاً هجرت آن حضرت و سایر مسلمانان به یثرب (مدینه) انجامید.<ref>رجوع کنید به: ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفه، ج۲، ص۷۰ به بعد؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۱، ص۲۱۹-۲۲۰؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۷.</ref>


==آغاز هجرت مسلمانان به یثرب==
==آغاز هجرت مسلمانان به یثرب==
[[پرونده:مسیر هجرت.jpg|بندانگشتی|۲۰۰px]]
[[پرونده:مسیر هجرت.jpg|بندانگشتی|۲۰۰px]]
پس از [[بیعت عقبه]] و بازگشتن هفتاد و پنج نفر اصحاب بیعت دوم عقبه به [[مدینه]] و آگاه شدن [[قریش]] از دعوت و بیعتی که [[اوس]] و [[خزرج]] با [[رسول خدا(ص)]] انجام داده‌اند، سخت‌گیری قریش نسبت به [[مسلمانان]] شدت یافت به گونه‌ای که زندگی در [[مکه]] برای مسلمانان بسیار سخت شد، تا آنکه از رسول خدا اذن هجرت خواستند و رسول خدا به آنان فرمود رهسپار مدینه شوند و نزد برادران [[انصار]] خود روند و به آنان گفت: «خدای عزّ و جلّ برای شما برادرانی و محلّ امنی در آنجا قرار داده است».<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۱، ص۲۲۶.</ref>
پس از [[بیعت عقبه]] و بازگشتن هفتاد و پنج نفر اصحاب بیعت دوم عقبه به [[مدینه]] و آگاه شدن [[قریش]] از دعوت و بیعتی که [[اوس]] و [[خزرج]] با [[رسول خدا(ص)]] انجام داده‌اند، سخت‌گیری قریش نسبت به [[مسلمانان]] شدت یافت؛ به‌گونه‌ای که زندگی در [[مکه]] برای مسلمانان بسیار سخت شد تا آنکه از رسول خدا اذن هجرت خواستند و رسول خدا به آنان فرمود رهسپار مدینه شوند و نزد برادران [[انصار]] خود روند و به آنان گفت: «خدای عزّ و جلّ برای شما برادرانی و محلّ امنی در آنجا قرار داده است».<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۱، ص۲۲۶.</ref>


بنابر روایات، مسلمانان دسته دسته، رهسپار مدینه شدند و رسول خدا به انتظار اذن خدا در مکه باقی ماند. هجرت مسلمانان به مدینه از [[ذی الحجة|ذی الحجّه]] سال سیزدهم [[بعثت]] آغاز شد.<ref>ابن هشام، السیره النبویه، دار المعرفه، ج۲، ص۷۶.</ref>
بنا بر روایات، مسلمانان دسته‌دسته، رهسپار مدینه شدند و رسول خدا به انتظار اذن خدا در مکه باقی ماند. هجرت مسلمانان به مدینه از [[ذی الحجة|ذی الحجّه]] سال سیزدهم [[بعثت]] آغاز شد.<ref>ابن هشام، السیره النبویه، دار المعرفه، ج۲، ص۷۶.</ref>


==آیات هجرت==
==آیات هجرت==
خط ۲۲: خط ۲۲:


==نخستین مهاجران==
==نخستین مهاجران==
اقوال درباره نخستین مهاجران به مدینه مختلف است. براساس برخی منابع تاریخی، اولین نفری که از [[صحابه|اصحاب]] پیامبر (ص) به یثرب وارد شد، پسر عمّه رسول خدا [[عبدالله بن عبدالاسد|ابو سلمه]] بود که از [[حبشه]] بازگشت و به [[مکه]] آمد. وقتی [[قریش]] به او آزار رساندند و باخبر شد که مردمی در مدینه به دین اسلام گرویده‌اند، یک سال قبل از [[بیعت عقبه|بیعت دوم عقبه]] به مدینه هجرت کرد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۶۹.</ref> سپس به ترتیب [[عامر بن ربیعه]]، با همسرش لیلی دختر ابو حشمه عدوی، [[عبدالله بن جحش|عبدالله بن جحش بن رئاب اسدی]]، با خانواده و برادرش ابو احمد عبد بن جحش مهاجرت کردند؛ چنان که خانه بنی جحش خالی شد و کسی در آن نماند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۶۹؛ ذهبی، تاریخ الاسلام،‌ ۱۴۱۳ق، ج۱، ص ۳۱۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱،‌ ص ۲۵۹.</ref>
اقوال درباره نخستین مهاجران به مدینه مختلف است. بر اساس برخی منابع تاریخی، اولین نفری که از [[صحابه|اصحاب]] پیامبر (ص) به یثرب وارد شد، پسر عمّه رسول خدا، [[عبدالله بن عبدالاسد|ابو سلمه]] بود که از [[حبشه]] بازگشت و به [[مکه]] آمد. وقتی [[قریش]] به او آزار رساندند و باخبر شد که مردمی در مدینه به دین اسلام گرویده‌اند، یک سال قبل از [[بیعت عقبه|بیعت دوم عقبه]] به مدینه هجرت کرد؛<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۶۹.</ref> سپس به ترتیب [[عامر بن ربیعه]]، با همسرش لیلی دختر ابو حشمه عدوی، [[عبدالله بن جحش|عبدالله بن جحش بن رئاب اسدی]]، با خانواده و برادرش ابو احمد عبد بن جحش مهاجرت کردند؛ چنان‌که خانه بنی جحش خالی شد و کسی در آن نماند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۶۹؛ ذهبی، تاریخ الاسلام،‌ ۱۴۱۳ق، ج۱، ص ۳۱۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱،‌ ص ۲۵۹.</ref>


ابو سلمه و عامر و عبد الله و برادرش همگی در محلّه قباء در میان قبیله بنی عمرو بن عوف بر مبشّر بن عبد المنذر وارد شدند. سپس مهاجران دسته‌دسته به مدینه می‌رسیدند. از جمله از طایفه بنی غنم بن دودان بن اسد بن خزیمه که مردان و زنانشان همگی مهاجرت کردند.{{مدرک}}
ابو سلمه و عامر و عبد الله و برادرش همگی در محلّه قباء در میان قبیله بنی عمرو بن عوف بر مبشّر بن عبد المنذر وارد شدند. سپس مهاجران دسته‌دسته به مدینه می‌رسیدند؛ از جمله از طایفه بنی غنم بن دودان بن اسد بن خزیمه که مردان و زنانشان همگی مهاجرت کردند.{{مدرک}}


علاوه بر عبد الله و برادرش: عکاشة بن محصن، شجاع و عقبه پسران وهب، اربد بن حمیر، منقذ بن نباته، سعید بن رقیش، محرز بن نضله، یزید بن رقیش، قیس بن جابر، عمرو بن محصن، مالک بن عمرو، صفوان بن عمرو، ثقف بن عمرو، ربیعة بن اکثم، زبیر بن عبیده، تمّام بن عبیده، سخبرة بن عبیده، محمّد بن عبد الله بن جحش، و از زنانشان: [[زینب دختر جحش]]، ام حبیب دختر جحش، جذامه دختر جندل، امّ قیس دختر محصن، امّ حبیب دختر ثمامه، آمنه دختر رقیش، سخبره، دختر تمیم، حمنه دختر جحش. سپس [[عمر بن خطاب]] و عیاش بن ابی ربیعه مخزومی.<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، دار الصاوی، ص ۲۰۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۷۰.</ref>
علاوه‌بر عبد الله و برادرش: عکاشة بن محصن، شجاع و عقبه پسران وهب، اربد بن حمیر، منقذ بن نباته، سعید بن رقیش، محرز بن نضله، یزید بن رقیش، قیس بن جابر، عمرو بن محصن، مالک بن عمرو، صفوان بن عمرو، ثقف بن عمرو، ربیعة بن اکثم، زبیر بن عبیده، تمّام بن عبیده، سخبرة بن عبیده، محمّد بن عبد الله بن جحش، و از زنانشان: [[زینب دختر جحش]]، ام حبیب دختر جحش، جذامه دختر جندل، امّ قیس دختر محصن، امّ حبیب دختر ثمامه، آمنه دختر رقیش، سخبره، دختر تمیم، حمنه دختر جحش. سپس [[عمر بن خطاب]] و عیاش بن ابی ربیعه مخزومی.<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، دار الصاوی، ص ۲۰۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۷۰.</ref>


==تصمیم قریش بر قتل پیامبر(ص)==
==تصمیم قریش بر قتل پیامبر(ص)==
چون «بیعت دوم عقبه» در [[ذی الحجه]] سال سیزدهم [[بعثت]] به انجام رسید، و سپس در فاصله‌ای کمتر از سه ماه، بیشتر [[صحابه|اصحاب رسول خدا(ص)]] به سوی [[مدینه]] رهسپار شدند و مردان [[قریش]] دانستند که [[یثرب]] به صورت پایگاه و پناهگاهی برای [[رسول خدا(ص)]] و یاران او درآمده و مردم آن برای جنگیدن با دشمنان رسول خدا آماده‌اند، از هجرت رسول خدا(ص) بیمناک شدند. به همین جهت برای جلوگیری از آن، درآخر [[ماه صفر]] سال ۱۴ بعثت در [[دارالندوه]] جلسه‌ای برقرار کردند. سپس از هر طایفه‌ای، افرادی انتخاب شدند تا در مورد رسول الله(ص) تصمیم بگیرند. در این حال پیرمردی جلوی در ایستاده بود و هنگامی که می‌خواستند داخل دار الندوه شوند، گفت: مرا هم به داخل ببرید. گفتند: تو که هستی‌ای پیرمرد؟ گفت: من پیرمردی از قبیله بنی مُضَر (و بنابر برخی نقل‌ها پیرمردی از اهل نجد) هستم و نظری دارم که شما را به آن راهنمایی می‌کنم.
«بیعت دوم عقبه» در [[ذی الحجه]] سال سیزدهم [[بعثت]] به انجام رسید و سپس در فاصله‌ای کمتر از سه ماه، بیشتر [[صحابه|اصحاب رسول خدا(ص)]] به‌سوی [[مدینه]] رهسپار شدند. مردان [[قریش]] دانستند که [[یثرب]] به‌صورت پایگاه و پناهگاهی برای [[رسول خدا(ص)]] و یاران او درآمده و مردم آن برای جنگیدن با دشمنان رسول خدا آماده‌اند؛ بدین رو از هجرت رسول خدا(ص) بیمناک شدند و برای جلوگیری از آن، درآخر [[ماه صفر]] سال ۱۴ بعثت، در [[دارالندوه]]، جلسه‌ای برقرار کردند؛ سپس از هر طایفه‌ای، افرادی انتخاب شدند تا در مورد رسول الله(ص) تصمیم بگیرند. در این حال پیرمردی جلوی در ایستاده بود و هنگامی که می‌خواستند داخل دارالندوه شوند، گفت: مرا هم به داخل ببرید. گفتند: تو که هستی‌ای پیرمرد؟ گفت: من پیرمردی از قبیله بنی مُضَر (و بنابر برخی نقل‌ها پیرمردی از اهل نجد) هستم و نظری دارم که شما را به آن راهنمایی می‌کنم.


پس همگی وارد شدند و نشستند و به مشاوره پرداختند، در حالی که پیرمرد هم نشسته بود. پس از بحث و نظر قرار گذاشتند که رسول الله را اخراج کنند. او گفت: این رأی خوبی نیست، اگر او را اخراج کنید، افرادی را جمع می‌کند و با شما خواهد جنگید. گفتند: راست می‌گویی، این رأی خوبی نیست. برای همین با هم مشورت کردند و قرار گذاشتند که وی را حبس کنند. او گفت: این رأی خوبی نیست، اگر چنین کنید، از آنجا که محمد(ص) مردی شیرین زبان است، فرزندان و بردگان شما را به تدریج فاسد می‌کند و اگر برادر و فرزند و همسر شما را فاسد کند حبس وی چه فایده‌ای خواهد داشت؟ سپس با هم مشورت کردند و تصمیم گرفتند که وی را به قتل برسانند و برای این کار جوانانی را از هر یک از طوایف انتخاب کنند که با شمشیر آن حضرت را بکشند.<ref>ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص ۹۳۶؛ عیاشی، تفسیر، نشر المکتبه الاسلامیه، ج۲، ص۵۳و۵۴؛ شیخ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ص۳۶۷؛ طوسی، أمالی، ۱۴۱۴ق، ص۴۶۳- ۴۶۵، حدیث ۳۵؛ قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۲۷۳- ۲۷۵.</ref>
پس همگی وارد شدند و نشستند و به مشاوره پرداختند، در حالی که پیرمرد هم نشسته بود. پس از بحث و نظر قرار گذاشتند که رسول الله را اخراج کنند. او گفت: این رأی خوبی نیست، اگر او را اخراج کنید، افرادی را جمع می‌کند و با شما خواهد جنگید. گفتند: راست می‌گویی، این رأی خوبی نیست. برای همین با هم مشورت کردند و قرار گذاشتند که وی را حبس کنند. او گفت: این رأی خوبی نیست، اگر چنین کنید، از آنجا که محمد(ص) مردی شیرین‌زبان است، فرزندان و بردگان شما را به‌تدریج فاسد می‌کند و اگر برادر و فرزند و همسر شما را فاسد کند، حبس وی چه فایده‌ای خواهد داشت؟ سپس با هم مشورت کردند و تصمیم گرفتند که وی را به قتل برسانند و برای این کار جوانانی را از هریک از طوایف انتخاب کنند که با شمشیر آن حضرت را بکشند.<ref>ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص ۹۳۶؛ عیاشی، تفسیر، نشر المکتبه الاسلامیه، ج۲، ص۵۳و۵۴؛ شیخ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ص۳۶۷؛ طوسی، أمالی، ۱۴۱۴ق، ص۴۶۳- ۴۶۵، حدیث ۳۵؛ قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۲۷۳- ۲۷۵.</ref> بنا بر برخی نقل‌ها آن پیرمرد [[ابلیس]] بوده است.<ref>قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۲۷۳؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۵.</ref>
 
بنابر برخی نقل‌ها آن پیرمرد [[ابلیس]] بوده است.<ref>قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۲۷۳؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۵.</ref>


==لیلة المبیت==
==لیلة المبیت==
{{گاهشمار پیامبر در مدینه}}
{{گاهشمار پیامبر در مدینه}}
{{اصلی|لیلة المبیت}}
{{اصلی|لیلة المبیت}}
در شب پنجشنبه اوّل [[ماه ربیع الاول]] (سال چهاردهم بعثت) رسول خدا(ص) از [[مکه]] بیرون رفت و در همان شب [[امام علی علیه‌السلام|علی(ع)]] در بستر رسول خدا خوابید و آن شب را [[لیلة المبیت]] گفتند.{{مدرک}}
در شب پنجشنبه اوّل [[ماه ربیع الاول]] (سال چهاردهم بعثت) رسول خدا(ص) از [[مکه]] بیرون رفت و در همان شب [[امام علی علیه‌السلام|علی(ع)]] در بستر رسول خدا خوابید و آن شب را [[لیلة المبیت]] نامیده‌اند.{{مدرک}}


علت آن هم آگاهی پیامبر(ص) از نقشه مشرکان قریش برای [[ترور]] بود که برخی بیان می‌دارند که [[آیه]] {{متن قرآن|وَ إِذْ یمْکرُ بِک الَّذینَ کفَرُوا لِیثْبِتُوک أَوْ یقْتُلُوک أَوْ یخْرِجُوک وَ یمْکرُونَ وَ یمْکرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیرُ الْماکرینَ|ترجمه=هنگامی که کافران ضد تو حیله کنند تا تو را زندانی کنند یا بکشند یا تبعید نمایند آنان با خدا از در حیله وارد می‌شوند خداوند حیله می‌کند و خداوند بهترین حیله کنندگان است.|سوره=انفال|آیه=۳۰}} درباره همین خبردادن به پیامبر(ص) نازل شده است.<ref>طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۶.</ref>
علت آن آگاهی پیامبر(ص) از نقشه مشرکان قریش برای [[ترور]] بود که برخی بیان می‌دارند که [[آیه]] {{متن قرآن|وَ إِذْ یمْکرُ بِک الَّذینَ کفَرُوا لِیثْبِتُوک أَوْ یقْتُلُوک أَوْ یخْرِجُوک وَ یمْکرُونَ وَ یمْکرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیرُ الْماکرینَ|ترجمه=هنگامی که کافران ضد تو حیله کنند تا تو را زندانی کنند یا بکشند یا تبعید نمایند آنان با خدا از در حیله وارد می‌شوند خداوند حیله می‌کند و خداوند بهترین حیله کنندگان است.|سوره=انفال|آیه=۳۰}} درباره همین خبردادن به پیامبر(ص) نازل شده است.<ref>طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۶.</ref>


لیلة المبیت شبی است که [[پیامبر(ص)]] به امر الهی از [[مکه]] به ''[[مدینه]]'' هجرت کرد و به سبب تصمیم سران [[قریش]] بر قتل آن حضرت، از علی(ع) خواست تا به جای او در بسترش بخوابد و [[مشرکان]] متوجه عدم حضور پیامبر نشوند. خداوند در عظمت این جانفشانی علی(ع) آیه {{متن قرآن|«وَمِنَ النَّاسِ مَن یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ»﴿۲۰۷﴾|ترجمه=و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا می‌فروشد، و خدا نسبت به [این‌] بندگان مهربان است.|سوره=[[سوره بقره|بقره]]|آیه=۲۰۷}} را نازل فرمود.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ص۵۱-۵۳.</ref>
لیلةالمبیت شبی است که [[پیامبر(ص)]] به امر الهی از [[مکه]] به ''[[مدینه]]'' هجرت کرد و به‌سبب تصمیم سران [[قریش]] بر قتل آن حضرت، از علی(ع) خواست تا به‌جای او در بسترش بخوابد و [[مشرکان]] متوجه عدم حضور پیامبر نشوند. خداوند در عظمت این جانفشانی علی(ع) آیه {{متن قرآن|«وَمِنَ النَّاسِ مَن یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ»﴿۲۰۷﴾|ترجمه=و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا می‌فروشد، و خدا نسبت به [این‌] بندگان مهربان است.|سوره=[[سوره بقره|بقره]]|آیه=۲۰۷}} را نازل فرمود.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ص۵۱-۵۳.</ref>


==حضور در غار ثور==
==حضور در غار ثور==
رسول خدا در شب اول [[ربیع الاول]] رهسپار [[غار ثور]] شد و [[ابوبکر بن ابوقحافه]] نیز با وی همراه گشت و پس از سه روز که در غار ثور ماندند، در شب [[۴ ربیع‌الاول|چهارم ربیع الاول]] راه [[مدینه]] را در پیش گرفتند.<ref>طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۶-۱۴۸.</ref>
رسول خدا در شب اول [[ربیع الاول]] رهسپار [[غار ثور]] شد و [[ابوبکر بن ابوقحافه]] نیز با وی همراه گشت و پس از سه روز که در غار ثور ماندند، در شب [[۴ ربیع‌الاول|چهارم ربیع الاول]] راه [[مدینه]] را در پیش گرفتند.<ref>طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۶-۱۴۸.</ref>


شروع همراهی ابوبکر با پیامبر (ص) چندان مشخص نیست و برخی گفته‌اند پیامبر (ص) در راه اتفاقی ابوبکر را دید و همراه خود برد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص ۳۷۴؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۷.</ref> همچنین نقل دیگری است که پیامبر (ص) در شب حمله مشرکان به خانه ابوبکر رفت و از آنجا به طرف [[غار ثور]] رهسپار شد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص ۲۶۰.</ref> قول سومی است که بیان می‌دارد ابوبکر به سراغ پیامبر (ص) آمد و علی (ع) او را به مخفیگاهش راهنمایی کرد.<ref>ابن کثیر،‌ البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۳،‌ ص۱۷۹.</ref>
شروع همراهی ابوبکر با پیامبر(ص) چندان مشخص نیست و برخی گفته‌اند پیامبر(ص) در راه اتفاقی ابوبکر را دید و همراه خود برد؛<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص ۳۷۴؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۷.</ref> همچنین نقل دیگری است که پیامبر(ص) در شب حمله مشرکان به خانه ابوبکر رفت و از آنجا به طرف [[غار ثور]] رهسپار شد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص ۲۶۰.</ref> قول سومی است که بیان می‌دارد ابوبکر به سراغ پیامبر(ص) آمد و علی(ع) او را به مخفیگاهش راهنمایی کرد.<ref>ابن کثیر،‌ البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۳،‌ ص۱۷۹.</ref>


==اقدامات حضرت علی(ع)==
==اقدامات حضرت علی(ع)==
[[امام علی علیه‌السلام|حضرت علی(ع)]] پس از رفتن [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] به [[غار ثور]] صبر کرد تا شب آینده فرا رسید. او همراه [[هند بن ابی هاله]] حرکت کرد تا نزد رسول الله(ص) در غار رفتند و در آنجا آن حضرت(ص) به هند دستور داد که برای وی و همراهش دو شتر خریداری کند. [[ابوبکر]] گفت: ای پیامبر خدا، برای خود و شما دو مرکب آماده کرده‌ام که با آنها تا مدینه سفر می‌کنیم. رسول الله(ص) فرمود: من هر دو و حتی یکی از آنها را قبول نمی‌کنم، مگر آن که بهای آنها را بپردازم. ابوبکر گفت: اختیار با شماست و او به [[امام علی علیه السلام|علی(ع)]] دستور داد که بهای شترها را بپردازد و سپس به او سفارش کرد که امانت‌ها را رد کند و تعهدات او را بپردازد.{{مدرک}}
[[امام علی علیه‌السلام|حضرت علی(ع)]] پس از رفتن [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] به [[غار ثور]] صبر کرد تا شب آینده فرا رسید. او همراه [[هند بن ابی هاله]] حرکت کرد تا نزد رسول الله(ص) در غار رفتند و در آنجا آن حضرت(ص) به هند دستور داد که برای وی و همراهش دو شتر خریداری کند. [[ابوبکر]] گفت: ای پیامبر خدا، برای خود و شما دو مرکب آماده کرده‌ام که با آن‌ها تا مدینه سفر می‌کنیم. رسول الله(ص) فرمود: من هر دو و حتی یکی از آن‌ها را قبول نمی‌کنم، مگر آن که بهای آنها را بپردازم. ابوبکر گفت: اختیار با شماست و او به [[امام علی علیه السلام|علی(ع)]] دستور داد که بهای شترها را بپردازد و سپس به او سفارش کرد که امانت‌ها را رد کند و تعهدات او را بپردازد.{{مدرک}}


علی(ع) سه شبانه روز در [[مکه]] ماند و امانت‌های مردم را که نزد رسول‌ خدا بود، به صاحبانش رسانید، و هنگامی که از این کار فراغت یافت به مدینه هجرت کرد و همراه رسول خدا در خانه [[کلثوم بن هدم]] منزل گزید.<ref>رجوع کنید به: مسعودی، التنبیه و الاشراف، دار الصاوی، ص۲۰۰.</ref>در این هجرت فواطم  ثلاث ([[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه دختر پیامبر]]، [[فاطمه بنت اسد]]، فاطمه دختر زبیر)  با گروهی دیگر ازنان همراه امیرالمؤمنین(ع) بودند. حضرت درراه به کمین دشمنان برخورد کرد ولی با مقابله با آنان توانست جان همراهانش را حفظ کند و به سلامت روانه [[مدینه]] شدند.<ref>مجلسی، بحارالانوار،۱۴۰۳ق، ج۱۹، ص۶۵.</ref> {{یادداشت|وخرج علي بفاطمة بنت رسول ـ الله  وامه فاطمة بنت أسد بن هاشم ، وفاطمة بنت الزبير بن عبدالمطلب}}پیامبر(ص) هنگام هجرت از مکه به امیرالمؤمنین(ع) چنین فرمود: «من دخترم فاطمه را به تو سپردم و هردوى شما را نیز به خدا می‌سپارم و از خداوند می‌‏خواهم که نگهبان و حافظ شما باشد.» <ref>شیخ طوسی،الأمالي،۱۴۱۴ق،  ج۱، ص۴۶۸.</ref> {{یادداشت|ثُمَّ إِنِّي مُسْتَخْلِفُكَ عَلَى فَاطِمَةَ ابْنَتِي وَ مُسْتَخْلَفُ رَبِّي عَلَيْكُمَا وَ مُسْتَحْفِظُهُ فِيكُمَا}}
علی(ع) سه شبانه‌روز در [[مکه]] ماند و امانت‌های مردم را که نزد رسول‌ خدا بود، به صاحبانش رسانید و هنگامی که این کار را انجام داد، به مدینه هجرت کرد و همراه رسول خدا در خانه [[کلثوم بن هدم]] منزل گزید.<ref>رجوع کنید به: مسعودی، التنبیه و الاشراف، دار الصاوی، ص۲۰۰.</ref>در این هجرت، فواطم  ثلاث ([[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه دختر پیامبر]]، [[فاطمه بنت اسد]]، فاطمه دختر زبیر)  با گروهی دیگر ازنان همراه امیرالمؤمنین(ع) بودند. حضرت درراه به کمین دشمنان برخورد کرد، ولی با مقابله با آنان توانست جان همراهانش را حفظ کند و به سلامت روانه [[مدینه]] شدند.<ref>مجلسی، بحارالانوار،۱۴۰۳ق، ج۱۹، ص۶۵.</ref> {{یادداشت|وخرج علي بفاطمة بنت رسول ـ الله  وامه فاطمة بنت أسد بن هاشم ، وفاطمة بنت الزبير بن عبدالمطلب}}پیامبر(ص) هنگام هجرت از مکه به امیرالمؤمنین(ع) چنین فرمود: «من دخترم فاطمه را به تو سپردم و هردوى شما را نیز به خدا می‌سپارم و از خداوند می‌‏خواهم که نگهبان و حافظ شما باشد.» <ref>شیخ طوسی،الأمالي،۱۴۱۴ق،  ج۱، ص۴۶۸.</ref> {{یادداشت|ثُمَّ إِنِّي مُسْتَخْلِفُكَ عَلَى فَاطِمَةَ ابْنَتِي وَ مُسْتَخْلَفُ رَبِّي عَلَيْكُمَا وَ مُسْتَحْفِظُهُ فِيكُمَا}}


==تعقیب پیامبر(ص)==
==تعقیب پیامبر(ص)==
[[قریش]] پس از آنکه در نقشه خود ناکام ماندند، کوشیدند [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] را پیش از آن که به [[مدینه]] برسد بیابند و بکشند. از این رو، رد او را گرفتند تا به [[غار ثور]] رسیدند. یکی از آنان گفت: از اینجا عبور نکرده‌اند یا این که به آسمان عروج کرده‌اند و یا در زمین فرو رفته‌اند.<ref>طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۸.</ref>
[[قریش]] پس از آنکه در نقشه خود ناکام ماندند، کوشیدند [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] را پیش از آنکه به [[مدینه]] برسد پیدا کنند و او را به قتل برسانند؛ ازاین‌رو، ردّ او را گرفتند تا به [[غار ثور]] رسیدند. یکی از آنان گفت: از اینجا عبور نکرده‌اند یا اینکه به آسمان عروج کرده‌اند یا در زمین فرو رفته‌اند.<ref>طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۸.</ref>
 
بنابر برخی نقل‌ها، خداوند عنکبوتی را مأمور کرد تا با تارهای خود، درِ غار را ببندد. وقتی تعقیب‌کنندگان تارها را دیدند، به این نتیجه رسیدند که کسی وارد غار نشده است و بدین ترتیب دست از تعقیب کشیدند.<ref>قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۲۷۳- ۲۷۶؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۸؛ قطب راوندی، قصص الانبیاء، ۱۳۶۸ش، ص۳۳۵-۳۳۷.</ref>دربرخی گزارش ها به لانه کردن دو کبوتر وحشی و به روایتی روییدن درختی فرا روی پیامبر(ص) نیز اشاراتی شده است. <ref>ابن کثیر، السيره النبويه، ۱۳۹۶ق، ج۲، ص۲۴۰، مجلسی، بحارالانوار، ج۱۹، ص۷۴.</ref> {{یادداشت|وَقَدْ وَرَدَ أَنَّ حَمَامَتَيْنِ عَشَّشَتَا عَلَى بَابِهِ أَيْضًا، وَقَدْ نَظَمَ ذَلِكَ الصَّرْصَرِيُّ فِي شِعْرِهِ حَيْثُ يَقُولُ: فَغَمَّى عَلَيْهِ الْعَنْكَبُوتُ بِنَسْجِهِ * وَظَلَّ عَلَى الْبَابِ الْحَمَامُ يَبِيضُ}}
همچنین نقل شده است فرشته‌ای به صورت انسان و سوار بر اسب رسید و گفت: محمد اینجا نیست، در این دره‌ها جستجو کنید تا او را بیابید. پس مشرکان از غار دور شدند و در کوه‌ها و دره‌ها مشغول جستجو شدند.<ref>طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۸.</ref>


==حرکت به سوی یثرب و توقف در قبا==
بنابر برخی نقل‌ها، خداوند عنکبوتی را مأمور کرد تا با تارهای خود، درِ غار را ببندد. وقتی تعقیب‌کنندگان تارها را دیدند، به این نتیجه رسیدند که کسی وارد غار نشده است و بدین ترتیب دست از تعقیب کشیدند.<ref>قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۲۷۳- ۲۷۶؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۸؛ قطب راوندی، قصص الانبیاء، ۱۳۶۸ش، ص۳۳۵-۳۳۷.</ref>در برخی گزارش‌ها به لانه کردن دو کبوتر وحشی و به روایتی روییدن درختی فرا روی پیامبر(ص) نیز اشاراتی شده است. <ref>ابن کثیر، السيره النبويه، ۱۳۹۶ق، ج۲، ص۲۴۰، مجلسی، بحارالانوار، ج۱۹، ص۷۴.</ref> {{یادداشت|وَقَدْ وَرَدَ أَنَّ حَمَامَتَيْنِ عَشَّشَتَا عَلَى بَابِهِ أَيْضًا، وَقَدْ نَظَمَ ذَلِكَ الصَّرْصَرِيُّ فِي شِعْرِهِ حَيْثُ يَقُولُ: فَغَمَّى عَلَيْهِ الْعَنْكَبُوتُ بِنَسْجِهِ * وَظَلَّ عَلَى الْبَابِ الْحَمَامُ يَبِيضُ}}
پیامبر(ص) سه روز در [[کوه ثور|غار]] ماند و آنگاه به سوی [[مدینه]] حرکت کرد.<ref>طوسی، امالی، ۱۴۱۴ق، ص۴۶۷- ۴۶۸، مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۹، ص۶۳؛ بحرانی، حلیة الابرار، ۱۴۱۵ق، ص۹۰.</ref> پیامبر(ص) [[۱۲ ربیع‌الاول]] هنگام ظهر به [[یثرب]] رسید و در [[قباء]] توقف کرد و نماز خواند. در آنجا میهمان (بنی) [[عمرو بن عوف]] شد و کمی بیشتر از ده روز پیش آنان اقامت کرد.
همچنین نقل شده است فرشته‌ای به‌صورت انسان و سوار بر اسب رسید و گفت: محمد اینجا نیست، در این دره‌ها جست‌وجو کنید تا او را بیابید. پس مشرکان از غار دور شدند و در کوه‌ها و دره‌ها مشغول جست‌وجو شدند.<ref>طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۸.</ref>


افراد این قبیله از پیامبر خواستند تا پیش آنان بماند و برایش خانه‌ای بسازند؛ اما او نپذیرفت و فرمود که منتظر رسیدن [[علی بن ابی طالب(ع)]] است و همانجا ماند تا علی بن ابی طالب رسید.<ref>کلینی، روضه کافی، ۱۳۶۷ش، ص۲۸۰.</ref>
==حرکت به‌سوی یثرب و توقف در قبا==
پیامبر(ص) سه روز در [[کوه ثور|غار]] ماند و آنگاه به‌سوی [[مدینه]] حرکت کرد.<ref>طوسی، امالی، ۱۴۱۴ق، ص۴۶۷- ۴۶۸، مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۹، ص۶۳؛ بحرانی، حلیة الابرار، ۱۴۱۵ق، ص۹۰.</ref> پیامبر(ص) [[۱۲ ربیع‌الاول]] هنگام ظهر به [[یثرب]] رسید و در [[قباء]] توقف کرد و نماز خواند. در آنجا میهمان (بنی) [[عمرو بن عوف]] شد و کمی بیشتر از ده روز پیش آنان اقامت کرد. افراد این قبیله از پیامبر خواستند تا پیش آنان بماند و برایش خانه‌ای بسازند، اما او نپذیرفت و فرمود که منتظر رسیدن [[علی بن ابی طالب(ع)]] است و همان جا ماند تا علی بن ابی طالب رسید.<ref>کلینی، روضه کافی، ۱۳۶۷ش، ص۲۸۰.</ref>


==ورود به مدینه==
==ورود به مدینه==
منابع روایی ماجرای ورود [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] به [[مدینه|یثرب]] را مفصل بازنوشته‌اند.{{مدرک}} از جمله به نقل عبد الرحمن بن عویم بن ساعده آورده‌اند که چون از حرکت رسول خدا از [[مکه‌]] خبر یافتیم و انتظار ورود او می‌رفت، همه روزه پس از نماز بامداد، از مدینه بیرون می‌رفتیم و در بیرون شهر به انتظار ورود رسول خدا می‌نشستیم و موقعی که سایه‌ها از میان می‌رفت و دیگر سایه‌ای پیدا نمی‌کردیم، به مدینه بازمی‌گشتیم.
منابع روایی ماجرای ورود [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] به [[مدینه|یثرب]] را مفصل بازنوشته‌اند.{{مدرک}} از جمله به نقل عبد الرحمن بن عویم بن ساعده آورده‌اند که چون از حرکت رسول خدا از [[مکه‌]] خبر یافتیم و انتظار ورود او می‌رفت، همه روزه پس از نماز بامداد، از مدینه بیرون می‌رفتیم و در بیرون شهر به انتظار ورود رسول خدا می‌نشستیم و موقعی که سایه‌ها از میان می‌رفت و دیگر سایه‌ای پیدا نمی‌کردیم، به مدینه بازمی‌گشتیم.


در همان روز ورود رسول خدا نیز در بیرون شهر به انتظار ورود او بودیم تا سایه‌ها از میان رفت و ناچار بر اثر شدّت گرما به خانه‌های خود بازگشتیم و در همان موقعی که ما در خانه‌های خود بودیم، رسول خدا وارد شد. نخستین کسی که او را دید مردی از یهود بود که از کار هر روزه ما با خبر بود و می‌دانست که ما در انتظار ورود رسول خدا هستیم. پس با صدای بلند فریاد زد:‌ای «بنی قیله» بخت شما رسید. با شنیدن این صدا از خانه‌ها بیرون ریختیم و نزد رسول خدا رفتیم و ابو بکر نیز همراه وی بود و چون بیشتر ما رسول خدا را ندیده بودیم، هنگامی که سایه از رسول خدا گشت و ابوبکر برخاست و بر آن حضرت سایه افکند، او را شناختیم.
در همان روز ورود رسول خدا نیز در بیرون شهر به انتظار ورود او بودیم تا سایه‌ها از میان رفت و ناچار بر اثر شدّت گرما به خانه‌های خود بازگشتیم و در همان موقعی که ما در خانه‌های خود بودیم، رسول خدا وارد شد. نخستین کسی که او را دید مردی از یهود بود که از کار هر روزه ما با خبر بود و می‌دانست که ما در انتظار ورود رسول خدا هستیم. پس با صدای بلند فریاد زد:‌ ای «بنی قیله» بخت شما رسید. با شنیدن این صدا از خانه‌ها بیرون ریختیم و نزد رسول خدا رفتیم و ابو بکر نیز همراه وی بود و چون بیشتر ما رسول خدا را ندیده بودیم، هنگامی که سایه از رسول خدا گشت و ابوبکر برخاست و بر آن حضرت سایه افکند، او را شناختیم.


رسول خدا در محله قبا بر کلثوم بن هدم یکی از مردان بنی عمرو بن عوف وارد شد و برای ملاقات با مردم در خانه «سعد بن خیثمه» که زن و فرزندی نداشت و مهاجران مجرّد در خانه وی منزل کرده بودند، می‌نشست.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۱.</ref>
رسول خدا در محله قبا بر کلثوم بن هدم، یکی از مردان بنی عمرو بن عوف، وارد شد و برای ملاقات با مردم در خانه «سعد بن خیثمه» که زن و فرزندی نداشت و مهاجران مجرّد در خانه وی منزل کرده بودند، می‌نشست.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۱.</ref>


==مبدأ تاریخ اسلام==
==مبدأ تاریخ اسلام==
اهمیت هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه تا آنجا بود که مبداء تاریخ مسلمانان قرار گرفت. در اینکه چه کسی آن را مبداء تاریخ قرار داد دو قول است:
اهمیت هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه تا آنجا بود که مبدأ تاریخ مسلمانان قرار گرفت. در اینکه چه کسی آن را مبدأ تاریخ قرار داد دو قول است:
* قول اول معتقد است که به دستور پیامبر(ص)، هجرت مبداء تاریخ قرار گرفته است. طبری نویسنده کتاب تاریخ الامم و الملوک، تصریح دارد که پیامبر(ص) هنگام ورود به مدینه دستور به کتابت تاریخ داد<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۸۸.</ref> و نامه‌هایی از پیامبر(ص) موجود است که به دستور پیامبر(ص) با تاریخ هجری ثبت شده‌است.<ref>سبحانی، سیدالمرسلین، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۶۱۰ و ص۶۰۹«كَتَبَ عَليُّ بْنُ اَبيطالِبٍ بِاَمْرِ رَسُولِ اللّهْ فِي شَهْرِ رَجَبِ سِنَةَ تِسْعٍ مِنَ الْهِجْرَةْ».</ref>
* قول اول معتقد است که به دستور پیامبر(ص)، هجرت مبدأ تاریخ قرار گرفته است. طبری نویسنده کتاب تاریخ الامم و الملوک، تصریح دارد که پیامبر(ص) هنگام ورود به مدینه دستور به کتابت تاریخ داد<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۸۸.</ref> و نامه‌هایی از پیامبر(ص) موجود است که به دستور پیامبر(ص) با تاریخ هجری ثبت شده‌ است.<ref>سبحانی، سیدالمرسلین، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۶۱۰ و ص۶۰۹«كَتَبَ عَليُّ بْنُ اَبيطالِبٍ بِاَمْرِ رَسُولِ اللّهْ فِي شَهْرِ رَجَبِ سِنَةَ تِسْعٍ مِنَ الْهِجْرَةْ».</ref>
* قول دوم معتقد است که به دستور [[عمر بن خطاب]] و به پیشنهاد [[حضرت علی(ع)]]، هجرت مبداء تاریخ قرار گرفته است. خلیفه دوم  شورایی تشکیل داد تا آغازی را برای تاریخ اسلام مشخص کنند.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۲۰۷.</ref> در این شورا نظرات مختلفی ارائه شد که در نهایت حضرت علی(ع) پیشنهاد دادند هجرت پیامبر(ص) از [[مکه]] به [[مدینه]] مبدا [[تاریخ اسلام]] قرار گیرد که عمر آن را پذیرفت و به صورت بخشنامه به سراسر شهرها اعلام شد.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۴۵؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۰۰.</ref>
* قول دوم معتقد است که به دستور [[عمر بن خطاب]] و به پیشنهاد [[حضرت علی(ع)]]، هجرت مبدأ تاریخ قرار گرفته است. خلیفه دوم  شورایی تشکیل داد تا آغازی را برای تاریخ اسلام مشخص کنند.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۲۰۷.</ref> در این شورا نظرات مختلفی ارائه شد که در نهایت حضرت علی(ع) پیشنهاد دادند هجرت پیامبر(ص) از [[مکه]] به [[مدینه]] مبدأ [[تاریخ اسلام]] قرار گیرد که عمر آن را پذیرفت و به‌صورت بخشنامه به سراسر شهرها اعلام شد.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۴۵؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۰۰.</ref>


==پانویس==
==پانویس==
کاربر ناشناس