۱۷٬۱۳۹
ویرایش
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
==اسلام آوردن و شرکت در غزوات== | ==اسلام آوردن و شرکت در غزوات== | ||
عقیل پس از [[غزوه بدر|جنگ بدر]] اسلام آورد. به گزارش ابنسعد در الطبقات الکبریٰ، عقیل به اجبار در جنگ بدر در سپاه مشرکان بود. او در این جنگ توسط مسلمانان [[اسیر]] شد؛ چون پولی نداشت عمویش [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]] با پرداخت [[فدیه|فِدیهاش]] او را آزاد کرد.<ref> ابنسعد، الطبقات الکبری، دارصادر، ج۴، ص۴۳.</ref> به گفتۀ ابنقُتیبه، عقیل بلافاصله پس از آزادی از اسارت، [[مسلمان]] شد.<ref> ابنقتیبه، المعارف، ۱۹۶۰م، ص۱۵۶.</ref> البته برخی احتمال دادهاند او در [[مکه]]، [[اسلام]] آورده بود، اما ایمان خود را مخفی میکرد و پس از جنگ بدر، آن را علنی کرد.<ref>نجمی، عقیل بن ابیطالب در میزان تاریخ صحیح، ۱۳۷۵ش، ص۴۹.</ref> پیامبر(ص) نیز پیش از شروع جنگ بدر از مسلمانان خواسته بود: در صورت دیدن عباس، عقیل، نوفل بن حارث و بَخْتَری آنان را نکشند. چرا که به ستم بیرون آورده شدهاند.<ref> بلعمی، تاریخنامه طبری، ۱۳۷۳ش، ج۳، ص۱۲۸</ref> با این حال، برخی از صحابهنگاران از مسلمانشدن عقیل پس از [[صلح حدیبیه|صلح حُدَیبیه]] (سال ششم قمری) سخن گفتهاند<ref>برای نمونه نگاه کنید به ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۰۷۸.</ref> ابنحجر بر این باور است که عقیل در | عقیل پس از [[غزوه بدر|جنگ بدر]] اسلام آورد. به گزارش ابنسعد در الطبقات الکبریٰ، عقیل به اجبار در جنگ بدر در سپاه مشرکان بود. او در این جنگ توسط مسلمانان [[اسیر]] شد؛ چون پولی نداشت عمویش [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]] با پرداخت [[فدیه|فِدیهاش]] او را آزاد کرد.<ref> ابنسعد، الطبقات الکبری، دارصادر، ج۴، ص۴۳.</ref> به گفتۀ ابنقُتیبه، عقیل بلافاصله پس از آزادی از اسارت، [[مسلمان]] شد.<ref> ابنقتیبه، المعارف، ۱۹۶۰م، ص۱۵۶.</ref> البته برخی احتمال دادهاند او در [[مکه]]، [[اسلام]] آورده بود، اما ایمان خود را مخفی میکرد و پس از جنگ بدر، آن را علنی کرد.<ref>نجمی، عقیل بن ابیطالب در میزان تاریخ صحیح، ۱۳۷۵ش، ص۴۹.</ref> پیامبر(ص) نیز پیش از شروع جنگ بدر از مسلمانان خواسته بود: در صورت دیدن عباس، عقیل، نوفل بن حارث و بَخْتَری آنان را نکشند. چرا که به ستم بیرون آورده شدهاند.<ref> بلعمی، تاریخنامه طبری، ۱۳۷۳ش، ج۳، ص۱۲۸</ref> با این حال، برخی از صحابهنگاران از مسلمانشدن عقیل پس از [[صلح حدیبیه|صلح حُدَیبیه]] (سال ششم قمری) سخن گفتهاند<ref>برای نمونه نگاه کنید به ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۰۷۸.</ref> ابنحجر عسقلانی بر این باور است که عقیل در [[فتح مکه]] (سال هشتم قمری) مسلمان شد و در ابتدای [[سال ۸ هجری قمری|سال هشتم هجری]] به [[مدینه]] [[هجرت به مدینه|هجرت]] کرد.<ref>ابنحجر، الاصابة، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۴۳۸.</ref> البته، در منابع از حضور عقیل در ولیمه [[ازدواج علی(ع) و فاطمه(س)|ازدواج علی(ع)]] که چند ماه پس از جنگ بدر در مدینه، سخن به میان آمده است.<ref>ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۳۵۴</ref> | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان = پیامبر خطاب به عقیل:| نقلقول =من تو را دو جور دوست دارم؛ دوستداشتنی به خاطر خویشاوندبودن و دوستداشتنی به خاطر محبتی که عمویم ابوطالب به تو داشت.|تاریخ بایگانی| منبع =<ref>ابنعبدالبر، الاستیعاب ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۰۷۸</ref>| تراز = چپ| عرض = ۲۶۰px| اندازه خط = ۱۵px|رنگ پسزمینه =| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | {{جعبه نقل قول| عنوان = پیامبر خطاب به عقیل:| نقلقول =من تو را دو جور دوست دارم؛ دوستداشتنی به خاطر خویشاوندبودن و دوستداشتنی به خاطر محبتی که عمویم ابوطالب به تو داشت.|تاریخ بایگانی| منبع =<ref>ابنعبدالبر، الاستیعاب ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۰۷۸</ref>| تراز = چپ| عرض = ۲۶۰px| اندازه خط = ۱۵px|رنگ پسزمینه =| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
عقیل، در زمان [[عمر بن خطاب]] برای همکاری در تقسیم [[بیت المال|بیتالمال]] فراخوانده شد.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۰.</ref> | عقیل، در زمان [[عمر بن خطاب]] برای همکاری در تقسیم [[بیت المال|بیتالمال]] فراخوانده شد.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۰.</ref> | ||
==همراهی امام علی == | ==همراهی عقیل با امام علی(ع)== | ||
عقیل به هنگام غسل پیامبر(ص) و دفن آن حضرت توسط علی(ع) حضور داشت.<ref>الهلالی، کتاب سلیم، ۱۴۰۵ق، ص۶۶۵.</ref> او همچنین در [[تشییع و تدفین حضرت فاطمه(س)]] حضور داشته است.<ref>مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۴ق، ج۴۳، ص۱۸۳.</ref> | عقیل به هنگام غسل پیامبر(ص) و دفن آن حضرت توسط علی(ع) حضور داشت.<ref>الهلالی، کتاب سلیم، ۱۴۰۵ق، ص۶۶۵.</ref> او همچنین در [[تشییع و تدفین حضرت فاطمه(س)]] حضور داشته است.<ref>مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۴ق، ج۴۳، ص۱۸۳.</ref> | ||
زمانی که [[عثمان بن عفان|عثمان]]، [[ابوذر غفاری|ابوذر]] را به [[ربذه|رَبذه]]، [[تبعید]] کرد و مردم را از مشایعت او منع نمود، او به همراه امام علی(ع)، حسن(ع)، حسین(ع) و [[عمار]]، ابوذر را بدرقه کردند.<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۵ش، ج۸، ص۲۰.</ref> | زمانی که [[عثمان بن عفان|عثمان]]، [[ابوذر غفاری|ابوذر]] را به [[ربذه|رَبذه]]، [[تبعید]] کرد و مردم را از مشایعت او منع نمود، او به همراه امام علی(ع)، حسن(ع)، حسین(ع) و [[عمار یاسر|عمار]]، ابوذر را بدرقه کردند.<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۵ش، ج۸، ص۲۰.</ref> | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان = نامه عقیل به [[امام علی(ع)]] پس کوتاهی کوفیان در دفع حملات ضحاک| نقلقول = اف بر زندگی در روزگاری که ضحاک! بر تو حمله آورد، و این ضحاک، پستی است بدبخت. و چون از این امور [حمله ضحاک و بیوفایی کوفیان] مطلع شدم، گمان نمودم شیعیان و یارانت تو را رها کردهاند. ای پسر مادرم! نظرت را برایم بنویس، [که] اگر مرگ را خواهانی، برادرزادگانت و فرزندان پدرت را به سویت آرم، چرا که با تو میزیایم تا تو میزیای، و با تو میمیریم چون بمیری. به خدا سوگند! که دوست ندارم پس از تو لحظهای در دنیا بمانم؛ و به خدای اعزّواجلّ سوگند! که زندگی ما پس از تو ناگوار و ناخوشایند و نامطبوع است، و بر تو باد درود و رحمت خدا و برکاتش.|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغة (کتاب)|نهج السعادة]]، [[محمدباقر محمودی|محمودی]]، ج۵، ص۲۰۹- ۳۰۰.</small>| | تراز = چپ| عرض = ۲۶۰px| اندازه خط = ۱۵px|رنگ پسزمینه =| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | {{جعبه نقل قول| عنوان = نامه عقیل به [[امام علی(ع)]] پس کوتاهی کوفیان در دفع حملات ضحاک| نقلقول = اف بر زندگی در روزگاری که ضحاک! بر تو حمله آورد، و این ضحاک، پستی است بدبخت. و چون از این امور [حمله ضحاک و بیوفایی کوفیان] مطلع شدم، گمان نمودم شیعیان و یارانت تو را رها کردهاند. ای پسر مادرم! نظرت را برایم بنویس، [که] اگر مرگ را خواهانی، برادرزادگانت و فرزندان پدرت را به سویت آرم، چرا که با تو میزیایم تا تو میزیای، و با تو میمیریم چون بمیری. به خدا سوگند! که دوست ندارم پس از تو لحظهای در دنیا بمانم؛ و به خدای اعزّواجلّ سوگند! که زندگی ما پس از تو ناگوار و ناخوشایند و نامطبوع است، و بر تو باد درود و رحمت خدا و برکاتش.|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغة (کتاب)|نهج السعادة]]، [[محمدباقر محمودی|محمودی]]، ج۵، ص۲۰۹- ۳۰۰.</small>| | تراز = چپ| عرض = ۲۶۰px| اندازه خط = ۱۵px|رنگ پسزمینه =| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | ||
عقیل پس از انتقال پایتخت به [[کوفه]]، در [[مدینه]] ماند و در هیچ یک از | عقیل پس از انتقال پایتخت به [[کوفه]]، در [[مدینه]] ماند و در هیچ یک از [[جنگهای امام علی(ع)]] حاضر نبود.<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۱۰، ص۲۵۰.</ref> پس از [[ماجرای حکمیت]]، معاویه لشکری به فرماندهی [[ضحاک بن قیس|ضحّاک بنقیس]] به [[عراق عرب|عراق]] فرستاد.<ref>مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۱۰، ص۵۵-۵۶.</ref> حضرت علی(ع) سپاهی را به فرماندهی [[حجر بن عدی]] تجهیز کرد و حجر لشکر ضحاک را شکست داد.<ref>مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۱۰، ص۵۶.</ref> این اخبار به عقیل رسید او نامهای به امام نوشت و از او درخواست کسب تکلیف کرد.<ref>مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۱۰، ص۵۶.</ref> امام با نوشتن نامهای به عقیل خبر داد که فتنه ضحاک دفع شده است و وی را از نگرانی رهانید.<ref>مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۱۰، ص۵۶.</ref> | ||
عقیل در نامهای که در اواخر [[ خلافت امام علی(ع)]]، ارادت خود به علی را بازگو کرده و پیوستن گروه [[عبدالله بن ابیسرح]] به معاویه را دشمنی با خدا و رسول او و خاموشکردن نور الهی معرفی میکند. امام علی(ع) نیز در پاسخ عقیل بر ادامه جهاد علیه معاویه و دشمنان دین تأکید کرده و او و فرزندانش را از حضور در جبهههای نبرد علیه دشمنان دین معاف کرده است.<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۱۰، ص۲۵۰؛ مدنی شیرازی، الدرجات الرفیعة، ۱۳۹۷ق، ص۱۵۵.</ref> | عقیل در نامهای که در اواخر [[حکومت امام علی(ع)|خلافت امام علی(ع)]]، ارادت خود به علی(ع) را بازگو کرده و پیوستن گروه [[عبدالله بن ابیسرح]] به معاویه را دشمنی با خدا و رسول او و نیز خاموشکردن نور الهی معرفی میکند. امام علی(ع) نیز در پاسخ عقیل بر ادامه جهاد علیه معاویه و دشمنان دین تأکید کرده و او و فرزندانش را از حضور در جبهههای نبرد علیه دشمنان دین معاف کرده است.<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۱۰، ص۲۵۰؛ مدنی شیرازی، الدرجات الرفیعة، ۱۳۹۷ق، ص۱۵۵.</ref> | ||
==درخواست از بیتالمال== | ==درخواست پرداخت قرض از بیتالمال== | ||
{{اصلی|داستان حدیده محماة}} | {{اصلی|داستان حدیده محماة}} | ||
هنگامی که علی(ع) زمام امور خلافت را در کوفه در دست داشت، عقیل از او درخواست کرد که بدهیاش را ادا کند. | هنگامی که علی(ع) زمام امور خلافت را در کوفه در دست داشت، عقیل از او درخواست کرد که بدهیاش را ادا کند. علی(ع) زمانی که از مقدار [[قرض]] که صدهزار درهم بود جویا شد فرمود: «سوگند به خدا آنقدر ندارم که بتوانم [[قرض]] تو را ادا کنم، صبر کن تا جیره شخص من برسد، تا آخرین حد توان، به تو کمک میکنم...» | ||
عقیل گفت از بیتالمال بده، ولی حضرت از این امر امتناع | عقیل گفت از بیتالمال بده، ولی حضرت از این امر امتناع کرد<ref>ابنشهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۰۹.</ref> او آهنی گداخته را به دست عقیل که نابینا بود نزدیک کرد، عقیل به خیال اینکه پول است دست به آن زد، ولی با آهن داغ مواجه شده و اعتراض کرد، امام علی(ع) به وی فرمود تو طاقت این آتش را نداری من چگونه با زیر پا نهادن حق مردم آتش جهنم را تحمل کنم.<ref>ابنأبیالحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۲۴۵؛ دیلمی، إرشاد القلوب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۲۱۶.</ref> گزارشی از این ماجرا در [[نهج البلاغه]] از زبان امام علی(ع) آمده است{{مدرک}} و در تاریخ به داستان الحدیدة المحماة (آهن گداخته) مشهور شده است.<ref>قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۱۲۵.</ref> [[معاویة بن ابیسفیان|معاویه]] نیز در دیداری که [[عقیل بن ابیطالب|عقیل]] با او داشت از عقیل درخواست کرد که داستان حدیده محماة را برایش نقل کند.<ref>علامه مجلسی، بحارالانوار،۱۴۰۳ق، ج۴۲، ص۱۱۷.</ref> | ||
==ملاقات عقیل با معاویه== | ==ملاقات عقیل با معاویه== | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان =[[عبدالحسین زرینکوب]] | نقلقول =«با آنکه معاویه در حق او (عقیل) بذل و بخشش بسیار کرد عقیل هرگز نه پیش او از علی شکایت کرد نه با او در مخالفت با علی همداستان شد.»<ref>زرینکوب، بامداد اسلام، ۱۳۶۹ش، ص۱۳۵.</ref>|تاریخ بایگانی| منبع = | تراز = چپ| عرض = 20%| اندازه خط = 12px|رنگ پسزمینه =#FFF9E7| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | {{جعبه نقل قول| عنوان =[[عبدالحسین زرینکوب]] | نقلقول =«با آنکه معاویه در حق او (عقیل) بذل و بخشش بسیار کرد عقیل هرگز نه پیش او از علی شکایت کرد نه با او در مخالفت با علی همداستان شد.»<ref>زرینکوب، بامداد اسلام، ۱۳۶۹ش، ص۱۳۵.</ref>|تاریخ بایگانی| منبع = | تراز = چپ| عرض = 20%| اندازه خط = 12px|رنگ پسزمینه =#FFF9E7| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | ||
بنا بر گزارش منابع، عقیل دیداری با معاویه داشته است. برخی این دیدار را مربوط به زمان حیات امام علی دانستهاند. دلیل این گروه روایتی است که در منابع صحابهنگاری نقل شده است. در این گزارش آمده است که معاویه گفت: اگر عقیل نمیدانست که من برای او از برادرش بهترم نزد ما نمیآمد و او را رها نمیکرد. عقیل پاسخ داد: برادرم برایم در دینم بهتر است و تو در دنیایم برایم بهتری؛ و من دنیایم را ترجیح دادم؛ و از خدا عاقبت بهخیری را میخواهم.<ref> | بنا بر گزارش منابع، عقیل دیداری با معاویه داشته است این دیدار دستاویزی برای مخالفان امام علی شده است. برخی این دیدار را مربوط به زمان حیات امام علی(ع) دانستهاند. دلیل این گروه روایتی است که در منابع صحابهنگاری نقل شده است. در این گزارش آمده است که معاویه گفت: اگر عقیل نمیدانست که من برای او از برادرش بهترم نزد ما نمیآمد و او را رها نمیکرد. عقیل پاسخ داد: برادرم برایم در دینم بهتر است و تو در دنیایم برایم بهتری؛ و من دنیایم را ترجیح دادم؛ و از خدا عاقبت بهخیری را میخواهم.<ref>ابناثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۵۶۰-۵۶۱.</ref> | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان =عقیل در پاسخ معاویه که از او درباره علی پرسید:| نقلقول =«گوئی پیامبر بود و صحابهاش مگر این که پیامبر در بینشان نبود و تو همچون [[ابوسفیان]] هستی و یارانش مگر این که ابوسفیان در جمعتان نیست.»<ref> ابناثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۵۶۰-۵۶۲.</ref> |تاریخ بایگانی| منبع = | تراز = چپ| عرض = 20%| اندازه خط = 12px|رنگ پسزمینه =#FFF9E7| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | {{جعبه نقل قول| عنوان =عقیل در پاسخ معاویه که از او درباره علی پرسید:| نقلقول =«گوئی پیامبر بود و صحابهاش مگر این که پیامبر در بینشان نبود و تو همچون [[ابوسفیان]] هستی و یارانش مگر این که ابوسفیان در جمعتان نیست.»<ref> ابناثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۵۶۰-۵۶۲.</ref> |تاریخ بایگانی| منبع = | تراز = چپ| عرض = 20%| اندازه خط = 12px|رنگ پسزمینه =#FFF9E7| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | ||
به گفته [[ابنابیالحدید]] نظر همه راویان [[ثقه]] بر این است که رفتن عقیل به شام پس از [[شهادت امام علی(ع)]] بوده است.<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۱۰، ص۲۵۰.</ref> همچنین [[عبدالله مامقانی]] در کتاب [[تنقیح المقال فی علم الرجال (کتاب)|تنقیح المقال]] مینویسد: ما از جهت گرامیداشتن عقیل «چون برادرش علی علیهالسلام و پسرعمویش رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله و فرزندش حضرت مسلم است» درباره او سخن نمیگوئیم، ولی به خبر او اعتماد و اطمینان نداریم.<ref>مامقانی، تنقیح المقال به نقل: فیض الاسلام، نهج البلاغه، ۱۴۰۵ق، ج۵، ص۹۴۸.</ref> همچنین به گفته [[محمدصادق نجمی]] از سؤالاتی که معاویه در این ملاقات درباره افرادی که موقعیت خاصی داشتند همچون [[امام حسن مجتبی علیهالسلام|امام حسن(ع)]]، [[عبدالله بن زبیر|ابنزبیر]]، [[مروان بن حکم|مروان]] از عقیل پرسید معلوم میشود که عقیل پس از شهادت امام علی(ع) نزد معاویه رفته است.<ref>نجمی، عقیل بن ابیطالب در میزان تاریخ صحیح، ۱۳۷۵ش، ص۵۱.</ref> | این گزارش دستاویزی شده است برای مخالفان امام علی(ع). به گفته [[ابنابیالحدید]] نظر همه راویان [[ثقه]] بر این است که رفتن عقیل به شام پس از [[شهادت امام علی(ع)]] بوده است.<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۱۰، ص۲۵۰.</ref> همچنین [[عبدالله مامقانی]] در کتاب [[تنقیح المقال فی علم الرجال (کتاب)|تنقیح المقال]] مینویسد: ما از جهت گرامیداشتن عقیل «چون برادرش علی علیهالسلام و پسرعمویش رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله و فرزندش حضرت مسلم است» درباره او سخن نمیگوئیم، ولی به خبر او اعتماد و اطمینان نداریم.<ref>مامقانی، تنقیح المقال به نقل: فیض الاسلام، نهج البلاغه، ۱۴۰۵ق، ج۵، ص۹۴۸.</ref> همچنین به گفته [[محمدصادق نجمی]] از سؤالاتی که معاویه در این ملاقات درباره افرادی که موقعیت خاصی داشتند همچون [[امام حسن مجتبی علیهالسلام|امام حسن(ع)]]، [[عبدالله بن زبیر|ابنزبیر]]، [[مروان بن حکم|مروان]] از عقیل پرسید معلوم میشود که عقیل پس از شهادت امام علی(ع) نزد معاویه رفته است.<ref>نجمی، عقیل بن ابیطالب در میزان تاریخ صحیح، ۱۳۷۵ش، ص۵۱.</ref> | ||
==فرزندان== | ==فرزندان== | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
# عبدالله اکبر | # عبدالله اکبر | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
جعفر اکبر، مسلم، عبدالله اکبر، عبدالرحمان و محمد از [[فهرست اصحاب امام حسین(ع)|یاران امام حسین(ع)]] بودند، برخی گفتهاند شش تن از فرزندان او در [[واقعه کربلا]] به شهادت رسیدند.<ref> | جعفر اکبر، مسلم، عبدالله اکبر، عبدالرحمان و محمد از [[فهرست اصحاب امام حسین(ع)|یاران امام حسین(ع)]] بودند، برخی گفتهاند شش تن از فرزندان او در [[واقعه کربلا]] به شهادت رسیدند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۴ق، ج۲، ص۶۹-۷۰.</ref> [[شیخ مفید]]، از دختری به نام اُمّ لُقمان نیز نامبرده که به همراه دیگر خواهرانش (ام هانیء، اسماء، رَمْله، و زینب) هنگام شنیدن خبر [[شهادت امام حسین(ع)]] از خانه برون میآید و به گریه و زاری میپردازد.<ref>المفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۴.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |
ویرایش