Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۳٬۱۵۴
ویرایش
P.motahari (بحث | مشارکتها) (بازنویسی شناسه و برداشتن الگوی ویرایش پس از اتمام بازنویسی همه مدخل) |
P.motahari (بحث | مشارکتها) (اصلاح تاریخ نشر دو کتاب) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
==مصداقهای اصول دین== | ==مصداقهای اصول دین== | ||
اصول دین [[اسلام]]، عبارتاند از [[توحید]]، [[نبوت]] پیامبر اسلام(ص) و [[معاد]].<ref>مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۱۴.</ref> [[مسلمانان]] هرکس را که به این سه اصل اعتقاد داشته باشد مسلمان مینامند و معتقدند کسی که این اصول را باور ندارد، مسلمان نیست.<ref>گذشته، «اصول دین»، ص۲۸۲.</ref> البته درخصوص جزئیات این اصول میان مسلمانان اختلافنظر هست. برای نمونه بیشتر متکلمان [[امامیه|شیعه]] و [[معتزله]] صفات خدا را عین ذات او میدانند؛ اما [[اشاعره]] بر این باورند که صفات خداوند چیزی بهجز ذات خدا و زائد بر آن است.<ref>سبحانی، محاضرات، | اصول دین [[اسلام]]، عبارتاند از [[توحید]]، [[نبوت]] پیامبر اسلام(ص) و [[معاد]].<ref>مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۱۴.</ref> [[مسلمانان]] هرکس را که به این سه اصل اعتقاد داشته باشد مسلمان مینامند و معتقدند کسی که این اصول را باور ندارد، مسلمان نیست.<ref>گذشته، «اصول دین»، ص۲۸۲.</ref> البته درخصوص جزئیات این اصول میان مسلمانان اختلافنظر هست. برای نمونه بیشتر متکلمان [[امامیه|شیعه]] و [[معتزله]] صفات خدا را عین ذات او میدانند؛ اما [[اشاعره]] بر این باورند که صفات خداوند چیزی بهجز ذات خدا و زائد بر آن است.<ref>سبحانی، محاضرات، ۱۴۲۸ق، ص۵۳، ۵۴.</ref><br /> | ||
درگذشته معیار مشخصی در این زمینه که چه باوری از اصول دین یا مذهب است ذکر نشده است. اهمیت یک مسئله در دورهای خاص موجب میشده است که آن مسئله را از اصول بدانند؛<ref>[http://www.ensani.ir/storage/Files/20101027151822-97.pdf محمدی، «اصول دین: بررسی تعریف و مصادیق آن از دیدگاه متکلمان»، ص۹.]</ref> مانند مسئله عدل که که امتیازی نسبت به دیگر صفات خدا ندارد؛<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۳، ص۷۰.</ref> اما به جهت اختلافنظر جدی میان مسلمانان در این زمینه، جزء اصول مذهب [[امامیه|شیعیان]] و [[معتزله]] قرار گرفت.<ref>[http://www.ensani.ir/storage/Files/20101027151822-97.pdf محمدی، «اصول دین: بررسی تعریف و مصادیق آن از دیدگاه متکلمان»، ص۹.]</ref> | درگذشته معیار مشخصی در این زمینه که چه باوری از اصول دین یا مذهب است ذکر نشده است. اهمیت یک مسئله در دورهای خاص موجب میشده است که آن مسئله را از اصول بدانند؛<ref>[http://www.ensani.ir/storage/Files/20101027151822-97.pdf محمدی، «اصول دین: بررسی تعریف و مصادیق آن از دیدگاه متکلمان»، ص۹.]</ref> مانند مسئله عدل که که امتیازی نسبت به دیگر صفات خدا ندارد؛<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۳، ص۷۰.</ref> اما به جهت اختلافنظر جدی میان مسلمانان در این زمینه، جزء اصول مذهب [[امامیه|شیعیان]] و [[معتزله]] قرار گرفت.<ref>[http://www.ensani.ir/storage/Files/20101027151822-97.pdf محمدی، «اصول دین: بررسی تعریف و مصادیق آن از دیدگاه متکلمان»، ص۹.]</ref> | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
== لزوم یقین در اصول دین== | == لزوم یقین در اصول دین== | ||
بیشتر علماء یقین را در اصول دین لازم میدانند.<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ص۵۵۳.</ref> [[علامه حلی]] در [[باب حادی عشر]]، مدعی اجماع در این زمینه شده است؛<ref>علامه حلی، باب حادی عشر، | بیشتر علماء یقین را در اصول دین لازم میدانند.<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ص۵۵۳.</ref> [[علامه حلی]] در [[باب حادی عشر]]، مدعی اجماع در این زمینه شده است؛<ref>علامه حلی، باب حادی عشر، ۱۳۷۰ش، ص۱.</ref> اما [[شیخ انصاری]] دیدگاههای دیگری نیز در این زمینه نقل کرده است؛<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ص۵۵۳، ۵۵۴.</ref> از جمله دیدگاهی که وجود ظن را هم در اصول دین کافی میداند. به گفته او از کسانی چون [[محقق اردبیلی]] و شاگردش [[صاحب مدارک]] نقل شده است و همچنین از نوشتههای [[شیخ بهایی]]، [[علامه مجلسی]] و [[فیض کاشانی]] چنین برداشت میشود که اگر کسی به صدق اصول دین گمان هم داشته باشد، مسلمان است.<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ص۵۵۳، ۵۵۴.</ref><br /> دیدگاه خود شیخ انصاری در کتاب [[رسائل شیخ انصاری|رسائل]] این است که ظن در اصول دین کافی نیست<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ص۵۶۹.</ref> و به جهت وجود [[روایات]] فراوانی که بر وجوب [[ایمان]] و معرفت و اقرار دلالت میکنند، بر کسی که میتواند، [[واجب]] است که تحقیق کند تا به یقین برسد.<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ص۵۶۹، ۵۷۰.</ref> به باور شیخ انصاری کسی که به یقین نرسیده است، [[مؤمن]] نیست؛ زیرا روایات معرفت را در ایمان شرط دانسته اند؛<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۵۶۹.</ref> اما چنین شخصی، [[کافر]] هم به شمار نمیآید؛ چراکه روایات بسیاری بر این دلالت میکنند که برخی از مسلمانان نه مؤمناند و نه کافر.<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ص۵۷۱.</ref> | ||
== تقلید در اصول دین == | == تقلید در اصول دین == |