Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۵٬۵۲۶
ویرایش
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
عصر عاشورا هنگامی که به دستور [[شمر]]، بدن امام حسین(ع) را تیرباران کردند و اطراف او را گرفتند، حضرت زینب(س) از خیمه بیرون آمد و [[عمر بن سعد]] (فرمانده لشکر دشمن) را این گونه مورد خطاب قرار داد: «یابن سَعد! اَیُقتَلُ اَبُو عبدالله وَ أنتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟؛ فرزند سعد! آیا ابوعبدالله (امام حسین(ع) کشته میشود و تو تماشا میکنی؟!»<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۱۱۲.</ref> او هیچ جوابی نداد و زینب (س) فریاد برآورد: «وای برادرم! وای سرورم! وای اهل بیتم! ای کاش آسمان بر زمین واژگون میشد! و ای کاش کوهها خرد و پراکنده بر هامون میریخت.»<ref>سید بن طاووس، اللهوف، ۱۳۷۸ش، ص۱۵۹و۱۶۱.</ref> | عصر عاشورا هنگامی که به دستور [[شمر]]، بدن امام حسین(ع) را تیرباران کردند و اطراف او را گرفتند، حضرت زینب(س) از خیمه بیرون آمد و [[عمر بن سعد]] (فرمانده لشکر دشمن) را این گونه مورد خطاب قرار داد: «یابن سَعد! اَیُقتَلُ اَبُو عبدالله وَ أنتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟؛ فرزند سعد! آیا ابوعبدالله (امام حسین(ع) کشته میشود و تو تماشا میکنی؟!»<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۱۱۲.</ref> او هیچ جوابی نداد و زینب (س) فریاد برآورد: «وای برادرم! وای سرورم! وای اهل بیتم! ای کاش آسمان بر زمین واژگون میشد! و ای کاش کوهها خرد و پراکنده بر هامون میریخت.»<ref>سید بن طاووس، اللهوف، ۱۳۷۸ش، ص۱۵۹و۱۶۱.</ref> | ||
زینب(س)، هنگام رسیدن بر بالین برادرش گفت: «خدایا! این قربانی را از ما بپذیر!»<ref>:مغنیه، الحسين و بطلة كربلاء، ص۴۳۳؛ فیض الاسلام، خاتون دوسرا، ۱۳۶۶ش، ص۱۸۵.</ref> | زینب(س)، هنگام رسیدن بر بالین برادرش گفت: «خدایا! این قربانی را از ما بپذیر!»<ref>: مغنیه، الحسين(ع) و بطلة كربلاء، ۱۴۲۶ق، ص۴۳۳؛ فیض الاسلام، خاتون دوسرا، ۱۳۶۶ش، ص۱۸۵.</ref> | ||
همچنین نقل شده است که رو به سوی [[مدینه]] نمود و خطاب به [[پیامبر(ص)]] گفت: | همچنین نقل شده است که رو به سوی [[مدینه]] نمود و خطاب به [[پیامبر(ص)]] گفت: | ||
:::«ای پیامبر! اینان دختران شمایند که به اسیری میروند. اینان فرزندان شمایند که با بدنهای خونین، روی زمین افتادهاند و باد صبا بر پیکر آنان میوزد! ای رسول خدا! این حسین است که سرش را از قفا بریدهاند و عمامه و ردایش را به غارت بردهاند. پدرم فدای کسی که سپاهیان، او را غارت کردند، سپس خیمهگاهش را سرنگون ساختند! فدای آن مسافری که دیگر امید بازگشتش نیست!» سخنان و نالههایش، دوست و دشمن را تحت تأثیر قرار داد و همگان را به گریه واداشت.<ref>ابو مخنف، وقعة الطف، ۱۴۲۷ق، ص۲۹۵؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۵۸ق، ج۵، ص۳۴۸-۳۴۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۵۹.</ref> | :::«ای پیامبر! اینان دختران شمایند که به اسیری میروند. اینان فرزندان شمایند که با بدنهای خونین، روی زمین افتادهاند و باد صبا بر پیکر آنان میوزد! ای رسول خدا! این حسین است که سرش را از قفا بریدهاند و عمامه و ردایش را به غارت بردهاند. پدرم فدای کسی که سپاهیان، او را غارت کردند، سپس خیمهگاهش را سرنگون ساختند! فدای آن مسافری که دیگر امید بازگشتش نیست!» سخنان و نالههایش، دوست و دشمن را تحت تأثیر قرار داد و همگان را به گریه واداشت.<ref>ابو مخنف، وقعة الطف، ۱۴۲۷ق، ص۲۹۵؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۵۸ق، ج۵، ص۳۴۸-۳۴۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۵۹.</ref> |