Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۲۱۵
ویرایش
جز (تمیزکاری) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''اَبْدال''' | '''اَبْدال''' اصطلاحی در عرفان اسلامی برای اشاره به جمعی از بندگان خاص [[خدا]] است که در میان [[اولیاء الهی]] جایگاهی ویژه دارند. بنابر روایات عرفانی، شمار ابدال، ثابت و معین است و هرگاه عمر یکی از آنان به پایان رسد، فرد دیگری از طبقۀ فروترِ اولیا جایگزین او میگردد. این که ابدال کدام گروه از اولیاء الهی است، مورد اختلاف است. | ||
بیشتر روایات درباره ابدال، از اهل سنت نقل شده و این اصطلاح بیشتر نزد [[عرفان|عرفا]] و [[تصوف|صوفیان]] کاربرد دارد. | بیشتر روایات درباره ابدال، از اهل سنت نقل شده و این اصطلاح بیشتر نزد [[عرفان|عرفا]] و [[تصوف|صوفیان]] کاربرد دارد. | ||
== | ==مفهومشناسی== | ||
«ابدال» | «ابدال» کلمهای عربی و جمع بَدَل یا بِدْل، به لغت معنای جانشین و نیز به معنای کریم و شریف است.<br /> | ||
دربارۀ وجه | دربارۀ وجه نامگذاری این گروه به ابدال، چند نظر در دست است. | ||
اصطلاح ابدال بیشتر در میان عرفا و [[صوفیه]] با الهام از [[روایات]] مورد استفاده قرار گرفته است. به نظر [[ابن خلدون]] پیدایش اعتقاد به قطب و ابدال در میان صوفیه، از اعتقاد [[شیعه|شیعیان]] به امام و نقیبان ریشه گرفته است. <ref>تاریخ ابن خلدون ۱/۶۳۱.</ref>. در میان صوفیانِ قلمرو [[امپراتوری عثمانی]] لفظ ابدال و بُدَلاء (جمع بدیل) به [[درویش|درویشان]] نیز اطلاق شده و به دنبال انحطاط طریقتهای صوفیانه در آن سرزمین، این دو کلمه در زبان ترکی استانبولی به صورت مفرد و به معنای ابله و ساده لوح به کار رفته است. | بنابر برخی روایات [[شیعه]]، ابدال از آن رو که جانشینان [[انبیاء]] شمرده میشوند، ابدال نامیده شدهاند.<ref>قمی، ۱/۶۴.</ref> بعضی گفتهاند که چون شمار ابدال ثابت است و به محض درگذشتِ یکی از آنان، فرد دیگری جانشین او میگردد، چنین نامیده شدهاند.<ref>آملی، ۲۷۶؛ ابن اثیر، ۱/۱۰۷.</ref>برخی معتقدن که چون آنان میتوانند هنگام ضرورت صورتی مثالی و یا شخصی روحانی را به عنوان بدل به جای بگذارند و جایگاه خود را ترک کنند، ابدال خوانده شدهاند.<ref>آملی، ۲۷۶؛ ابن عربی، ۲/۷.</ref> [[ابن عربی]] تبدیل صفات مذمومه به صفات محموده را که از خصوصیات ابدال است به عنوان یکی از وجوه نامگذاری آنان ذکر میکند.<ref>الفتوحات المکّیه، ۱/۱۶۰.</ref>. | ||
اصطلاح ابدال بیشتر در میان عرفا و [[صوفیه]] با الهام از [[روایات]] مورد استفاده قرار گرفته است. به نظر [[ابن خلدون]] پیدایش اعتقاد به قطب و ابدال در میان صوفیه، از اعتقاد [[شیعه|شیعیان]] به امام و نقیبان ریشه گرفته است.<ref>تاریخ ابن خلدون ۱/۶۳۱.</ref>. در میان صوفیانِ قلمرو [[امپراتوری عثمانی]] لفظ ابدال و بُدَلاء (جمع بدیل) به [[درویش|درویشان]] نیز اطلاق شده و به دنبال انحطاط طریقتهای صوفیانه در آن سرزمین، این دو کلمه در زبان ترکی استانبولی به صورت مفرد و به معنای ابله و ساده لوح به کار رفته است. | |||
== ابدال در روایات == | == ابدال در روایات == | ||
===روایات شیعی=== | ===روایات شیعی=== | ||
در روایات و ادعیه [[شیعه]] این کلمهگاه بر ''[[وصی|اوصیاء]]'' [[حضرت محمد(ص)]] که خداوند آنان را بدل و جانشین انبیا قرار داده اطلاق شده است وگاه مراد از آن اصحاب خاص [[ائمه]] بوده است.<ref>قمی، ۱/۶۴.</ref> | در روایات و ادعیه [[شیعه]] این کلمهگاه بر ''[[وصی|اوصیاء]]'' [[حضرت محمد(ص)]] که خداوند آنان را بدل و جانشین انبیا قرار داده اطلاق شده است وگاه مراد از آن اصحاب خاص [[ائمه]] بوده است.<ref>قمی، ۱/۶۴.</ref> | ||
خالد بن هیثم فارسی گوید: به [[امام رضا(ع)]] عرض کردم : مردم گمان دارند که در روی زمین، گروهی به نام ابدال وجود دارند، آنها چه کسانی اند؟ حضرت در پاسخ فرمود: «راست گفتهاند. منظور از ابدال، همان [[وصی|اوصیا]] و جانشینان هستند که خداوند پس از مرگ و رحلت هر پیامبری، آنها را بدل و جانشین او قرار میدهد».<ref>سفینةالبحار، ج۱، ص۶۴.</ref> | خالد بن هیثم فارسی گوید: به [[امام رضا(ع)]] عرض کردم : مردم گمان دارند که در روی زمین، گروهی به نام ابدال وجود دارند، آنها چه کسانی اند؟ حضرت در پاسخ فرمود: «راست گفتهاند. منظور از ابدال، همان [[وصی|اوصیا]] و جانشینان هستند که خداوند پس از مرگ و رحلت هر پیامبری، آنها را بدل و جانشین او قرار میدهد».<ref>سفینةالبحار، ج۱، ص۶۴.</ref> | ||
=== | ===دعای ام داوود=== | ||
دعای [[ام داود]] که از [[امام صادق(ع)]] نقل شده و یکی از اعمال مهم [[۱۵ رجب|نیمه رجب]] است، دلالت دارد که ابدال غیر از امامان هستند: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْأَبْدَالِ وَ الْأَوْتَادِ وَ السُّیاحِ وَ الْعُبَّادِ وَ الْمُخْلَصِینَ وَ الزُّهَّادِ وَ أَهْلِ الْجَدِّ وَ الِاجْتِهَادِ وَ اخْصُصْ مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَیتِهِ بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِک».<ref>مفاتیح الجنان، ص۲۶۴.</ref> | |||
دعای [[ام داود]] از [[امام صادق(ع)]] | |||
در برخی از | در برخی از روایات، عدّهای از زنان جزو ابدال شمرده شدهاند<ref>فردوس الأخبار، ج۱، ص۱۱۹.</ref> و یا اینکه گفته شده: هر کس چند ویژگی در او باشد، جزو ابدال شمرده خواهد شد و یا در پاسخ به اینکه ابدال از کجا به این مرتبه رسیدهاند؟ گفته شده: به وسیله جود و سخاوت و نصیحت و خیرخواهی برای مسلمانان.<ref>المعجم الکبی، ج۱۰، ص۲۲۴.</ref> که همه اینها دلالت بر این دارد که ابدال، کسانی غیر از معصومان میباشند. | ||
ممکن است در حال حاضر ابدال بر خادمان و گروه سی نفره همراهان [[حضرت مهدی(عج)]] منطبق شود. چنانچه [[علامه مجلسی]] از[[امام باقر(ع)]] نقل میکند که فرمود:«لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ عُزْلَةٍ وَ لَا بُدَّ فِی عُزْلَتِهِ مِنْ قُوَّةٍ وَ مَا بِثَلَاثِینَ مِنْ وَحْشَة» صاحب عصر را غیبتی ناگزیر است و در آن غیبت، قدرت و قوّت برای او لازم است و در آن زمان، به وسیله سی نفر ازهمراهانش، از تنهایی بیرون میآید»<ref>بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۵۳.</ref> که این تعداد، با تعداد ابدال مطابق است. | ممکن است در حال حاضر ابدال بر خادمان و گروه سی نفره همراهان [[حضرت مهدی(عج)]] منطبق شود. چنانچه [[علامه مجلسی]] از[[امام باقر(ع)]] نقل میکند که فرمود:«لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ عُزْلَةٍ وَ لَا بُدَّ فِی عُزْلَتِهِ مِنْ قُوَّةٍ وَ مَا بِثَلَاثِینَ مِنْ وَحْشَة» صاحب عصر را غیبتی ناگزیر است و در آن غیبت، قدرت و قوّت برای او لازم است و در آن زمان، به وسیله سی نفر ازهمراهانش، از تنهایی بیرون میآید»<ref>بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۵۳.</ref> که این تعداد، با تعداد ابدال مطابق است. | ||
===روایات اهل سنت=== | ===روایات اهل سنت=== | ||
اهل سنّت نیز روایاتی نقل کردهاند که در آنها ویژگیهایی برای ابدال به دست دادهاند. از [[امام علی(ع)]] نقل کردهاند که فرمود: ابدال، که شمارۀ آنان ۴۰ نفر است در [[شام]] هستند، هرگاه یکی از آنان وفات کند خداوند یک تن دیگر را جایگزین او میکند. خداوند به [[برکت]] وجود آنان باران بر زمین میباراند و به سبب آنان مسلمانان بر دشمنان پیروز میگردند و عذاب الهی از اهل شام برداشته میشود.<ref>ابن عساکر، ۱/۶۰؛ ابن اثیر، ۱۰۷؛ ابن حنبل، ۱۱۲.</ref> | |||
همچنین از [[پیامبر اکرم(ص)]] نقل کردهاند که فرمود: ابدالِ امّتِ من ۴۰ نفرند: ۲۲ نفر در شام و ۱۸ نفر در [[عراق|عراقند]]. هرگاه یکی از ابدال وفات کند، خداوند دیگری را جانشین او میسازد، و آنگاه که فرمان الهی برسد همه رحلت خواهند کرد و با رفتن آنان قیامت برپا خواهد شد.<ref>ابن عساکر، ۱/۶۰.</ref> به موجب روایت دیگری ابدال این امّت ۳۰ نفر از قبیل [[حضرت ابراهیم(ع)]] خلیل اللهاند.<ref>ابن عساکر، ۱/۶۰-۶۱.</ref> برحسب روایت دیگری، در میان خلق ۳۰۰ نفر هستند که قلبشان همچون قلب [[حضرت آدم(ع)]]، و ۴۰ نفر قلبشان مانند قلب [[حضرت موسی(ع)]] و ۷ نفر قلبشان مانند قلب [[حضرت ابراهیم(ع)]]، و ۵ نفر قلبشان به سان قلب [[جبرئیل،]] و ۳ نفر قلبشان مانند قلب [[میکائیل]] و یک نفر که قلبش همچون قلب [[اسرافیل]] است.<ref>ابن عساکر، ۱/۶۳.</ref> | |||
همچنین از [[پیامبر اکرم(ص)]] نقل کردهاند که فرمود: ابدالِ امّتِ من ۴۰ نفرند: ۲۲ نفر در شام و ۱۸ نفر در [[عراق|عراقند]]. هرگاه یکی از ابدال وفات کند، خداوند دیگری را جانشین او میسازد، و آنگاه که فرمان الهی برسد همه رحلت خواهند کرد و با رفتن آنان قیامت برپا خواهد شد.<ref>ابن عساکر، ۱/۶۰.</ref> به موجب روایت دیگری ابدال این امّت ۳۰ نفر از قبیل [[حضرت ابراهیم(ع)]] خلیل اللهاند.<ref>ابن عساکر، ۱/۶۰-۶۱.</ref> برحسب روایت دیگری، در میان خلق ۳۰۰ نفر هستند که قلبشان همچون قلب [[حضرت آدم(ع)]]، و ۴۰ نفر قلبشان مانند قلب [[حضرت موسی(ع)]] | |||
تاجالدین خوارزمی روایت مربوط به ابدال را به این صورت از پیغمبر نقل میکند: در امت من همیشه ۴۰ کس بر خُلق ابراهیم(ع) باشند و اینان بُدَلا هستند، و ۷ کس بر خُلق موسی(ع) باشند و ایشان اوتادند، و ۳ کس بر خُلق [[عیسی]](ع) باشند و ایشان خُلفایند، و یک کس بر خُلق من باشد و او [[قطب]] است.<ref>شرح فصوص الحکم،ص ۳۳.</ref> | |||
[[سید محمد گیسودراز]] در مکتوب پانزدهم از مکتوبات موسوم به [[بحرالمعانی]] روایتی نقل میکند که به موجب آن لفظ ابدال به جمیع اولیایی که در طبقات ششگانه قرار دارند اطلاق شده است و ترتیب و تعداد و خصوصیات آنان بدین قرار است: ۱. یک نفر که قلب او مانند قلب اسرافیل است؛ ۲. سه نفر که قلبهایشان مثل قلب میکائیل است؛ ۳. شش نفر که قلبهایشان مثل قلب جبرئیل است؛ ۴. هفت نفر که قلبهایشان مثل قلب ابراهیم (ع) است؛ ۵. چهل نفر که قلبهایشان مثل قلب موسی(ع) است؛ ۶. سیصد نفر که قلبهایشان همچون قلب آدم (ع) است. هرگاه یکی از ابدال طبقۀ بالاتر وفات کند، یکی از ابدال طبقۀ فروتر جایگزین او میگردد، و اگر از ۳۰۰ ابدال یک نفر درگذرد، یکی از مسلمانان جانشین او میشود، و خداوند به وسیلۀ این ابدال بلا را از این امت دفع میکند.<ref>انواریه | [[سید محمد گیسودراز]] در مکتوب پانزدهم از مکتوبات موسوم به [[بحرالمعانی]] روایتی نقل میکند که به موجب آن لفظ ابدال به جمیع اولیایی که در طبقات ششگانه قرار دارند اطلاق شده است و ترتیب و تعداد و خصوصیات آنان بدین قرار است: ۱. یک نفر که قلب او مانند قلب اسرافیل است؛ ۲. سه نفر که قلبهایشان مثل قلب میکائیل است؛ ۳. شش نفر که قلبهایشان مثل قلب جبرئیل است؛ ۴. هفت نفر که قلبهایشان مثل قلب ابراهیم(ع) است؛ ۵. چهل نفر که قلبهایشان مثل قلب موسی(ع) است؛ ۶. سیصد نفر که قلبهایشان همچون قلب آدم(ع) است. هرگاه یکی از ابدال طبقۀ بالاتر وفات کند، یکی از ابدال طبقۀ فروتر جایگزین او میگردد، و اگر از ۳۰۰ ابدال یک نفر درگذرد، یکی از مسلمانان جانشین او میشود، و خداوند به وسیلۀ این ابدال بلا را از این امت دفع میکند.<ref>انواریه هروی، ص۱۴-۱۵.</ref> | ||
برحسب روایت دیگری از اهل سنّت، وصول به مرتبۀ ابدال نه بر اثر کثرت [[نماز]] و [[روزه]]، بلکه به واسطۀ غنای نفس و سلامت صدر و خیرخواهی برای مسلمانان است.<ref>ابن عساکر، ۱/۶۰.</ref> به موجب روایت دیگری، ویژگی اخلاقی ابدال آن است که کسانی را که به ایشان ظلم کردهاند عفو، و به کسانی که به آنان بدی کردهاند احسان، و در آنچه خداوند به آنان عطا کرده است، با دیگران مواسات میکنند. | برحسب روایت دیگری از اهل سنّت، وصول به مرتبۀ ابدال نه بر اثر کثرت [[نماز]] و [[روزه]]، بلکه به واسطۀ غنای نفس و سلامت صدر و خیرخواهی برای مسلمانان است.<ref>ابن عساکر، ۱/۶۰.</ref> به موجب روایت دیگری، ویژگی اخلاقی ابدال آن است که کسانی را که به ایشان ظلم کردهاند عفو، و به کسانی که به آنان بدی کردهاند احسان، و در آنچه خداوند به آنان عطا کرده است، با دیگران مواسات میکنند. | ||
خط ۴۱: | خط ۳۹: | ||
=== صفات و خصوصیات ابدال === | === صفات و خصوصیات ابدال === | ||
صفات و خصوصیاتی که در آثار اولیه عرفانی برای ابدال به چشم میخورد، با آنچه در این باره در آثار ابن عربی و پیروان او آمده است، تفاوت عمده دارد. [[ابوطالب مکّی]] <ref>قوت القلوب، ج۲/ص۷۸.</ref> پس از ذکر روایتی از طریق [[اهل بیت]] دربارۀ اهمیت صبر و رضا، یادآور میشود که رضا از حق و رحمت نسبت به خلق و سلامت قلب و ناصح مسلمین بودن و سخاوت نفس، مقام ابدال در میان [[صدّیقین]] است. | صفات و خصوصیاتی که در آثار اولیه عرفانی برای ابدال به چشم میخورد، با آنچه در این باره در آثار ابن عربی و پیروان او آمده است، تفاوت عمده دارد. [[ابوطالب مکّی]]<ref>قوت القلوب، ج۲/ص۷۸.</ref> پس از ذکر روایتی از طریق [[اهل بیت]] دربارۀ اهمیت صبر و رضا، یادآور میشود که رضا از حق و رحمت نسبت به خلق و سلامت قلب و ناصح مسلمین بودن و سخاوت نفس، مقام ابدال در میان [[صدّیقین]] است. | ||
====از دیدگاه خواجه عبدالله انصاری==== | ====از دیدگاه خواجه عبدالله انصاری==== | ||
[[خواجه عبدالله انصاری]]،<ref>طبقات الصوفیه، ص۴۱۵، ۵۱۳، ۶۱۱.</ref> [[کرامت|کرامات]] را خاص ابدال و زهّاد میداند، زیرا اظهار کرامات میتواند موجب مکر و غرور شود و این ابدال هستند که از مکر و غرور آن ایمنند. وی همچنین احتراز از کشتن جانوران را از خصوصیات ابدال | [[خواجه عبدالله انصاری]]،<ref>طبقات الصوفیه، ص۴۱۵، ۵۱۳، ۶۱۱.</ref> [[کرامت|کرامات]] را خاص ابدال و زهّاد میداند، زیرا اظهار کرامات میتواند موجب مکر و غرور شود و این ابدال هستند که از مکر و غرور آن ایمنند. وی همچنین احتراز از کشتن جانوران را از خصوصیات ابدال بهشمار میآورد. | ||
====از دیدگاه هجویری==== | ====از دیدگاه هجویری==== | ||
خط ۵۰: | خط ۴۸: | ||
====از دیدگاه ابن عربی==== | ====از دیدگاه ابن عربی==== | ||
[[ابن عربی]] مینویسد: هر یک از ابدال منسوب به یکی از انبیاست که فیوضات معنوی را از قلب آن [[پیامبر(ص)]] دریافت میکند. خداوند [[اقلیمهای هفتگانه]] را به وسیله آنان حفظ میکند و نظر و توجه روحانیان [[هفت آسمان]] نیز به سوی آنان است. آنان به اسرار و امور مربوط به حرکات و نزول کواکب در منازل [[تقدیر]] شده آگاه و دانا هستند. نام هر یک از آنان یکی از [[اسما و صفات|اسماء الهی]] است. در مقابل هر یک از اسماء الهی، یک نفر از ابدال قرار دارد که به واسطۀ اسماءِ مزبور، حق تعالی به سوی آنان نظر میکند. <ref>الفتوحات المکّیه، ج۲/ص۷۹.</ref> | [[ابن عربی]] مینویسد: هر یک از ابدال منسوب به یکی از انبیاست که فیوضات معنوی را از قلب آن [[پیامبر(ص)]] دریافت میکند. خداوند [[اقلیمهای هفتگانه]] را به وسیله آنان حفظ میکند و نظر و توجه روحانیان [[هفت آسمان]] نیز به سوی آنان است. آنان به اسرار و امور مربوط به حرکات و نزول کواکب در منازل [[تقدیر]] شده آگاه و دانا هستند. نام هر یک از آنان یکی از [[اسما و صفات|اسماء الهی]] است. در مقابل هر یک از اسماء الهی، یک نفر از ابدال قرار دارد که به واسطۀ اسماءِ مزبور، حق تعالی به سوی آنان نظر میکند.<ref>الفتوحات المکّیه، ج۲/ص۷۹.</ref> | ||
همو به نقل از عبدالمجید بن سلمه که توفیق زیارت یکی از ابدال موسوم به معاذ بن اشرس را یافته است، یادآور میشود که ابدال به سبب رعایت صَمْت و سَهَر و جوع و عزلت به این مقام رسیدهاند. [[ابن عربی]] از دستۀ دیگری از ابدال به نام [[رجبیون]] نیز سخن میگوید <ref>الفتوحات المکیه، ج۲/ص۷.</ref> و [[شاه نعمت الله ولی]] به نقل از او احوال آنان را چنین وصف میکند: ایشان هر سال از آغاز [[ماه رجب|رجب]] تا پایان آن ماه در حال حضور به سر میبرند. روز اول ماه رجب حال ایشان قائم به عظمت الهی است چنانکه گویی طبقات آسمانها را بر سرِ ایشان نهادهاند و تا صبح صادق روز دوم حال ایشان بر این منوال است. روز دوم تخفیفی حاصل میشود و روز سوم چون آفتاب طلوع کند بر مغیبات آگاه و به تشریف مکشوفات و تجلّیات مشرّف میگردند.<ref>الفتوحات المکّیه،، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref> | همو به نقل از عبدالمجید بن سلمه که توفیق زیارت یکی از ابدال موسوم به معاذ بن اشرس را یافته است، یادآور میشود که ابدال به سبب رعایت صَمْت و سَهَر و جوع و عزلت به این مقام رسیدهاند. [[ابن عربی]] از دستۀ دیگری از ابدال به نام [[رجبیون]] نیز سخن میگوید<ref>الفتوحات المکیه، ج۲/ص۷.</ref> و [[شاه نعمت الله ولی]] به نقل از او احوال آنان را چنین وصف میکند: ایشان هر سال از آغاز [[ماه رجب|رجب]] تا پایان آن ماه در حال حضور به سر میبرند. روز اول ماه رجب حال ایشان قائم به عظمت الهی است چنانکه گویی طبقات آسمانها را بر سرِ ایشان نهادهاند و تا صبح صادق روز دوم حال ایشان بر این منوال است. روز دوم تخفیفی حاصل میشود و روز سوم چون آفتاب طلوع کند بر مغیبات آگاه و به تشریف مکشوفات و تجلّیات مشرّف میگردند.<ref>الفتوحات المکّیه،، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref> | ||
====از دیدگاه عزیزالدین | ====از دیدگاه عزیزالدین نَسَفی==== | ||
[[عزیزالدّین نسفی]] در وصف اولیاء خدا، که تعداد آنان معین است و ابدال نیز خوانده میشوند میگوید: ایشان دانا و مقرّب و صاحب کرامت و صاحب همت و صاحب قدرت و مستجاب الدّعوهاند. [[کرامت]] و قدر ایشان چنان است که خاک و آب و هوا و آتش و صحرا و کوه مانع نظر ایشان نمیشود.<ref>الانسان الکامل،ص ۳۱۸.</ref> [[سید حیدر آملی]] نیز همان وصفی را از ابدال به دست میدهد که قبلاً [[ابن عربی]] مطرح کرده بود.<ref>المقدمات،، ص۱۵۹-۱۶۰، ۱۶۴، ۲۶۴-۲۶۶.</ref> | [[عزیزالدّین نسفی]] در وصف اولیاء خدا، که تعداد آنان معین است و ابدال نیز خوانده میشوند میگوید: ایشان دانا و مقرّب و صاحب کرامت و صاحب همت و صاحب قدرت و مستجاب الدّعوهاند. [[کرامت]] و قدر ایشان چنان است که خاک و آب و هوا و آتش و صحرا و کوه مانع نظر ایشان نمیشود.<ref>الانسان الکامل،ص ۳۱۸.</ref> [[سید حیدر آملی]] نیز همان وصفی را از ابدال به دست میدهد که قبلاً [[ابن عربی]] مطرح کرده بود.<ref>المقدمات،، ص۱۵۹-۱۶۰، ۱۶۴، ۲۶۴-۲۶۶.</ref> | ||
=== مرتبه و تعداد ابدال === | === مرتبه و تعداد ابدال === | ||
درباره تعداد و مرتبه ابدال نیز اختلاف وجود دارد. [[ابن عربی]]گاه از ۷ نفر وگاه از ۴۰ نفر وگاه از ۱۲ نفر به عنوان ابدال یاد میکند.<ref>الفتوحات المکّیه، ج۲، صص۱۶-۵.</ref> شیخ [[سعدالدین حموئی]] معتقد بود نام «ولی» جز بر [[امامان]] دوازده گانه که آخرین آنان [[حضرت مهدی(عج)]] است، قابل اطلاق نبوده و سایر بزرگان اهل معرفت و سلوک را باید ابدال خواند. <ref>نسفی، ۳۲۰-۳۲۲.</ref> | درباره تعداد و مرتبه ابدال نیز اختلاف وجود دارد. [[ابن عربی]]گاه از ۷ نفر وگاه از ۴۰ نفر وگاه از ۱۲ نفر به عنوان ابدال یاد میکند.<ref>الفتوحات المکّیه، ج۲، صص۱۶-۵.</ref> شیخ [[سعدالدین حموئی]] معتقد بود نام «ولی» جز بر [[امامان]] دوازده گانه که آخرین آنان [[حضرت مهدی(عج)]] است، قابل اطلاق نبوده و سایر بزرگان اهل معرفت و سلوک را باید ابدال خواند.<ref>نسفی، ۳۲۰-۳۲۲.</ref> | ||
====از دیدگاه ابن عربی==== | ====از دیدگاه ابن عربی==== | ||
ابن عربی از ابدال هفتگانه و چهل گانه سخن رانده است، گر چه به گفتۀ اوگاه [[نقبا|نقباء]] دوازدهگانه را نیز ابدال خواندهاند. تأکید ابن عربی بیشتر بر ابدال هفتگانه است و معتقد است که آنان به ترتیب بر قدم [[حضرت ابراهیم(ع)]]، [[حضرت موسی(ع)]]، [[هارون(ع)]]، [[ادریس(ع)]]، [[حضرت یوسف(ع)]]، [[حضرت عیسی(ع)]] و [[حضرت آدم(ع)]] قرار دارند و اسامی آنان عبارت است از عبدالحی، عبدالعلیم، عبدالودود، عبدالقادر، عبدالشّکور، عبدالسّمیع، عبدالبصیر.<ref>الفتوحات المکیه، ج۲/ص۷.</ref> | |||
ابن عربی از ابدال هفتگانه و چهل گانه سخن رانده است، گر چه به گفتۀ اوگاه [[نقبا|نقباء]] | |||
مرتبۀ ابدال بعد از مراتب [[قطب]] و [[امامان]] و [[اوتاد]] قرار دارد، اماگاه ابدال شامل قطب، امامان و اوتاد نیز میباشد. | مرتبۀ ابدال بعد از مراتب [[قطب]] و [[امامان]] و [[اوتاد]] قرار دارد، اماگاه ابدال شامل قطب، امامان و اوتاد نیز میباشد. | ||
====از دیدگاه شاه | ====از دیدگاه شاه نعمتالله ولی ==== | ||
[[شاه نعمتالله ولی]] گاه واژۀ ابدال را به صورت واژهای عام و قابل اطلاق بر تمام طبقات اولیا به کار میبرد وگاه فقط طبقۀ خاصی را به این نام میخواند.=(رسالهها، ج۱/صص۱۵۵-۱۴۹)= صرف نظر از کاربرد این واژه به صورت عام و برای تمام طبقات اولیا، تقریباً در تمام آثار عرفانی تعداد ابدال را ۷ نفر یا ۴۰ نفر ذکر کردهاند. | |||
[[شاه | |||
====از دیدگاه هجویری ==== | ====از دیدگاه هجویری ==== | ||
[[هجویری]] تعداد ابدال را ۴۰ نفر میداند و در سلسلۀ مراتب اولیا، آنان را در مرتبۀ پنجم مینشاند. سلسلۀ مزبور به این صورت است: قطب یاغوث (۱ نفر)، نقباء (۳ نفر)، اوتاد (۴ نفر)، ابرار (۷ نفر)، ابدال (۴۰ نفر)، اخیار (۳۰۰ نفر).<ref>کشف المحجوب، ص۲۶۹.</ref> | |||
[[هجویری]] تعداد ابدال را ۴۰ نفر میداند و در سلسلۀ مراتب اولیا، آنان را در مرتبۀ پنجم مینشاند. سلسلۀ مزبور به این صورت است: قطب یاغوث (۱ نفر)، نقباء (۳ نفر)، اوتاد (۴ نفر)، ابرار (۷ نفر)، ابدال (۴۰ نفر)، اخیار (۳۰۰ نفر).<ref>کشف | |||
====از دیدگاه عبدالرحمان جامی ==== | ====از دیدگاه عبدالرحمان جامی ==== | ||
[[عبدالرحمان جامی]] نیز همان بیان هجویری را دربارۀ خصوصیات و تعداد و مرتبۀ ابدال تکرار کرده است.<ref>نفحات الانس، صص۲۰ – ۲۱.</ref> | |||
[[عبدالرحمان جامی]] نیز همان بیان هجویری را دربارۀ خصوصیات و تعداد و مرتبۀ ابدال تکرار کرده است.<ref>نفحات | |||
====از دیدگاه عزیزالدین نسفی ==== | ====از دیدگاه عزیزالدین نسفی ==== | ||
[[عزیزالدین نسفی]] لفظ ابدال را واژهای عام برای تمام طبقات اولیا دانسته و لذا واژۀ اولیا را به جای ابدال به کار برده است.<ref>الانسان الکامل،ص ۳۲۲.</ref> او مجموع اولیاء خدا یا ابدال را در هر زمان ۳۵۶ نفر میداند و آنها را به ۶ طبقه تقسیم میکند: ۱. سیصد تنان، ۲. چهل تنان، ۳. هفت تنان، ۴. پنج تنان، ۵. سه تنان، ۶. قطب، و سپس یادآور میشود که چون [[آخر الزمان]] فرا رسد بر سیصد تنان کسی افزوده نشود تا آنکه تماماٌ از جهان رحلت کنند. آنگاه از چهل تنان و هفت تنان و پنج تنان و سه تنان به ترتیب کاسته شود تا کسی از آنها باقی نماند و قطب تنها شود، و چون قطب از عالم رخت بربندد، عالم برافتد<ref>الانسان الکامل، ص۳۱۷.</ref>. | |||
[[عزیزالدین نسفی]] لفظ ابدال را واژهای عام برای تمام طبقات اولیا دانسته و لذا واژۀ اولیا را به جای ابدال به کار برده است.<ref>الانسان الکامل،ص ۳۲۲.</ref> او مجموع اولیاء خدا یا ابدال را در هر زمان ۳۵۶ نفر میداند و آنها را به ۶ طبقه تقسیم میکند: ۱. سیصد تنان، ۲. چهل تنان، ۳. هفت تنان، ۴. پنج تنان، ۵. سه تنان، ۶. قطب، و سپس یادآور میشود که چون [[آخر الزمان]] فرا رسد بر سیصد تنان کسی افزوده نشود تا آنکه تماماٌ از جهان رحلت کنند. آنگاه از چهل تنان و هفت تنان و پنج تنان و سه تنان به ترتیب کاسته شود تا کسی از آنها باقی نماند و قطب تنها شود، و چون قطب از عالم رخت بربندد، عالم برافتد <ref>الانسان | |||
====از دیدگاه سید حیدر آملی ==== | ====از دیدگاه سید حیدر آملی ==== | ||
[[سید حیدر آملی]] در [[المقدمات]] ۳ نوع طبقه بندی از مراتب اولیا به دست داده که در هر ۳ نوع تعداد ابدال ۷ نفر است، اما مرتبۀ آنان متفاوت است. در طبقه بندی اول، ابدال بعد از قطب، در مرتبۀ دوم قرار دارند و دارای مقامی بالاتر از رجال الغیب و صلحا هستند. در طبقه بندی دوم، ابدال پس از قطب و غوث و افراد، در مرتبۀ چهارم واقع شدهاند. در طبقه بندی سوم، ابدال پس از [[قطب]] الاقطاب، که مقام [[پیغمبر اکرم]](ص) و ائمّۀ هدی(ع) است، و نیز قطب یا غوث و امامان و اوتاد، در مرتبۀ پنجم قرار دارند. | |||
او ضمن برشمردن طبقات مختلف اولیا این نکته را نیز یادآور میشود کهگاه از [[ائمه]] معصومین(ع) تعبیر به اقطاب و ابدال میشود، و ظاهراً این معنا مقتبس از روایات [[شیعه]] است. همچنین او به این نکته اشاره دارد کهگاه مقصود از ابدال هفتگانه، اوتاد چهارگانه و دو امام و قطب است.<ref>المقدمات،ص ۲۷۶.</ref> همچنین از قول شیخ [[سعدالدین حموئی]] طبقه بندی جدیدی را نقل میکند که در آن تعداد ابدال ۷ نفر بوده و بعد از قطب و «غوث و امامین» و اوتاد و اشباح در مرتبۀ پنجم از طبقات هفتگانۀ اولیا قرار دارند و عدد اولیا در مجموع طبقات مذکور منحصر به ۳۶۰نفر است.<ref>المقدمات، ص۲۷۷.</ref> | |||
او ضمن برشمردن طبقات مختلف اولیا این نکته را نیز یادآور میشود کهگاه از [[ائمه]] معصومین (ع) تعبیر به اقطاب و ابدال میشود، و ظاهراً این معنا مقتبس از روایات [[شیعه]] است. همچنین او به این نکته اشاره دارد کهگاه مقصود از ابدال هفتگانه، اوتاد چهارگانه و دو امام و قطب است.<ref>المقدمات،ص ۲۷۶.</ref> همچنین از قول شیخ [[سعدالدین حموئی]] طبقه بندی جدیدی را نقل میکند که در آن تعداد ابدال ۷ نفر بوده و بعد از قطب و «غوث و امامین» و اوتاد و اشباح در مرتبۀ پنجم از طبقات هفتگانۀ اولیا قرار دارند و عدد اولیا در مجموع طبقات مذکور منحصر به ۳۶۰نفر است.<ref>المقدمات، ص۲۷۷.</ref> | |||
[[شاه نعمت الله ولی]] نیز طبقه بندیهای متفاوتی از اولیا به دست میدهد که در آنها لفظ ابدالگاه به طور خاص وگاه به طور عام مورد استفاده واقع شده است. در طبقه بندی اول، ابدال هفتگانه بعد از اقطاب دوازده گانه در مرتبۀ دوم، و ابدال چهل گانه در مرتبۀ چهارم و ۳۰۰ ابدال در مرتبۀ ششم قرار دارند. در طبقه بندی دوم، پس از قطب الاقطاب، ۳ ابدال، ۵ ابدال، ۷ ابدال، ۴۰ ابدال و ۳۰۰ ابدال قرار گرفتهاند، طبقه بندی سوم نیز مشابه طبقه بندی دوم است، جز آنکه میان مقام قطب الاقطاب و ۳ ابدال، مقام یک نفر از اولیا واقع است.<ref>رسالهها، ج۱/صص۱۵۵-۱۴۹.</ref> | [[شاه نعمت الله ولی]] نیز طبقه بندیهای متفاوتی از اولیا به دست میدهد که در آنها لفظ ابدالگاه به طور خاص وگاه به طور عام مورد استفاده واقع شده است. در طبقه بندی اول، ابدال هفتگانه بعد از اقطاب دوازده گانه در مرتبۀ دوم، و ابدال چهل گانه در مرتبۀ چهارم و ۳۰۰ ابدال در مرتبۀ ششم قرار دارند. در طبقه بندی دوم، پس از قطب الاقطاب، ۳ ابدال، ۵ ابدال، ۷ ابدال، ۴۰ ابدال و ۳۰۰ ابدال قرار گرفتهاند، طبقه بندی سوم نیز مشابه طبقه بندی دوم است، جز آنکه میان مقام قطب الاقطاب و ۳ ابدال، مقام یک نفر از اولیا واقع است.<ref>رسالهها، ج۱/صص۱۵۵-۱۴۹.</ref> | ||
=== ریشه اختلاف آراء=== | === ریشه اختلاف آراء=== | ||
چنین به نظر میرسد که تشتّت طبقه بندی اولیا در آثار متأخر مثل آثار [[سید حیدر آملی]] و [[شاه نعمت الله ولی]]، و تفاوت جایگاه و مرتبۀ ابدال، بیارتباط با ابهام و تشتّتی نباشد که در این زمینه در [[فتوحات مکیه]] [[ابن عربی]] به چشم میخورد. وی پس از ذکر ابدال هفتگانه از رجبیون یا ابدال چهل گانه سخن میگوید و اشارهای نیز به قول برخی از بزرگان دربارۀ ابدال دوازده گانه دارد، سپس به ذکر ویژگیهای ۳۰۰ تن از اولیا میپردازد، آنگاه موضوع طبقات رجال عالم انفاس را مطرح میسازد، ولی روشن نمیکند بین طبقات رجال عالم انفاس و رجالی که قبلاً برشمرده است چه رابطهای وجود دارد. | چنین به نظر میرسد که تشتّت طبقه بندی اولیا در آثار متأخر مثل آثار [[سید حیدر آملی]] و [[شاه نعمت الله ولی]]، و تفاوت جایگاه و مرتبۀ ابدال، بیارتباط با ابهام و تشتّتی نباشد که در این زمینه در [[فتوحات مکیه]] [[ابن عربی]] به چشم میخورد. وی پس از ذکر ابدال هفتگانه از رجبیون یا ابدال چهل گانه سخن میگوید و اشارهای نیز به قول برخی از بزرگان دربارۀ ابدال دوازده گانه دارد، سپس به ذکر ویژگیهای ۳۰۰ تن از اولیا میپردازد، آنگاه موضوع طبقات رجال عالم انفاس را مطرح میسازد، ولی روشن نمیکند بین طبقات رجال عالم انفاس و رجالی که قبلاً برشمرده است چه رابطهای وجود دارد. | ||
== پانویس== | == پانویس== | ||
{{ | {{پانویس2}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{ستون-شروع|۲}} | {{ستون-شروع|۲}} | ||
خط ۱۰۵: | خط ۹۲: | ||
* ابن حنبل، احمد، المسند، بیروت، دارالفکر | * ابن حنبل، احمد، المسند، بیروت، دارالفکر | ||
* ابن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ترجمة محمد پروین گنابادی، تهران، ۱۳۵۲ش. | * ابن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ترجمة محمد پروین گنابادی، تهران، ۱۳۵۲ش. | ||
* ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکّیه، بیروت | * ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکّیه، بیروت دار صادر. | ||
* ابن عساکر، علی بن حسن، التاریخ الکبیر، دمشق، ۱۳۲۹ق. | * ابن عساکر، علی بن حسن، التاریخ الکبیر، دمشق، ۱۳۲۹ق. | ||
* انصاری، خواجه عبدالله، طبقات الصوفیه، به کوشش محمد سرور مولائیف تهران، ۱۳۶۲ش. | * انصاری، خواجه عبدالله، طبقات الصوفیه، به کوشش محمد سرور مولائیف تهران، ۱۳۶۲ش. |